0

و بیتابی ، تنها ثروت من است

 
m_salehy
m_salehy
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 443
محل سکونت : اصفهان

و بیتابی ، تنها ثروت من است

و بیتابی ، تنها ثروت من است

خدایا !

 

در گوشه ای از این دنیای بی انتها ، که البته برای من فقط به اندازه یک چشم برهم زدن " در طول عمر جاودانگی ام از آغاز نزول از آسمان کمال الهی تا نهایت صعود به بارگاه او " می باشد ، در خود شکسته ام . تا این لحظه از حیات دنیایی خود را بسان ابری که گذشته و حتی رد پایی از خود بر جای نگذاشته ، از دست داده ام و نمی دانم در کجای راه قرار داشته و تا اینک به چه انجامی رسیده ام !؟ و آیا در بعد این لحظه ، به کدامین مسیر خواهم بود ؟ !

 

اشک در چشمانم حلقه زده ، گویی ، قطرات خونین قلبم به بیرون ، سر بازکرده ، از بودن با من شرم و ندامت بر دوش می کشد .

نمی خواهم به عقب بازگردم و از زمان نیز شکایتی ندارم ، من اینگونه تشخیص دادم و در نقشی که خود پذیرفتم ، بخوبی ظاهر شده و حال در جایگاهی قرار دارم که باید .

 

اما خدایا !

 

دلم بیتاب خلق رویاهایی است که یکروز ، باید به واقعیت پیوند خورد و وجودم تشنه آرامشی است که جز در وجود تو نخواهم یافت .

 

نمی دانم ! طرحی که از کتاب آفرینش به من سپردی ، تا اینک به کجا رسانده ام و آنگاه که پرده درافتد و آنرا در آینه وجود خود به تماشا بنشینم ، مجبور به چه خواهم گشت ؟ آیا حتی یک نقطه مثبت در آن خواهم یافت و یا که بایست همه پاک کرده ، از نو شروع کنم ! و این در حالیست که مدت کوتاه حیات دنیایی که می توانستم همه چیز به رنگ خدا نقش کنم ، را از دست داده و اکنون باید به عذاب دورافنادن از آغوش عشق او آنقدر بسر کنم تا آن همه غلط را پاک کرده ، اجازه یابم روبرویش بایستم و خود را آینه اش کرده و او در وجود خود خلق کنم ؛ آنگاه در جذبه جمالش ، آنجا بروم که او کشاند .

 

خدایا !

 

قبل از آنکه من بخواهم ، تو خواسته ای و می دانم با اراده تو هر چیزی به وجود خواهد پیوست ؛ پس آن کن که برایم خواسته ای و به فراموشی بسپار ، آنچه من کرده ام ، که  من همه نادانی و جهل و یا حتی دیوانگی و غفلت بوده ام .

 

19/8/88

محمد صالحی

 

سه شنبه 24 شهریور 1394  8:16 AM
تشکرات از این پست
farnaz_s
دسترسی سریع به انجمن ها