حرف های خواهرانه
ورود آقایان اکیدا ممنوع
چقدر دلم برای شکرانه تنگ شده
یه کم جلسات رونق بگیره آجی هم میاد.میگفت شبای ماه رمضون بیداره.ولی فکر کنم به سایت سر نمیزنه.گهگاه میاد و زود میره. دو سه هفته ای یه بار پیداش میشه.
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش
پاسخ به:حرف های خواهرانه
چایی ذغالی هم اماده شد نوش جونتون
سلام این چایی خوردن داره، من اومدم چایی بخورم، با اجازه
☆☆ خداوندا، اراده ام را به زمان کودکی بازگردان ☆☆
☆☆ همان زمان که برای یکبار ایستادن هزار بار می افتادم اما نا امید نمی شدم ☆☆
ツ وبلاگ لبخند زیبای زندگیツ
☆☆ مدیر تالار ادبیات ☆☆
هر صبح پلک هایت فصل جدیدی را از زندگی ورق میزند
سطر اول همیشه این است:خدا همیشه با ماست
پس بخوانش با لبخند
وااااااااااااااای مردم از خنده
یعنی یکی بیاد اینجا رو ببینه میگا اینا به خاطر سنشون سه صفحه پست زدن :-)
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست
بعللللله موافقم... اما خب خانومیم و حساس رو سنمون دیگه....
Zamin k lotf nadarad Aseman ra daryab....
اجازه ماهم دست شماست بفرمایین اجی جون نوش جونتون.
جدی جدی خودم خیلی هوس چایی ذغالی کردم
راستش خواهر
من فکر کنم اولین خانمی باشم که گفتن سن برام مهم نیست
جدی میگم نمیدونم چرا خانمها انقدر حساسن رو این مساله
فدات آجی جون، منم خیلی دوس دارم بری گردش اونم جنگلای شمال اونجاس که چای میچسبه
من دلم گردش میخواااااااااااد
سلام اجی جون خوش اومدین
اولین نفری هستین که میبینم از چایی ذغالی خوشش نمیاد
بفرمایین چای خونگی