0

هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم

 
m_salehy
m_salehy
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 443
محل سکونت : اصفهان

هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم

هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم

پرم از حس دلگیری که نامش را نمی دانم

 

تو اقیانوس سرشار از تلاطم های آرامی

و من دریاچه ی اشکی که دایم رو به طغیانم

 

بزن نی باز غوغا کن .. بزن دف شور برپا کن

به هر سوزی بگریانم به هرسازی برقصانم ..

 

ببین آیینه وار از حس تصویر تو لبریزم

تو آرامی من آرامم ، پریشانی پریشانم ..

 

اگر شعری نوشتم رونویسی از نگاهت بود

که این دیوانگی ها را من از چشم تو می خوانم

 

خانم سيده تكتم حسيني

محمد صالحی – 25/10/93

 

 

یک شنبه 5 مهر 1394  10:48 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها