متن آیه:
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ
ترجمه آیه:
ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیبکنندگان چگونه بود!
تفسیر آیه:
36- ما در هر امتي رسولي فرستاديم که خداي يکتا را بپرستيد، و از طاغوت اجتناب کنيد خداوند گروهي را هدايت کرد، و گروهي ضلالت و گمراهي دامانشانرا گرفت پس در روي زمين سير کنيد و ببينيد عاقبت تکذيبکنندگان چگونه بود؟
به دنبال اعلام اين واقعيت که وظيفهي پيامبران تنها ابلاغ آشکار است، آيهي بعد اشارهي کوتاه و جامعي به وضع دعوت پيامبران کرده، ميگويد: «ما در هر امتي رسولي فرستاديم» (و لقد بعثنا في کل امة رسولا).
«امت» از کلمهي «ام» به معني مادر و يا به معني هر چيزي که ديگري را به خود ضميمه ميکند آمده است، و از اين رو به هر جماعتي که در ميان آنها يکنوع وحدت، از نظر زمان يا مکان يا تفکر و يا هدف بوده باشد امت ميگويند، و از بررسي موارد استعمال آن در قرآن که به 64 مورد بالغ ميشود اين واقعيت تأييد ميگردد.
سپس اضافه ميکند که محتواي دعوت همهي اين رسولان اين بود «خداي يکتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب کنيد» (ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت).
به اين ترتيب دعوت به سوي «توحيد» و «مبارزهي با طاغوت» اساس دعوت تمام پيامبران را تشکيل ميداده، و نخستين چيزي بوده است که همه بدون استثناء به آن دعوت ميکردند، چرا که اگر پايههاي توحيد محکم نشود، و طاغوتها از جوامع انساني و محيط افکار طرد نگردند، هيچ برنامهي اصلاحي قابل پياده کردن نيست.
«طاغوت»، همانگونه که قبلا نيز گفتهايم، صيغهي مبالغه از مادهي طغيان به معني متجاوز و متعدي از حد و مرز است، و به هر چيزي که وسيلهي تجاوز از حد گردد نيز گفته ميشود، از اين جهت به شيطان، بت، حاکم جبار و ستمگر و مستکبر،و بالاخره مسيري که به غير حق منتهي گردد، طاغوت گفته ميشود.
اين کلمه هم به معني مفرد و هم به معني جمع استعمال ميشود، هر چند گاهي آنرا به «طواغيت» جمع ميبندند.
اکنون ببينيم نتيجهي دعوت انبيا به توحيد به کجا رسيد، در اينجا قرآن ميگويد:
«گروهي از آن امتها کساني بودند که خدايشان هدايت کرد» (فمنهم من هدي الله).«و گروهي از آنان ضلالت و گمراهي دامانشان را گرفت» (و منهم من حقت عليه الضلالة).
گرچه باز در اين آيه پيروان مکتب جبر سر و صدا بلند کردهاند اين هم دليل ديگري بر مکتب ما! ولي کرارا گفتهايم اگر آيات هدايت و ضلالت را در کنار هم بچينيم هيچگونه ابهامي در آنها نيست، و نه تنها اشارهاي به جبر نميکند بلکه به وضوح مسألهي اختيار و اراده و آزادي انسان را بيان ميدارد، چرا که بسياري از آيات قرآن ميگويد هدايت و ضلال الهي به دنبال شايستگيها يا ناشايستگيهائي است که در انسانها بر اثر اعمالشان پيدا ميشود.
خداوند ظالمان، مسرفان، دروغگويان و مانند آنها را، طبق صريح آيات قرآن، هدايت نميکند، ولي به عکس آنهائي که در راه خدا جهاد و تلاش و کوشش ميکنند و آنهائي که دعوت پيامبران را ميپذيرند، همه را مشمول الطاف خود قرار داده و در مسير پر فراز و نشيب تکامل و سير الي الله هدايتشان ميکند، ولي گروه اول را به حال خود واميگذارد، تا نتيجهي اعمالشان دامان آنها را بگيرد
و در بيراههها سرگردان شوند.
و از آنجا که خاصيت اعمال اعم از نيک و بد از ناحيهي خدا است، نتائج آنها را ميتوان به خدا نسبت داد.
آري سنت خداوند بر اين است که نخست اقدام به هدايت تشريعي ميکند، يعني پيامبران را مبعوث ميدارد تا همآهنگ با فطرت، مردم را به توحيد و نفي طاغوت دعوت کنند، و به دنبال اين هدايت تشريعي، هر شخص و گروهي لياقت و شايستگي از خود نشان داد مشمول لطف او و هدايت تکوينياش ميگردد.
آري اين است سنت هميشگي خدا، نه آنگونه که فخر رازي و امثال او از طرفداران مکتب جبر گفتهاند که خداوند نخست به وسيلهي انبياء دعوت ميکند، و بعد خودش ايمان و کفر را جبرا در افراد (بدون هيچ دليلي) ميآفريند و عجب اينکه هيچ سؤال و پرسشي از خدا در اين زمينه نميتوان کرد؟ راستي چه ترسيم وحشتناکي از خدا کردهاند که با هيچ عقل و عاطفه و منطقي سازگار نيست.
جالب توجه اينکه تعبير آيه فوق در مورد هدايت و ضلالت متفاوت است: در مورد اول ميگويد «گروهي را خدا هدايت کرد» اما در مورد دوم نميگويد «گروهي را خدا گمراه ساخت» بلکه ميگويد حقت عليهم الضلالة (گمراهي براي آنها ثابت شد و دامانشان را چسبيد!).
اين تفاوت در تعبير ممکن است اشاره به واقعيتي باشد که در آيات ديگر قرآن و بعضي از روايات وارد شده است که خلاصهاش چنين است:
در رابطه با مسألهي هدايت بيشترين سهم مربوط به مقدماتي است که خدا آفريده، عقل داده، فطرت را براي توحيد بسيج کرده، پيامبران را فرستاده، آيات تشريعي و تکويني را ارائه نموده است، تنها يک تصميمگيري آزادانه از ناحيهي بندگان کافي است که آنها را به سر منزل مقصود برساند.
ولي در مسألهي ضلالت تمام سهم را بندگان گمراه دارند، زيرا بر ضد
مسير حوادث تکوين و تشريع حرکت ميکنند، فطرت الهي را زير پا ميگذارند، قوانين او را ناديده ميگيرند، آيات تشريعي و تکويني را پشت سر قرار ميدهند، چشم و گوش دل را بر دعوت انبياء ميبندند، و خلاصه با توسل به اينهمه تخريب و تحريف در وادي ضلالت گام مينهند آيا همهي اين امور از ناحيهي خودشان نيست؟
اين همان چيزي است که آيهي 79 سورهي نساء به آن اشاره ميکند ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سيئة فمن نفسک: «هر نيکي به تو برسد از ناحيه خدا است و هر بدي بتو برسد از ناحيه خود تو است».
در اصول کافي حديثي از امام علي بن موسي الرضا عليهالسلام نقل شده که اين مطلب را روشنتر ميسازد که به يکي از يارانش که از مسألهي جبر و اختيار سؤال کرد چنين فرمود:
بنويس: «بسم الله الرحمن الرحيم قال علي بن الحسين قال الله عز و جل يابن آدم بمشيتي کنت انت الذي تشاء، و بقوتي اديت الي فرائضي، و بنعمتي قويت علي معصيتي، جعلتک سميعا بصيرا، ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سيئة فمن نفسک و ذلک اني اولي بحسناتک منک، و انت اولي بسيئاتک مني»: «بنام خداوند بخشنده مهربان امام زينالعابدين عليهالسلام فرمود: خداوند (در حديث قدسي) چنين ميفرمايد: اي فرزند آدم به ارادهي من است که تو ميتواني اراده کني (من آزادي اراده به تو دادهام) و به نيروي من است که ميتواني واجبات را انجام دهي، و با سوءاستفاده از نعمت من است که قدرت بر معصيتم را پيدا کردهاي!، من ترا شنوا و دانا آفريدم (و راه و چاه را به تو نشان دادم) آنچه از نيکي به تو ميرسد از ناحيهي خدا است، و آنچه بدي به تو ميرسد از ناحيهي خود تو است، و اين بخاطر آنست که من نسبت به کارهاي
نيکي که انجام ميدهي از تو اولي هستم، و تو نسبت به کارهاي بدي که مرتکب ميشوي از من اولي هستي».
و در پايان آيه براي بيدار کردن گمراهان و تقويت روحيهي هدايت يافتگان اين دستور عمومي را صادر ميکند در روي زمين سير کنيد و آثار گذشتگان را که بر صفحهي زمين و در دل خاک نهفته است بررسي نمائيد و ببينيد سرانجام کار کساني که آيات خدا را تکذيب کردند به کجا کشيد» (فسيروا في الارض فانظروا کيف کان عاقبة المکذبين).
اين تعبير خود دليل زندهاي بر آزادي ارادهي انسان است، چرا که اگر هدايت و ضلالت اجباري بود، سير در ارض و مطالعهي حالات پيشينيان بيهوده بود، و اين دستور خود تأکيدي است بر اينکه سرنوشت هيچکس به طور اجباري قبلا تعيين نشده است بلکه بدست خود او است.
قرآن مجيد دربارهي «سير در ارض» و مطالعهي آثار پيشينيان بحثهاي فراوان و جالبي دارد که ما در جلد سوم تفسير نمونه ذيل آيهي 137 سورهي آلعمران مشروحا بيان کرديم (به جلد سوم صفحه 102 مراجعه فرمائيد).
2- هر امتي رسولي دارد
در آيات فوق خوانديم که خداوند ميگويد: «در ميان هر امتي، رسولي
مبعوث کرديم» و به دنبال آن اين سؤال پيش ميآيد که اگر در هر امتي رسولي فرستاده شده باشد، بايد پيامبران از تمام کشورهاي جهان برخاسته باشند، زيرا هر يک از آنها حداقل امتي هستند، در حالي که تاريخ چنين چيزي به ما نشان نميدهد؟!
پاسخ اين سؤال با توجه به يک نکته روشن ميشود و آن اينکه هدف از فرستادن پيامبران اين است که دعوت الهي به گوش امتها برسد، و گرنه ميدانيم مثلا در زماني که پيامبر اسلام در مکه يا مدينه قيام کرد، در شهرهاي ديگر حجاز پيامبري نبود، ولي فرستادگان رسولالله به آن مناطق گسيل شدند و صداي پيامبر را به گوش همگان رساندند.
علاوه بر اين خود پيامبر صلي الله عليه و آله نامههائي نوشت و با رسولاني به کشورهاي مختلف مانند ايران و روم و حبشه فرستاد و پيام الهي را به آنها ابلاغ کرد.
هماکنون ما امتي هستيم که دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را از وراء اعصار و قرون وسيلهي دانشمندان که پيامآوران آن پيامبرند شنيدهايم و منظور از مبعوث ساختن رسول در هر امتي چيزي غير از اين نيست.
بحث و گفتگو پیرامون آیه
خداوند برای راهنمایی بندگان رسولانی فرستاد که از بندگان برگزیده اش بودند.و پیام آنها این بود که خدا یکتا را بپرستید و برای او شریک قائل نشوید و از طاغوت و جور و ستم دوری کنید. به این واسطه گروهی هدایت شدند و گروهی که تکذیب کننده بودند در گمراهی فرو رفتند. و در طول تاریخ عاقبت تکذیب کنندگان را می بینیم.
تطبیق مفاهیم آیه با روحیات و منش و رفتار خودمان
مسلمه با این همه نشانه و آیه و پیامبر و امام که همه فرستاده از طرف خداوند هست برای راهنمایی بندگان، اگر کسی بپذیرد و به آن عمل کند هدایت شده وگرنه گراه خواهد بود.
به کار بستن آیه در زندگی شخصیمان
اگر به پیام های فرستادگان خدا که همه عبادت و پرستش خدای یکتا را گوش زد می کنن و پرهیز از اطاعت طاغوت را. به هدایت واقعی می رسیم. وگرنه در ضلالت و گمراهی فرو می رویم.