یک کتاب پر از اشکال ...ما خواهان یک روایت بدون اشکال درباره فضایل خلفا و عایشه از اهل سنت هستیم.
یک کتاب که درآن یک روایت بدون اشکال نیست!!
در این مقاله بطور خلاصه شرح حال راویان صحیح بخاری(باب فضایل خلفا ) آورده می شود.
شبکه جهانی ولایت و شیعه همچنان تحدی میکند که یک روایت صحیح و بدون اشکال در فضیلت خلفای اهل سنت و عایشه از کتب اهل سنت وجود ندارد!!!
بعضی از اهل سنت فورا به یاد صحیح بخاری و مسلم می افتند که این کتب صحیح هستند ،پس روایاتی که در فضیلت ایشان آمده جواب شیعه می باشد؛اما ما اینجا یک کتاب کامل از کتاب بخاری و مقاله ای دیگر ، باب کامل فضایل خلفا در صحیح مسلم را نشان میدهیم و علت ضعف و اشکال سند را به حول قوه ی الهی بیان مینماییم.
در روایت ها ، افرادی که هایلایت شده اند،و توضیح داده نشده است،یعنی اینکه در روایات قبلی ، بررسی شده اند. و برای اختصار از تکرار خودداری شده است.
صحیح بخاری؛دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)،الطبعة:الأولى، 1422هـ عدد الأجزاء: 9
قبل از شروع بررسی سند این روایات ،این نکته قابل ذکر است که ما به دلایلی نمیتوانیم همه ی نقاط ضعف را ذکر کنیم؛اما برخی اشکالات متعدد این راوی ها را بیان میکنیم:
تیر خلاص اول: صحیح بخاری سند صحیحی ندارد!!
تیر خلاص دوم: تمامی روات بخاری و مسلم مدلس هستند:
در ميان تمام راويان تاريخ اهل سنت فقط دو نفر هستند كه دست به عمل تدليس نزدهاند، يكى از آنها ابن عون است. ابن الجعد در مسندش، نسائى در ذكر اسماء المدلسين، مزى در تهذيب الكمال، ذهبى در سير اعلام النبلاء، ابن حجر عسقلانى در تهذيب التهذيب و بدر الدين عينى در مغانى الأخيار مىنويسند:
عن شعبة قال: ما رأيت أحدا من أصحاب الحديث إلا يدلس إلا عمرو بن مرة، وابن عون.
از راويان حديث كسى را نديدم كه در نقل روايات تدليس ( مخفى نمودن عيب در سند) نكرده باشد مگر عروه بن مره و ابن عون.
الجوهري البغدادي، علي بن الجعد بن عبيد أبو الحسن (متوفاي230هـ)، مسند ابن الجعد، ج 1، ص 24، تحقيق: عامر أحمد حيدر، ناشر: مؤسسة نادر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ – 1990م؛
النسائي، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، (متوفاى303هـ) ذكر المدلسين، ج 1، ص 59؛
المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 22، ص 235، تحقيق د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م؛
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 5، ص 197، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ؛
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ) طبقات المدلسين، ج 1، ص 58، تحقيق: د. عاصم بن عبدالله القريوتي، ناشر: مكتبة المنار - عمان، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م و تهذيب التهذيب، ج 8، ص 89، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1404هـ – 1984م؛
العيني، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي855هـ)، مغانى الأخيار، ج 3، ص 468.
تدلیس چیست و چه اشکالی دارد؟
التدليس في اللغة هو المخادعة وعدم تبيان العيب، قال الفراهيدي: (دلس: ودلّس في البيع وفي كل شيء إذا لم يبين له عيبه). (كتاب العين للخليل الفراهيدي ج 7 ص 228).
وقال ابن منظور بعد أن ذكر كلام الفراهيدي نفسه: (والتدليس في البيع: كتمان عيب السلعة عن المشتري، قال الأزهري: ومن هذا أخذ التدليس في الإسناد وهو أن يحدث المحدث عن الشيخ الأكبر وقد كان رآه إلا أنه سمع ما أسنده إليه من غيره من دونه، وقد فعل ذلك جماعة من الثقات). (لسان العرب لابن منظور ج 6 ص 86).
تدلیس در لغت یعنی عدم بیان عیب...
ابن منظور لغت شناس بزرگ عرب گفته است:تدلیس در معامله یعنی مخفی کردن عیب از مشتری...
ازهری : جماعت زیادی از ثقات این عمل را انجام داده اند...
أما في اصطلاح الفقهاء والمحدثين فالتدليس وكما يقول محمد قلعجي في معجم لغة الفقهاء هو: (عند الفقهاء: إخفاء العيب في السلعة... عند المحدثين: أن يروي عمن لقيه ولم يسمع منه، أو يروي عن شخص يوهم أنه غيره). (معجم لغة الفقهاء لمحمد قلعجي ص 126).
والتدليس من العيوب التي ابتلي فيها كثير من الرواة، وهو صفة مذمومة عند أئمة الحديث وشيوخه، فقد عدها شعبة اشد من الزنا فقد كان يقول: (التدليس في الحديث أشد من الزنا ولان أسقط من السماء أحب إلي من أن أدلس). (الكفاية في علم الرواية للخطيب البغدادي ص 393).
...سمعت الشافعي يقول قال شعبة بن الحجاج التدليس أخو الكذب...(المصدر السابق).
والتدليس كان يعد عند أعلام السنة مرادفا للكذب، كما نقله الحسن بن علي حيث كان: (يقول سمعت أبا أسامة يقول خرب الله بيوت المدلسين ما هم عندي إلا كذابون). (المصدر السابق).
وعن خالد بن خداش: (قال سمعت حماد بن زيد يقول التدليس كذب ثم ذكر حديث النبي صلى الله عليه وآله وسلم المتشبع بما لم يعط كلابس ثوبي زور قال حماد ولا أعلم المدلس إلا متشبعا بما لم يعط). (المصدر السابق ص394).
اما تدلیس در اصطلاح فقها و محدثین: تدلیس ؛همانگونه که محمد قلعجی در کتاب معجم لغت فقها می گوید:
نزد فقها :مخفی کردن عیب ... نزد محدثین: روایت کردن از کسی که از او چیزی نشنیده باشد...
و تدلیس از عیوبی است که روایات زیادی به آن مبتلا هستند؛و تدلیس صفت مذمت شده در نزد پیشوایان حدیث و اساتیدشان است...
شعبة آن را بد تر از زنا میداند: تدلیس در حدیث بسیار بدتر از زنا است و اگر چیزی از آسمان بر من فرود آید،محبوب تر از آن است که تدلیس کنم.
و میگفت:تدلیس برادر کذب است...
تدلیس در نزد بزرگان اهل سنت هم ردیف دروغ است؛همانطور که حسن بن علی همیشه میگفت:از ابااسامه شنیدم که میگفت: خداوند خانه های مدلسین را خراب کند...آنها نزد من دروغگویانی بیش نیستند.
خالد بن خداش میگفت از حماد بن زید شنیدم که میگفت:تدلیس همان دروغ است...
چون ذکر همه ی این روایات وقت زیادی را می برد،لذا ما فقط سند به بررسی تمام روات این باب می پردازیم.
اولین ضعف در خود بخاری است:
آقای بخاری در کتابش از خوارج ،نواصب و بدعت گذاران رایت نقل کرده است، اما از اهل بیتی که با خودش هم عصر بوده اند،هیچ روایتی ندارد!!!
محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي مولف کتاب
یکی از علمایی که در حق بخاری قدح کرده و وی را بخاطر عقیده در مورد خلقت قرآن مورد ذم قرار داده عالمی است به نام : محمد بن یحیی الذهلی .
ذهبی در " سیر اعلام النبلاء " چنین می گوید :
" وقال الحاكم أخبرنا أبو عبد الله محمد بن يعقوب بن الأخرم سمعت ابن علي المخلدي سمعت محمد بن يحيى ( ذهلی ) يقول قد أظهر هذا البخاري قول اللفظية واللفظية عندي شر من الجهمية "
( ذهلی می گفت : بخاری قول لفظیه را اظهار کرده و لفظیه در نزد من از جهمیه بدتر می باشند !!! )
" سير أعلام النبلاء ج 12 ص 459، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي "
همچنین در مورد ذهلی چنین می گوید :
" كان الذهلي شديد التمسك بالسنة قام على محمد بن إسماعيل لكونه أشار في مسألة خلق العباد إلى أن تلفظ القاريء بالقرآن مخلوق "
( ذهلی به شدت متمسک به سنت نبوی بود . او علیه محمد بن اسماعیل بخاری سخن گفت ، بخاطر سخن بخاری در مساله خلق عباد و اینکه تلفظ قاری به قرآن ، مخلوق است )
" سير أعلام النبلاء ج 12 ص 284 - 285، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي "
ابن ابی حاتم رازی ، نام بخاری را در کتاب خود " الجرح و التعدیل " آورده و چنین می گوید :
" 1086 - محمد بن إسماعيل البخاري أبو عبد الله قدم عليم الري سنة مائتين وخمسين روى عن عبدان المروزي وأبى همام الصلت بن محمد والفريابي وابن أبي أويس . سمع منه أبي وأبو زرعة ثم تركا حديثه عندما كتب إليهما محمد بن يحيى النيسابوري انه أظهر عندهم ان لفظة بالقرآن مخلوق "
( محمد بن اسماعیل بخاری به سال 250 به ری رفت و از عبدان مروزی و ابی همام صلت بن محمد و فریابی و ابن ابی اویس روایت کرد .
پدر من – ابو حاتم رازی – و ابوزرعه از بخاری روایت استماع می کردند ولی بعدا حدیث او را ترک کردند، و آن زمانی بود که ذهلی به ایشان نوشت : بخاری نزد آن ها اعلام کرده که تلفظ به قرآن مخلوق است )
" الجرح والتعديل ج 7 ص 191، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبي حاتم محمد بن إدريس أبو محمد الرازي التميمي ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1271 - 1952 ، الطبعة : الأولى "
از علمای دیگری که بر بخاری در امر مخلوق بودن لفظ قرآن اعتراض کرده اند ، می توان به ابی بکر الاعین اشاره کرد .
ذهبی در " سیر اعلام النبلاء " چنین می گوید :
" وأما البخاري فكان من كبار الأئمة الأذكياء فقال ما قلت ألفاظنا بالقرآن مخلوقة وإنما حركاتهم وأصواتهم وأفعالهم مخلوقة والقرآن المسموع المتلو الملفوظ المكتوب في المصاحف كلام الله غير مخلوق وصنف في ذلك كتاب افعال العباد مجلد فأنكر عليه طائفة وما فهموا مرامه كالذهلي وأبي زرعة وابي حاتم وأبي بكر الأعين وغيرهم "
( و اما بخاری از بزرگان ائمه می باشد و می گفت : من نمی گویم که الفاظ قرآنی ما مخلوق اند بلکه حرکات و اصوات و افعال آنها مخلوق اند ، و قرآن ِ شنیده شده و مورد تلاوت و مکتوب در مصاحف ، کلام خدا و غیر مخلوق است . وی در این باب کتابی به نام " افعال العباد " تالیف کرد که گروهی از علما این عمل وی را مورد انکار قرار داده و مرام و هدف او را نفهمیدند همانند ذهلی و ابی زرعه و ابی حاتم و ابی بکر اعین و غیر آن ها )
" سير أعلام النبلاء ج 11 ص 511، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي "
ابن الطبری
وی نیز قائل به مخلوق بودن کلام الله را کافر می داند ، یعنی در نظر او بخاری کافر است .
ذهبی در " سیر اعلام النبلاء " چنین می گوید :
" وقال محمد بن موسى المصري سألت أحمد بن صالح فقلت إن قوما يقولون إن لفظنا بالقرآن غير الملفوظ فقال لفظنا بالقرآن هو الملفوظ والحكاية هي المحكي وهوكلام الله غير مخلوق من قال لفظي به مخلوق فهو کافر "
( محمد بن موسی مصری می گوید : از احمد بن صالح سوال کردم و گفتم گروهی هستند که می گویند تلفظ ما به آیات قرآن غیر آیات قرآن است . او گفت : تلفظ ما به قرآن همان ملفوظ است و حکایت کردن همان حکایت شونده است . لفظ ما همان کلام الله می باشد که غیر مخلوق است و هر کس بگوید که لفظ من به قرآن ، مخلوق می باشد کافر است )
" سير أعلام النبلاء ج 12 ص 177، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي "
ذهبی – عالم بزرگ و مشهور جرح و تعدیل نزد اهل تسنن – در کتاب معروفش به نام " المغنی فی الضعفاء " که به موضوع افراد ضعیف در حدیث اختصاص دارد ، نام بخاری را آورده است :
"5311 - أبو عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري مولى الجعفيين فحجة إمام ولا عبرة بترك أبي زرعة وأبي حاتم له من أجل اللفظ لأنه مجتهد في المسألة بل ومصيب"
( ابو عبد الله محمد بن اسماعیل بخاری مولی جعفیان . حجت و امام است ، و به ترک کردن حدیث او توسط ابی زرعه و ابی حاتم به خاطر مساله لفظتوجهی نمی شود . زیرا بخاری در این مساله اجتهاد کرده و لذا - نه تنها مردود نیست - بلکه درست هم اجتهاد کرده است )
" المغني في الضعفاء ، ج 2 ص 557 ، اسم المؤلف: الإمام شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي ، دار النشر : ، تحقيق : الدكتور نور الدين عتر "
البته ذهبی از بخاری دفاع کرده و ترک حدیث او توسط ابی زرعه و ابی حاتم را به خاطر مساله لفظ قرآن دلیلی بر ضعف او ندانسته است ؛ لیکن با آوردن نام بخاری در این کتاب و ذکر ترک حدیث او توسط ابی زرعه و ابی حاتم ، به طور غیر مستقیم تضعیف بخاری توسط این دو عالم بزرگ حدیث و رجال را تائید نموده است . از همین روست که نام او را در شمار ضعفا آورده است . همین عمل ذهبی سبب اشکال کردن دیگر علمای اهل تسنن بر او شده است .
مثلا مناوی در " فیض القدیر " صراحتا به این عمل ذهبی اعتراض کرده و می نویسد :
" وقال الذهبي : " كان من أفراد العالم مع الدين والورع والمتانة " هذه عبارته في الكاشفومع ذلك غلب عليه الغض من أهل السنة فقال في كتاب الضعفاء والمتروكين : " ما سلم من الكلام لأجل مسألة اللفظ تركه لأجلها الراويان " هذه عبارته وأستغفر الله نسأل الله السلامة ونعوذ به من الخذلان"
( ذهبی درباره بخاری گفته : او از نوادر روزگار و با دیانت و ورع و متانت بود . این عبارت ذهبی در کتاب کاشف است ؛ با این وجود ، کاستن از مقام اهل سنت بر او غلبه کردهو در کتاب ضعفا و متروکین گفته : بخاری به خاطر مساله لفظ قرآن ، از بدگوئی مصون نمانده و لذا دو راوی ( یعنی ابی زرعه و ابی حاتم ) او را بخاطر این امر ترک کرده اند .
این عبارت اوست ، از این کلام به خداوند استغفار کرده و از خداوند سلامت در دین خواسته و از خذلان به او پناه می بریم )
" فيض القدير شرح الجامع الصغير ج 1 ص 32 ، اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوي ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، تحقيق : تصحيح أحمد عبد السلام "
به همین ترتیب سبکی در " طبقات الشافعیه الکبری " چنین می گوید :
" ومما ينبغى أن يتفقد عند الجرح حال العقائد واختلافها بالنسبة إلى الجارح والمجروح فربما خالف الجارح المجروح فى العقيدة فجرحه لذلك .... وقد وقع هذا لكثير من الأئمة جرحوا بناء على معتقدهم وهم المخطئون والمجروح مصيب .
قلت ومن أمثلة ما قدمنا قول بعضهم فى البخارى تركه أبو زرعة وأبو حاتم من أجل مسألة اللفظ فيالله والمسلمين أيجوز لأحد أن يقول البخارى متروك وهو حامل لواء الصناعة ومقدم أهل السنة والجماعة "
( و از جمله مطالبی که باید در هنگام جرح به آن توجه شود همانا احوال عقیدتی می باشد و اختلاف جارح و مجروح در آن می باشد . چه بسا جارح در مساله ای عقیدتی با مجروح محالفت داشته باشد و بر این اساس او را جرح نماید .... و بسیار این امر اتفاق افتاده است که بسیاری از امامان اهل تسنن ، راویان را جرح کرده اند بخاطر معتقدات ایشان ، در حالی که آن ها ( یعنی ائمه جارح ) اشتباه کرده و کسی که مورد جرح قرار گرفته درست گفته است .
- من ِسبکی - می گویم : از جمله این اقوال ، سخن برخی از آنان در مورد بخاری می باشد که ابوزرعه و ابوحاتم ، بخاری را بخاطر سخن وی در مورد لفظ قرآن ترک کرده اند . شما را به خدا ! آیا کسی می تواند بگوید که بخاری متروک است در حالی که او صاحب لوا و پرچم این صناعت ( یعنی حدیث ) و رهبر اهل سنت و جماعت در این امر است ؟ )
" طبقات الشافعية الكبرى ، ج 2 ص 12 – 13 ،اسم المؤلف: تاج الدين بن علي بن عبد الكافي السبكي ، دار النشر : هجر للطباعة والنشر والتوزيع - 1413هـ ، الطبعة : ط2 ، تحقيق : د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو "
این سخن سبکی دقیقا اشاره به سخن استادش ذهبی دارد که در کتاب " المغنی فی الضعفاء " نام بخاری را آورده است .
ضمنا معلوم می شود که اقدام ذهبی در ذکر نام بخاری در کتاب ضعفا ، اصلا مورد قبول دیگر علما ( همانند خود سبکی ) نبوده است و او نیز اعتراضش را همانند مناوی بیان کرده است . البته سبکی از آوردن نام ذهبی پرهیز نموده است .
3649-عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ عَمْرٍو...جابر...ابوسعید
علي بن المديني
قال ابوزرعه:ترك الرواية عنه من أجل المحنة
احمد بن حنبل:لم يرو عنه بعد المحنة ، ومرة : حدث عنه ثم أمسك عن اسمه ، وكان يقول حدثنا رجل ثم ترك حديثه بعد ذاك
سفيان بن عيينة الهلالي
ابوبکر بزار:قال الأئمة : يقبل تدليس بن عيينة لأنه إذا وقف أحال على بن جريج ومعمر ونظائرهما
احمد بن حنبل:أثبت الناس في عمرو بن دينار ، حافظ له غلط في حديث الكوفيين ، وغلط في حديث الحجازيين في أشياء
ابن حبان:فإنه كان يدلس ولا يدلس إلا عن ثقة متقن...
ابن کیال:أحد الأعلام ثقة حافظ إمام ، تعقب من قال أنه اختلط قبل موته
البرهان حلبی:ذكره في التبيين لأسماء المدلسين وقال : لكنه لم يدلس إلا عن ثقة كثقته ، ونقل قبول العلماء تدليسه
3650 - حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ، حَدَّثَنَا النَّضْرُ، أَخْبَرَنَا شُعْبَةُ، عَنْ أَبِي جَمْرَةَ، سَمِعْتُ زَهْدَمَ بْنَ مُضَرِّبٍ، سَمِعْتُ عِمْرَانَ بْنَ حُصَيْنٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا
النضر بن شميل المازني:
ابوجعفر عقیلی: ذكره في الضعفاء
شعبة بن الحجاج العتكي:
ابوجعفر عقیل: ذكره في الضعفاء...
احمد بن عبدالله عجلی: ثقة ثبت في الحديث وكان يخطئ في أسماء الرجال قليلا
یحیی بن معین: ولكنه يخطئ في أسماء الرجال ويصحف
3651 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ كَثِيرٍ، أَخْبَرَنَا سُفْيَانُ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ عَبِيدَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ
محمد بن كثير العبدي:
ابوداود سجستانی:كان لا يحفظ
احمد بن عبدالله عجلی:ضعيف
عبدالباقی بن قانع :ضعيف
یحیی بن معین:لا تكتبوا عنه ، لم يكن بالثقة
إبراهيم النخعي:
ابوسعید علانی: هو مكثر من الإرسال ، وجماعة من الأئمة صححوا مراسيله
ابن حجر عسقلانی: قال في التقريب : ثقة فقيه إلا أنه يرسل كثيرا
هیثمی: لم يدرك عليا ، وعن عمر بن الخطاب منقطع ، ولم يسمع ابن مسعود
بَاب مَنَاقِبِ الْمُهَاجِرِينَ وَفَضْلِهِمْ مِنْهُمْ أَبُو بَكْرٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي قُحَافَةَ التَّيْمِيُّ
3652 - حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَجَاءٍ، حَدَّثَنَا إِسْرَائِيلُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنِ البَرَاءِ،
عبدالله بن رجا:
ابوزرعه:حسن الحديث عن إسرائيل
ابن حجر عسقلانی:قال في التقريب : صدوق يهم قليلا
عمروبن علی الفلاس:صدوق ، كثير الغلط والتصحيف ليس بحجة
تقریب التهذیب:ثقة له أوهام
إسرائيل بن يونس السبيعي:
ابوجعفر عقیلی: ذكره في الضعفاء
ابن حزم اندلسی:ضعیف
علی بن مدینی: ضعيف
یعقوب بن شیبة: وليس بالقوي في الحديث
أبو إسحاق السبيعي:
ابن حبان: ذكره في الثقات وقال : كان مدلسا
ابن حجر قال في التقريب : ثقة مكثر عابد اختلط بأخرة
محمد بن جریر طبری: ذكره في المدلسين
3653 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ، حَدَّثَنَا هَمَّامٌ، عَنْ ثَابِتٍ، عَنْ أَنَسٍ،
همام بن يحيى العوذي:
ابن عدی جرجانی:له حديث منكر...
ابوجعفر عقیلی:ذكره في الضعفاء
محمد بن سعد کاتب واقدی:ثقة ، ربما غلط في الحديث
3654 - حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا أَبُو عَامِرٍ، حَدَّثَنَا فُلَيْحٌ، قَالَ: حَدَّثَنِي سَالِمٌ أَبُو النَّضْرِ، عَنْ بُسْرِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّ
فليح بن سليمان الأسلمي:
ابوبکر بیهقی: ذكره في الأسماء والصفات ، وقال : عند بعض الحفاظ غير محتج به
ابوحاتم رازی: ليس بالقوي
ابوداود سجستانی: ليس بشيء ، ومرة : لا يحتج بحديثه ، ومرة : ضعيف
ابوزرعه: ضعيف ، ومرة : واهي الحديث
نسایی: ذكره في الضعفاء والمتروكين ، وقال : ضعيف ، ومرة : ليس بالقوي مدني
ابن حجر قال في التقريب : صدوق كثير الخطأ
علی بن مدینی: ذكره في سؤالات عثمان بن محمد بن أبي شيبة ، وقال : هو وأخوه عبد الحميد ضعيفين
تقریب التهذیب: ضعيف يعتبر به في المتابعات والشواهد ، وانتقى الشيخان من حديثه الحسن
یحیی بن معین: ليس بقوي ولا يحتج بحديثه ، ومرة : ضعيف ويشتهونه ،
سالم بن أبي أمية القرشي:
ابن ججرقال في التقريب : ثقة ثبت وكان يرسل
3655 - حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِيزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ، عَنْ يَحْيَى بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ
عبد العزيز بن عبد الله الأويسي:
ابن حجر : أن أبا داود ضعفه...
يحيى بن سعيد الأنصاري:
ابومحمد دمیاطی: كان يدلس
برهان حلبی: ذكره في التبيين لأسماء المدلسين
علی بن مدینی: كان يدلس
3656 - حَدَّثَنَا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، حَدَّثَنَا وُهَيْبٌ، حَدَّثَنَا أَيُّوبُ، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا،
عكرمة مولى ابن عباس: کان اباضیا( یعنی من خوارج)
3658 - حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ [ص:5] بْنُ حَرْبٍ، أَخْبَرَنَا حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ أَيُّوبَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ،
عبد الله بن أبي مليكة القرشي:
دارقطنی: في سؤالات أبي عبد الرحمن السلمي ، قال : ليس بالقوي ،
ذهبی: ذكره في الميزان وقال : لا يعرف!!!
3659 - حَدَّثَنَا الحُمَيْدِيُّ، وَمُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ، قَالاَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُبَيْرِ بْنِ مُطْعِمٍ، عَنْ أَبِيهِ،
إبراهيم بن سعد الزهري :
ابوجعفر العقیلی: ذكره في الضعفاء
3660 - حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ أَبِي الطَّيِّبِ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُجَالِدٍ، حَدَّثَنَا بَيَانُ بْنُ بِشْرٍ، عَنْ وَبَرَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ هَمَّامٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَمَّارًا
أحمد بن أبي الطيب البغدادي:
ابی حاتم رازی: ضعيف الحديث
إسماعيل بن مجالد الهمداني:
ابن یعقوب جوزجانی: غير محمود ، ومرة : مذموم
ابوالفتح ازدی: غير حجة
ابوجعفر عقیلی: لا يتابع علي حديثه
نسایی: ليس بالقوي
احمد بن عبدالله عجلی: ليس بالقوي
ابن حجر قال في التقريب : صدوق يخطئ
دارقطنی: ليس فيه شك أنه ضعيف
3661 - حَدَّثَنِي هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ، حَدَّثَنَا صَدَقَةُ بْنُ خَالِدٍ، حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ وَاقِدٍ، عَنْ بُسْرِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنْ عَائِذِ اللَّهِ أَبِي إِدْرِيسَ، عَنْ أَبِي الدَّرْدَاءِ
هشام بن عمار السلمي:
ابوحاتم رازی: لما كبر تغير فكل ما دفع إليه قرأه ، وكلما لقن تلقن ، وكان قديما أصح
ابن کیال شافعی: ذكره في الكواكب النيرات في معرفة من اختلط من الرواة الثقات
زيد بن واقد القرشي:
ابوزرعه: ليس بشيء ولا بأس به في المغازي
ابن یوسف تنیسی: كان يتهم بالقدر
3662 - حَدَّثَنَا مُعَلَّى بْنُ أَسَدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِيزِ بْنُ المُخْتَارِ، قَالَ: خَالِدٌ الحَذَّاءُ، حَدَّثَنَا عَنْ أَبِي عُثْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَمْرُو بْنُ العَاصِ
عبد العزيز بن المختار الأنصاري:
ابن حبان: وقال : كان يخطئ
ابن حجر: واختلف قول بن معين فيه ولم يثبت عنه تضعيفه
خالد بن مهران:
ابن عدی جرجانی: ذكره في الضعفاء
ابوحاتم: يكتب حديثه ، ولا يحتج به
ابن حجر قال في التقريب : ثقة يرسل
عمرو بن العاص بن وائل:
کسی بود که پیامبر ص درباره ی آنها فرمودند : آنها گروه نابکاری هستند،و جنگ با ایشان را به امیرالمومنین ع امر فرمود.
3663 - حَدَّثَنَا أَبُو اليَمَانِ، أَخْبَرَنَا شُعَيْبٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو سَلَمَةَ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ
محمد بن شهاب الزهري:
سبط ابن جوزی: مشهور بالتدليس
3664 - حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، عَنْ يُونُسَ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِي ابْنُ المُسَيِّبِ، سَمِعَ أَبَا هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ،
يونس بن يزيد بن مشكان:
احمد بن حنبل: لم يكن يعرف الحديث ، ومرة : كثير الخطأ عن الزهري ، ومرة : في حديثه منكرات عن الزهري
3665 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُقَاتِلٍ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، أَخْبَرَنَا مُوسَى بْنُ عُقْبَةَ، عَنْ سَالِمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ
موسى بن عقبة بن أبي عياش:
ابوبکر الاسماعیلی: كان يدلس
یحیی بن معین: كانوا يقولون في روايته عن نافع فيها شيء ، ومرة : كان يضعفه بعض
3666 - حَدَّثَنَا أَبُو اليَمَانِ، حَدَّثَنَا شُعَيْبٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِي حُمَيْدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ
درباره ی شخصیت ابوهریره حرف برای گفتن زیاد است که در مقاله ای جداگانه به آن پرداخته خواهد شد.(ضمنا این روایت برای ابوبکر فضیلتی نیست)
3667 - حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ بِلاَلٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، قَالَ: أَخْبَرَنِي عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ، عَنْ عَائِشَةَ
إسماعيل بن أبي أويس الأصبحي:
ابن عدی جرجانی: روى عن خاله مالك أحاديث غرائب لا يتابعه أحد عليه ،
ابوالقاسم لالکانی: كلامهم يؤول إلى أنه ضعيف
نسایی: ضعيف ومرة : ليس بثقة
ابن حجر قال في التقريب : صدوق أخطأ في أحاديث من حفظه
دارقطنی: لا أختاره في الصحيح ،
سیف بن محمد الثوری: كان يضع الحديث
تقریب التهذیب: ضعيف يعتبر به ، وحسن أحمد القول فيه لموقفه المحمود في المحنة ، وأخرج له البخاري بعد أن عرض عليه أصوله
هشام بن عروة بن الزبير بن العوام :
ابن حجر: ثقة فقيه ربما دلس
3669 - وَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَالِمٍ، عَنِ الزُّبَيْدِيِّ، قَالَ: عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ القَاسِمِ، أَخْبَرَنِي القَاسِمُ، أَنَّ عَائِشَةَ
عبد الله بن سالم الأشعري:
ابوداود سجستانی: ذمه من جهة النصب
ابن حجر قال في التقريب : ثقة رمي بالنصب ، وقال في هدي الساري : رمى بالنصب
ذهبی: صدوق فيه نصب
3671 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ كَثِيرٍ، أَخْبَرَنَا سُفْيَانُ، حَدَّثَنَا جَامِعُ بْنُ أَبِي رَاشِدٍ، حَدَّثَنَا أَبُو يَعْلَى، عَنْ مُحَمَّدِ ابْنِ الحَنَفِيَّةِ
سفيان بن سعيد بن مسروق :
ابن حجرقال في التقريب : ثقة حافظ ، فقيه عابد إمام حجة وربما دلس
ذهبی:أحد الأعلام علما وزهدا ، ومع أنه يدلس عن الضعفاء ، لكن له نقد وذوق ، ولا عبرة لقول من قال : يدلس ، ويكتب عن الكذابين
3673 - حَدَّثَنَا آدَمُ بْنُ أَبِي إِيَاسٍ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنِ الأَعْمَشِ، قَالَ: سَمِعْتُ ذَكْوَانَ، يُحَدِّثُ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّ
شعبة بن الحجاج بن الورد:
ابوجعفر عقیلی: ذكره في الضعفاء
سليمان بن مهران الأعمش:
احمد بن حنبل: رجل أهل الكوفة ، ومرة : في حديث الأعمش اضطراب كثير
ابن حجر قال في التقريب : ثقة حافظ عارف بالقراءات ورع لكنه يدلس
ذهبی: الحافظ أحد الأعلام ، يدلس وربما دلس عن ضعيف
3674 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مِسْكِينٍ أَبُو الحَسَنِ، حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ حَسَّانَ، حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ، عَنْ شَرِيكِ بْنِ أَبِي نَمِرٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ المُسَيِّبِ،
شريك بن عبد الله بن أبي نمر:
ابوالفتح ازدی: ليس بالقوي
ابن حبان :ربما اخطأ
نسایی: ليس بالقوي
ابن جارود: وليس بالقوي
ابن حجر قال في التقريب : صدوق يخطىء ، وفي مقدمة الفتح ، احتج به جماعة ، إلا أن روايته عن أنس لحديث الإسراء مواضع شاذة
ابوسلیمان خطابی: ليس في صحيح البخاري حديث أشنع ظاهرا ولا أشنع مذاقا من رواية شريك لحديث الإسراء
یحیی بن معین: ليس بالقوي
3675 - حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا يَحْيَى، عَنْ سَعِيدٍ، عَنْ قَتَادَةَ، أَنَّ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ
محمد بن بشار
ابوالفرج ازدی: قول يحيى والقواريري مما يجرحه
ابوداود: لولا سلامة في بندار ترك حديثه
ابن حجر: ولم يذكر الفلاس سبب تجريحه فلم يعولوا عليه
ذهبی: أرجو أنه لا بأس به!!!!
عبیدالله بن عمر القواریری: لا يرضاه وقال : كان صاحب حمام
عمرو بن علی الفلاس: حلف أن بندارا يكذب فيما يروى عن يحيى
محمدبن مثنی: منا قوم لو قدروا أن يسرقوا حديث داود لسرقوه ، يعني به بندارا
یحیی بن معین: لا يعبأ به ويستضعفه
سعيد بن أبي عروبة العدوي:
ابوالفتح ازدی: اختلط اختلاطا قبيحا
ابوجعفر عقیلی: اختلط
ابن حجر: كثير التدليس واختلط
برهان حلبی: مشهور بالتدليس ذكره به غير واحد
قتادة بن دعامة السدوسي:
ابن حجر: وذكره في الطبقة الثالثة من طبقات المدلسين
ذهبی: عده من المدلسين في منظومته فيهم
تقریب التهذیب: مشهور بالتدليس
3676 - حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ سَعِيدٍ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا وَهْبُ بْنُ جَرِيرٍ، حَدَّثَنَا صَخْرٌ، عَنْ نَافِعٍ، أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ
وهب بن جرير الأزدي:
ابن عدی جرجانی و ابو جعفر عقیلی: ذكره في الضعفاء
ابن حبان: كان يخطئ
عفان بن مسلم: تكلم فيه
صخر:
ابو داود سجستانی: تكلم فيه
3677 - حَدَّثَنِي الوَلِيدُ بْنُ صَالِحٍ، حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ يُونُسَ، حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ أَبِي الحُسَيْنِ المَكِّيُّ، عَنِ ابْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ
الوليد بن صالح الضبي:
احمد بن حنبل: رأيته يسيىء الصلاة ، فتركته
3678 - حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَزِيدَ الكُوفِيُّ، حَدَّثَنَا الوَلِيدُ، عَنِ الأَوْزَاعِيِّ، عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَيْرِ
محمد بن يزيد الحزامي:
ابوحاتم: مجهول لا أعرفه
الوليد بن مسلم القرشي:
ابوحاتم رازی: وقال : شيخ دمشقي ضعيف الحديث
ابومسهر الغسانی: كان يحدث بأحاديث الأوزاعي عن الكذابين ثم يدلسها عنهم ، ومرة : كان مدلسا ربما دلس عن الكذابين
احمد بن حنبل: ومرة : كثير الخطأ ، ومرة : اختلطت عليه أحاديث ما سمع وما لم يسمع
ابن حجر: ثقة لكنه كثير التدليس والتسوية
ذهبی: كان مدلسا
عبد الرحمن بن عمرو الأوزاعي:
احمد بن حنبل: حديثه ضعيف
يحيى بن صالح بن المتوكل:
ابوجعفر عقیلی:
يذكر بالتدليس
ابن حبان: كان يدلس
ابن حجر: يدلس ويرسل
محمد بن إبراهيم القرشي:
احمد بن حنبل:في حديثه شيء ، يروى أحاديث مناكير
بَابُ مَنَاقِبِ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ
3679 - حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِيزِ بْنُ المَاجِشُونِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ المُنْكَدِرِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ
عبدالعزیز بن الماجشون
یحیی بن معین : إنما كان رجل يقول بالقدر... ولم يكن من شأنه الحديث
ذهبى ابنماجِشون را با عناوينى همچون «علامه»، «فقيه»، «مفتى مدينه» معرفى كرده و مىنويسد:
ابنماجشون از شاگردان امام مالك و مفتى مدينه منوره بود و علاقه شديدى به غنا و استماع آن داشت.
«كان مولعاً بسماع الغناء».
ذهبى، سير أعلام النبلاء: ج 10، ص 360، شرح حال ابنماجشون، ش 92؛ تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام: ج 15، ص 273، حوادث و وفيات 211 ـ 220 هجرى قمرى، شرح حال ابنماجشون، ش 246 و ميزان الإعتدال في نقد الرجال: ج 2، ص 658، شرح حال عبدالملك بن عبدالعزيز معروف به ابنماجشون، ش 5226؛ ابنحجر عسقلانى، تهذيب التهذيب: ج 6، ص 362، شرح حال ابنماجشون، ش 760 و ابنخلكان، وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان: ج 3، ص 166، شرح حال ابنماجشون، ش 377.
احمد بن حنبل مىگويد: هنگامى كه ابنماجشون نزد ما آمد، همراه او افرادى بودند كه برايش غنا مىخواندند.
«قال أحمد بن حنبل: قدم علينا و معه من يغنيه».
ابنحجر عسقلانى، تهذيب التهذيب: ج 6، ص 362، شرح حال ابنماشجون، ش760 و ابنخلكان، وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان: ج 3، ص 166، شرح حال ابنماشجون، ش 377.
ابوداود يكى از علماى رجالى ما به تبحر ابنماجشون در فهم حديث اشاره كرده و مىنويسد: ابنماجشون از حديث چيزى نمىفهميد.
«قال أبوعبيد الآجري: سمعت أباداود يقول: كان عبدالملك الماجشون لايعقل الحديث».
مزى، تهذيب الكمال في أسماء الرجال: ج 12، ص 67، شرح حال ابنماجشون، ش 4123؛ ذهبى، ميزان الإعتدال في نقد الرجال: ج 2، ص659، شرح حال عبدالملك بن عبدالعزيز معروف به ابنماجشون، ش 5226 و تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام: ج 15، ص 273، حوادث و وفيات 211 ـ 220 هجرى قمرى، شرح حال ابنماجشون، ش 246؛ ابنحجر عسقلانى، تهذيب التهذيب: ج 6، ص 361، شرح حال ابنماجشون، ش 760؛ ابنخلكان، وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان: ج 3، ص 167، شرح حال ابنماجشون، ش 377 و صفدى، الوافي بالوفيات: ج 19، ص 120، شرح حال ابنماجشون، ش 7290.
ابنبرقى نيز مىگويد: ابنماجشون چيزى از حديث نمىفهميد.
«قال ابنالبرقي: دعاني رجل إلى أن أمضي إليه، فجئناه فإذا هو لايدري الحديث إيش هو».
ابنحجر عسقلانى، تهذيب التهذيب: ج 6، ص 361، شرح حال ابنماجشون، ش 760 و ابنخلكان، وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان: ج 3، ص 167، شرح حال ابنماجشون، ش 377.
ابراهيم بن سعد بن ابراهيم بن عبدالرحمن بن عوف از نوادگان عبدالرحمن بن عوف يكى ديگر از روايانى است كه ذهبى او را با عناوينى همچون «الإمام»، «الحافظ الكبير»، «كان ثقة صدوقاً» و «صاحب حديث» معرفى كرده و مىنويسد: ابراهيم بن سعد طبق عادت اهل مدينه گوش دادن و استماع غنا را جايز مىدانست.
ذهبى در ادامه مىنويسد: عدهاى ابراهيم بن سعد را به خاطر استماع غنا ملامت كردند. وى به خاطر همين مسأله از محدثين ناراحت شد و سوگند ياد كرد قبل از نقلِ هر حديثى ابتدا آوازهخوانى كرده و سپس حديث را نقل خواهد كرد.
«كان ممن يترخّص في الغناء على عادة أهل المدينة، و كأنّه لِيمَ في ذلك، فانزعج على المحدثين و حلف أنّه لايحدّث حتّى يغني قبله».
ذهبى، سير أعلام النبلاء: ج 8، ص 306، شرح حال ابراهيم بن سعد، ش 81.
3680 - حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ أَبِي مَرْيَمَ، أَخْبَرَنَا اللَّيْثُ، قَالَ: حَدَّثَنِي عُقَيْلٌ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي سَعِيدُ بْنُ المُسَيِّبِ، أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ
لیث بن سعد:
1. محمد بن حسين مىگويد: از احمد بن حنبل شنيدم كه مىگفت: ليث بن سعد در اخذ روايات سختگيرى نكرده است.
«سمعت أحمد بن حنبل يقول: الليث بن سعد ثقة و لكن في أخذه سهولة».
ابنعساكر، تاريخ مدينة دمشق: ج 53، ص 279، شرح حال ليث بن سعد، ش 5980؛ مزى، تهذيب الكمال في أسماء الرجال: ج 15، ص 440، شرح حال ليث بن سعد، ش 5602؛ ذهبى، سير أعلام النبلاء: ج 8، ص 156، شرح حال ليث بن سعد، ش 12 و ابنحجر عسقلانى، تهذيب التهذيب: ج 8، ص 413، شرح حال ليث بن سعد، ش 834.
2. يحيى بن معين و ازدى دو تن از علماى جرح و تعديل نيز معتقدند ليث بن سعد در اخذ روايات سهلانگارى و تساهل مىكرد.
«و قال يحيى بن معين: كان يساهل في السماع و الشيوخ و قال الأزدي: صدوق إلاّ أنّه كان يساهل».
ابنحجر عسقلانى، تهذيب التهذيب: ج 8، ص 416، شرح حال ليث بن سعد، ش 834.
3. يعقوب بن شيبه يكى ديگر از بزرگان ما درباره احاديثى كه ليث بن سعد از زهرى نقل كرده است، مىگويد:
احاديث ليث بن سعد از زهرى داراى اضطراب مىباشد.
«الليث بن سعد ثقة و في حديثه عن الزهري بعض الإضطراب».
ابنعساكر، تاريخ مدينة دمشق: ج 53، ص 279، شرح حال ليث بن سعد، ش 5980؛ مزى، تهذيب الكمال في أسماء الرجال: ج 15، ص 441، شرح حال ليث بن سعد، ش 5602؛ ذهبى، سير أعلام النبلاء: ج 8، ص 155، شرح حال ليث بن سعد، ش 12 و ابنحجر عسقلانى، تهذيب التهذيب: ج 8، ص 414، شرححال ليث بن سعد، ش 834.
جالب توجه اين كه خود ليث بن سعد نيز درباره احاديثى كه از عبيداللّه بن ابىجعفر نقل كرده، مىگويد: احاديثى را كه از عبيداللّه بن ابىجعفر نقل كردهام، از او نشنيدهام، بلكه اين احاديث به صورت مناوله به من رسيده است.
«لمأسمع من عبيداللّه بن أبي جعفر، إنّما هي مناولة».
مزى، تهذيب الكمال في أسماء الرجال: ج 15، ص 442، شرح حال ليث بن سعد، ش 5602 و ابنحجر عسقلانى، تهذيب التهذيب: ج 8، ص 414، شرح حال ليث بن سعد، ش 834
3681 - حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الصَّلْتِ أَبُو جَعْفَرٍ الكُوفِيُّ، حَدَّثَنَا ابْنُ المُبَارَكِ، عَنْ يُونُسَ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِي حَمْزَةُ، عَنْ أَبِيهِ
ابن مبارک:
نسایی: انه يحدث عن الضعفاء
3682 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نُمَيْرٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرِ بْنُ سَالِمٍ، عَنْ سَالِمٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ
عبيد الله بن عمر العدوي:
ابوبکر بیهقی: كثير الوهم
3683 - حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ صَالِحٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، أَخْبَرَنِي عَبْدُ الحَمِيدِ، أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ سَعْدٍ، أَخْبَرَهُ أَنَّ أَبَاهُ، قَالَ: ح حَدَّثَنِي عَبْدُ العَزِيزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَاإِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ صَالِحٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عَبْدِ الحَمِيدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ، عَنْ أَبِيهِ،
3685 - حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ سَعِيدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ، أَنَّهُ سَمِعَ ابْنَ عَبَّاسٍ
(عبد الله بن المبارك الحنظلي )
3686 - حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ زُرَيْعٍ، حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ أَبِي عَرُوبَةَ، ح وقَالَ لِي خَلِيفَةُ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَوَاءٍ، وَكَهْمَسُ بْنُ المِنْهَالِ، قَالاَ: حَدَّثَنَا سَعِيدٌ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَنَسِ
خليفة بن خياط بن خليفة:
ابوجعفر عقیلی: ذكره في الضعفاء
ابوحاتم رازی: لا أحدث عنه ، هو غير قوي
ابوزرعه: ترك الرواية عنه
ابن حجر قال في التقريب : صدوق ربما أخطأ وكان أخباريا علامة
یحیی بن معین ضعفه
محمد بن سواء السدوسي:
ابوالفتح ازدی: كان يغلو في القدر ، وهو صدوق
ابن حجر قال في التقريب : صدوق ، رمي بالقدر
كهمس بن المنهال السدوسي:
ابوحاتم : محله الصدق ، يكتب حديثه ، وقال يحول من كتاب الضعفاء للبخاري!!!!
ابن حبان: كان يقول بالقدر
ابن حجر: رمي بالقدر
بخاری: أدخله في الضعفاء ، ومرة : يقول في القدر!!!!!!
ابن یحیی الساجی: كان قدريا ضعيفا ، لم يحدث عنه الثقات
3687 - حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي ابْنُ وَهْبٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي عُمَرُ ابْنُ مُحَمَّدٍ، أَنَّ زَيْدَ بْنَ أَسْلَمَ، حَدَّثَهُ عَنْ أَبِيهِ
يحيى بن سليمان الجعفي:
ابوجعفر عقیلی: له أحادبث مناكير
نسایی: ليس بثقة
ابن حجر قال في التقريب : صدوق يخطئ
عبد الله بن وهب بن مسلم:
محمد بن سعد کاتب واقدی: كثير العلم ثقة يدلس
3688 - حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ حَرْبٍ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ ثَابِتٍ، عَنْ أَنَسٍ
حماد بن زيد بن درهم
یعقوب بن شیبه: كثير الشك...
ثابت بن أسلم البناني
یحیی بن سعید: ثابت اختلط...
3689 - حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ قَزَعَةَ، حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ:
أبو سلمة بن عبد الرحمن الزهري:
ابوزرعه: ثقة إمام ، حديثه عن أبيه مرسل
زَادَ زَكَرِيَّاءُ بْنُ أَبِي زَائِدَةَ، عَنْ سَعْدٍ، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ K: " لَقَدْ كَانَ فِيمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ رِجَالٌ يُكَلَّمُونَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا أَنْبِيَاءَ فَإِنْ يَكُنْ مِنْ أُمَّتِي مِنْهُمْ أَحَدٌ فَعُمَرُ "
زكريا بن أبي زائدة الوادعي:
ابوحاتم: لين الحديث ، وأبو إسرائيل أحب إلي منه ، كان يدلس
ابوداود: يدلس
ابن حجر: كان يدلس
3690 - حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يُوسُفَ، حَدَّثَنَا اللَّيْثُ، حَدَّثَنَا عُقَيْلٌ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ المُسَيِّبِ، وَأَبِي سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالاَ: سَمِعْنَا أَبَا هُرَيْرَةَ
3691 - حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّيْثُ، عَنْ عُقَيْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو أُمَامَةَ بْنُ سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّ
یحیی بن بکیر:
ابن جوزی: ذكره في الضعفاء والمتروكين
نسایی: ضعيف ، ومرة : ليس بثقة
یحیی بن معین: ليس بشيء
3692 - حَدَّثَنَا الصَّلْتُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، حَدَّثَنَا أَيُّوبُ، عَنِ ابْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ، عَنِ المِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ،
3693 - حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى، حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِي عُثْمَانُ بْنُ غِيَاثٍ، حَدَّثَنَا أَبُو عُثْمَانَ النَّهْدِيُّ، عَنْ أَبِي مُوسَى
حماد بن أسامة بن زيد:
ابن حجر قال في التقريب : ثقة ثبت ربما دلس وكان بأخرة يحدث من كتب غيره ، وقال في هدي الساري : ضعفه الأزدي بلا مستند
محمد بن سعد کاتب الواقدی: ثقة مأمون كثير الحديث ، يدلس ويبين تدليسه
عثمان بن غياث الراسبي:
ابوجعفر عقیلی: ذكره في الضعفاء الكبير
ابوداود: مرجئ
یحیی بن سعید: يضعف حديثه
3694 - حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي ابْنُ وَهْبٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي حَيْوَةُ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو عَقِيلٍ زُهْرَةُ بْنُ مَعْبَدٍ، أَنَّهُ سَمِعَ جَدَّهُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ هِشَامٍ،
زهرة بن معبد القرشي:
ابن حبان : يخطئ ويخطأ عليه
بَابُ مَنَاقِبِ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ أَبِي عَمْرٍو القُرَشِيِّ
3695 - حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ حَرْبٍ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ أَيُّوبَ، عَنْ أَبِي عُثْمَانَ، عَنْ أَبِي مُوسَى
أيوب السختياني
حاکم : قال في سؤالات مسعود بن علي السجزي : أهل البصرة ينكرون سماعه من ثابت
3696 - حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ شَبِيبِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ يُونُسَ، قَالَ ابْنُ شِهَابٍ: أَخْبَرَنِي عُرْوَةُ، أَنَّ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ عَدِيِّ بْنِ الخِيَارِ، أَخْبَرَهُ أَنَّ المِسْوَرَ بْنَ مَخْرَمَةَ، وَعَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ الأَسْوَدِ بْنِ عَبْدِ يَغُوثَ
أحمد بن شبيب الحبطي
ابوالفتح ازدی: منكر الحديث غير مرضي
ابن عبدالبر اندلسی: متروك
شبيب بن سعيد التميمي
ابن بشکوال: وقال : له منكرات مطروح البتة
3697 - حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ حَاتِمِ بْنِ بَزِيعٍ، حَدَّثَنَا شَاذَانُ، حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِيزِ بْنُ أَبِي سَلَمَةَ المَاجِشُونُ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ
3698 - حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ، حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، حَدَّثَنَا عُثْمَانُ هُوَ ابْنُ مَوْهَبٍ
موسى بن إسماعيل التبوذكي
ابن خراش: تكلم الناس فيه...
الوضاح بن عبد الله اليشكري
احمدبن حنبل: سئل : أبو عوانة أثبت أو شريك ؟ فقال : إذا حدث أبو عوانة من كتابه فهو أثبت ، وإذا حدث من غير كتابه ربما وهم ، ومرة : ثقة
3699 - حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا يَحْيَى، عَنْ سَعِيدٍ، عَنْ قَتَادَةَ، أَنَّ أَنَسًا
مسدد بن مسرهد الأسدي
یحیی بن سعید : لو أتيت مسددا فحدثته في بيته لكان يستأهل
بَابُ فَضْلِ عَائِشَةَ
3768 - حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّيْثُ، عَنْ يُونُسَ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، قَالَ أَبُو سَلَمَةَ: إِنَّ عَائِشَةَ
3769 - حَدَّثَنَا آدَمُ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، قَالَ: وحَدَّثَنَا عَمْرٌو، أَخْبَرَنَا شُعْبَةُ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ، عَنْ مُرَّةَ، عَنْ أَبِي مُوسَى الأَشْعَرِيِّ
آدم بن أبي إياس
یحیی بن معین: ...ربما حدث عن قوم ضعفي
عمرو بن مرزوق الباهلي
ابوجعفر العقیلی: ذكره في الضعفاء
ابن حبان: ربما أخطأ
احمدبن حنبل: رجل صالح ، ومرة : ثقة مأمون فتشنا عما قيل فيه فلم نجد له أصلا
احمدبن عبدالله عجلی: ضعيف ، ليس بشيء
ابن حجر: له أوهام
دارقطنی: كثير الوهم
علی بن مدینی: أمر بترك حديثه
ابن عمار موصلی: ليس بشيء
تقریب التهذیب: له أوهام
یحیی بن سعید: لا يرضاه
عمرو بن مرة المرادي
ابن حبان: كان مرجئا
ابونعیم اصبهانی: أنه كان مرجئا
3770 - حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِيزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، أَنَّهُ سَمِعَ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: " فَضْلُ عَائِشَةَ عَلَى النِّسَاءِ كَفَضْلِ الثَّرِيدِ عَلَى سَائِرِ الطَّعَامِ "!!!
3771 - حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الوَهَّابِ بْنُ عَبْدِ المَجِيدِ، حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْنٍ، عَنِ القَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ،
عبد الوهاب بن عبد المجيد الثقفي
ابوجعفر عقیلی: تغير في آخر عمره ، لما اختلط حجبه أهله فلم يرو في الاختلاط شيئا
ابوداود: اختلط
ابوزرعه الرازی : اختلط
محمدبن سعد کاتب واقدی: وفيه ضعف
3772 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنِ الحَكَمِ، سَمِعْتُ أَبَا وَائِلٍ
محمد بن جعفر الهذلي
یحیی بن سعید: إذا ذكر غندر : عوج فمه كأنه يضعفه
الحكم بن عتيبة الكندي
ابن حبان: قال : كان يدلس ، وخلط بينه وبين
ابن حجر: أنه ربما دلس
3773 - حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَائِشَةَ
حماد بن أسامة بن زيد:
ابن حجر قال في التقريب : ثقة ثبت ربما دلس... وقال في هدي الساري : ضعفه الأزدي...
محمد بن سعد کاتب واقدی: يدلس ويبين تدليسه
3774 - حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ أَبِيهِ
3775 - حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الوَهَّابِ، حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، حَدَّثَنَا هِشَامٌ، عَنْ أَبِيهِ،
والسلام علی من اتبع الهدی
منبع :http://www.farooq.ir