قبل از آنكه به اصل پاسخ پرداخته شود، بهتر است خلاصه اي از تاريخچة مسجدالاقصي ذكر گردد و در اين رابطه مورخان نظريات متفاوتي دارند كه به برخي از آنها اشاره مي شود:
1. حضرت داود ـ عليه السلام ـ بعد از آنكه شهر مهم يبوسان (اورشليم) را تسخير كرد و آن را پايتخت خود قرار داد و در صدد برآمد كه در آنجا معبدي بزرگ بسازد و صندوق عهد را مستقر سازد. اين نقشه اگرچه در زمان داود ـ عليه السلام ـ آغاز شد ولي در عهد فرزندش حضرت سليمان ـ عليه السلام ـ به پايان رسيد و او باني معبد بزرگ اورشليم (مسجدالاقصي) گرديد.(1)
2. قول ديگر اين است كه يعقوب ـ عليه السلام ـ آن را بناء نمود و داود ـ عليه السلام ـ تجديد بنا كرد و سليمان ـ عليه السلام ـ آن را به انجام رسانيد. كه از لحاظ قدمت ساخت دومين مسجد روي زمين است.(2)
و غير از اينها اقوال ديگري هم ذكر كرده اند كه بايد به كتب مربوطه رجوع كرد.
اما در رابطه با اصل پاسخ دلايل زيادي مي توان اقامه كرد كه مسجدالاقصي فعلي هيچ تعلقي به يهوديها ندارد، كه به چندي از آنها مي پردازيم:
اولاً: در چنين مسائلي انسان بايد به يكي از دو رويكرد، كه در ذيل ذكر مي گردد ملتزم بشود كه در هر دو صورت حق از آن مسلمانان خواهد بود:
1. رويكرد دنيوي: اگر قرار بر اين باشد كه هر قوم و ملّتي، ملك و سرزميني را اوّل تصرف كردند و به ملك خويش در آوردند، متعلق به آنها باشد. در اين صورت بايد گفت: تاريخ حكايت دارد كه اين سرزمين، (فلسطين) يا (بيت المقدس) كه مسجدالاقصي هم در آن جا واقع است. حدود 1360 سال قبل از ميلاد به عبارتي به دوران پيش از بني اسرائيل به (يبوسي) ها تعلق داشت. چنانچه در كتاب عهد عتيق تورات مي خوانيم: «ساكنان اصلي (اورشليم) يبوسيها بودند كه حدود 4000 سال پيش گروهي از آنها به همراه ديگر قبائل كنعاني از جزيرة العرب به سرزمين فلسطين كوچ كردند و در گوشه اي از اين سرزمين شهري به نام يبوسي بنا نهادند و بعد از مدتي نام اين شهر به (اوسالم) يا همان اورشليم تغيير نام يافت كه حدود 1500 سال در اختيار يبوسيها قرار داشته، و در واقع پايه گذاران اصلي بيت المقدس اين گروه بودند و حدود 2000 سال بعد از بناي اورشليم توسط يبوسيها حضرت داود آنها را مغلوب سپاه خود ساخت و براي نخستين بار دولت يهود را در اين سرزمين بنياد نهاد و بيت المقدس را پايتخت خود قرار داد.»(3)
و در اين رابطه مؤلف كتاب (بيت المقدس شهر پيامبران) مي نويسد: «يهوديان چندين سال بعد از بناي شهر قدس توسط يبوسيها به فلسطين وارد شدند و يبوسيها اعرابي بودند كه از جزيرة العرب مهاجرت كردند و در كنار اين ديار سكني گزيدند.»(4)
با توجه به اين روي كرد كه يهوديان و حتي عده اي از مسيحيان بر اين بينش مصمم هستند بايد حق را به اعراب داد، چون آنها قبل از يهودي ها به اين سرزمين وارد شده و آن را آباد كرده اند. و اين سرزمين تعلق به همين مردمي دارد كه در آن ساكن هستند.
2. روي كرد ديني: كه اين روي كرد مورد تأييد اسلام و مسلمين است، چون مسلمانان بر اين باورند كه حاكميت زمين بايد در دست پيروان دين حقي كه در هر زمان موجود است باشد.
سيرة عملي انبياء الهي هم گواه همين رويكرد است.
در واقع هر پيامبري كه از طرف خداوند مبعوث مي شد. بايد مردم به او ايمان مي آوردند و يا حداقل تسليم مي شدند و چنانچه مي بينيم پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ وقتي مبعوث شدند و با بعثت آن حضرت تمام اديان قبلي نسخ شدند و پيروانشان در هر سرزميني وقتي نداي اسلام را مي شنيدند بايد ايمان مي آوردند. و در عمل تابع احكام اسلام مي شدند.
اگر قبل از اسلام در معبد و كليسا عبادت مي كردند بايد بعد از دعوت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ معبد و كليسا را رها كرده به مكاني كه اسلام آنجا را محل عبادت معرفي مي كرد رجوع مي كردند. پس اگر روزي در بيت المقدس معبد و كليسا عبادت گاه بود، بعد از ظهور اسلام مساجد محل عبادت مسلمين قرار گرفت و مسجدالاقصي نيز در همين راستا به عنوان محل عبادت پيروان دين حق باقي ماند.
ثانياً: بر اثر تاخت و تازهاي كه در اين سرزمين بوجود آمده و بارها مورد تهاجم قرار گرفته بطوري كه در سال 598 قبل از ميلاد بخت نصر به بيت المقدس حمله كرد و اين شهر را به ويرانه تبديل كرد. و هيچ اثري از معبد بزرگ حضرت سليمان باقي نگذاشت.(5) و بعد از حمله بخت نصر يهوديها هيچ وقت تا اين اواخر (جنگ صليبي) به قدرت نرسيدند تا آن معبد حضرت سليمان را تجديد بناكنند. اما وقتي مسلمانان در زمان خليفة دوم فلسطين را به تصرف خود در آوردند و مردم آن مسلمان شدند دوباره ديوارهاي آن جاي مقدس را كه،حرم اطلاق مي شود، آباد كردند. و بعضي مساجدي هم مانند قبة الصخرة بنا كردند. تا اينكه در زمان عبدالملك بن مروان مسجد الاقصي پي ريزي شد و در زمان حكومت وليد بن عبدالملك بناي مسجد به پايان رسيد.(6) گذشته از همه اينها يهوديان اصلاً پيروان حضرت سليمان نمي باشند بلكه پيروان واقعي حضرت سليمان و همه انبياء الهي مسلمين هستند و بس.
پس با توجه به دلائلي كه ذكر گرديد، مسلمانان اگر مسجدالاقصي را از آن خود مي دانند براي آن نيست كه اجدادشان زودتر از همة اقوام در آن سرزمين سكني داشتند و آن منطقه را آباد كرده اند بلكه بجهت اين است كه چون پيرو دين حق هستند و اين سرزمين بعد از ظهور اسلام بدست مسلمانان افتاده و يك مكان مقدس است و قبلة اول مسلمين در آن واقع شده، و خصوصاً با توجه به اينكه دين يهود منسوخ گرديده، پس حاكميت اين سرزمين و مسجدالاقصي بايد در دست مسلمانان باشد.
پی نوشتها:
1. جان ناس، تاريخ جامع اديان، ص 336، ترجمه علي اصغر حكمت، پيروز، سوم، 1354 ش.
2. گلي زواره اي، غلام رضا، سيماي قدس مصلاي پيامبران، ص 111-110، سازمان تبليغات، 1374ش.
3. روزنامة سلام، ت 26:1:1370، ص 6، مقاله تحت عنوان تاريخچة مسجدالاقصي، نويسنده بي نا.
4. ناصري، عبدالله، بيت المقدس شهر پيامبران، ص 19، 1367 ش، تهران.
5. اسعدي، مرتضي، بيت المقدس، ص 153، دائرة المعارف اسلامي، 1397 ش، تهران.
6. عبدالله ناصري، بيت المقدس شهر پيامبران، ص 20، سروش، 1367 ش.