0

لطیفه های شیرین و خنده دار

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

لطیفه های شیرین و خنده دار




 

لطیفه های بامزه

لطیفه های شیرین و خنده دار

 

 مجموعه ای از جوک و لطیفه های با مزه برای کودکان 

 جوراب های لنگه به لنگه
یک همسایه دلسوز دختر کوچولویی را که به مدرسه می رفت، متوقف ساخت و گفت: کوچولو! عجب  جوراب های عجیبی به پا کرده ای، یک لنگه قرمز و یک لنگه آبی!

دختر کوچولو با صدای بچه گانه اش گفت:

عجیب تر این که یک جفت مثل همین جوراب ها هم توی خانه دارم!

 

 لطیفه های کودکانه, لطیفه برای کودکان

  

ساندویچ فروشی

مردی به ساندویچ فروشی رفت و گفت: آقا لطفا یک ساندویچ مرغ به من بدهید. فقط گوجه فرنگی نگذارید.
ساندویچ فروش: گوجه فرنگی تمام شده، می خواهید به جایش خیار شور نگذاریم.

 

 لطیفه های کودکانه, لطیفه برای کودکان

 

صرف فعل
معلم: وقتی گفته می شود «من می روم، تو می روی، او می رود» چه زمانی است؟
شاگرد: این زمانی است که زنگ خورده و ناظم هم جلوی در ایستاده.

 

  لطیفه های کودکانه, لطیفه برای کودکان

 جنگ رفتن

اولی: وقت جنگ، یک نفر یا صد نفر برای من فرقی ندارد.
دومی: چطور؟
اولی: چون در هر حال من فرار می کنم!

 

 لطیفه های کودکانه, لطیفه برای کودکان

 

مهتابی
مادر: پسرم برو مغازه الکتریکی، یک مهتابی بخر!
پسرک به مغازه که رسید، یادش رفت چی باید بگوید
کمی فکر کرد و گفت: آقا ببخشید می شه یک متر لامپ بدهید.

 

 لطیفه های کودکانه, لطیفه برای کودکان

 

 فاعل جمله
 معلم : فاعل جمله  دزد از خانه همسایه، دو تا قالیچه دزدید، کجاست ؟
دانش آموز : توی زندان ! 

 

 لطیفه های کودکانه, لطیفه برای کودکان

 

نسخه دکتر
بیمار:آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!
دکتر: مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟
بیمار: چرا پیچیدم دور انگشتم ولی اثر نداشت؟

 

 لطیفه های کودکانه, لطیفه برای کودکان


انشاء
معلم از دانش آموزان خواست که انشاء درباره یک مسابقه فوتبال بنویسند. همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر، معلم از او پرسید: تو چرا نمی نویسی؟
دانش آموز جواب داد:نوشته ام!
معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد. نوشته بود: به علت بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد!

 

دوشنبه 2 شهریور 1394  8:56 AM
تشکرات از این پست
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به: لطیفه های شیرین و خنده دار



لطیفه با نمک


 

لطیفه های جالب,لطیفه های حنده دار

لطیفه های کودکانه

 

برق مجانی
معلم: فرق میان برق آسمان و برق خانه چیست؟
دانش آموز: فرقشان این است که برق آسمان مجانی است، ولی برای برق خانه باید پول داد.


دیوانه ها
دو دیوانه به هم رسیدند یکی با دست خورشید را نشان داد و گفت: به نظر تو این خورشید است یا ماه؟
دیوانه دومی گفت: نمی دانم، من هم مثل تو در این شهر غریبم.  

 

 لطیفه با نمک
پسر: مامان! یک لطیفه تعریف می کنی؟
مادر: حرف نزن بچه! بیا کمکم کن فرش ها را بشوییم.
پسر: ها ها ها، چه لطیفه قشنگی


زبان خارجی
کودک اولی: اگر گفتی ژاپنی ها به گوساله چه می گویند؟
کودک دومی: معلوم است می گویند: نینی گاوا

 

سه شنبه 31 فروردین 1395  9:22 AM
تشکرات از این پست
zahra_53
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به: لطیفه های شیرین و خنده دار

لطیفه

اسب طلب کارپاسخ به: لطیفه های شیرین و خنده دار

چرا اسب تو این قدر لاغر است؟ مگر به او جو نمی دهی؟
چرا، مقری این حیوان هر شب ده من جو است.
پس چرا این قدر لاغر است؟
آخر یک ماه جو از من طلب کار است!



علاقه  دو طرفهپاسخ به: لطیفه های شیرین و خنده دار

 

علی به دوستش گفت: من به تو خیلی علاقه دارم.
دوستش جواب داد:"من هم مثل تو به خودم خیلی علاقه دارم."




هتل خوبپاسخ به: لطیفه های شیرین و خنده دار

هتل دار: امیدوارم دیشب خوب خوابیده باشید. همان طور که دیدید یکی از بهترین اتاق ها را در اختیارتان گذاشتیم.
مسافر: در این که بهترین اتاق ها بود شکی نیست، چون همه پشه ها هم همین اتاق را انتخاب کردند.




نصف النهارپاسخ به: لطیفه های شیرین و خنده دار

معلم جغرافی: نصف النهار یعنی چه؟
شاگرد: یعنی شام، چون همیشه مادرم نصف نهار را برای شام نگه می دارد
.


مراقبت از دندانپاسخ به: لطیفه های شیرین و خنده دار

مادر: چرا گربه را روی سرت گذاشتی؟
پسر: برای این که موش دندان هایم را نخورد.

 

پنج شنبه 25 شهریور 1395  10:25 AM
تشکرات از این پست
zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها