حسن بن علی وشاء گفته: اممحمد کنیز امام رضا علیهالسلام به من خبر داد که روزی امام هادی علیهالسلام به خانه آمد در حالی که ناراحت بود، در دامن امابیها (نام یکی از دختران امام کاظم علیهالسلام است) نشست. امابیها به او گفت: فدایت شوم تو را چه میشود! فرمود: همین الآن پدرم از دنیا رفت. اممحمد میگوید: آن روز را نوشتیم پس از آن خبر آمد که همان روز امام جواد علیهالسلام رحلت نمود است. [1] .
و در همین راستا هارون بن فضل میگوید: روزی که امام جواد علیهالسلام در بغداد وفات نمود امام هادی علیهالسلام را دیدم که میفرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» به خدا سوگند پدرم از دنیا رفت! به او عرض کردم: او در بغداد است و شما در مدینه، چگونه از رحلت او خبردار شدی؟ فرمود: در برابر خدا در نفس خویش ذلت و آرامشی احساس کردم که پیش از امروز احساس آن را نمینمودم. [2] .
پی نوشت ها:
[1] دلائل الامامة، ص 413.
[2] همان، ص 415.