پـس حـاصـل كـلام ايـن شـد كـه : در اول آيـه مؤمنـيـن را امـر بـه تـقـوى در مـقـام عـمـل نـمـوده، مـى فرمايد عمل شما بايد منحصر در اطاعت خدا و اجتناب گناهان باشد، و در آخـر آيـه كـه دوبـاره امـر بـه تـقـوى مـى كند، به اين وظيفه دستور داده كه هنگام نظر و مـحـاسـبـه اعـمـالى كـه كـرده ايـد از خـدا پـروا كـنـيـد، چـنـان نـبـاشـد كـه عـمـل زشـت خـود را و يـا عـمـل صـالح ولى غـيـر خـالص خـود را بـه خاطرعمل شما است زيبا و خالص به حساب آوريد.
ايـنـجـاسـت كـه بـه خوبى روشن مى گردد كه مراد از تقوى در هر دو مورد يك چيز نيست، بلكه تقواى اولى مربوط به جرم عمل است، و دومى مربوط به اصلاح و اخلاص آن است. اولى مـربـوط بـه قـبـل از عـمـل اسـت، و دومـى راجـع بـه بـعـد از عـمل. و نيز روشن مى گردد اينكه بعضى گفته اند: (اولى راجع به توبه از گناهان گـذشـتـه، و دومـى مـربـوط بـه گـنـاهـان آيـنـده اسـت ) صـحـيـح نـيـسـت. و نـظـيـر اين قول گفتار بعضى ديگر است كه گفته اند: امر دومى تأكيد امر اولى است و بس.