0

پروژه تحريف کتب اهل سنت+تصوير (قسمت اول)

 
hasanreza313
hasanreza313
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1394 
تعداد پست ها : 98

پروژه تحريف کتب اهل سنت+تصوير (قسمت اول)

 

پروژه تحريف کتب اهل سنت+تصوير (قسمت اول)

آغاز عمليات اجرايي اين پروژه ي بسيار عظيم که بعد از وفات حضرت رسول(ص) آغاز شد،يکي ديگر از خدمات ارزشمند و اقدامات مهم ايادي شيطان در توسعه و آباداني تفکر ناب سقيفه بود.پيشرفت اين پروژه که کلنگ آن به دست تواناي کودتاچي هاي سقيفه بر زمين زده شد،همچنان ادامه داشت تا زمان ظهور محمدبن عبدالوهاب،که سرعت و شتاب باورنکردني به خود گرفت.
اجراي پروژه عظيم تحريف و دروغ و عوام فريبي،نماد ديگري از خلاقيت، اراده و همت والاي متخصصان مکتب سقيفه در جهت رشد فريب عوام، و اعتلاي اين تفکر و عزت و اقتدار اين مکتب ناب بوده و هست.
اين مهم به عنوان يک حرکت بزرگ و حماسي در حوزه توسعه فريب مردم، سرآغاز بسيار خوبي براي مکتبي است که تحت "عنوان ˈقرآن و سنت صحيح رسول الله ص"ˈ نامگذاري شده است.
لازم به ذکر است اين پروژه ي بزرگ با معماري بي نظير و منحصر به فرد وهابيون و با پيشرفت چندين و چندبرابري در يکي از بهترين مناطق خاورميانه در حال ادامه مي باشد که در حال حاضر چندين هزار نفر در اين پروژه مشغول به کار هستند.عده ايي در ماهواره ها، عده زيادي هم در بين زوار بيت الله الحرام مشغول به کار مي باشند.

همچنين چندين هزار نفر ديگر در چاپ خانه ها و چندين و چند هزارنفر در ديگر کشورها کار مي کنند،که ازاين تعداد،عده بسيار زيادي با بستن يمب به خود،مشغول انفجار در بين زن ها و کودکان بي گناه شيعيان و اهل سنت هسنتد.
اميد است که اگر ساخت پروژه تحريف و عوام فريبي به اتمام برسد،ديگر اثري از کتب حديثي اهل سنت و اسلام باقي نماند.

1-تحريف روايت کمربند خدا در صحيح بخاري!

در کتاب صحيح بخاري(صحيح ترين کتاب اهل سنت بعد از قرآن)،روايتي وجود دارد که نشان مي دهد خداوند ايشان، کمربند، بندتمبان يا همان گره بندشلوار دارد:
4830 - حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ مَخْلَدٍ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ قَالَ حَدَّثَنِي مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي مُزَرِّدٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ خَلَقَ اللَّهُ الْخَلْقَ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْهُ قَامَتْ الرَّحِمُ فَأَخَذَتْ بِحَقْوِ الرَّحْمَنِ فَقَالَ لَهُ مَهْ قَالَتْ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِکَ مِنْ الْقَطِيعَةِ قَالَ أَلَا تَرْضَيْنَ أَنْ أَصِلَ مَنْ وَصَلَکِ وَأَقْطَعَ مَنْ قَطَعَکِ قَالَتْ بَلَى يَا رَبِّ قَالَ فَذَاکِ... از پيامبر روايت شده: وقتي خدا همه خلق را آفريد . رحم بلند شد و ايستاد و محکم بند تمبان خدا گرفت! و خدا به او گفت: که چرا بند تمبان مرا گرفتي!؟ رحم گفت: من از قطع رحم به تو پناه ميبرم.خدا به او ميگويد: آيا راضي نيستي که هرکه قطع رحم کند من با او قطع ميکنم ؟ رحم گفت: راضي شدم و بند تمبان خدا را رها کرد.صحيح بخاري ج3ص292 مکتبه سلفيه کتاب التفسير سوره محمدص آيه (( وتقطعوا ارحامکم))
{الحقو} همان طور که علماي بزرگ اهل سنت گفته اند،همان گره بند شلوار است.دقت کنيد:قوله : ( فأخذت ) : .... وقال عياض : الحقو معقد الإزار .. {حقو} گره بند شلوار است.
فتح الباري شرح صحيح بخاري ج8ص445 چاپ دار المعرفة للطباعة والنشر ــ پاورقي الموطا امام مالک ج1ص222 دار إحياء التراث العربي ـــ شرح صحيح مسلم نووي ج7ص3 دار الکتاب العربي ـــ عمده القاري ج19ص172 دار إحياء التراث العربي ــــ لسان العرب ابن منظور ج14ص190 ــــ پاورقي کنزالعمال ج6 ص548 مؤسسة الرسالة
اما وهابيون،که خداوند ايشان،موفرفري،و يک جوان ريش درنياورده ي الاغ سوار هست،از اينکه خدايشان،بندتمبان داشته باشد،خجالت کشيدند و مثل هميشه،قيچي به دست به جان کتب حديثي اهل سنت افتادند و آن جايي که در روايت نشان مي داد خداوندشان،بندتمبان يا همان گره بندشلوار دارد را حذف کردند!
دقت کنيد به کتاب صحيح بخاري،قبل از تحريف:(چاپ دار ابن کثير)

چاپ طبعه سلفيه

طبعة الدکتور مصطفى ديب البغا ( الاشعري )

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

چاپ مکتبه الرشد

 

 

اما چاپ تحريف شده توسط وهابيون و حذف گره بندشلوار خداي وهابيون:

2- تحريف شراب خواري صحابي جليل القدر وليدبن عقبه

در سنن سعيدبن منصور در باب کراهية إقامة الحدود فِي أرض العدو ( باب کراهت اقامه کردن حدود بر مسلمانان در سرزمين دشمن ) چنين آمده که:صحابي جليل،وليد بن عقبه،شراب خورده:(همان که خدا در قرآنش،او را فاسق ناميد و در نماز صبح شراب خورد و دو رکعت را چهار رکعت خواند)
حدثنا سعيد قال: نا عيسى بن يونس، عن الأعمش، عن إبراهيم، عن علقمة، قال: کنا في جيش في أرض الروم، ومعنا حذيفة بن اليمان، وعلينا الوليد بن عقبة ، فشرب الخمر
علقمه مي گويد : در سپاهي در روم بوديم و حذيفه بن يمان همراه ما بود و وليد بن عقبه فرمانده ما بود و شراب نوشيد.سنن سعيد بن منصور ، ج 2 ص 235 رقم 2501

تحريف روايت:
عين همين داستان را أبو بکر بن أبي شيبة در المصنف خودش آورده بود،اما با اين تفاوت که نام صحابي جليل القدر شراب خوار،وليدبن عقبه را حذف و به جاي آن،"مردي از قريش" نوشتند! تا مبادا بدعت عدالت صحابه،خدشه دار شود
حدثنا أبو بکر قال: حدثنا عيسى بن يونس، عن الأعمش، عن إبراهيم، عن علقمة، قال: غزونا أرض الروم ومعنا حذيفة وعلينا رجل من قريش!! فشرب الخمر


3- تحريف شيخ وهابي ابن غنيمان در مورد حديث ثقلين که در صحيح مسلم وارد شده است

شيخ وهابي، عبد الله بن محمد الغنيمان در کتابش السبائک الذهبية بشرح العقيدة الواسطية،در روز روشن بر صحيح مسلم دروغ مي بندد و حديث معروف ثقلين را تحريف مي کند
تحريفات انجام شده توسط اين دروغ پرداز وهابي:
1-داخل کردن گريه ابوبکر در متن روايت،در حالي که در روايت صحيح مسلم، اسمي از ابوبکر نيست!
2- آوردن کتاب الله و سنتي در کتابش،در صورتي در متن روايت صحيح مسلم،اهل بيتي هست و نه سنتي!!
3-مي گويد:در صحيح مسلم امده: أليست أزواجه من أهل بيته؟ قال: بلى، قال: وأهل بيته الذين حرمت عليهم الصدقة.
آيا زن هاي پيامبر(ص)جز اهل بيت هستند؟(زيدبن ارقم)گفت:بله!!اهل بيت آنهايي هستند که صدقه بر آنان حرام است!! راحت بر صحيح مسلم دروغ مي بندد،اين در حالي است که در صحيح مسلم چيزي ديگر آمده و گفته: نساؤه من أهل بيته ولکن أهل بيته من حُرِمَ الصدقة بعده.زنان پيامبر از اهل بيت او هستند،اما  اهل بيت منظور در اينجا کساني هستند که صدقه بر آنها حرام است!(و نه زن هاي پيامبر)
و در ادامه و در روايت بعدي،زيدبن ارقم مي گويد:نه قسم به خدا که زنان پيامبر جز اهل بيت نيسنتد!
لا وأيم الله، إنَّ المرأة تکون مع الرجل العصر من الدهر، ثمَّ يطلِّقها فترجع إلى أبيها وقومها، أهل بيته أصله وعصبته الذين حُرِموا الصدقة بعده،نه قسم به خدا زنان پيامبر جز اهل بيت او نيستند،همسر يک مرد از اهل بيت آن به حساب نمي آيد زيرا چه بسا زني با مردي يک عمر زندگي مي کند ولي در آخر عمر طلاق گرفته و به خانه پدرش رفته و جزء اهل بيت پدر محسوب مي شود.اهل بيت منظور،آنهايي هستند که صدقه بر آنها حرام است
اين هم تصاوير خدمت شما و خيانت اين شيخ وهابي

السبائک الذهبية بشرح العقيدة الواسطية 


صحيح مسلم 



4- اين بار تحريف توهين و جسارت معاويه به اميرالمومنين عليه السلام

روايتي را جناب ابن ابي شيبه-استاد بخاري-در المصنف خودش مي آورد که:معاويه در حضور سعدبن ابي وقاص،به علي جسارت و اهانت کرد و سعد غضبناک شد! اما جناب الحافظ العلاّمة ابن أبي عاصم ، صاحبُ کتاب السنة،همين روايت را مي آورد اما ايشان نيز،مانند ديگر علماي مکتب سقيفه،قيچي معروف را به دست گرفته و آنجايي که معاويه به برادر رسول الله ص،جسارت و اهانت کرده را از روايت کلا حذف مي کند تا شايد بدعت عدالت صحابه،خدشه دار نشود!
روايت ابن ابي شيبه که معاويه به اميرالمومنين عليه السلام،جسارت و اهانت مي کند:
32676-حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنْ مُوسَى بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَابِطٍ، عَنْ سَعْدٍ، قَالَ: قَدِمَ مُعَاوِيَةُ فِي بَعْضِ حَجَّاتِهِ، فَأَتَاهُ سَعْدٌ فَذَکَرُوا عَلِيًّا، فَنَالَ مِنْهُ مُعَاوِيَةُ فَغَضِبَ سَعْدٌ فَقَالَ: تَقُولُ هَذَا الرَّجُلُ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: ;لَهُ ثَلَاثُ خِصَالٍ لَأَنْ تَکُونَ لِي خَصْلَةٌ مِنْهَا أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا; وَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ:;مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ; وَسَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَه المصنف ابن ابي شيبه ج10 ص482 ح32676 
معاويه در بعضي از سفرهاي حجش باز مي گشت ؛ سعد به نزد او آمد ؛ پس سخن از علي پيش آمد و معاويه به علي جسارت کرد،پس سعد غضبناک شد و گفت:در مورد مردي چنين جسارت مي کني که از رسول خدا درباره او سه چيز شنيدم که اگر يکي از آنها از من بود،از دنيا و مافيها براي من محبوب تر بود،اينکه پيامبر فرمود:مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ الي آخر...


تحريف روايت به دست جناب علامه ابن ابي عاصم و حذف توهين و جسارت معاويه به اميرالمومنين(عليه السلام):
ثنا أَبُو بَکْرٍ - يعني ابن أبي شيبة - ، وَأَبُو الرَّبِيعِ، قَالَا: ثنا أَبُو مُعَاوِيَةَ،عَنِ الشَّيْبَانِيّ{وهو موسي بن مسلم} ِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَابِطٍ، قَالَ: قَدِمَ مُعَاوِيَةُ فِي بَعْضِ حَجَّاتِهِ، فَأَتَاهُ سَعْدٌ!!!!!!!!!!!!؟؟؟، فَقَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ فِي عَلِيٍّ ثَلَاثَ خِصَالٍ، لَأَنْ يَکُونُ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا. سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: ;مَنْ کُنْتُ مَوْلَاه; ، ;وَأَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، وَلَأُعْطِيَنَّ الرَّايَة...معاويه در بعضي از سفرهاي حجش باز مي گشت ؛ سعد به نزد او آمد ؛ !؟!؟!!..... و گفت:از رسول خدا درباره او سه چيز شنيدم که اگر يکي از آنها از من بود،از دنيا و مافيها براي من محبوب تر بود....الي آخر.السنه الامام ابن ابي عاصم ج1ص920 ح1421 

وحسبنا الله ونِعــم الوکـيــل...

5- تحريف أبيات فضل بن عباس در فضيلت اميرالمومنين عليه السلام که در پاسخ به وليد بن عقبة سروده بود

ألا إن خير الناس بعد محمد ... وصي النبي المصطفى عند ذي الذکر
وأول من صلى وصنو نبيه ... وأول من أردى الغواة لدى بدر

نوع تحريف : تغيير قول فضل بن عباس از ( بعد محمد) به ( بعد ثلاثة)!!
تاريخ طبري:ابيات فضل بن عباس در فضيلت اميرالمومنين علي(جان هاي ما به فداي او) که بهترين مردم بعد از پيامبرص،و وصي او و...علي ع است.

تاريخ ابن اثير:همان ابيات فضل بن عباس را از تاريخ طبري نقل مي کند،اماابن اثير  زحمت مي کشند و (بعد محمد) را به (بعد ثلاثه) تغيير مي دهند!يعني اينکه علي ع بهترين و برترين فرد بعد از پيامبرص هست،را تغيير مي دهد و به دروغ چنين آورده که گويا فضل بن عباس گفته:علي ع،بهترين و برترين فرد امت،بعد از سه نفر(ابوبکر و عمر و عثمان) هست.ماشاءالله به اين مکتب،که تو گويي کاري و هدفي جز فريب عوام و دشمني با اميرالمومنين عليه السلام ندارند.
اگر دقت کنيد،محقق کتاب تاريخ ابن اثير،در پاورقي چنين آورده که:طبري گفته:بعد محمد...

6- حذف نام اميرالمومنين ع در قضيه مباهله!
ابن قيم،شاگرد ابن تيميه،که در اين شبکه هاي وهابي،بسيار تبليغ کتب او را مي کنند و گاها به آرا و فتاوي او،استناد مي کنند و مي گويند:ابن قيم چنين گفت ابن قيم چنان گفت،در کتاب خود،جلاء الافهام،وقتي قضيه مباهله را نقل مي کند،نام علي عليه السلام را حذف مي کند،که تو گويي صحابي با نام علي ع اصلا وجود خارجي ندارد!! با اينکه اجماع علماي اسلام،از شيعه و سني، اتفاق دارند که يکي از کساني که همراه حضرت رسول(ص) در قضيه مباهله بود،علي عليه السلام بود،همراه حسن و حسين(عليهما السلام) و فاطمه(عليها السلام).
کتاب جلاء الافهام في فضل الصلاه والسلام على خير الانام
تاليف الامام ابي عبد الله ابن قيم الجوزية
تحقيق زائد بن احمد النشيري
تمويل مؤسسه سليمان بن عبد العزيز الراجحي الخيريه
ص299
ولما انزل الله سبحانه وتعالى ايه المباهله ( فمن حاجک فيه من بعد ماجاءک من العلم فقل تعالواندع ابناءناوابناءکم ) دعا النبيفاطمه وحسنا وحسينا وخرج للمباهله.هنگامي که خداوند،آيه مباهله را نازل کرد،پيامبرص،حسن و حسين و فاطمه س را با خود براي مباهله برد!!

قال الحاکم : وقد تواترت الأخبار في التفاسير ، عن عبد الله بن عباس ، وغيره أن رسول الله صلى الله عليه وسلم أخذ يوم المباهلة بيد علي ، وحسن ، وحسين وجعلوا فاطمة وراءهم ، ثم قال : " هؤلاء أبناؤنا وأنفسنا ونساؤنا ، فهلموا أنفسکم وأبناءکم ونساءکم ( ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبين ) "
الکتاب: معرفة علوم الحديث
المؤلف: أبو عبد الله الحاکم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحکم الضبي الطهماني النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405هـ)
المحقق: السيد معظم حسين
الناشر: دار الکتب العلمية - بيروت
الطبعة: الثانية، 1397هـ - 1977م
ص 50

7-تغيير "واتخذوها قبلة ومسجدا" به " واتخذوها قبة ومسجدا"
 کتاب فتح الباري شرح صحيح بخاري حافظ ابن رجب،در دو چاپ متفاوت،با هم فرق دارند!!
روايتي را اهل سنت از پيامبرص نقل کرده اند که ايشان فرمود:لعن الله اليهود اتخذوا قبور انبيائهم مساجد. لعنت خدا بر يهود باد! قبور پيامبرانشان را مسجد قرار دادند.
در چاپ دار ابن الجوزي،چنين آمده که:پيامبرص نهي کرد و برحذر داشت صحابه و ساير امت را از اينکه مانند امت هاي قبل،بر قبور انبياء نماز خوانده و قبور انبياء را قبله و مسجد قرار دهند.(به معني:بت قرار دادن يا قبله قرار دادن قبور، زيرا يهود و نصاري چنين مي کردند-هرچند قرآن صراحت دارد که يهود انبيا را مي کشتند،حال ما نمي دانيم چطور يک دفعه محب انبيا شدند و بارگاه براي آنها درست کردند-. اما نه حرمت ساختن مسجد بر فراز قبرها يا کنار آنها که وهابيت به اين بهانه،جان و مال و ناموس مسلمانان را هدر دانستند)
...يحذر أصحابه وسائر أمته من سوء صنيع الأمم قبلهم الذين صلوا في قبور أنبيائهم ، واتخذوها قبلة ومسجدا...
اما در چاپ مکتبة الغرباء / المملکة العربية السعودية،اين مطلب را تحريف کردند و (قبله) را به (قبه) تغيير دادند(چون وهابيون،ساخت قبه بر روي قبر را بدون هيچ دليلي،حرام مي دانند،به اين خاطر مثل هميشه،به احاديث رسول الله ص، در منابع اهل سنت،حمله کردند و آنها را تحريف کردند تا به اين وسيله،به هدف پليد و شيطاني خود برسند)
فتح الباري حافظ ابن رجب،
چاپ دار ابن جوزي(قبل از تحريف-ما دراينترنت گشتيم و فايل pdf فتح الباري ابن رجب چاپ دارابن جوزي را پيدا نکرديم،لذا از نرم افزار مکتبه شامله که ساخت خود اهل سنت هم هست، اين متن را نشان داديم)


فتح الباري حافظ ابن رجب،چاپ مکتبة الغرباء سعودي(بعد از تحريف)

(حيله ايي که وهابيون به کار مي برند اين است که اول مي آيند خود متن را تحريف مي کنند و در پاورقي مي نويسند که قبلا چه بود!! مدتي که گذشت و کسي صدايش در نيامد،خود پاورقي را هم حذف مي کنند -مانند بلايي که بر سر کتاب جناب صابوني آوردند که اين عالم اهل سنت به زيارت قبر پيامبرص رفته بود،اما اول آمدند،زيارت قبرنبي را از کتاب حذف و به جاي آن،زيارت مسجد نبي نوشتند و در پاورقي همان کتاب نوشتند که:بله اشتباه کرده که به زيارت قبر نبي رفته،چون اين کار شرک است!! بعد از مدتي،همان پاورقي را هم حذف کردند و زيارت قبر نبي توسط يک عالم اهل سنت،کلا حذف شد!)

8- تحريف شراب خواري معاويه
در تاريخ دمشق و مسنداحمدبن حنبل،روايتي هست که معاويه،خال المومنين آقايان،شراب خورده،اما در المصنف ابن ابي شيبه،همان روايت با همان سند  تحريف شده!
روايت مسنداحمدبن حنبل:
22941 - حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ الْحُبَابِ حَدَّثَنِي حُسَيْنٌ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُرَيْدَةَ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَأَبِي عَلَى مُعَاوِيَةَ فَأَجْلَسَنَا عَلَى الْفُرُشِ ثُمَّ أُتِينَا بِالطَّعَامِ فَأَکَلْنَا ثُمَّ أُتِينَا بِالشَّرَابِ فَشَرِبَ مُعَاوِيَةُ ثُمَّ نَاوَلَ أَبِي ثُمَّ قَالَ مَا شَرِبْتُهُ مُنْذُ حَرَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ مُعَاوِيَةُ کُنْتُ أَجْمَلَ شَبَابِ قُرَيْشٍ وَأَجْوَدَهُ ثَغْرًا وَمَا شَيْءٌ کُنْتُ أَجِدُ لَهُ لَذَّةً کَمَا کُنْتُ أَجِدُهُ وَأَنَا شَابٌّ غَيْرُ اللَّبَنِ أَوْ إِنْسَانٍ حَسَنِ الْحَدِيثِ يُحَدِّثُنِي
عبدالله بن بريده مي گويد:من و پدرم بر معاويه داخل شديم، او دستور داد طعام آوردند ميل کرديم سپس مشروب آوردند و معاويه تناول کرد و به پدرم نيز تعارف کرد. پدرم گفت: از آن روزي که پيامبر اکرم(ص) آن را حرام کرده من ان را نياشاميدم!مسنداحمدبن حنبل ح22941 موسسه الرساله

جناب ابن ابي شيبه-استاد بخاري-زحمت کشيدند و بزرگواري کردند روايت را تحريف کردند و آنجايي که معاويه به پدر عبدالله بن بريده شراب تعارف کرد و گفت:از آن روزي که پيامبر اکرم(ص) آن را حرام کرده من ان را نياشاميده ام را حذف نمودند.
31201- حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ الْحُبَابِ ، عَنْ حُسَيْنِ بْنِ وَاقِدٍ ، قَالَ : حدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ بُرَيْدَةَ ، قَالَ : دَخَلْت أَنَا وَأَبِي عَلَى مُعَاوِيَةَ فَأَجْلَسَ أَبِي عَلَى السَّرِيرِ وَأُتِيَ بِالطَّعَامِ فَطَعِمنَا وَأَتَى بِشَرَابٍ فَشَرِبَ ،!؟؟!؟!!!؟!؟ فَقَالَ مُعَاوِيَةُ : مَا شَيْءٌ کُنْت أَسْتَلِذُّهُ وَأَنَا شَابٌّ فَآخُذُهُ الْيَوْمَ إلاَّ اللَّبَنَ ، فَإِنِّي آخُذُهُ کَمَا کُنْت آخُذُهُ قَبْلَ الْيَوْمِ ، وَالْحَدِيثَ الْحَسَنَ.
جناب ابن ابي شيبه،پس اين جمله را چه کار کرديد!؟"ثم ناول أبى ثم قال ما شربته منذ حرمه رسول الله"

9- تحريف روايات آتش زدن بيت فاطمه(س)توسط عمربن الخطاب
در کتاب المصنف ابن ابي شيبه-شيخ و استاد بخاري-چنين آمده:
38200- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ ، حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللهِ بْنُ عُمَرَ ، حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ أَسْلَمَ ، عْن أَبِيهِ أَسْلَمَ ؛ أَنَّهُ حِينَ بُويِعَ لأَبِي بَکْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم ، کَانَ عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ يَدْخُلاَنِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم ، فَيُشَاوِرُونَهَا وَيَرْتَجِعُونَ فِي أَمْرِهِمْ ، فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِکَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ ، فَقَالَ : يَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم ، وَاللهِ مَا مِنْ الْخَلْقِ أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَيْنَا مِنْ أَبِيک ، وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَيْنَا بَعْدَ أَبِيک مِنْک ، وَأَيْمُ اللهِ ، مَا ذَاکَ بِمَانِعِيَّ إِنَ اجْتَمَعَ هَؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَکِ ، أَنْ آمُرَ بِهِمْ أَنْ يُحَرَّقَ عَلَيْهِمَ الْبَيْتُ.
قَالَ : فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاؤُوهَا ، فَقَالَتْ : تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِي ، وَقَدْ حَلَفَ بِاللهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَيُحَرِّقَنَّ عَلَيْکُمَ الْبَيْتَ ، وَأَيْمُ اللهِ ، لَيَمْضِيَنَّ لِمَا حَلَفَ عَلَيْهِ ، فَانْصَرِفُوا رَاشِدِينَ ، فَرُوْا رَأْيَکُمْ ، وَلاَ تَرْجِعُوا إِلَيَّ ، فَانْصَرَفُوا عنها ، فَلَمْ يَرْجِعُوا إِلَيْهَا ، حَتَّى بَايَعُوا لأَبِي بَکْرٍ.

هنگامى که مردم با ابى بکر بيعت کردند، على و زبير در خانه فاطمه (سلام الله عليها) به گفتگو و مشاوره مى پرداختند و اين مطلب به عمر بن خطاب رسيد. او به خانه فاطمه (سلام الله عليها) آمد و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوب ترين فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو، خود تو!!! ولى سوگند به خدا اين محبت مانع از آن نيست که اگر اين افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند. اين جمله را گفت و بيرون رفت، وقتى على (عليه السلام) و زبير به خانه بازگشتند، دختر پيامبر به على (عليهم السلام) و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شما بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!المصنف ابن ابي شيبه ج13 ص201 ح38200 ناشر:الفاروق الحديثه


عين همين روايت در کتاب فضائل الصحابة أحمد حنبل هم هست.سند هم همان سند است.
اما با اين تفاوت که تهديد به آتش زدن خانه دختر پيامبرص را کامل حذف مي کنند!

532 - حدثنا محمد بن إبراهيم قثنا أبو مسعود قال نا معاوية بن عمرو قثنا محمد بن بشر عن عبيد الله بن عمر عن زيد بن اسلم عن أبيه قال : لما بويع لأبي بکر بعد النبي صلى الله عليه و سلم کان علي والزبير بن العوام يدخلان على فاطمة فيشاورانها فبلغ عمر فدخل على فاطمة فقال يا بنت رسول الله ما أحد من الخلق أحب إلينا من أبيک وما أحد من الخلق بعد أبيک أحب إلينا منکوکلمها فدخل علي والزبير على فاطمة فقالت انصرفا راشدين فما رجعا إليها حتى بايعا
هنگامى که مردم با ابى بکر بيعت کردند، على و زبير در خانه فاطمه (سلام الله عليها) به گفتگو و مشاوره مى پرداختند و اين مطلب به عمر بن خطاب رسيد. او به خانه فاطمه (سلام الله عليها) آمد و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوب ترين فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو، خود تو! و يک چيزي به او گفت!!!! فضائل الصحابة أحمد حنبل ج1 ص364 ح532 مؤسسة الرسالة

تا اينجا ديديم که:در مصنف ابن أبي شيبة چنين بود:
وأيم الله ما ذاک بمانعي إن اجتمع هؤلاء النفرعندک،إنأمرتهم أن يحرق عليهم البيت
ولى سوگند به خدا اين محبت مانع از آن نيست که اگر اين افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.
و به کل در کتاب(فضائل الصحابة)احمدبن حنبل،اين مطلب حذف شد و به جاي آن نوشتند:
وکلمها !! و يک چيزي به فاطمه س گفت!!
آيا قضيه به اينجا ختم مي شود!!
نخير
بلکه همين تحريف أيضاً در کتاب الاستيعاب لابن عبد البر تکرار مي شود

حدثنا محمد بن أحمد ، حدثنا محمد بن أيوب ، حدثناأحمد بن عمرو البزار ، حدثنا أحمد بن يحيى ،حدثنامحمد بن نسير [بشر] ، حدثنا عبد الله [عبيدالله] بن عمر ،عن زيد بن أسلم،عن أبيه، أن عليا والزبير کانا حين بويع لأبي بکر يدخلان على فاطمة فيشاورانها ويتراجعان في أمرهم فبلغ ذلک عمر، فدخل عليها عمر، فقال: يابنت رسول الله والله ما کان من الخلق أحد أحب إلينا من أبيک وما أحد أحب إلينا بعده منک، ولقد بلغني أن هؤلاء النفر يدخلون عليک ولئن بلغني لأفعلن ولأفعلن !!
ثم خرجو جاءوها ، فقالت لهم: إن عمر قد جاءني وحلف لئن عدتم ليفعلن ، وأيم الله ليفينَّ بها.

علي (عليه السلام) و زبير هنگامي که با ابوبکر بيعت مي‏شد، به خان? فاطمه (سلام الله عليها) رفت و آمد کرده و با او در اين زمينه به مشورت مي‏پرداختند. چون خبر رفت و آمد آنان به گوش عمر رسيد، نزد فاطمه (سلام الله عليها) آمد و گفت: اي دختر رسول خدا! کسي محبوبتر از پدر تو براي ما نيست، همچنان که پس از رسول خدا، تو از ديگران نزد ما محبوبتري. به من خبر رسيده که آنان به خانه شما وارد مي‏شوند. اگر بار ديگر چنين خبري به من برسد، چنين و چنان خواهم کرد! سپس خانه را ترک گفت و پس از رفتن او علي و زبير وارد خانه شدند، پس فاطمه (سلام الله عليها) به ايشان گفت: عمر به نزد من آمد و قسم خورد که اگر دوباره به اينجا آمديد قسم به خداوند که چنين و چنان مي کنم. و قسم به خدا که وي چنين و چنان خواهد کرد!!
الاستيعاب ، ج 3 ، ص 975 ، ناشر: دار الجيل، بيروت

طبعا سند همان سند است.
لکن تهديد به آتش زدن که در مصنف ابن أبي شيبة بود و در فضائل الصحابه احمدحنبل،به جاي آن،نوشتند:
وکلمها!
در اينجا تهديد به آتش زدن را تغيير دادند و به جاي آن نوشتند: لأفعلن ولأفعلن.چنين و چنان مي کنم!

حسبناالله و نعم الوکيل

9- تغيير حديث سفينه نوح،از اهل بيت به السنه!!

رسول خداص و اميرمومنان ع ،بارها فرموده اند:که مثل ما اهل بيت،به مثل کشتي نوح است،هرکس بر آن سوار شود(چنگ بزند) نجات مي يابد و هرکس از آن تخلف کند،غرق وهلاک مي شود!به اين روايت از اميرالمومنين در منابع اهل سنت ،دقت کنيد:
32115 حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ بْنُ هِشَامٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمَّارٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنِ الْمِنْهَالِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ، عَنْ عَلِيٍّ، قَالَ:
إنَّمَا مَثَلُنَا فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ کَسَفِينَةِ نُوحٍ وَکَبَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إسْرَائِيلَ.

از علي عليه السلام نقل شده است که فرمود:
مَثَل ما در اين امت، همانند کشتي نوح و همانند دروازه حطه در بني اسرائيل است.

إبن أبي شيبة الکوفي، ابوبکر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، الکتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6، ص372، تحقيق: کمال يوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.
روايت 100درصد صحيح است.اگر وهابيون جرات دارند بيايند و بر سند اين روايت،اشکالي بگيرند.تمام روات بر مبناي اهل سنت،ثقه هستند

سبحان الله، ببينيد که چگونه عبارت "اهل بيت" را از حديث حذف و به جاي آن،"السنه"يعني سنت! مي گذارند!
قول مالک بن انس : السنة سفينة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق
حديث نبي (صلى الله عليه وآله) : انما مثل أهل بيتي فيکم کمثل سفينة نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها غرق

 

سبحان الله.اين قوم،حديث مالک بن انس را  گرفتند،اما حديث رسول خداص را ترک کردند!
مثل أهل بيتي مثل سفينة نوح، من رکبها نجا، و من تخلف عنها غرق
راوي: عبدالله بن عباس وأبو ذر وعبدالله بن الزبير محدث: السيوطي - مصدر: الجامع الصغير - رقم: 8162
خلاصة حکم : حسن
مثل أهل بيتي فيکم کمثل سفينة نوح في قوم نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها هلک ومثل باب حطة في بني إسرائيل
راوي: أبو ذر الغفاري محدث: السخاوي - المصدر: البلدانيات - رقم: 186
خلاصة حکم : حسن

ما در همين نرم افزار مکتبه شامله سرچ ساده ايي زديم و چيزي حدود 350 جاي مختلف از منابع حديثي اهل سنت،اين روايت را پيدا کرديم.
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوْلاً غَيرَْ الَّذِى قِيلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلىَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا کاَنُواْ يَفْسُقُونَ.بقره 59
اما افراد ستمگر، اين سخن را که به آنها گفته شده بود، تغيير دادند (و به جاى آن، جمله استهزا آميزى گفتند) لذا بر ستمگران، در برابر اين نافرمانى، عذابى از آسمان فرستاديم.

10-تحريف ناسزاگويي به اميرالمومنين عليه السلام!

به اين روايت که در المصنف ابن ابي شيبه آمده دقت کنيد:
32766- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُصْعَبٍ , عَنِ الأَوْزَاعِيِّ , عَنْ شَدَّادٍ أَبِي عَمَّارٍ , قَالَ : دَخَلْتُ عَلَى وَاثِلَةَ , وَعِنْدَهُ قَوْمٌ فَذَکَرُوا عليا فَشَتَمُوهُ فَشَتَمَهُ مَعَهُمْ , فَقَالَ : أَلا أُخْبِرُک بِمَا سَمِعْت مِنْ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم قُلْتُ : بَلَى , قَالَ : أَتَيْتُ فَاطِمَةَ أَسْأَلُهَا عَنْ عَلِيٍّ , فَقَالَتْ : تَوَجَّهَ إِلَى رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم فَجَلَسَ , فَجَاءَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم وَمَعَهُ عَلِيٌّ وَحَسَنٌ وَحُسَيْنٌ ...الخ.
شداد ابو عمار گفت: نزد واثله رفتم و نزد او گروهي بودند که علي را دشنام مي دادند، من نيز دشنام دادم، پس گفت: آيا به تو خبر ندهم آنچه را که از رسول الله ديدم؟ گفتم: آري . گفت: نزد فاطمه رفتم و از او علي را پرسيدم، گفت: او نزد پيامبر خدا رفته است، پس نشستم و منتظر شدم تا اينکه پيامبر خدا آمد و علي و حسن و حسين با او بودند...مصنف ابن ابي شيبه ج10ص489 ح32766

همين روايت،با همين سند از شدادبن ابي عمار،در مسنداحمدبن حنبل موجود است،اما با اين تفاوت که جناب احمد حنبل-امام اهل سنت-يا پسرش و شايد هم علماي وهابي،بزرگواري کردند،زحمت کشيدند روايت را قيچي و تحريف نموده و آنجايي که راوي مي گويد:همه به علي ع فحش مي دادند و من هم شروع کردم به علي ع فحش دادم را حذف نمودند!!
16988 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُصْعَبٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْأَوْزَاعِيُّ عَنْ شَدَّادٍ أَبِي عَمَّارٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ وَعِنْدَهُ قَوْمٌ فَذَکَرُوا عَلِيًّا !!!! فَلَمَّا قَامُوا قَالَ لِي أَلَا أُخْبِرُکَ بِمَا رَأَيْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قُلْتُ بَلَى...الخ.
شداد ابو عمار گفت: نزد واثله رفتم و نزد او گروهي بودند که از علي ع ياد مي کردند!!! پس چون آنان رفتند به من گفت: آيا به تو خبر ندهم آنچه را که از رسول الله ديدم؟ گفتم: آري..تا آخر.
مسنداحمد ج28ص195 ح16988 موسسه الرساله

جناب احمدبن حنبل ببخشيد،روايت که همان روايت است،پس ناسزاگويي آن عده به اميرالمومنين ع را چه کرديد؟!!

حسبناالله و نعم الوکيل

11- تحريف روايت مهدي عليه السلام

حافظ أبي عبد الله نعيم بن حمَّاد شيخ و استاد بخاري در کتاب " الفتن" مي گويد :
عن ابن سيرين قيل له المهدي خير أو أبو بکر وعمر رضي الله عنهما ؟ قال هو أخبر منهما ويعدل بنبي .
به ابن سيرين گفته شد : مهدي(عليه السلام) بهتر و برتر است يا ابي بکر و عمر ؟
ابن سيرين پاسخ داد : او (مهدي عليه السلام) از هر دوي آنها بهتر و برتر است و معادل يک پيامبر مي باشد .

کتاب الفتن ، ص 356 ح1027

جناب سيوطي نيز در کتاب " العرف الوري في اخبار المهدي " شبيه همين روايت را چنين آورده و مي گويد:
وأخرج (ک) أيضا من طريق ضمرة [عن ابن شوذب] عن محمد بن سيرين: ((أنه ذکر فتنة تکون , فقال: إذا کان ذلک فاجلسوا في بيوتکم حتى تسمعوا على الناس بخير من أبي بکر وعمر رضى الله عنهما , قيل: [يا أبا بکر] خير من أبي بکر وعمر؟ ,قال: قد کان يفضل على بعض [الأنبياء] .
قلت: هذا إسناد صحيح

ضمره نقل مي کند که ابن سيرين بيان کرد فتنه اي اتفاق مي افتد و گفت : پس هر وفت آن فتنه اتفاق افتاد ، در خانه تان بنشينيد تا اينکه صداي کسي را بشنويد که از ابي بکر و عمر بهتر و برتر است .
گفته شد : اي ابابکر ! آيا او از ابوبکر و عمر بهتر است ؟
ابن سيرين گفت : او بر بعضي از انبياء نيز برتري دارد .(سيوطي) مي گويم : سند اين روايت صحيح است .

العرف الوردي في أخبار المهدي ، ص 118،دارالکتب العلميه - بيروت - لبنان
اما جناب علامه حسين بن محمد بن الحسن الديار بکري همين روايت را از نعيم حماد نقل مي کند،اما دستان امانت دار ايشان،قسمت آخر روايت را تحريف مي کند و عبارت"مهدي(ع) معادل يک پيامبر مي باشد" را حذف مي کند!!

12- تحريف کلام ابن تيميه توسط يک عالم وهابي

از قديمي ها يک ضرب المثل شنيده بوديم که مي گفتند:دزد اگر از دزد، دزدي کنه،شاه دزده!!
حال،ابن تيميه که خود امام و پرچم دار دروغ گويي و افترا زني هست،شخص ديگري پيدا شده که دست او را از پشت بسته و حتي کلام ابن تيميه را هم تحريف و قيچي کرده!! دقت کنيد:
ابن تيميه امام ناصبي ها،در کتاب خود،منهاج السنه! چنين آورده:
أن الله قد اخبر انه سيجعل للذين آمنوا و عملوا الصالحات ودا و هذا وعد منه صادق و معلوم أن الله قد جعل للصحابة مودة في قلب کل مسلم لا سيما الخلفاء رضي الله عنهم لا سيما أبو بکر و عمر فان عأمة الصحابة و التابعين کانوا يودونهما و کانوا خير القرون
و لم يکن کذلک علي فان کثيرا من الصحابة و التابعين کانوا يبغضونه و يسبونه و يقاتلونه

خداوند خبر داده است: «مسلّماً کسانى که ايمان آورده و کارهاى شايسته انجام داده‏اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار مى‏دهد!» و روشن است که خداوند محبت صحابه را در دل هر مسلمانى قرار داده است؛ به ويژه خلفا و به ويژه ابوبکر و عمر؛ چرا که تمام صحابه و تابعين اين دو نفر را دوست داشتند و (آن زمان) بهترين قرن‌ها بود. اما در باره على اين چنين نبود؛ زيرا بسيارى از صحابه و تابعين بغض على را در دل داشتند، او را فحش و ناسزا گفته و با او مى‌جنگيدند.
منهاج السنة النبوية ،ج 7 ص 137 - 138  (براي ديدن تصوير در اندازه واقعي بر روي آن کليک کنيد)

دکتر ناصر بن علي الشيخ در کتابش عقيدة أهل السنة والجماعة في الصحابة الکرام، مطلبي را از ابن تيمية نقل مي کند،اما چه نقل کردني؟!خيلي راحت به ابن تيميه دروغ مي بندد! دقت کنيد:
أن الله ـ تعالى ـ أخبر أنه سيجعل للذين آمنوا وعملوا الصالحات وداً وهذا وعد منه صادق والله لا يخلف الميعاد فقد جعل للصحابة رضي الله عنهم الود في قلوب جماهير المسلمين ولا سيما الخلفاء رضي الله عنهم ولا سيما أبو بکر وعمر وعلي رضي الله عنه!!!
خداوند خبر داده است: «مسلّماً کسانى که ايمان آورده و کارهاى شايسته انجام داده‏اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار مى ‏دهد!»(و خداوند خلف وعده نمي کند) و روشن است که خداوند محبت صحابه را در دل هر مسلمانى قرار داده است؛به ويژه خلفا و به ويژه ابوبکر و عمر و علي رضي الله عنه.!!!
الکتاب : عقيدة أهل السنة والجماعة في الصحابة الکرام رضي الله عنهم ج2ص572 الفصل الأول: خلافة الصديق رضي الله عنه،المبحث الخامس: ذکر بعض شبه الشيعة الإمامية في أن الخليفة بعد وفاة النبي صلى الله عليه وسلم هو علي بن أبي طالب.الناشر : مکتبة الرشد، الرياض، المملکة العربية السعودية
الطبعة : الثالثة، 1421هـ/2000م

(اين کتاب را که چاپ عربستان سعودي هم هست،مي توانيد از اينجا دانلود کنيد: 
 http://www.arablib.com/harf?view=book&lid=3&rand1=OGVAT3k3eGlFQ25s&rand2=bnJ0MVJCUyZBKWxn

ابن تيميه با صراحت مي گويد:بسيارى از صحابه و تابعين بغض على را در دل داشتند، او را فحش و ناسزا گفته و با او مى‌جنگيدند،اما اين شاه دزد،کلام ابن تيميه را تحريف کرد و نوشت:ابن تيميه گفته:خداوند محبت صحابه را در دل هر مسلمانى قرار داده است؛به ويژه خلفا ابوبکر و عمر و علي رضي الله عنه

13- حذف پيشگويي رسول الله(ص) از کينه ها،خيانت ها و حيله هاي صحابه نسبت به اميرالمومنين(ع)

ابن عدي در الکامل چنين آورده:
أخبرنا الساجي ثنا محمد بن عبد الرحمن بن صالح حدثني أبى ثنا يحيى بن يعلى عن يونس بن خباب عن أنس بن مالک قال خرجت وعلي مع رسول الله صلى الله عليه وسلم
في حيطان المدينة فمررنا بحديقة فقال علي ما أحسن هذه الحديقة قال النبي صلى الله عليه وسلم حديقتک في الجنة أحسن منها حتى مر من تسع حدائق ويقول مثلها وجعل النبي صلى الله عليه وسلم يبکي فقال علي ما يبکيک قال ضغائن في صدور قوم لا يبدونها حتى يفقدوني

بيرون رفتم (من باعلي همراه رسول الله ص) در کوچه هاي شهر مدينه قدم مي زديم ،و به باغي نگاه مي کرديم،پس به باغي رسيديم،علي ع گفت:چه باغ زيباي ست اين باغ!:پيامبر(ص)فرمود:زيباست!وباغي زيبا تر از اين براي تودربهشت وجود دارد.همين طور تا نه باغ را ديديم و پيامبر هربار مثل همان مطلب را به علي مي گفت،پس پيامبر ص گريه کردند پس علي گفت: اي رسول خدا!چرا گريه مي کنيد؟فرمود: برخي از مردم (صحابه)، نسبت به تو کينه هايي در دل دارندکه پس ازمن آشکارش مي کنند.الکامل ابن عدي ج7ص2630 دارالفکر

اما ابن ابي شيبه -يا شايد هم وهابيون- به خاطر فرط محبتي که به اهل بيت پيامبرص دارند،بلند شدند و قسمت آخر روايت را(که همان روايت با همان سند است) لطف کردند قيچي کردند و آن را از روايت حذف کردند!
حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَعْلَى , عَنْ يُونُسَ بْنِ خَبَّابٍ , عَنْ أَنَسٍ , قَالَ : خَرَجْت أَنَا وَعَلِيٌّ مَعَ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم , فِي حوائط الْمَدِينَةِ , فَمَرَرْنَا بِحَدِيقَةٍ , فَقَالَ عَلِيٌّ : مَا أَحْسَنَ هَذِهِ الْحَدِيقَةَ يَا رَسُولَ اللهِ , قَالَ : فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم : حَدِيقَتُک فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا يَا عَلِي , حَتَّى مَرَّ بِسَبْعِ حَدَائِقَ , کُلُّ ذَلِکَ يَقُولُ عَلِيٌّ : مَا أَحْسَنَ هَذِهِ الْحَدِيقَةَ يَا رَسُولَ اللهِ , فَيَقُولُ : حَدِيقَتُک فِي الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْ هَذِهِ.؟!؟!؟!؟!!
بيرون رفتم (من و علي همراه رسول الله ص) در کوچه هاي شهر مدينه قدم مي زديم ،و به باغي نگاه مي کرديم،پس به باغي رسيديم،علي ع گفت:چه باغ زيباي ست اين باغ!:پيامبر(ص)فرمود:زيباست!وباغي زيبا تر از اين براي تودربهشت وجود دارد.همين طور تا نه باغ را ديديم و پيامبر هربار مثل همان مطلب را به علي مي گفت....(اما جايي که حذف شده اينجاست)پس پيامبر ص گريه کردند پس علي گفت: اي رسول خدا!چرا گريه مي کنيد؟فرمود: برخي از مردم (صحابه)، نسبت به تو کينه هايي در دل دارندکه پس ازمن آشکارش مي کنند!!!!!!؟؟!؟!؟!؟.مصنف ابن ابي شيبه ج10ص492ح32709

اينکه روايت،صحيح هست يا حسن هست يا هرچه هست،موضوع بحث ما نيست و اصلا ارتباطي هم ندارد،بلکه هدف آن بود که شما مخاطب گرامي،با يکي ديگر از خيانت ها،دروغ ها و عوام فريبي هاي مکتب سقيفه آشنا شويد.

14-تحريف راي امام شافعي درباره معاويه در تفسير ابن کثير

آيا همه اهل سنت معاويه را به عنوان «خال المومنين» (‌دايي مومنان) ‌قبول دارند؟
اين عنواني است که ابن کثير در تفسير خود مي گويد:نظرات مختلف هستند و نظر شافعي اين است که نه،چنين گفته نمي شود
تفسير ابن کثير دمشقي - تفسير سوره احزاب ذيل آيه 6 جلد 3 صفحه 1634 دارالکتب الحديث - الطبقه الاولي
ولي از آنجايي که وجود حقايق سبب گرويدن حق جويان به سمت حقيقت مي شود ،‌بازهم ايادي شيطان اين مطلب را تحريف کردند ولذا در اين مورد کلمه «لا» را حذف کرده اند تا نشان دهند که شافعي موافق بوده است.
قبل از تحريف:«‌و هل يقال لمعاويه و امثاله خال المومنين؟ فيه قولان و نص الشافعي (رضي الله عنه) علي انه لا يقال ذلک
بعد از تحريف:«‌و هل يقال لمعاويه و امثاله خال المومنين؟ فيه قولان  و نص الشافعي (رضي الله عنه) علي انه !!! يقال ذلک!

بعد از تحريف:

 

 

15-حذف دو باب از صحيح بخاري!

تعليقات ابن باز بر صحيح البخاري تحت عنوان الحلل الإبريزية من التعليقات البازية على صحيح البخاري،چاپ دار التدمريةالرياض
همه مي دانند که دو باب در صحيح بخاري وجود دارد با نام:
(( باب مناقب علي بن أبي طالب القرشي الهاشمي أبي الحسن رضي الله عنه ))
و (( باب مناقب جعفر بن أبي طالب))

 
اما در فهرست صحيح البخاري با تعليقات ابن باز،اين دوباب اصلا وجود ندارد که تو گويي اصلا شخصي در تاريخ با نام علي بن ابيطالب وجود نداشته!!

16-حذف يک باب از کتاب کبائر ذهبي

از آنجايي که اجداد وهابيون-بني اميه-در گذشته،با اوليا خدا مي جنگيدند،و خودشان نيز در اين زمان با اولياءالله در جنگ هستند،لذا نتوانستند يک گناه کبيره ايي را با نام"اذيه اولياءالله" در کتاب کبائر ذهبي تحمل کنند و با وجود اينکه اين مطلب در چاپ هاي قديمي کتاب کبائر(گناهان کبيره)ذهبي وجود داشت،اما کلا آن را در چاپ هاي جديد،حذف کردند!(حتي به امام خود،ذهبي هم رحم نکردند)
چاپ قديم،قبل از تحريف:

چاپ جديد و تحريف شده:

 

17-تحريف روايت انا مدينه العلم و علي بابها 


ابن تيميه در چند کتابش بيان نموده است که ترمذي اين روايت نبوي " انا مدينه العلم و علي بابها " را نقل کرده است.دقت کنيد:و حديث أنا مدينة العلم و علي بابها اضعف و أوهى و لهذا إنما يعد في الموضوعات و أن رواه الترمذي و ذکره ابن الجوزي و بين أن سائر طرقه موضوعة.منهاج السنة النبوية ، ج 7 ص 515 ،اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

فقط ابن تيميه اين حرف را نزده،بلکه بسياري از بزرگان اهل سنت اين را گفته اندکه ترمذي روايت انا مدينه العلم و علي بابها ر ا در سنن خود آورده دقت کنيد:سيوطي در " تاريخ الخلفاء " ص 170   و ابن اثير جزري در ( جامع الاصول ) ج 8 ص 657  و نووي در تهذيب الاسماء و اللغات " ج 1 ص 319 و باز سيوطي در کتاب " الحاوي للفتاوي " ج 2 ص 51 و ...متاسفانه با اينکه بزرگان اهل سنت گفته اند حديث انا مدينه العلم و علي بابها در ترمذي بوده،اما هم اکنون اين حديث در سنن ترمذي موجود نيست.!!!

به وهابيت تبريک عرض مي کنيم چون که دين ومذهبشان بر تحريف ودروغ و عوام فريبي بنا شده است.

 

(((جهت دريافت فايل pdf همين مقاله کليک کنيد)))
 
 

پروژه تحريف کتب اهل سنت+تصوير (قسمت دوم)

منبع سایت فاروق:

http://www.farooq.ir

چهارشنبه 18 شهریور 1394  12:14 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها