0

حلاوت آزادی تا فراق

 
papeli
papeli
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 12867
محل سکونت : قم

حلاوت آزادی تا فراق


 


روزها می‌گذرد و تابستان 94 هم از راه رسید 14 تیرماه هم گذشت اما باگذشت 33 سال هنوز خبری تازه از 14 تیرماه 1361 نرسیده است.


حلاوت آزادی تا فراق

در چهاردهم تیرماه سال 1361، اتومبیل هیئت نمایندگی دیپلماتیک کشورمان حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی، مزدوران حزب فالانژ اتومبیل را متوقف و چهار سرنشین خودرو مزبور به‌رغم مصونیت دیپلماتیک - توسط آدم‌ربایان دست‌نشانده رژیم تروریستی تل‌آویو گروگان گرفته‌شده و پس از شکنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل داده شدند که از سرنوشت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست. درحالی‌که هم‌رزمان آن مهاجر الی‌الله، مشتاقانه چشم‌به‌راه هستند تا خبری از او و هم‌رزمانش برسد.

یک ماه پس از آزادی
پس از آزادسازی خرمشهر، حاج احمد در معیت سایر سرداران فتح خرمشهر به محضر فرمانده کل قوا حضرت امام خمینی (ره) مشرف شدند. در آن دیدار، حضرت امام خمینی (ره) این سرداران دلاور، به‌ویژه حاج احمد را به گرمی مورد تفقد خاص خویش قراردادند.
هنوز طعم شیرین فتح خرمشهر را در ذائقه‌اش احساس می‌کرد که خبر تلخ تهاجم ارتش صهیونیستی به خاک لبنان را شنید.
او در اواخر خرداد سال 1361 طی مأموریتی به همراه یک هیئت عالی‌رتبه دیپلماتیک از مسئولین سیاسی – نظامی کشورمان راهی سوریه شد تا راه‌های مساعدت به مردم مظلوم و بی‌دفاع لبنان را بررسی کند.
آگاهی و شناخت بالای حاج احمد در مسائل سیاسی – اجتماعی ازجمله خصوصیات بارز این سردار بزرگوار بود. در تدبیر و تصمیم‌گیری‌هایش دقت‌نظر داشت. ضمن قاطعیت در کار، بر دل‌ها فرماندهی می‌کرد و همواره در بطن مشکلات حضور داشت. به همین دلیل، در سخت‌ترین شرایط، کسی او را تنها نمی‌گذاشت. امکاناتی را بیشتر از نیروهای تحت امر خود، به خدمت نمی‌گرفت. به‌رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهی،‌ از عاطفه بالایی برخوردار بود. علاوه بر فرماندهی، در کارهای جمعی مانند ساختن سنگر، نظافت محیط، شستن ظروف و ... با کارکنان تحت امر همراهی می‌کرد. علاقه به مطالعه و بحث پیرامون اخبار و رویدادها، از خصوصیات دیگر او بود. در مواقع مقتضی در جمع صمیمی هم‌رزمانش پیرامون مسائل اعتقادی بحث می‌کرد.
حاج احمد نسبت به شهدا و خانواده‌های محترمشان احترام خاصی قائل بود و در هر فرصتی به مزار شهدا می‌رفت و برای رسیدگی به معضلات و حوائج خانواده‌های این عزیزان تلاش می‌کرد و در غم فراق هم‌رزمانش می‌سوخت.

او در اواخر خرداد سال 1361 طی مأموریتی به همراه یک هیئت عالی‌رتبه دیپلماتیک از مسئولین سیاسی – نظامی کشورمان راهی سوریه شد تا راه‌های مساعدت به مردم مظلوم و بی‌دفاع لبنان را بررسی کند

خبر وصال
نقل می‌کنند: شبی در جوار مرقد مطهر حضرت زینب (س) تا صبح به گریه و نماز مشغول بود. حوالی سحر با سیمایی بشاش و لبی خندان به‌سوی هم‌سفرانش آمد و در پاسخ به سوال دوستانش که خوشحالی او را جویا شده بودند، گفته بود: از سر شب داشتم در فراق برادران شهیدم، مخصوصاً شهید محمد توسلی اشک می‌ریختم. به عمه سادات متوسل شدم تا بلکه ایشان در کارم عنایتی فرمایند. چند لحظه پیش ناگهان دیدم یک پیرمرد نورانی با محاسنی سفید و لباس بسیجی بر تن، کنارم آمد و ایستاد و گفت: پسرم بی‌تابی نکن، لحظه اجابت دعایت نزدیک شده است.

سخنرانی برای قوای محمد (ص)
یکی از تصاویری که از حضور این نیروها در لبنان و سوریه بسیار در فضای مجازی قابل‌مشاهده است به سخنرانی جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان اختصاص دارد. تصویر پیش رو مربوط به سخنرانی این فرمانده در اردوگاه «زَبدانی» سوریه است و به ترتیب اسامی افراد حاضر در آن از سمت راست عبارت‌اند از:
1-ناشناخته
2-شهید علی‌اکبر حاجی‌پورامیر
3-شهید کاظم نجفی رستگار
4-ناشناخته
5-شهید مرتضی سلمان‌طرقی
6-شهید ناصر شیری
7-منصور کوچک محسنی
8-شهید علی میر رییس‌اسکویی
9- حسن شاه‌حسینی
10-جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
11-جعفر جهروتی‌زاده
12-ناشناخته.

kb9j_img_3241.jpg

شهر من یک گل به نام حضرت معصومه دارد.

چهارشنبه 17 تیر 1394  6:31 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها