گاهی برای فهماندن یک موضوع از اشارات و استعارات استفاده میکنند. این اشارات و استعارات علاوه بر فهماندن موضوع به مخاطب، فضایی احساسی را در قالب واژگانی فارسی ایجاد میکنند. چنین حالتی برای شعرا و نویسندگان و خوانندگان آنان، فضایی مطلوب را به وجو میآورد.
وجود تناسب بین مثال و حقیقت، یکی از شرایط احراز صلاحیت آن مَثل و استعاره برای گنجانده شدن در بیان است.
مثلاً وجود یک فرد تاثیر گذار و مهم و دوست داشتنی را به آفتاب مثال میزنند و صورت زیبا را به ماه چهارده. اما برای توصیف یک فرد زیبا نمیتوان به طوطی هرچقدر هم که زیبا باشد متمسک شد و یا یک آدم قد بلند را نمیتوان به زرافه و شتر مانند نمود! چه اینکه گاهی این عدم تناسبها به جای تمجید بوی بیاحترامی به خود خواهد گرفت.
می و مستی و شراب!
در میان اشعار و گفته ها و سخنان بسیار میشنویم که برای اشاره به یک حال خوب و نیکو که بعضاً آن حال، الهی است، شاعر برای فهم موضوع به اشاراتی رجوع می کند که گاهی آن اشارات مناسب نیستند. در میان این اشارات واژه هایی چون: می و مستی و شراب و … به گوش می خورد که شأن و جایگاه حال بنده در برابر خدا را لحاظ نمی کند.
می و مستی و شراب و توصیفی از ظواهر یک زن، در عالم بیرون کار درستی نیست و تا آن سوی مرزهای گناه پیش میرود؛ حالا به کار بردن واژگانی که در عالم بیرون و در عالم واقع همراه با گناه و معصیت الهی است، برای تفهیم حالِ معنویِ الهی! و یا حالتی که بنده خود را در برابر خداوندگارش توصیف مییابد، کار درستی نیست.
گناه، گناه است و توصیف آن –حداقل- کاری است غیر اخلاقی. از عزیزانی که اصرار دارند از واژگان مستی و مانند آن استفاده کنند میپرسیم آیا حاضرند از واژگانی دیگر چون زنا و مانند آن نیز در تمثیل حالات و شرح حال استفاده کنند؟ مگر آن واژگان توصیف از یک کار غیر الهی نیست؟ پس چطور حاضر میشوند در مقام سخن گفتن با خداوند متعال از حالی سخن بگویند که اتفاقاً آن حال خلاف خواست خداست؟ مگر نه این است که مستی و زنا هر دو نزد خداوند گناه محسوب میشوند؟
بنابراین لازم است توجه اکیدی بر این موضوع داشت که در برابر خداوند و در حالات الهی و در روضهها حق نداریم که هر چه بر زبان آمد و دل خواست بر زبان بیاوریم.
خداوند ما را در زمان غیبت امام زمان علیه السلام از هر انحرافی مصون بدارد.