«هرگز از پسش بر نمی آیی!» صالح نبی (علی نبینا و آله و علیه السلام) لبخندی زد و منتظر ماند. با قومش قرار گذاشته بود که هر کدام از خدای خود چیزی بخواهند، هر کدام از خدایان که پاسخ گفتند، خدای همگان بشود. (1) خدایان هفت قبیله ی ثمود، پاسخی به سلام صالح نبی(ع) نداده بودند؛ اکنون نوبت قدرت نمایی خدای یگانه بود.
کسی از میان سران هفت قبیله (2) فریاد زد: «همگی به سمت کوه برویم؛ آن کوهی که هر سال در کنارش برای خدایانمان قربانی می کنیم!»(3) آنگاه رو به قبیله اش کرد و گفت: «ما هفتاد نفر را به عنوان نماینده ی شما می بریم و ماجرا را برای شما تعریف خواهیم کرد.» همگی پذیرفتند و سران و پیامبر ثمودیان، به سمت کوه حرکت کردند.
صالح نبی(ع)، دستش را بر عصایش تکیه داد و در کنار کوه منتظر ماند. یکی از سران هفت قبیله، جلو آمد و گفت: «صالح! از پروردگارت بخواه تا هم اكنون از دل اين كوه براى ما يك ماده شتر سرخ مو و گُلى رنگ و پُر كرك و ده ماهه كه فاصله ی ميان دو پهلويش يك ميل باشد، برآورد.» صالح (ع) تبسمی کرد و گفت: «شما از من چيزى خواستيد كه بر من گران است ولى بر خداى من آسان.» (4)
چشمها به کوه خیره شد. به محض فرمان صالح نبی(ع)، کوه که انگار در حال زاییدن بود، به لرزه و پیچش افتاد. آنگاه به اندازه ی یک شتر بزرگ، از هم باز شد. از میانه ی تخته سنگ یکپارچه ی کوه، ماده شتری سرخ مو و پر کرک و ده ماهه بیرون آمد و شروع به نشخوار کرد. (5)
در میان شاهدان ثمود، ولوله ای شد. برخی وحشت زده چند قدم عقب رفتند، چند نفر نزدیک تر آمدند تا شتر را نوازش کنند و چند نفر هم دست به سینه و ناباورانه نگاهشان بین صالح نبی(ع) و شتر می گشت. آنگاه کسی دوباره گفت: «خدایت چه زود پاسخت را داد! حالا که اینقدر قدرت دارد، بگو که کرّه اش را هم برای ما بزاید.» هنوز حرف مرد تمام نشده بود که شتر ناله ای کرد و بچه شتری زایید. کره شتر به محض به دنیا آمدن، شروع به دویدن در اطراف مادرش کرد. (6)
سکوتی فضا را پر کرد که تنها با صدای بچه شتر شکسته می شد. صالح نبی(ع) به بچه شتر لبخندی زد و رو به سران قبایل گفت: «چیز دیگری مانده؟» نمایندگان مردم همهمه وار گفتند: «نه» و به سمت قبیله شان رفتند تا جریان را برایشان تعریف کنند... (7)
معرفی حضرت صالح(ع) و ناقه ی الهی
حضرت صالح(ع) از نوادگان حضرت هود(ع) و پیامبر قوم ثمود بود. (8) ایشان پیامبر عرب زبان قومی بودند که بین شام و حجاز در منطقه ی وادی القری، زندگی می کردند. (9) قوم ثمود پس از شکست خوردن در آزمایش الهی، به عذاب خداوند دچار شدند و به طور کامل از بین رفتند.
قوم ثمود، می بایست از شتری که حضرت صالح(ع) به اذن خداوند از دل کوه برای آنان بیرون آورد، مراقبت می کردند. برای مثال قرار بود که از آب چشمه ی موجود در شهر، یک روز ثمودیان آب بنوشند و روز دیگر شتر و کره اش. آنها مقرراتی که خداوند درباره ی شتر و کره اش گذاشته بود نادیده گرفتند و در نهایت شتر را کشتند. بدین ترتیب مستحق عذاب الهی گشتند.
ناقه ی الهی حضرت صالح(ع)، از موجودات شگفت انگیزی است که در روایات به عجایب و شگفتی های او اشاره شده است. برای مثال، در روایات آمده است که همه ی قبیله ی ثمود از این ماده شتر، شیر می نوشیدند. (10) یا در جای دیگری آمده است که شتر در روزهای مقرر شده برای آب نوشیدن قوم ثمود، به آب نزدیک نمی شد. (11) از دیگر عجایب این شتر، نحوه ی خلقت او، بدون پدر و مادر است. (12)
حضرت صالح (ع) از شانزده سالگی که به رسالت مبعوث شد تا 120 سالگی در میان قوم بود و آنها را انذار می داد.(13) وقتی که قوم ثمود، پس از دیدن و بهره بردن از شتر، باز هم راه کفر و ناسپاسی را پیمودند و قصد قتل پیامبر قومشان را کردند، حضرت به فرمان خداوند از میان آنها غایب شدند. (14)
پی نوشت:
1. حدیث به نقل از ابوحمزه ثمالی، به نقل از امام باقر(علیه السلام) به نقل از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) از جبرئیل امین(ع). كلينى، محمد بن يعقوب، بهشت كافى، ترجمه روضه كافى، قم، سرور، چاپ: اول، 1381ش. صص231- 236؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.
2. طباطبائي، محمدحسين، کتاب داستانهاي قرآن و تاريخ انبيا در الميزان
3. کلینی، همان.
4. همان.
5. همان.
6. همان.
7. همان.
8. طباطبایی، محمّد حسین، همان، با استفاده از آیه ی 61 سوره ی هود.
9. قرشى بنايى، على اكبر، قاموس قرآن - تهران،دار الكتب الاسلامية، چاپ: ششم، 1412ق. 1 ؛ ص314؛ با استفاده از همان نرم افزار.
10. کلینی، همان.
11. همان.
12. خصال 353؛ تفسير قمى 2 / 271؛ به نقل از طباطبایی، محمد حسین، همان.
13. کلینی، همان.
14. جزائری، داستان پيامبران يا قصههاي قرآن از آدم تا خاتم ؛ ص174؛ همچنین طباطبایی، محمّد حسین، همان.