امام حسن علیه السلام پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امامت رسید و مقام خلافت ظاهرى را نیز به عهده گرفت. معاویه كه دشمن سرسخت على علیه السلام و خاندان او بود و سال ها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و در آخر آشكارا به طلب خلافت) جنگیده بود؛ به عراق كه مقر خلافت امام حسن علیه السلام بود لشكر كشید و جنگ آغاز كرد. امام حسن علیه السلام پیمان صلح را پذیرفت، در حالی که می فرمود: به خدا سوگند، اگر یارانى مى یافتم شب و روز را در جهاد با معاویه مى گذرانیدم. البته این صلح نیز نتایج بسیار ارزشمندی به دنبال داشت. حال به مشروح این وقایع به دیده عبرت می نگریم.
امامت
حضرت على علیه السلام در آخرین لحظات عمر پر برکتشان، امام حسن علیه السلام را به این سخنان، وصى خود قرار داد: «پسرم ! پس از من، تو صاحب مقام و صاحب خون منى»؛ و حسین و محمّد و دیگر فرزندانش و رۆساى شیعه و بزرگان خاندانش را بر این وصیت گواه ساخت و كتاب و سلاح خود را به او تحویل داد و سپس فرمود:
«پسرم! رسول خدا دستور داده است كه تو را وصى خود سازم و كتاب و سلاحم را به تو تحویل دهم. همچنانكه آن حضرت مرا وصى خود ساخته و كتاب و سلاحش را به من داده است و مرا مأمور كرده كه به تو دستور دهم در آخرین لحظات زندگیت، آن ها را به برادرت حسین بدهى».
سپس امام حسن علیه السلام به جمع مسلمانان درآمد و بر فراز منبر پدرش ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی و بزرگداشت جدش صلی الله علیه و آله، درباره شجاعت و جهاد امام على علیه السلام در راه اسلام سخن گفت و اشاره كرد كه از مال دنیا در دم مرگ فقط هفتصد درهم داشت. از سهمیه اش از بیت المال، كه مى خواست با آن خدمتكارى براى اهل و عیال خود تهیه كند. (اعلام الورى طبرسى، ص 301)
معاویه با توطئه هاى زهرآگین و انتخاب موقع مناسب و ایجاد روح اخلالگرى و نفاق، توفیق یافت. او با خریدارى وجدان هاى پست و پراكندن انواع دروغ و انتشار روحیه یأس در مردم سست ایمان، زمینه را به نفع خود فراهم مى كرد و از سوى دیگر، همه سپاهیانش را به بسیج عمومى فرا خواند
خلافت
در پایان سخنان امام حسن علیه السلام در مسجد جامع كه مالامال از جمعیت بود، عبداللّه بن عباس بپا خاست و مردم را به بیعت با حسن بن على تشویق كرد. مردم با شوق و رغبت با امام حسن علیه السلام بیعت كردند. و این روز، همان روز وفات پدرش، یعنى روز بیست و یكم رمضان سال چهلم از هجرت بود.
مردم كوفه و بصره و مدائن و عراق و حجاز و یمن همه جز معاویه با میل با حسن بن على علیه السلام بیعت كردند. امام حسن علیه السلام با رسیدن به خلافت والیانى براى شهرها تعیین فرمود و انتظام امور را بدست گرفت. عده زیادى از افراد با نفوذ چون امام حسن علیه السلام را مانند پدرش در اجراى عدالت و احكام و حدود اسلامى قاطع دیدند؛ به توطئه هاى پنهانى دست زدند و حتى در نهان به معاویه نامه نوشتند و او را به حركت به سوى كوفه تحریك نمودند و ضمانت كردند كه هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن على علیه السلام نزدیك شود، حسن را دست بسته تسلیم او كنند یا ناگهان او را بكشند.
خوارج نیز بخاطر وحدت نظرى كه در دشمنى با حكومت هاشمى داشتند در این توطئه ها با آنها همكارى كردند.
معاویه آغازگر جنگ
امام حسن علیه السلام وقتى طغیان و عصیان معاویه را در برابر خود دید با نامه هایى او را به اطاعت و عدم توطئه و خونریزى فرا خواند. معاویه در آخرین جواب خود به فرستادگان امام حسن علیه السلام گفت : برگردید، میان ما و شما بجز شمشیر نیست. و بدین ترتیب دشمنى و سركشى از طرف معاویه شروع شد و او بود كه با امام زمانش گردنكشى آغاز كرد. امام حسن علیه السلام نیز تصمیم خود را براى پاسخ به ستیزه جویى معاویه دنبال كرد و رسما اعلان جهاد داد.
سپاهیان امام و معاویه
معاویه با توطئه هاى زهرآگین و انتخاب موقع مناسب و ایجاد روح اخلالگرى و نفاق، توفیق یافت. او با خریدارى وجدان هاى پست و پراكندن انواع دروغ و انتشار روحیه یأس در مردم سست ایمان، زمینه را به نفع خود فراهم مى كرد و از سوى دیگر، همه سپاهیانش را به بسیج عمومى فرا خواند. اگر در لشكر معاویه كسانى بودند كه به طمع زر آمده بودند و مزدور دستگاه حكومت شام مى بودند؛ امّا در لشكر امام حسن علیه السلام چهره هاى تابناك شیعیانى دیده مى شد مانند حجر بن عدى، ابو ایوب انصارى، و عدى بن حاتم ... كه به تعبیر حضرت یك تن از آنان، افزون از یك لشكر بود. امّا در برابر این بزرگان، افراد سست عنصرى نیز بودند كه جنگ را با گریز جواب مى دادند و در نفاق افكنى توانایى داشتند و فریفته زر و زیور دنیا مى شدند. امام حسن علیه السلام از آغاز از این ناهماهنگى بیمناك بود.
منافقان سپاه امام
امام حسن علیه السلام، عبیداللّه بن عباس را كه از خویشانش و از نخستین افرادى بود كه مردم را به بیعت با امام تشویق كرد، با دوازده هزار نفر به «مسكن» كه شمالى ترین نقطه در عراق هاشمى بود اعزام فرمود. امّا وسوسه هاى معاویه او را تحت تأثیر قرار داد و معاویه او را در مقابل یك میلیون درهم كه نصفش را نقد پرداخت به اردوگاه خود كشاند. در نتیجه هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر سپاهى نیز به دنبال او به اردوگاه معاویه شتافتند و دین خود را به دنیا فروختند.
امام حسن علیه السلام با پذیرش صلح از برادر كشى و خونریزى كه هدف اصلى معاویه بود و مى خواست ریشه شیعه و شیعیان آل على علیه السلام را به هر قیمتى هست؛ قطع كند، جلوگیرى فرمود
پس از عبیداللّه بن عباس، نوبت فرماندهى به قیس بن سعد رسید. لشكریان معاویه و منافقان با شایعه قتل او، روحیه سپاهیان حضرت را ضعیف نمودند. عده اى از كارگزاران معاویه كه به مدائن آمدند و با حضرت ملاقات كردند، نیز زمزمه پذیرش صلح را بوسیله امام علیه السلام در بین مردم شایع كردند. از طرفى یكى از خوارج تروریست نیزه اى بر ران حضرت امام حسن علیه السلام زد، بحدى كه استخوان ران آن حضرت آسیب دید و جراحتى سخت در ران آن حضرت پدید آمد. بهر حال براى امام علیه السلام وضعى پیش آمد كه جز صلح با معاویه، راه حل دیگرى نماند.
صلح با معاویه
معاویه وقتى وضع را مساعد یافت، به حضرت پیشنهاد صلح كرد. امام حسن علیه السلام براى مشورت با سپاهیان خود خطبه اى ایراد فرمود و آنها را بین جانبازى و یا صلح - یكى از این دو راه - مخیّر فرمود. عده زیادى خواهان صلح بودند. عده اى نیز با زخم زبان، امام معصوم را آزردند. سرانجام، پیشنهاد صلح معاویه، مورد قبول امام حسن علیه السلام واقع شد ولى این فقط بدین منظور بود كه او را در قید و بند شرایط و تعهداتى گرفتار سازد كه معلوم بود كسى چون معاویه دیر زمانى پاى بند آن تعهدات نخواهد ماند و در آینده نزدیكى آنها را یكى پس از دیگرى زیر پاى خواهد نهاد و در نتیجه ماهیت ناپاك معاویه و عهد شكنى هاى او و عدم پاى بندى او به دین و پیمان، بر همه مردم آشكار خواهد شد.
امام حسن علیه السلام با پذیرش صلح از برادر كشى و خونریزى كه هدف اصلى معاویه بود و مى خواست ریشه شیعه و شیعیان آل على علیه السلام را بهر قیمتى هست؛ قطع كند، جلوگیرى فرمود. بدین صورت چهره تابناك امام حسن علیه السلام همچنان كه جد بزرگوارش رسول اللّه صلی الله علیه و آله پیش بینى فرموده بود بعنوان مصلح اكبر در افق اسلام نمودار شد.
منابع:
چهارده اختر تابناك، احمد احمدى بیرجندى.
زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام (ترجمه جلد 44 بحارالأنوار)، صص 3- 111 با تلخیص.