0

∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

 
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

 

فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَن يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا

 

کسانی که زندگی دنیا را به آخرت فروخته‌اند، باید در راه خدا پیکار کنند! و آن کس که در راه خدا پیکار کند، و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگی به او خواهیم داد.

 

سوره نساء آیه ۷۴  

تقدیم به  طفل  شش ماهه کربلا  کوچکترین سرباز امام حسین  آقا علی اصغر  


به نیت سلامتی همه کودکان سرطانی 

 

 

 

 

 

جمعه 5 تیر 1394  12:34 AM
تشکرات از این پست
shirdel2 nazaninfatemeh ravabet_rasekhoon nargesza salma57 namebaran saeedakh kuoroshss
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

بنام خدا

 "فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآخِرَةِ وَمَن يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيُقْتَلْ أَو يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا"
"پس کسانی باید در راه خدا جهاد کنند که (دست از جان شسته‌اند و) زندگی این جهان را به آن جهان می‌فروشند. و هر کس در راه خدا جهاد کند و کشته شود یا فاتح گردد، زود باشد که او را اجری عظیم دهیم."

آماده ساختن مؤمنان براى جهاد. در این آیه و چند آیه بعد از آن افراد با ایمان با منطق مؤثر و هیجان‏ انگیزى دعوت به جهاد در راه خدا شده ‏اند، در آغاز آیه مى‏فرماید: «آنهایى باید در راه خدا پیکار کنند که آماده ‏اند زندگى پست جهان ماده را با زندگى ابدى و جاویدان سراى دیگر مبادله نمایند» (فَلْیُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ). یعنى تنها کسانى مى‏توانند جزء مجاهدان واقعى باشند که آماده چنین معامله ‏اى گردند.

سپس در ذیل آیه مى‏فرماید: «سرنوشت چنین مجاهدانى کاملا روشن است، زیرا از دو حال خارج نیست یا شهید مى‏شوند و یا دشمن را در هم مى‏کوبند و بر او پیروز مى‏گردند، در هر صورت پاداش بزرگى به آنها خواهیم داد» (وَ مَنْ یُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً).

مسلما چنین سربازانى با چنین روحیه ‏اى شکست در قاموسشان وجود ندارد و در هر دو صورت خود را پیروز مى‏ بینند، حتى دانشمندان بیگانه‏ اى که در باره اسلام و پیروزیهاى سریع مسلمین، در زمان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و بعد از آن، بحث کرده‏ اند، این منطق را یکى از عوامل مؤثر پیشرفت آنها دانسته‏اند.

"برگزیده ی تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی "

 

 

                  

جمعه 5 تیر 1394  1:08 AM
تشکرات از این پست
tahmores kuoroshss ravabet_rasekhoon nargesza salma57 saeedakh
kuoroshss
kuoroshss
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3221
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

 
فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ
 
وَمَن يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا
 
آیه 74، سوره ی مبارکه ی نساء
 
 
بايد كسانی كه زندگیِ زودگذرِ دنيا را با سرای جاويدانِ آخرت مبادله می كنند،
در راه خدا بجنگند. و هر كه در راه خدا بجنگد و كشته شود،
يا بر دشمن پيروز گردد، پس پاداش بزرگی به او خواهيم داد.
 
 

جمعه 5 تیر 1394  1:28 AM
تشکرات از این پست
shirdel2 tahmores ravabet_rasekhoon nargesza salma57 saeedakh
kuoroshss
kuoroshss
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3221
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

 
در آغاز آیه مى فرماید: «آنهائى باید در راه خدا پیکار کنند که آماده اند زندگى پست جهان مادّه را با زندگى ابدى و جاویدان سراى دیگر مبادله نمایند» (فَلْیُقاتِلْ فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یَشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ).
 
یعنى تنها کسانى مى توانند در صف مجاهدان واقعى باشند که آماده چنین معامله اى گردند، و به راستى دریافته باشند که زندگى در جهان مادّى ـ آن چنان که از کلمه دنیا (به معنى پست تر و پائین تر) بر مى آید ـ در برابر مرگ افتخارآمیز در مسیر زندگى جاویدان اهمیتى ندارد.
 
ولى آنها که حیات مادّى را اصیل و گران بها و بالاتر از اهداف مقدس الهى و انسانى مى دانند، هیچ گاه مجاهدان خوبى نخواهند بود.
 
در ذیل آیه توجه مى دهد: سرنوشت چنین مجاهدانى کاملاً روشن است؛ زیرا از دو حال خارج نیست یا شهید مى شوند و یا دشمن را در هم مى کوبند و بر او پیروز مى گردند، در هر صورت پاداش بزرگى به آنها خواهیم داد، مى فرماید: «کسانى که در راه خدا پیکار مى کنند، چه کشته شوند و چه پیروز گردند، به زودى پاداش به آنها خواهیم داد» (وَ مَنْ یُقاتِلْ فی سَبیلِ اللّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً).
 
مسلماً چنین سربازانى شکست در قاموس وجودشان نیست و در هر دو صورت خود را پیروز مى بینند، چنین روحیه اى به تنهائى کافى است که وسائل پیروزى آنها بر دشمن را فراهم سازد.
تاریخ نیز گواهى مى دهد که یکى از عوامل پیروزى سریع مسلمانان بر دشمنانى که از نظر تعداد و تجهیزات و آمادگى رزمى، به مراتب بر آنها برترى داشتند، همین روحیه شکست ناپذیرى آنها بوده است.

 
حتّى دانشمندان بیگانه اى که درباره اسلام و پیروزى هاى سریع مسلمین، در زمان پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) و بعد از آن، بحث کرده اند، این منطق را یکى از عوامل مؤثر پیشرفت آنها دانسته اند.
 
یکى از مورخان معروف غرب در کتاب خود چنین مى گوید:«مسلمانان از برکت مذهب جدید، و مواهبى که در آخرت به آنها وعده داده شده بود اصلاً از مرگ نمى ترسیدند و دوام و اصالتى براى این زندگى (منهاى جهان دیگر) قائل نبودند»(«تاریخ تمدن اسلام و عرب»، گوستاو لبون، صفحه 155) و لذا از آن در راه هدف و عقیده چشم مى پوشیدند.
 
قابل توجه این که: در آیه فوق ـ همانند بسیارى دیگر از آیات قرآن ـ جهاد و پیکارى مقدس شمرده شده است که «فى سبیل الله»، در راه خدا و نجات بندگان خدا و زنده کردن اصول حق، عدالت، پاکى و تقوا باشد، نه جنگ هائى که به خاطر توسعه طلبى، تعصّب، توحّش، استعمار و استثمار صورت گیرد.
 
تفسیر نمونه جلد 4
جمعه 5 تیر 1394  2:56 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza salma57 tahmores saeedakh
kuoroshss
kuoroshss
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3221
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

پیام ها:

 
1- هدف از جنگ در اسلام فقط خداست، نه کشور گشایی، نه استثمار و نه انتقام.(فی سبیل الله)
 
2- جهاد توفیقی است که به همه داده نمی شود.(فلیقاتل ... الذین یشرون الحیاة الدنیا)
     دنیا طلبان لیاقت و شجاعت جبهه رفتن را ندارند.
 
3- جهاد اکبر و مبارزه با دنیاپرستی، مقدمه ی جهاد اصغر و مبارزه با دشمن است.
    (فلیقاتل فی سبیل الله الذین ...)
 
4- مجاهد فی سبیل الله هرگز مغلوب نیست. (به جای یُغلب می فرماید یقتل)
 
5- در جبهه ی حق، فرار و شکست مطرح نیست، یا شهادت یا پیروزی. (یقتل او یغلب)
 
6- منافق، فقط غنائم را فوز عظیم می داند (آیه ی قبل) ولی قرآن، هم شهادت و هم پیروزی را
    اجر عظیم می داند. (اجرا عظیما)
 
7- وعده ی اجر عظیم تشویق برای عزیمت به جبهه است.
 
8- زندگی آخرت برتر از زندگی دنیاست و معامله ی دنیا با آخرت کار بزرگی است.
     (یشرون الحیوة الدنیا بالآخرة ... اجرا عظیما)
 
9- پاداش مجاهدِ شهید و رزمنده ی پیروز یکسان است. (فیقتل او یغلب ... اجرا عظیما)
تفسیر نور
جمعه 5 تیر 1394  3:38 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nargesza salma57 tahmores saeedakh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

به نام خدا

 

متن آیه:
 

فَلْيُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ وَ مَنْ يُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً
 

ترجمه آیه:
 

کساني که زندگي دنيا را به آخرت فروخته‏اند، بايد در راه خدا پيکار کنند.و آن کس که در راه خدا پيکار کند، و کشته شود يا پيروز گردد، پاداش بزرگي به او خواهيم داد.
 

تفسیر آیه:
 

74- آنها که زندگي دنيا را به آخرت فروخته‏اند بايد در راه خدا پيکار کنند، و آن کس که در راه خدا پيکار کند و کشته شود يا پيروز گردد پاداش بزرگي به او خواهيم داد.
تفسير:
آماده ساختن مؤمنان براي جهاد
به دنبال بحثي که در آيات قبل درباره خودداري منافقان از شرکت در صفوف مجاهدان بود، در اين آيه و چند آيه‏ي ديگر که به دنبال آن مي‏آيد افراد با ايمان با منطق مؤثر و هيجان‏انگيزي دعوت به جهاد در راه خدا شده‏اند، و با توجه به اينکه اين آيات در زماني نازل شد که دشمنان گوناگوني از داخل و خارج، اسلام را تهديد مي‏کردند، اهميت اين آيات در پرورش روح جهاد در مسلمانان روشنتر مي‏گردد.
در آغاز آيه مي‏فرمايد: «آنهائي بايد در راه خدا پيکار کنند که آماده‏اند زندگي پست جهان ماده را با زندگي ابدي و جاويدان سراي ديگر مبادله نمايند».
(فليقاتل في سبيل الله الذين يشرون الحياة الدنيا بالاخرة)
يعني تنها کساني مي‏توانند جزء مجاهدان واقعي باشند که آماده چنين معامله‏اي گردند، و به راستي دريافته باشند که زندگي جهان ماده آن چنان که از کلمه دنيا(به معني پست‏تر و پائين‏تر) برمي‏آيد در برابر مرگ افتخارآميز در مسير زندگي جاويدان اهميتي ندارد، ولي آنها که حيات مادي را اصيل و
گرانبها و بالاتر از اهداف مقدس الهي و انساني ميدانند هيچگاه مجاهدان خوبي نخواهند بود.
سپس در ذيل آيه مي‏فرمايد: «سرنوشت چنين مجاهداني کاملا روشن است، زيرا از دو حال خارج نيست يا شهيد مي‏شوند و يا دشمن را در هم مي‏کوبند و بر او پيروز مي‏گردند، در هر صورت پاداش بزرگي به آنها خواهيم داد».
(و من يقاتل في سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف نؤتيه اجرا عظيما)
مسلما چنين سربازاني شکست در قاموسشان وجود ندارد و در هر دو صورت خود را پيروز مي‏بينند، چنين روحيه‏اي به تنهائي کافي است که وسائل پيروزي آنها را بر دشمن فراهم سازد، تاريخ نيز گواهي مي‏دهد که يکي از عوامل پيروزي سريع مسلمانان بر دشمناني که از نظر تعداد و تجهيزات و آمادگي رزمي، به مراتب بر آنها برتري داشتند، همين روحيه شکست‏ناپذيري آنها بوده است.
حتي دانشمندان بيگانه‏اي که درباره اسلام و پيروزي‏هاي سريع مسلمين، در زمان پيامبر(ص) و بعد از آن، بحث کرده‏اند، اين منطق را يکي از عوامل مؤثر پيشرفت آنها دانسته‏اند.
يکي از مورخان معروف غرب در کتاب خود چنين مي‏گويد: «مسلمانان از برکت مذهب جديد و مواهبي که در آخرت به آنها وعده داده شده بود اصلا از مرگ نمي‏ترسيدند و دوام و اصالتي براي اين زندگي (منهاي جهان ديگر) قائل نبودند و لذا از آن در راه هدف و عقيده چشم مي‏پوشيدند.
قابل توجه اينکه در آيه‏ي فوق همانند بسياري ديگر از آيات قرآن، جهادي مقدس شمرده شده است که «في سبيل الله»، در راه خدا و نجات بندگان خدا
و زنده کردن اصول حق و عدالت و پاکي و تقوي باشد، نه جنگهائي که به خاطر توسعه‏طلبي، تعصب، توحش، استعمار و استثمار صورت گيرد.


بحث و گفتگو پیرامون آیه
 

خداوند هم این دنیا را آفریده و هم آخرتی قرار داده تا حساب اعمال و رفتار و گفتارمون تو این دنیا رو اونجا پس بدیم. این دنیا رو مزرعه آخرت قرار داده که هرچیزی بکاریم آخرت درو خواهیم کرد. همیچ کدوم رو نباید فدای اون یکی کنیم. باید از هر دو به نحو احسن و طبق روایات استفاده کنیم. طبق این آیه اگر دنیامونو به آخرتمون فروختیم باید یه جوری جبران مافات کنیم و در راه خدا بجنگیم و برای رضای خدا. و مسلمه که چون در راه خدا می جنگیم چه پیروز بشیم و چه کشته که شهید حساب می شیم خدا به ما پاداش می ده.
 

تطبیق مفاهیم آیه با روحیات و منش و رفتار خودمان
 

این درست نیست که فقط از نعمت های بی دریغ خداوند استفاده کنیم یعنی سوء استفاده کنیم. باید جایی کاری هم انجام بدیم. نباید انقدر غرق در این دنیا بشیم که همه چیزو فراموش کنیم. جنگیدن و پیکار در راه خدا هم فقط به جنگیدن در میدان های جنگ با اسلحه ختم نمی شه همین امر به معروف و نهی از منکر نوعی پیکار در راه خداست یا پیروز می شیم یا در این راه کشته که در هر حال خدا به ما پاداش می ده.
 

به کار بستن آیه در زندگی شخصیمان
 

باید یاد بگیریم قدر نعمت های خدا رو بدونیم همینطور قدر فرصت هایی که به ما می ده تا در راه او کارهای خیر انجام بدیم. در راه خدا بجنگیم و انفاق کنیم و .... . هدفمون باید رضایت خداوند باشه. باید دست از دنیا پرستی و مال دوستی برداریم و به فکر آخرتمونم باشیم.قدمی در راه خدا برداریم که مطمئناً بی جواب نمی مونه و خدا بهمون پاداش می ده.

جمعه 5 تیر 1394  1:21 PM
تشکرات از این پست
salma57 tahmores saeedakh kuoroshss
morteza237
morteza237
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1391 
تعداد پست ها : 1979
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

ترجمه  
 
پس باید در راه خدا كسانى بجنگند كه زندگى دنیا را به آخرت مى‏فروشند و كسى كه در راه خدا مى‏جنگد، كشته شود یا پیروز گردد، بزودى پاداشى بزرگ به او خواهیم داد.

 

خدایا چنان کن سرانجام کار                              تو خوشنود باشی و ما رستگار

جمعه 5 تیر 1394  3:06 PM
تشکرات از این پست
salma57 tahmores saeedakh kuoroshss
morteza237
morteza237
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1391 
تعداد پست ها : 1979
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

پيام ها  
 
1- هدف از جنگ در اسلام، فقط خداست، نه كشورگشایى، نه استثمار ونه انتقام. «فى سبیل‏اللّه»
2- جهاد، توفیقى است كه به همه داده نمى‏شود. «فلیقاتل ... الّذین یشرون‏الحیوة الدنیا» دنیاطلبان نه لیاقت جبهه را دارند و نه شجاعت آن را.
3- جهاد اكبر و مبارزه با دنیا پرستى، مقدّمه‏ى جهاد اصغر و مبارزه با دشمن است. «فلیقاتل فى سبیل‏اللّه الّذین ...»
4- مجاهد فى سبیل‏اللَّه هرگز مغلوب نیست. (به جاى «یُغلب» مى‏فرماید: «یقتل»
5 - در جبهه‏ى حقّ، فرار وشكست مطرح نیست، یا شهادت یا پیروزى. «یقتل او یغلب»
6- منافق، فقط غنائم را «فوز عظیم» مى‏داند (در آیه‏ى قبل) ولى قرآن، هم براى پیروزى و هم براى شهادت، «اجر عظیم» قرار داده است. «اجراً عظیما»
7- وعده‏ى «اجر عظیم» تشویق براى عزیمت به جبهه است.
8 - زندگى آخرت برتر از زندگى دنیاست و معامله دنیا با آخرت كار بزرگى است. «یشرون الحیوة الدنیا بالاخرة... اجراً عظیما»
9- پاداش شهید و رزمنده پیروز یكسان است. «فیقتل او یغلب....اجراً عظیماً»

 

خدایا چنان کن سرانجام کار                              تو خوشنود باشی و ما رستگار

جمعه 5 تیر 1394  3:07 PM
تشکرات از این پست
salma57 tahmores kuoroshss saeedakh
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

پاسخ به:∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

رسول الله صلی الله علیه و آله :

 
فوق کل ذی بر بر حتی یقتل فی سبیل الله فاذا قتل فی سبیل الله فلیس فوقه بر.
 
رسول خدا(ص) می فرماید :
 
بالاتر از هر کار خیری، خیر و نیکی دیگری است تا آنکه فردی در راه خدا کشته شود، و بالاتر از کشته شدن در راه خدا خیر و نیکی نیست.
 
وسائل الشیعه، ج11، ص10، حدیث 21
جمعه 5 تیر 1394  4:55 PM
تشکرات از این پست
kuoroshss saeedakh
tahmores
tahmores
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 11998
محل سکونت : همین گوشه کنار

پاسخ به:∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

 
والذی نفسی بیده ((لولا ان رجالا من المومنین لاتطیب انفسهم)) لوددت انی اقتل فی سبیل الله، ثم احیا ثم اقتل ثم احیا ثم اقتل، ثم احیا ثم اقتل.
 
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :
 
قسم به آنکه جانم به دست اوست((اگر نبود اینکه جمعی از مومنین خوش ندارند)) دوست داشتم که در راه خدا نه یکبار و دوبار، که چندین بار زنده گشته و بار دیگر کشته گردم.
 
صحیح بخاری، ج4، ص21، باب تمنی الشهاده
جمعه 5 تیر 1394  4:57 PM
تشکرات از این پست
kuoroshss saeedakh
namebaran
namebaran
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1392 
تعداد پست ها : 4155
محل سکونت : تهران

پاسخ به:∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

ه طوري که ملاحظه مي کنيد اين آيات در مقايسه با آيات قبل به منزله ذي المقدمه نسبت به مقدمه است. ساده تر بگويم آن آيات سخن از اطاعت خدا و رسول و اولي الامر داشت تا در اين آيات غرض از آن اطاعت را که صبر در مقابل جهاد در راه خدا است بيان کند، و معلوم است که تحريک مؤمنين بسوي جهاد جز اين که مردم مطيع خدا و رسول و اولي الامر باشند، به نتيجه نمي رسد مخصوصا در ايامي که اين آيات نازل مي شده مؤمنين در محنتي شديد قرار داشتند، چون نزول اين آيات در ربع دوم از مدت اقامت رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله) در مدينه بوده، که دشمنان دين از هر طرف هجوم آوردند، تا نور خدا را خاموش سازند، و بنيان دين را که در حال بالا رفتن بود براندازند، رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله) از يک طرف با مشرکين مکه و طاغوت هاي قريش مي جنگيد، و از سوي ديگر سريه (لشکر کوچک)ها به اطراف شبه جزيره عربستان گسيل مي داشت، و از سوي ديگر سرگرم استوار ساختن پايه هاي دين در بين مؤمنين بود، و از سوي ديگر در داخل با جمعيت منافقين که مردمي نيرومند و پولدار و صاحب نفوذ بودند رو به رو بود، جمعيتي که در روز جنگ احد معلوم شد عددشان از نصف مسلمانان خيلي کمتر نبوده (در سابق که روايات جنگ احد را نقل کرديم گذشت، که رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله) در روز جنگ احد با هزار نفر سرباز از شهر بيرون رفت
و از اين عده سيصد نفر با عبداللّه بن ابي برگشتند، و هفتصد نفر با رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله) ماندند).
و اين منافقين دائما چوب لاي چرخ اسلام مي گذاشتند و امور را عليه رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله) واژگونه مي کردند، و همواره در انتظار بلايي براي آن جناب بودند، و مؤمنين را که بعضي از آنان بيمار دل بودند و از منافقين شنوايي داشتند، از عمل به دستورات آن جناب مانع مي شدند، و از سوي ديگر اطراف شهر مدينه و پيرامون، و مسلمانان آن جا، قبايلي از يهود بودند، که دائما براي مؤمنين دردسر ايجاد مي کردند، و با آنان مي جنگ يدند و اتفاقا عرب مدينه از عهد قديم به چشم احترام به آنها نگاه مي کردند. و امر آنان را - و يا بگو تمدن و شيوه زندگي آنان را - عظيم مي شمردند، و يهود سخنان باطل و ضد دين در ذهن مسلمانان القا مي کردند و احاديث گمراه کننده اي که باعث بطلان اراده صادق آنان بود تلقين مي نمودند، و به اين وسيله تصميم جدي آنان را سست مي کردند، و همين يهوديان و منافقين، مشرکين را عليه مسلمانان تشجيع مي کردند، و در مقاومت عليه مسلمين دلخوش مي ساختند و در بقا و ادامه بر کفر و جمود خود تشويق نموده، و وادارشان مي کردند تا بيشتر به آزار مسلماناني که در مکه بودند بپردازند.
بنابراين مي توان گفت که اين آيات مثل اين که در همين مقام است، که کيد يهوديان عليه مسلمين را خنثي کند، و آثار القائات آنان بر مؤمنين را از بين ببرد، و اگر در ضمن سخني از منافقين به ميان آورده، نظير تتميم ارشاد مؤمنين و تکميل بيدار باش آنان است، تا وضع حاضر خود را بشناسند، و در امر خود بصيرتي داشته باشند، و از دردي که بي خبر از خود آنان در درون دلهايشان پنهان شده بر حذر باشند، دردي که در جمع آنان نفوذ کرده است، و آن درد خوش باوري نسبت به يهوديان و شيفتگي نسبت به تمدن و مال و ثروت آنان است، تا به اين بيدار باش کيد دشمنان خارج از محيطشان که به آنان احاطه دارند را باطل کند، و دلهاي مؤمنين را که از شدت محنت به گلوگاهشان رسيده دوباره به درون سينه هاشان برگرداند، و خلاصه کلام نور دين را در درخشندگيش تمام نمايد همچنان که خودش در جاي ديگر فرمود: (و اللّه متمّ نوره و لو کره الکافرون)، و نيز فرمود: (ليظهره علي الدين کلّه و لو کره المشرکون).
يا ايها الّذين آمنوا خذوا حذرکم فانفروا ثبات او انفروا جميعا
کلمه (حذر) به کسره حا و سکون ذال به معناي آلت بر حذر شدن است،
و آلت بر حذر شدن همان اسلحه است، و چه بسا دانشمنداني که گفته اند: اين کلمه اسم آلت نيست بلکه مانند کلمه (حذر) به فتحه حا و ذال هر دو مصدر است، و کلمه: (نفر) به معناي کوچ کردن به سوي هدفي است که مورد نظر باشد، و اصل اين کلمه به معناي فزع بود، پس کوچ کردن از يک محل در حقيقت فزع از آن محل است، و فزع به محلي است که مورد نظر است و کلمه (ثبات) جمع کلمه (ثبه) است و ثبه به معناي جماعت هاي متفرق است، پس ثبات به معناي جماعتي بعد از جماعت است، به طوري که جماعت دوم با جماعت اول فاصله داشته باشد، و جماعت سوم از دوم جدا باشد، مؤيد اين معنا آن است که اين کلمه در مقابل کلمه جميع قرار گرفته، و فرموده: (فانفروا ثبات او انفروا جميعا).
در اين آيه شريفه با آمدن حرف (فا) بر سر جمله: (فانفروا ثبات...) اين جمله متفرع شده است بر جمله: (خذوا حذرکم...)، و اين تفريع و نتيجه گيري به ظاهرش اين احتمال را تاءييد مي کند، که منظور از کلمه (حذر) معناي مصدري نباشد، بلکه همان معناي آلت و سلاح باشد، و جمله کنايه باشد از اين که مؤمنين آمادگي تمام داشته باشند براي خروج به سوي جهاد، و در نتيجه معناي آيه چنين مي شود: اسلحه خود را بر گيريد يعني آماده بيرون رفتن به سوي دشمنان خود شويد، يا فرقه فرقه (که از آن تعبير مي شود به سريه سريه)، و يا به طور دسته جمعي که از آن تعبير مي شود به لشگر.
و معلوم است که آماده شدن براي جنگ به اختلاف عده دشمن و نيروي او مختلف مي شود، پس ترديد در جمله (يا دسته دسته برويد و يا دسته جمعي) ترديد تخيير نيست، و نمي خواهد بفرمايد در کيفيت بيرون رفتن، اختيار با خود شما است، بلکه ترديد به خاطر اختلاف وضع دشمن است، مي خواهد بفرمايد اگر عدد نفرات دشمن کم است، به طور ثبه يعني دسته دسته برويد، و اگر زياد است دسته جمعي برويد.
در نتيجه برگشت معناي آيه و مخصوصا با در نظر گرفتن آيه بعدي که مي فرمايد: (و ان منکم لمن ليبطئن...) به اين مي شود که: اسلحه خود را زمين نگذاريد، و از تلاش و بذل جهد در امر جهاد باز نايستيد، که اگر چنين کنيد عزمتان مي ميرد، و نشاطتان در اقامه پرچم حق مبدل به کسالت و سستي مي شود، در نتيجه يک عده تبطوء يعني امروز و فردا خواهند کرد، و يک عده ديگر مانع حرکت ديگران مي گردند، و نمي گذارند سايرين به قتال دشمنان خدا و تطهير زمين از لوث وجود آنان اقدام کنند.
و ان منکم لمن ليبطئن...
بعضي گفته اند: حرف لام در کلمه (من) لام ابتدا است، براي اين که کلمه (من) اسم است براي کلمه (ان)،
که در واقع مبتدا است، و لام دوم که بر سر کلمه (يبطئن) آمده لام سوگند است، چون بر سر خبر (ان) در آمده، و اين خبر جمله فعليه اي است که با نون تاءکيد تشديددار تاءکيد شده و مصدر (تبطئه) که مصدر باب تفعيل است، و فعل (يبطئن) از آن مشتق شده است، و همچنين مصدر باب افعال اين ماده، يعني کلمه (ابطاء) به معناي تاءخير در عمل است.
و جمله: (و ان منکم...) دلالت دارد بر اين که اين مؤمنيني که در آيه روي سخن به ايشان است جزء همان مؤمنيني هستند که در صدر آيه با خطاب (يا ايها الّذين آمنوا...) مورد خطاب قرار گرفته اند، چون ظاهر کلمه (منکم) همين است، همچنان که آيه بعد هم مي فرمايد: (الم تر الي الّذين قيل لهم کفّوا ايديکم...)، بر اين معنا دلالت دارد، براي اين که از ظاهر آن برمي آيد که اين اشخاص که به آنان گفته شد دست برداريد، نيز از مؤمنين بوده اند، و همچنين جمله هاي بعد که از نظر خواننده مي گذرد، همه به قرينه اتصال آيات دلالت دارند بر اين که در صدد تحريک مؤمنيني هستند که در بين آنان اين اشخاص مبطي و امروز و فردا کن هستند، توجه بفرماييد: (فلمّا کتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون النّاس)، (همين که قتال بر آنان واجب شد، ناگهان طايفه اي را مي بيني که از مردم مي ترسند)، (و ان تصبهم حسنه، فليقاتل في سبيل اللّه الّذين...)، (و ما لکم لا تقاتلون في سبيل اللّه...) (الّذين آمنوا يقاتلون في سبيل اللّه...).
از همه اين قرينه هاي گذشته در اين آيات چيزي که به ظاهرش دلالت کند بر اين افراد امروز و فردا کن جزء منافقين بوده اند، که جز به زبان ايمان نياورده اند، وجود ندارد، علاوه بر اين بعضي از کلماتي که خداي تعالي از آنان حکايت کرده، دلالت دارد بر اين که في الجمله ايماني داشته اند، مانند جمله: (فان اصابت کم مصيبه قال قد انعم اللّه علي)، و جمله (ربّنا لم کتبت علينا القتال)، که از اين دو جمله معلوم مي شود تا اندازه اي به اللّه تعالي و به رب متعال ايمان داشته اند.
بله مفسرين گفته اند مراد از جمله: (و ان منکم لمن...)، منافقين نيستند، و معناي اين که فرمود: (بعضي از شما - با اين که منافقين از مؤمنين نيستند) اين است که، بعضي از آنهائي که خود را در شمار شما مي دانند، و يا بعضي از آنهايي که با شما مؤمنين خويشاوندي دارند، ولي منافقند، و يا بعضي از آنها که در ظاهر و به حکم شريعت جزء شما مؤمنين هستند، يعني مثل شما خونشان محفوظ است، و از خويشاوند مسلمانشان ارث مي برند و ساير احکام اسلام در حقشان جاري است، چون به اقرار به شهادتين تظاهر مي کنند،
اسم است براي کلمه (ان)، توجه فرمود که اين گونه تفسيرها در حقيقت دخل و تصرف بي جا در ظاهر قرآن کريم است.
چيزي که مفسرين نامبرده را واداشته که آيه شريفه را اين طور معنا کنند حسن ظني است که به مسلمانان صدر اسلام دارند، و معتقدند هر کسي که رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله) را ديده باشد و به آن جناب ايمان آورده باشد مسلمان است، در حالي که بحث تحليلي پيرامون رفتار و سيره اي که اين افراد در زندگي خود چه در حيات رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله) و چه بعد از آن داشتند اين حسن ظن را ضعيف مي سازد،و خطابهاي حاد و کوبنده اي که قرآن کريم در خصوص آنان دارد، اين معيار را معياري سست و غلط مي سازد.
و دنيا تاکنون هيچ امتي و جمعيتي را نشان نداده که همه افراد آن پاک باشد، و در نتيجه امتي طاهر به طوري که حتي يک نفر غير طاهر و داراي لغزش و گناه در آن نباشد، الا يک امت هفتاد و دو نفري، يعني ياران حسين بن علي بن ابيطالب (صلوات اللّه عليهما) که همگي پاک بودند، از اين امت کوچک که بگذريم همه جمعيت ها و حتي مؤمنين صدر اسلام مرکب بوده اند از مؤمنين واقعي، و منافق، و بيمار دل، و پيرو هواي نفس.
تنها امتيازي که مسلمانان صدر اول با ساير مسلمين داشته اند اين بوده که مجتمع آنان مجتمعي فاضل بود، که زمام امرشان به دست رسول اللّه (صلي اللّه عليه و آله) بود، و معلوم است که اجتماعي که سرپرست آن چنين شخص شريفي باشد، نور ايمان آن اجتماع را فرا مي گيرد، و سيطره دين در آن حکومت مي کند، البته اين حال مجتمع آنان از حيث مجتمع بود، و منافات ندارد که تک تک افراد آن از نظر عمل بعضي صالح و بعضي طالح و از نظر اخلاق، بعضي داراي فضايل اخلاقي، و بعضي مبتلا به رذايل اخلاقي باشند، و در آن مجتمع هر رنگي از رنگهاي اخلاق و ملکات يافت شود.
و همين وضع را قرآن کريم از مجتمع مسلمانان صدر اول و از صفاتي که در افراد آن مجتمع ديده مي شد يادآور شده، از آن جمله در آيه زير در عين اين که صفات و فضايل اجتماعي آنان را به طور مطلق ذکر مي کند، در آخر که سخن از مغفرت و اجر به ميان مي آورد، آن را به طور مشروط وعده مي دهد، با اين که صفاتشان را به طور مطلق ذکر کرد مي فرمايد: (محمد رسول اللّه و الّذين معه اشداء علي الکفار رحماء بينهم تريهم رکعا سجدا يبتغون فضلا من اللّه و رضوانا سيماهم في وجوههم من اثر السجود) - تا آنجا که مي فرمايد: - (وعد اللّه الّذين آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفره و اجرا عظيما).
فان اصابتکم مصيبة...
اگر به شما مصيبتي برسد مثلا کشته و يا زخمي شويد (قال قد انعم اللّه علي اذ لم اکن معهم شهيدا)، مي گويند خداي تعالي چه رحمي به من کرد، که با آنان نبودم، و گرنه من نيز با آنها ناظر آن مصائب مي شدم و به همان مصائب مبتلا مي گشتم.
و لئن اصابکم فضل من اللّه...
و اگر فضلي از ناحيه خدا به شما برسد، مثلا دشمن را تار و مار کرده غنيمتي به دستتان آيد، (ليقولن کان لم تکن بينکم و بينه موده، يا ليتني کنت معهم)، مثل کسي که خود را از شما بيگانه بداند، و مثل اين که اصلا بين او و شما مودتي نبوده، خواهد گفت اي کاش من نيز با آنان مي بودم، و به آن غنيمت ها مي رسيدم، در اين جمله حال اين گونه افراد را تشبيه مي کند، و مجسم مي سازد، مي فرمايد با اين که مؤمن بودند، و مسلمانان همه با هم يک دست را تشکيل مي دهند، و بين آنان قوي ترين روابط هست، که همانا ايمان به خدا و آيات او است، ايماني که تمامي روابط ديگر از قبيل پدر فرزندي، و خويشاوندي، و ولايت و بيعت، و مودت، و غيره را تحت الشعاع قرار مي دهد، با اين همه اينها به خاطر ضعفي که در ايمانشان هست کمترين رابطه اي بين خود و شما نمي بينند، و با چنين ديدي آرزو مي کنند اي کاش ما نيز با مؤمنين بوديم، و در جهاد شرکت مي کرديم، عينا مانند آرزويي که يک بيگانه دارد، مي گويند، (اي کاش من با ايشان بودم، و به رستگاري عظيمي نائل مي شدم)، و يکي از علائم ضعف ايمان آنان، همين است که به دست آمدن غنيمت را امري بسيار مهم مي پندارند، خيال مي کنند آن مسلماني که پشيزي غنيمت به دستش آمده، همه سعادت ها را به دست آورده است، آن را رستگاري عظيم به حساب مي آورد، و نيز هر مصيبتي که به مؤمنين برسد از قبيل کشته و زخمي شدن در راه خدا، و تحمل مشقت را نقمت و عذاب مي پندارند.
فليقاتل في سبيل اللّه الّذين يشرون...
در مجمع البيان است که وقتي گفته مي شود: (شريت) معناي فروختم را مي دهد، و چون گفته شود: (اشتريت) معناي خريدم را افاده مي کند.
(و شايد دليلش اين باشد که خريدن، قبول عمل بايع است، و پذيرفتن صيغه ايجابي او است، که مي گويد، بعتک کذا، و يا شريتک کذا من فلان متاع را به تو فروختم، و خريدار مي گويد قبول کردم، و باب افتعال هم براي قبول فعل ساخته شده، پس اشتراء به معناي قبول شراء، و يا بگو قبول بيع است، که به تعبيري ديگر آن را خريدن مي خوانيم) پس مراد از اين که فرمود: (يشرون الحيوه الدنيا بالاخرة)، اين است که زندگي دنيايي خود را مي فروشند، در عوض آخرت را مي گيرند.
در آغاز اين آيه شريفه حرف (فا) آمده تا مضمون آيه را تفريع بر ما قبل کند، و بفهماند مابعد آن نتيجه ماقبل آن است، در ما قبل، مسلمانان را به سوي جهاد تحريک مي کرد، و کساني که از آن کراهت داشته براي بيرون رفتن به سوي جهاد امروز و فردا مي کردند مذمت مي کرد، و در اين آيه مجددا مردم را براي تحريک براي قتال در راه خدا هشدار مي دهد، که همه آنها مؤمنند، و با اسلام خود و تسليم شدنشان در برابر خداي تعالي آخرت را با زندگي دنيا خريده اند، همچنان که در جاي ديگر همين معنا را تذکر داده، مي فرمايد: (ان اللّه اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم، بان لهم الجنة)، آنگاه به فايده قتال - البته قتال به وجه حسن - که به هر حال اجري عظيم است تصريح نموده، مي فرمايد: (و من يقاتل في سبيل اللّه...) با اين کلام خود بيان کرد که امر رزمنده در راه خدا منتهي به يکي از دو سرانجام محمود و پسنديده مي شود، يا منتهي به اين مي شود که در راه خدا کشته شود، و يا به اين که بر دشمن خدا غلبه پيدا کند، و او به هر حال اجري عظيم خواهد داشت، و اگر شق سوم سرنوشت جنگ که عبارت از فرار کردن که نه کشتن است و نه کشته شدن را ذکر نکرد، براي اين بود که اشاره کند به اين که رزمنده در راه خدا فرار نمي کند.
و اگر از ميان دو سرنوشت محتمل، اول سرنوشت کشته شدن را نام برد، و بعدا سرنوشت غلبه را، براي اين بود که ثواب کشته شدن بيشتر، و پايدارتر است، چون رزمنده غالب و کسي که دشمن خدا را شکست مي دهد، هر چند که اجر عظيم برايش نوشته شده، الا اين که اين اجر عظيم در خطر حبط شدن قرار دارد، چون وقتي آدمي بر دشمن خود پيروز شد ممکن است (غرور ناشي از پيروزي و هوسهاي ناشي از نداشتن دلواپسي به گناه وادارش ساخته) در اثر ارتکاب گناه آن اجر عظيمي را که داشت از دست بدهد، چون بعضي از کارها هست که اجر اعمال صالحه را حبط مي کند، يعني خنثي مي سازد، به خلاف کشته شدن در راه خدا،
که بعد از آن حياتي جز حيات آخرت نيست، تا در آن حيات گناهي از او سر بزند، و ثواب شهادتش را خنثي سازد، پس کشته راه خدا اجر عظيم خود را حتما دريافت مي دارد، ولي غلبه و پيروزي بر دشمن هر چند که غلبه اش در راه خدا بوده، ليکن امرش در استيفاي اجرش مراعي و پا در هوا است.
شما را چه شده که در راه خدا و مردم مستضعف پيکار نمي کنيد؟!
و ما لکم لاتقاتلون في سبيل اللّه و المستضعفين...
کلمه، (مستضعفين) عطف شده بر موضع لفظ (اللّه)، و به آيه اين معنا را مي دهد: که چرا در راه خدا نمي رزميد و چرا در راه نجات مستضعفين نمي جنگيد، و اين آيه شريفه نيز تحريکي ديگر است بر قتال، که با تعبير استفهام انجام شده، استفهامي که به ياد شنونده مي آورد که قتالشان قتال در راه خدا است، و فراموش نکنند، که در چنين قتالي هدف زندگي سعيدشان تاءمين مي شود، چون در زندگي سعيده هيچ آرزو و هدفي جز رضوان خدا، و هيچ سعادتي پرمحتواتر از قرب به خدا نيست، و به ياد داشته باشند که قتالشان قتال در راه مردم و زنان و کودکاني است که به دست غداران روزگار به استضعاف کشيده شده اند.
و بنابراين در اين آيه شريفه تحريک و تهييجي است براي تمامي مومنين، چه آنهايي که ايمانشان خالص است و چه آنهايي که ايمانشان ضعيف و ناخالص است، اما آنهايي که ايمانشان خالص و دلهايشان پاک است، براي به حرکت درآمدنشان به سوي قتال همان ياد خداي عزوجل کافي است، تا براي اقامه حق، و لبيک گفتن به نداي پروردگارشان، و اجابت دعوت داعي او، به پا خيزند، و اما آنهايي که ايمانشان ناخالص است، اگر ياد خدا تکانشان داد که هيچ، و اگر ياد خدا کافي نبود اين معنا تکانشان مي دهد که اولا اين قتالشان قتال در راه خدا است، و ثانيا قتال در راه نجات مشتي مردم ناتوان است، که به دست کفار استضعاف شده اند، و خلاصه کلام اين که آيه شريفه به اين دسته از مردم مي فرمايد اگر ايمان به خدايتان ضعيف است، حداقل غيرت و تعصب داريد، و همين غيرت و تعصب اقتضا مي کند از جاي برخيزيد و شر دشمن را از سر يک مشت زن و بچه و مردان ضعيف کوتاه کنيد.
آري اسلام هر چند که هر سبب و نسبي را در برابر ايمان هيچ و پوچ دانسته، ليکن در عين حال همين هيچ و پوچ را در ظرف ايمان معتبر شمرده، بنابراين بر هر فرد مسلمان واجب است که به خاطر برادران مسلمانش که سبب ايمان بين وي و آنان برادري برقرار ساخته، و نيز به خاطر برادران تني و ساير خويشاوندانش از زن و مرد و ذراري - در صورتي که مسلمان باشند - فداکاري کند، و غيرت به خرج دهد، که اگر چين کند مستضعفين از خويشاوندان خود را نجات دهد، همين عمل نيز بالاخره سبيل اللّه خواهد شد، نه اين که در مقابل سبيل اللّه عنواني ديگر داشته باشد.
و در آيه اين مستضعفين بعضي از مؤمنين و پاره اي از آنها فرض شده اند، چون همان طور که قبلا خاطرنشان ساختيم کساني هستند که اللّه و ربوبيت او را قبول دارند، و مي گويند: (ربّنا اخرجنا من هذه القريه...)، و علاوه بر اين که مؤمنند مظلوم و بيچاره و معذبند و داد مظلومي سر مي دهند استغاثه و التماس مي کنند، (پروردگارا ما را از اين شهري که اهلش ستمکارند نجات بده...)، در اين جا با اين که ممکن بود بفرمايد: (الظالم اهلها علي انفسهم) (که اهلش ستمکار بر نفس خويشند)، مساءله ستم را مطلق آورد، تا اشاره اي باشد به اين که تنها به نفس خود ظلم نمي کردند، بلکه به اين طايفه مستضعف نيز انواع ظلم و شکنجه را روا مي داشتند، و واقعيت هم همين طور بود.
و نيز در تعبير از استغاثه طايفه مستضعف، با اين که مي توانست بفرمايد: فرياد مي زدند، که هان اي مردم بامروت، و يا اي قوم، و يا اي بستگان، و يا اي کساني که خود را مرد مي دانيد، آخر به فرياد ما برسيد، چنين نفرمود بلکه زيباترين لفظ و بهترين عبارت را آورد، و آن اين است که از آنان حکايت کرد که به جاي مردم پروردگار خود را خواندند، و به درگاه مولاي حقيقيشان پناه بردند، و عرضه داشتند: پروردگارا ما را از اين قريه که اهلش ستمکارند بيرون کن آنگاه به طور اشاره عرض کردند، خدايا به دست رسولت و مؤمنين به وي که در راه تو جهاد مي کنند ما را نجات بده: (و اجعل لنا من لدنک وليا و اجعل لنا من لدنک نصيرا)، و از اين مناجاتشان فهميده مي شود، از خدا تمناي ولي و ياوري کرده اند، اما راضي نشدند خود آن ولي را صدا بزنند، بلکه از پروردگارشان خواسته اند ولي و نصيري به ياريشان بفرستد.
گفتاري کوتاه پيرامون غيرت و تعصب
در آيه اي که گذشت همان طور که اشاره کرديم همه مؤمنين يعني آنهايي که واقعا مؤمنند و آنهايي که ايماني مستعار دارند را تحريک مي کرد براي قتال با دشمنان، و غيرت و تعصب آنان را به هيجان مي آورد، و اين کاري است که هر مربي و رهبري با مردم خود مي کند، و ليکن خواننده محترم اگر آيه شريفه را به دقت در نظر بگيرد و آنگاه رفتاري که خود ما به عنوان يک موجود طبيعي و به حکم آن چه طبيعت اقتضا مي کند عمل مي کنيم مقايسه کند، آن وقت ادبي از قرآن مي بيند که به راستي شگفت آور است.
توضيح اين که جاي هيچ ترديدي نيست که در ساختمان بدني و روحي انسان چيزي به کار رفته،
که آدمي را در مواقعي که احساس کند ديگران به منافع او تجاوز مي کنند، و رعايت احترام مقدسات (مثلا اطفال و ناموس) او را نمي کنند، و يا در صددند آبروي او را بريزند، و خاندان او را هتک نمايند، و يا کاري ديگر از اين قبيل بکنند وادار به دفاع مي سازد، و اين لزوم دفاع از خود و از متعلقات خود حکمي است که فطرت به گردن بشر انداخته، و به وي الهام کرده، چيزي که هست بکار بردن اين نيرو، و يا بگو اطاعت از اين حکم فطرت دو جور انجام مي شود، يکي به نحو شايسته و آن اين است که هم بکار بستنت به نحو شايسته و حق باشد و هم براي حفظ حق خود باشد، نه حفظ باطلت، و ديگري بنحو ناشايست و مذموم و آن اين است که هم بکار بستنت به نحو باطل باشد، و هم براي حفظ باطل شد، که معلوم است در اين صورت چه فساد و شقاوتي در پي دارد، و چقدر نظام امور زندگي را به هم مي زند.
اسلام مساءله غيرت و تعصب را باطل معرفي نکرده بلکه اصل آن را حفظ نموده، زيرا غيرت ريشه در فطرت انسان دارد، و اسلام هم دين فطرت است، ولي در جزئيات آن دخالت کرده است، و فرموده آن قدر از غيرت و تعصب که مطابق با فطرت است، حق است، و شاخ و برگي که اقوام به آن داده اند، باطل است، اين اولا، و در ثاني همين وديعه فطري را يعني غيرت و تعصب را از هر سويي به سوي خداي تعالي برگردانيده، و سپس موارد بسياري که دارد همه را در يک قالب ريخت، و آن قالب عبارت است از توحيد، مثلا يکي از موارد تعصب، تعصب درباره مردان است، که زنان درباره آنان تعصب مي ورزند، يکي ديگر درباره زنان است، که مردان نسبت به آنان غيرت و تعصب به خرج مي دهند، يکي ديگر درباره اطفال و کودکان، و به طور کلي فرزندان است، که پدران و مادران درباره آنان تعصب مي ورزند، همه اينها را رنگ توحيد داد، به اين معنا که هر جا تعصب ورزيدن، خداپسند باشد، بايد تعصب ورزيد، هر جا نباشد نبايد اعمال کرد، پس اسلام اصل تعصب و غيرت را که حکمي است فطري تاءييد مي کند، ولي در عين حال آن را از شوائب هوا و هوس ها، و اهداف فاسد و شيطاني پاک، و در همه موارد صاف مي کند، و همه را به صورت يک شريعت انساني در مي آورد، تا انسان ها هم راه فطرتشان را رفته باشند، و هم دچار ظلمت تناقض و يک بام و دو هوايي نگشته مواردش با يکديگر توافق و تسالم داشته باشند، پس آنچه اسلام بشر را به سوي آن مي خواند، و آن را مشروع مي داند، در بين موارد و اطرافش تناقض و تضادي نيست، بلکه همه در اين جهت مشترکند، که از شؤون توحيد به شمار مي روند، و همه مواردش اين عنوان را دارند، که پيروي حق و متابعت از آنند، در نتيجه همه احکام آن قوانيني کلي و دائمي و ثابت شده اند، (به طوري که از هر مسلمان آگاه بپرسي تعصب ورزيدن نسبت به خويشاوندان کافر و دشمن دين چطور است؟
جوابش منفي، و از هر کس بپرسي تعصب ورزيدن نسبت به مسلماني بيگانه ولي پيرو حق چگونه است؟ جوابش مثبت است، از هر مسلماني بپرسي غيرت ورزيدن نسبت به رفتار داماد با دخترت، و نسبت به رفتار پسرت با همسرش چطور است، جواب مي دهد در هر دو مورد اگر غيرت ورزيدن مايه خشنودي خدا است صحيح است، و اگر پيروي هواي نفس است باطل است).
الّذين آمنوا يقاتلون في سبيل اللّه... الطاغوت
در اين آيه شريفه بين (الّذين آمنوا) و بين (الّذين کفروا) از نظر چگونه قتال کردن مقايسه شده است، که مؤمنين چه جور قتال مي کنند، و کفار چگونه؟ و به عبارتي ديگر از جهت نيت هر يک از دو طايفه در قتال کردنشان مقايسه شده است، تا با اين بيان شرافت و فضيلت مؤمنين بر کفار در طريقه زندگيشان معلوم شود، و روشن گردد که طريقه مؤمنين، به خداي سبحان منتهي مي گردد، و تکيه مؤمنين بر جناب او است، ولي راه کفار به طاغوت منتهي مي شود، و در نتيجه اين روشنگري، مؤمنين به سوي قتال با کفار تحريک مي شوند.
فقاتلوا اولياء الشيطان انّ کيد الشيطان کان ضعيفا
آنهايي که راه کفر را پيش گرفته اند، بدان جهت که در راه طاغوت قرار گرفته اند، از ولايت خداي تعالي خارج شده اند، و در نتيجه ديگر مولايي ندارند، ولي آنان همان ولي شرک و پرستش غير خداي تعالي است، و او شيطان است، پس ولي کفار شيطان است، و ايشان نيز اولياي اويند.
و اين که در آخر آيه فرمود: کيد شيطان ضعيف است، دليلش اين است که روش طاغوت که همان کيد شيطان باشد، چيزي جز ضعف نيست، و به همين جهت است که مؤمنين را به بيان ضعف روش کفار تشويق و بر قتال کفار تشجيع مي کند، و بر کسي پوشيده نيست که ضعف کيد شيطان نسبت به راه خدا با قوت آن نسبت به افراد هواپرست منافاتي ندارد.
بحث روايتي
در مجمع البيان در ذيل آيه: (يا ايها الّذين آمنوا خذوا حذرکم...) مي گويد: اگر در اين آيه اسلحه را حذر خوانده از اين جهت بوده که اسلحه وسيله و آلت حذر است، آنگاه اضافه کرده که اين معنا از امام ابو جعفر (عليه السلام) روايت شده، و نيز گفته است:
از امام ابي جعفر (عليه السلام) روايت شده که فرمود: مراد از ثبات، سريه ها، و به اصطلاح امروز گردان و يا هنگ ها و مراد از جميع، لشگر است.
و در تفسير عياشي از سليمان بن خالد از امام صادق (عليه السلام) روايت شده که فرمود: خداي تعالي کساني که گفتند: خداي چه رحمي به ما کرد که با رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله) نبوديم، و آسيب نديديم را مؤمن خوانده و فرموده: (يا ايها الّذين آمنوا خذوا حذرکم فانفروا ثبات او انفروا جميعا)، تا آنجا که (اگر مصيبتي به شما برسد مي گويند خدا به ما انعام کرد، که با شما نبوديم...).
و چنين به نظر مي رسد که به راستي مؤمنند در حالي که مؤمن نيستند که هيچ، بلکه هيچ کرامتي هم ندارند (ولي چون جزء جمعيت مؤمنين و داخل آنانند) فرموده: (يا ايها الّذين آمنوا)، چون اگر فرضا اهل آسمان و زمين چنين سخني بگويند، يعني بگويند: (خدا چه انعامي به ما کرد که با رسول خدا (صلي اللّه عليه و آله) نبوديم)، به همين خاطر مشرک مي شدند، پس افرادي که قرآن کريم اين گفتار را از ايشان حکايت مي کند مشرک بودند (چون به قول معروف هم خدا را مي خواستند و هم خرما را)، وقتي مصيبتي به مسلمانان مي رسيد چنين مي گفتند، و وقتي مسلمانان به غنيمتي مي رسيدند، مي گفتند اي کاش ما نيز با آنان بوديم و به رستگاري عظيمي رستگار مي شديم، يعني در راه خدا جنگ مي کرديم (و غنيمت مي برديم).
مؤلف قدس سره: اين معنا را طبرسي در مجمع و قمي در تفسير خود از آن جناب روايت کرده اند و منظور آن جناب از شرک، شرک معنوي است نه ظاهري که باعث کفر بشود، و ظاهر احکام اسلام را از صاحبش سلب کند، که بيانش گذشت.
و در همان کتاب از حمران از امام باقر (عليه السلام) روايت کرده که در تفسير آيه: (و المستضعفين من الرجال...) فرموده: ماييم آنها.
مؤلف قدس سره: اين روايت را از سماعه از امام صادق (عليه السلام) نيز نقل کرده،
اما با اين عبارت که فرمود: اما جمله: (مستضعفين...) فرموده: ماييم آنان، (تا آخر حديث) و اين دو روايت در مقام تطبيق آيه شريفه بر ائمه (عليهم السلام)اند و امام در مقام شکوا، از ظلم ظالمان اين امت چنين فرموده، و خود را مستضعف خوانده، نه اين که خواسته باشد آيه را تفسير کند.
و در الدرالمنثور است که ابو داود در کتاب ناسخش، و ابن منذر، و ابن ابي حاتم، بيهقي در کتاب سننش، از طريق عطا از ابن عباس روايت کرده اند که گفت: آيه سوره نساء که مي گويد: (خذوا حذرکم فانفروا ثبات او انفروا جميعا) به وسيله آيه: (و ما کان المؤمنين لينفروا کافه...) نسخ شده.
مؤلف قدس سره: اين دو آيه با هم منافاتي ندارند تا بگوئيم اولي به وسيله دومي نسخ شده، و اين روشن است، بلکه به فرضي هم که منافاتي بود، تازه از باب عام و خاص است، که تنافيش ابتدايي است و بعد از تخصيص تنافي به کلي از بين مي رود، يا از باب مطلق و مقيد است، نه از باب ناسخ و منسوخ.

چشم برندار ازم می پاشه زندگیم

جمعه 5 تیر 1394  7:14 PM
تشکرات از این پست
tahmores saeedakh kuoroshss
saeedakh
saeedakh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 2084
محل سکونت : فارس

پاسخ به:∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

در مجمع البيان است كه وقتى گفته مى شود: (شريت ) معناى فروختم را مى دهد، و چون گفته شود: (اشتريت ) معناى خريدم را افاده مى كند.

شايد دليلش اين باشد كه خريدن، قبول عمل بايع است، و پذيرفتن صيغه ايجابى او است، كه مى گويد، بعتك كذا، و يا شريتك كذا من فلان متاع را به تو فروختم، و خريدار مى گويد قبول كردم، و باب افتعال هم براى قبول فعل ساخته شده، پس اشتراء به معناى قبول شراء، و يا بگو قبول بيع است، كه به تعبيرى ديگر آن را خريدن مى خوانيم ) پس مراد از اين كه فرمود: (يشرون الحيوه الدنيا بالاخرة )، اين است كه زندگى دنيايى خود را مى فروشند، در عوض آخرت را مى گيرند.

شنبه 6 تیر 1394  2:36 AM
تشکرات از این پست
tahmores kuoroshss
saeedakh
saeedakh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 2084
محل سکونت : فارس

پاسخ به:∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

در آغاز اين آيه شريفه حرف (فا) آمده تا مضمون آيه را تفريع بر ما قبل كند، و بفهماند مابعد آن نتيجه ماقبل آن است، در ما قبل، مسلمانان را به سوى جهاد تحريك مى كرد، و كسانى كه از آن كراهت داشته براى بيرون رفتن به سوى جهاد امروز و فردا مى كردند مذمت مى كرد، و در اين آيه مجددا مردم را براى تحريك براى قتال در راه خدا هشدار مى دهد، كه همه آنها مؤمنند، و با اسلام خود و تسليم شدنشان در برابر خداى تعالى آخرت را با زندگى دنيا خريده اند، همچنان كه در جاى ديگر همين معنا را تذكر داده، مى فرمايد: (ان اللّه اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم، بان لهم الجنة )، آنگاه به فايده قتال - البته قتال به وجه حسن - كه به هر حال اجرى عظيم است تصريح نموده، مى فرمايد: (و من يقاتل فى سبيل اللّه...) با اين كلام خود بيان كرد كه امر رزمنده در راه خدا منتهى به يكى از دو سرانجام محمود و پسنديده مى شود، يا منتهى به اين مى شود كه در راه خدا كشته شود، و يا به اين كه بر دشمن خدا غلبه پيدا كند، و او به هر حال اجرى عظيم خواهد داشت، و اگر شق سوم سرنوشت جنگ كه عبارت از فرار كردن كه نه كشتن است و نه كشته شدن را ذكر نكرد، براى اين بود كه اشاره كند به اين كه رزمنده در راه خدا فرار نمى كند.

شنبه 6 تیر 1394  2:38 AM
تشکرات از این پست
tahmores kuoroshss
saeedakh
saeedakh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 2084
محل سکونت : فارس

پاسخ به:∞ آیه شب نهم ماه مبارک رمضان ∞

و اگر از ميان دو سرنوشت محتمل، اول سرنوشت كشته شدن را نام برد، و بعدا سرنوشت غلبه را، براى اين بود كه ثواب كشته شدن بيشتر، و پايدارتر است، چون رزمنده غالب و كسى كه دشمن خدا را شكست مى دهد، هر چند كه اجر عظيم برايش نوشته شده، الا اين كه اين اجر عظيم در خطر حبط شدن قرار دارد، چون وقتى آدمى بر دشمن خود پيروز شد ممكن است (غرور ناشى از پيروزى و هوسهاى ناشى از نداشتن دلواپسى به گناه وادارش ساخته ) در اثر ارتكاب گناه آن اجر عظيمى را كه داشت از دست بدهد، چون بعضى از كارها هست كه اجر اعمال صالحه را حبط مى كند، يعنى خنثى مى سازد، به خلاف كشته شدن در راه خدا، كه بعد از آن حياتى جز حيات آخرت نيست، تا در آن حيات گناهى از او سر بزند، و ثواب شهادتش را خنثى سازد، پس كشته راه خدا اجر عظيم خود را حتما دريافت مى دارد، ولى غلبه و پيروزى بر دشمن هر چند كه غلبه اش در راه خدا بوده، ليكن امرش در استيفاى اجرش مراعى و پا در هوا است.

شنبه 6 تیر 1394  2:39 AM
تشکرات از این پست
tahmores kuoroshss
دسترسی سریع به انجمن ها