اين طور كه از بيان معصومان عليهم السلام پيداست، همه حيثيت و منفعتى كه براى روزه متصوّر است، همان جنبه ايجاد مصونيت و ملكه تقوا نسبت به همه اعضا و جوارح انسان است، چرا كه هر يك از اعضا و جوارح، به نحوى در معرض تهديد گناه قرار دارند.
زبان، گوش، چشم، شكم و غريزه جنسى، همه در معرض خطر هستند و روزه يك عمل عبادى تمرينى است كه ابتدايى ترين شكل آن، با پرهيز و خوددارى از آشاميدن و خوردن تحقّق پيدا مى كند، و زمانى اين عمل به مرحله كمال مى رسد كه تورّع و پرهيز، به همه تمايلات و خواهشها تسرّى پيدا كند، يعنى همانگونه شخص براى مدّتى دهان و شكم را از لذايذ، حتى خوردنى ها و نوشيدنى هاى حلال محروم مى كند، بايد چشم و گوش را از ديدن و شنيدن ناروا و حرام باز دارد و غريزه جنسى را مهار كند، در اين صورت نتيجه روزه كه همان توفيق در مالكيت نفس و غرايز است براى انسان حاصل مىشود و اگر انسان توانست مالك نفس خود شود، خويش را از خطرات و عواقب سوء دنيوى و اخروى شهوت پرستى حفظ كرده است.
امام على عليه السلام مى فرمايد:
فازَ مَنْ غَلَبَ هَواهُ وَ مَلِكَ دَواعِىَ نَفْسَهُ. «1»
كسى كه زمام تمايلات خود را به دست گرفت و مهار كرد، رستگار است.
آرى، اگر انسان موفّق شد به وسيله روزه و ممارست در اطاعت، دشمن درونى را مهار كند، به روزه واقعى نايل شده است.
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:
الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ. «2»
روزه، سپر آتش است.
و اين همان معناى سپر بودن و حايل شدن روزه در برابر آتش است يعنى: روزه ميان انسان و آتش حايل مى شود و او را از ابتلاى به آتش شهوات و تمنّيات غرايز باز مى دارد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند:
اعْدى عَدُّوِكَ نَفْسُكَ الَّتِى بَيْنَ جَنْبَيْك. «3»
دشمنترين دشمنان همان دشمن درونى است كه بين دو پهلوى تو مى باشد.
اگر توانستى حق روزه را به درستى و با تمام و كمال به جا آورى، در حقيقت به ثمره روزه و دستاورد آن، نيز خواهى رسيد.
جالب اين است كه ثمره تقوا كه خداوند بر روزه مترتّب مى فرمايد، ريشه در نگهبانى و پاسدارى از هويّت انسانى دارد و به طور كلى هر ثمره و خصوصيّتى براى روزه ذكر شده، براى تقوا هم ذكر شده است، چون روزه طريق تحصيل همان ملكه است.
امير المؤمنين عليه السلام مى فرمايد:
فَانَّ التَّقْوى فِى الْيَوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجَنَّةُ وَ فى غَدٍ الطَّريقُ الَى الْجَنَّةِ. «4»
به طور قطع امروز، تقوا، سپر از بلا و فردا، راه بهشت الهى است.
اگر در دنيا سپر را به دست آوردى و اين حائل را در ميان خود و آتش قرار دادى، نتيجه اش اين است كه در قيامت هم راه بهشت به سوى تو باز خواهد بود. يعنى بايد تقواى فرد به مرحلهاى برسد كه احساس نفرت و گريز از پليدى، حرام، گناه و نامشروع را در او، به وجود آورد.
براى به دست آوردن حق ماه رمضان، بايد همه حقوقى كه پيرامون گوش، چشم، زبان، دست و پا، شكم و غريزه جنسى مى باشد و همچنين درمان همه دردها و رنجها و خطراتى كه هر يك از اين اعضا و جوارح را تهديد مى كند را با عبادت روزه به جا آورد؛ چرا كه با ملكهاى كه در سايه اين عبادت براى انسان حاصل مى شود، مى توان به مبارزه با خطرات برخاست و بر همه آنها پيروز شد، اين از خواص روزه حقيقى است.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
اذا صُمْتَ فَلْيَصُمْ سَمْعُكَ وَ بَصَرُكَ وَ شَعْرُكَ وَ جِلْدُكَ وَ عَدَّدَ اشْياءَ غَيْرَ هذَا وَ قالَ: لايَكُونُ يَوْمُ صَوْمِكَ كَيَومِ فِطْرِكَ. «5»
تو زمانى روزه دارى، كه گوش و چشم و موى و پوست و ديگر اعضاى بدنت روزه باشد، بايد روزى كه روزه دارى با روزهاى ديگرت متفاوت باشند.
انسان روزه دار بايد وقار و طمأنينه روزه در او پيدا شود به گونه اى كه نه تنها زبان، چشم، گوش او بايد روزه باشد، بلكه اين ملكه و ممارست بايد به حدّى از كمال برسد كه علاوه بر اينها، قلب روزه دار هم روزه باشد.
امير المؤمنين على عليه السلام مى فرمايد:
صِيامُ القَلْبِ عَنِ الْفِكْرِ فى الآثامِ افْضَلُ مِنْ صِيامِ الْبَطْنِ عَنِ الطَّعامِ.
اگر انسان موفّق شود قلب را از انديشه گناه پاك و مطهّر نگاه دارد بهتر از آن است كه فقط شكم را از خوردن و آشاميدن باز دارد.
هنگامى دستيابى به چنين مرحلهاى، ميسّر است كه انسان بتواند بر پليدى و پستى گناهان، چنان اشراف پيدا كرده، و به عوارض سوء آنها آگاه شود، كه هرگز فكر و ذهن او به سوى گناه نرود، از طرفى آن چنان اقتدارى بر انديشه خود پيدا كند كه راه گناه را بر خيال و تصوّر خود ببندد.
با وجوب چنين واجبات عبادى، در واقع خداوند منتّى بر انسان گذاشته كه راه و رسم صحيح زندگى را به او بياموزد و در سايه اين واجبات عبادى، ملكه تقوى براى او حاصل شود و روح او در سايه اين تقوى لطافت پيدا كند.
پی نوشت ھا:
(1)- غرر الحكم: 241، حديث 4885.
(2)- بحار الأنوار: 65/ 333، باب 27، حديث 10؛ الكافى: 4/ 62، حديث 1؛ من لايحضره الفقيه: 2/ 74، حديث 1871.
(3)- بحار الأنوار: 67/ 64، باب 45، حديث 1؛ عوالى اللآلى: 4/ 118، حديث 187.
(4)- نهج البلاغه: خطبه 233.
(5)- بحار الأنوار: 94/ 351؛ الكافى: 4/ 87، حديث 1؛ من لايحضره الفقيه: 2/ 108، حديث 1855.
کتاب تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد 11 /حسین انصاریان