متوکل به ارتش خود دستور داد که هر یک از آنان توبرهی اسب خود را از خاک پر کنند و در مکان معینی بریزند. سپاهیان فرمان وی را اجرا کردند و تل بزرگی مانند کوه عظیمی ظاهر شد که آن را (تل المخالی) تل توبرهها نامیدند. متوکل بر روی تل رفت و امام هادی علیهالسلام را احضار کرد و از ایشان خواست آن حضرت نیز بالا برود. متوکل به حضرت گفت: من شما را به اینجا آوردهام تا لشکر مرا مشاهده کنی (مقصودش این بود که مبادا امام علیهالسلام به فکر قیام علیه او باشد). حضرت فرمود: اکنون میخواهی من نیز لشکرم را به تو نشان دهم. متوکل گفت: آری! حضرت دعا کرد و ناگاه میان زمین و آسمان و مشرق و مغرب، فرشتگان (شاکی السلاح) غرق در سلاح ظاهر گشتند، وقتی که متوکل این جمعیت باعظمت الهی را دید، از ترس بیهوش شد و روی زمین افتاد. وقتی به هوش آمد، حضرت به او فرمود: ما در امور دنیا با شما مسابقه نمیگذاریم، بلکه مشغول آخرت خود هستیم. پس آنچه که در مورد ما گمان کردی صحیح نیست. [1] .
پی نوشت ها:
[1] بحار، ج 50، ص 155؛ کشف الغمة، ج 3، ص 260.