حیا و غیرت ، فراموش شده های جامعه اسلامی
ایران از ابتدا دارای مردمی با فرهنگ و با عفت بوده است و این موضوع مربوط به قبل از ورود اسلام به ایران است. با مشاهده کتیبه ها و سنگ نوشته های به یادگار مانده از ایران پیش از اسلام نکته ای که بسیار قابل توجه است حجاب و پوشش مردم است که البته نمود بیشتر آن در بانوان ایرانی به چشم می آید. موضوع حجاب و پوشش بانوان در ایران باستان آنقدر مورد توجه بوده که اگر زنی از اشراف و بزرگان بدون حجاب از خانه بیرون می رفت به شدت مورد انتقاد قرار میگرفت و حتی در مواردی مورد مجازات قرار میگرفت. جامعه ی آنروز ایران غرق در فساد اجتماعی و بی عدالتی بود. اختلاف طبقاتی بسیار زیادی بین اشراف زاده ها و عوام جامعه وجود داشت.مردم عادی حق تحصیل نداشتند و هرکس باید شغل اجدادش را ادامه می داد. همه ی این بی عدالتی ها احساس نارضایتی را در دل مردم رنجدیده جوشاند و مردم منتظر جرقه ای برای شعله ور ساختن غم های بر جای مانده روی دلشان بودند. علاوه بر این موارد مساله ای که با عث شد اسلام در ایران مورد پذیرش مردم قرار گیرد هماهنگی این دین با بسیاری از آداب و رسوم ایران بود. مردم ایران که می دیدند اسلام با برنامه های درست آن ها منافاتی نداشت و بعضی از برنامه ها را با دلیل و منطق اصلاح و یا رد می کرد به تدریج به این دین الهی علاقه نشان دادند. البته اسلام میتوانست به شکل بهتری به ایران برسد و بسیاری از افراط گرایی ها در این مسیر دیده نمیشد، اگر حکومت اسلامی به کسی که از جانب خدا انتخاب شده بود یعنی امام علی(ع) میرسید.ایشان با بسیاری از این فتوحات مخالف بود و خود و فرزندانش هیچ گاه در این جنگ ها حضور نداشتند . فقط برای خدا به خلفا به خصوص عمر مشاوره میدادند.
این داستان تا صدها سال بعد از ورود اسلام به ایران ادامه داشت تا این که دشمنان این مرز و بوم که از جنگ های پی در پی با ایران نتیجه ای نگرفته بودند تصمیم به شکست دادن ایران از درون ایران و به دست خود ایرانیان گرفتند. در واقع هدف دشمن این بود که ایرانیان به مسائل متفرقه مشغول شوند و خود را به سرگرمی های دنیوی و بی خیالی عادت دهند و با این روش آرام آرام مردم ایران را از هدف های متعالی انسانی دور کنند و آن ها خودشان را به دست هم نابود کنند.
آن ها با تجربه ی فتح آندلس ( اسپانیا کنونی ) که از سرزمین های اسلامی بود به ایران هجوم فرهنگی بردند. این موضوع به سال های دور بر میگردد. وقتی که مسیحیان دیدند نمی توانند آندلس را با جنگ رو در رو از مسلمانان پس بگیرند ، تصمیم گرفتند تا مسلمانان را از درون شکست دهند و مردم مسلمان را از هدف الهی خود دور کنند. بهترین وسیله برای این کار شهوت بود . چیزی که خداوند با آن بندگان خاص خود مانند حضرت یوسف (ع) را امتحان میکرد و علما از آن به خداوند پناه میبردند. پس بسیار مساله ی خطرناکی بود.
بزرگان مسیحیت به دختران مسیحی حکم جهاد دادند که با ورود به آندلس به فاحشه گری و شراب خواری به ترویج فساد و بی بند و باری بپردازند و به تدریج آندلس را به سرزمینی فاسد تبدیل کنند.سرزمینی که دیگر در آن اثری از اهداف متعالی اسلام یافت نشود و هیچ هنجار اخلاقی در آن مورد توجه نباشد. متأسفانه با ترویج زنا و فساد اخلاقی در آندلس ، این کشور به سوی نابودی رفت و دشمنان قسم خورده ی اسلام به هدف خود رسیدند.
مسأله ای که در جامعه ی امروز ما به چشم میخورد بسیار شبیه به چیزی است که چند صد سال پیش در آندلس اتفاق افتاد . دشمنان کشور و انقلاب وقتی دریافتند که از راه جنگ و خونریزی نمی توانند به اهداف شوم خود برسند ، پروژه ای را با تقلید برنامه ی فتح آندلس برای نابودی ایران و اسلام طراحی کردند و تنها راه فتح این کشور را جنگ فرهنگی یا به اصطلاح امروزی جنگ نرم دیدند.
مهمترین ابزار این جنگ رسانه است. مشکل وقتی بزرگ میشود که این ابزار به طور کامل در اختیار دشمن بود. وقتی به شبکه های ماهواره ای نگاه میکنیم میبینیم که مدیریت اکثر این شبکه ها با کشور های غربی است .
پس میبینیم که دشمن از همه ی امکانات رسانه ای خود استفاده کرد تا ایران را به آندلس فروپاشیده ی چند صد سال پیش تبدیل کند. طرحی که امروز ان را آندلوسیزه کردن ایران می نامیم .
البته هستند کسانی که از این تهاجم با خبر بودند اما مسئولین با کم کاری های خود تلاش آن ها را نیز زایل کردند. مقام معظم رهبری در سال 67 یعنی در پایان جنگ تحمیلی خبر از« تهاجم فرهنگی» دشمن دادند اما تنها کاری که انجام داده شد این بود که این صحبت ها را روی پلاکاردها نصب کنند و در سطح شهر نمایش دهند ؛ بعد از چند سال فرمودند «شبیخون فرهنگی» . یعنی به مردم و مسئولین گفتند که از این خواب غفلت بیرون بیایند اما باز هم توجهی نشد تا این که امروز در صحبت های ایشان از واژه «نکته ی فرهنگی» استفاده می شود .یعنی فرهنگ ما توسط دشمنان تا حد زیادی ربوده شد و از بین رفت.
متاسفانه در کشور ما برای واردات وسایل ، به خصوص وسایل ارتباطی نظارت قابل توجهی نیست و اکثر این وسایل به صورت قاچاق وارد کشور میشوند. هر کالایی که مغایر با فرهنگ جامعه باشد به سادگی وارد کشور میشود زمانی که دیگر فرصت جبران نیست به فکر نوشدارو برای فرهنگ سهراب گونه ی خود هستیم . این در صورتی است که قبل از ورود هر وسیله ای باید فرهنگ استفاده از آن وارد کشور شود . به همین دلیل است که ابزارهایی مانند شبکه های اجتماعی که میتوانند فرهنگ ساز باشند ، باعث نابودی این فرهنگ کهن ایران زمین می شوند .
در بحث گناه هایی که با چشم انجام میشوند مردان از زنان بیشتر در معرض خطا هستند . به همین دلیل است که پوشش بانوان بسیار با اهمیت تر است و این به هیچ وجه به این معنی نیست که مردان هیچ گونه محدودیتی در پوشش خود ندارند. پس با این شرایط ما باید در کشور خود به بحث پوشش و به خصوص پوشش بانوان اهمیت زیادی بدهیم و اجازه ندهیم هر نوع لباس مغایر با فرهنگ ما وارد کشورمان شود . البته این چیزی است که در عمل مشاهده نمی شود و هر نوع لباسی به راحتی وارد کشور می شود .طبق آمارهای رسمی 99 درصد لباس های وارداتی به صورت قاچاق وارد می شوند. تنها راه جلوگیری از این مشکل تشکیل کارگروهی است که بازرسی کاملی از واردات پوشاک به کشور داشته باشند . متاسفانه در حال حاضر برخی واردکنندگان و تولید کنندگان پوشاک ، فقط به پول هایی که از این راه عایدشان میشود فکر میکنند و جای خالی افراد متعهد به نظام جمهوری اسلامی به خوبی احساس می شود . البته تولیدکنندگان تنها مقصر این فضای اسفناک در کشور نیستند. مردم هم در این مسال نقش داشتند. مردمی که گویا از وظیفه ی خود غفلت کرده اند . با نگاهی سطحی به سال های نه چندان دور می بینیم که مردم به خصوص مادران این کشور بسیار به پوشش فرزندان خود اهمیت میدادند و از کودکی آن ها را با این تعلیمات آشنا می کردند .
متاسفانه در خانواده های امروزی که ریشه ی مذهبی دارند به دلیل حیای بیش از حد ، بعضی از مسائل مورد نیاز فرزندان به آن ها آ موزش داده نمیشود . گویا والدین جامعه ما حدیث «لا حیاء فی الدین» را فراموش کرده اند . امروزه بسیار با این صحنه مواجه می شویم که مادر و دختری در خیابان در کنار هم راه می روند و مادر با حجاب اسلامی است اما دختر آن حجاب مقبول را ندارد و این فقط به این دلیل است که مادر دیروز کار خود را انجام داده ؛ اما مادر امروز به خوبی وظیفه ی خود را ایفا نکرده است .
البته فقط زنان و مادران مقصر نیستند بلکه مردان و پدران هم مقصران بزرگ این اتفاق هستند. اگر پدر ، برادر و همسر امروز همان غیرت سابق را داشت و اجازه نمی داد که دختر خانواده با پوششی ناهنجار به بیرون از خانه و در معرض دید غریبه ها قرار گیرد چنین فاجعه ای اتفاق نمی افتاد.
گاهی میبینیم که بانوان در روز های معمولی پوشش مناسبی دارند اما در جشن ها و مراسم ها مانند عروسی به این بهانه که یک شب که هزار شب نمی شود پوشش اسلامی خود را کنار گذاشته اند. چنین کسانی احتمالا از روانشناسی چیزی نمی دانند . آن ها متوجه نیستند که این کار آن ها باعث عادی شدن بی حجابی میشود. آن ها نمی دانند که با این کار به تدریج کشور را به سمت ابتذال پیش میبرند . وقتی ما دختری را هر روز با پوشش اسلامی می بینیم و در جشنی یا مراسم عروسی با شکل کاملا متفاوت می بینیم تاثیر بیشتری دارد و تبرج آن بسیار بیشتر می شود. آنها همان کسانی هستند که خداوند در قرآن درباره ی آن ها می فرماید« نومن ببعض و نکفر ببعض» یعنی بخشی از قرآن و دین را قبول دارند و انجام میدهند اما بخشی دیگر را قبول ندارند و مرتکب قصور می شوند.
بد حجابی از بی حجابی اثر بدتری دارد . وقتی ما قسمتی از بدن زن را که با آرایش، زیبا و بدون عیب و نقص است می بینیم و بقیه بدن پوشیده است ، مغز ما خود به خود بقیه بدن را به بهترین شکل حدس می زند.پس می بینیم که اثر بد حجابی بیشتر از بی حجابی است. همین مساُله است که باعث شده وقتی یک شخص مثلا از اروپا به کشور می آید ؛ میگوید من در اینجا بیشتر از اروپا تحریک جنسی می شوم.
اثر بعدی بد حجابی اختلاف افکنی در خانواده ها است. هر کسی زیبایی را دوست دارد. اسلام هم این را میپذیرد اما برای آن قواعدی قرار داده . هر کسی باید زیبایی خود را برای همسر خود نمایان کند تا کشور از فساد و بی بند و باری در امان بماند . هر کسی در روز ازدواجش زیباترین شکل را دارد . روزی که زندگی مشترک از آن روز شروع می شود. مسلم است که انسان باید در آغاز زندگی به بهترین شکل باشد. اما امروز در جامعه می بینیم که دختران ما در هر روز آرایش میکنند و به محیط جامعه می روند. اگر پسری او را ببیند و به او علاقه مند شود ، در واقع به زیبایی او علاقه مند شده. چیزی که در واقعیت به این اندازه نیست و این چهره ی زیبا زاییده ی لوازم آرایشی است. اگر با این دید دو نفر با هم ازدواج کنند به مشکلات زیادی برمی خورند . چرا که دختر نمی تواند همیشه این زیبایی و آرایش را داشته باشد . وقتی پسر بعد از ازدواج چهره ی بدون آرایش همسر خود را میبیند ، متوجه می شود که چیزی که به او علاقه مند بوده ذاتی نیست و یک زیبایی مجازی بوده. حس فریب خوردگی به او دست می دهد که این موضوع باعث دلزدگی او میشود.
بحث دیگری که لازم به ذکر است و باعث مشکلات فراوانی شده است ، عدم وجود روح امر به معروف و نهی از منکر در پیکر جامعه است . همان چیزی که باعث می شود عده ای معدود از اراذل و اوباش به خود اجازه ی خود نمایی و هنجار شکنی در جامعه بدهند و نوامیس مردم را مورد مزاحمت خود قرار دهند . اتفاقی که باعث شده ما شهدایی را در این راه فدا کنیم . شهید علی خلیلی ها فدای نبود همین فضای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه هستند . نقل است که وقتی شهید خلیلی که برای نجات دختری از مزاحمت اراذل و اوباش به کمک او می رود و با ضربات چاقو به شدت زخمی و مجروح می شود ؛ مردی نزدیکش می شود و به او می گوید « حقت بود . چرا دخالت کردی ؟» شهید خلیلی در جواب می گوید فکر کردم که دختر شماست. این جمله حاوی یک درس بزرگ است و آن هم این است که همه نسبت به هم مسئولیت داشته باشند و مردم جامعه را خانواده ی خود بدانند . فراموش نکنیم که امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای اجتماعی است . متاسفانه مردم با ایمان ما در اقلیت قرار گرفته اند. در روایت است که دوره ای می رسد که مومن منکر را در جامعه میبیند اما چون تنهاست جراُت نهی از منکر را ندارد.
به امید آن که همه ی ما رهرو راه شهیدان به خصوص شهدای امر به معروف و نهی از منکر شویم.
و من الله توفیق
امین رضائی
دانشجوی تفسیر قرآن
دانشگاه علوم قرآنی شیراز