گزارش: سعید ساداتی
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، تیم ملی والیبال کشورمان در حالی توانست آمریکاییها را با دو شکست پیاپی و تاریخی به کشورشان بازگردانند که برخی موضع گیری های سیاسی اما به ظاهر اجتماعی و حق طلبانه، تا حد زیادی این موفقیت چشمگیر جوانان ایرانی را تحت الشعاع قرار داد.
ماجرا از یک «شعار زیبا» شروع شد: «حقطلبی»
همزمان با پایان دور اول مسابقات لیگ جهانی والیبال، برخی نهادهای فعال فمینستی با طرح یک سوژه نخ نما شده، حضور در استادیوم را به عنوان یک حق پایمال شده برای زنان ایرانی عنوان کردند و در حالیکه طی سالیان گذشته بارها و بارها بر سر این موضوع بحث و جنجال براه افتاده بود، اما بازی دو تیم ایران و آمریکا در چارچوب مسابقات لیگ جهانی والیبال، بار دیگر این بهانه را دست افرادی داد که سبقه آنها نشان می دهد که نه تنها به دنبال رفع مشکلات زنان و برطرفی دغدغه های آنها نیستند، بلکه همیشه از نام «زن» برای دستیابی به اهداف سیاسی خود بهره می جویند.
دولتی که اسیر جوسازیهای سیاسی می شود
اینکه گروههای سیاسی و معاند با نظام جمهوری اسلامی از هیچ تلاشی برای بروز دشمنی خود دریغ نمی کنند، شک و تردید یوجود ندارد اما مساله زمانی دردناکتر می شود که چهره های نزدیک به دولت یازدهم نیز بی توجه به حواشی بوجود آمده، سوار بر موجهای می شوند که رسانه های معاند و گروهک های فعال فمینیستی به راه می اندازند.
شهیندخت ملاوردی معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده که پیش از این نیز بارها و بارها در مسیر دلخواه فمنیستها اظهارنظر کرده بود، این بار نیز پس از پیروزی سرو قامتان ایران برابر مدافع عنوان قهرمانی لیگ جهانی، با انتشار بیانیه ای، از عدم حضور زنان در ورزشگاه انتقاد کرد: «ضمن ادای احترام به رأی و نظر مراجع عظام، در این مدت تمام تلاشمان بر این بود و هست تا این موضوع به مسئله و هزینهای برای کشور تبدیل نشود و با رعایت تمامی جوانب و ملاحظات شرعی و عرفی و قانونی ضمن احترام و توجه به دغدغهها و دلنگرانیهای بخشی از جامعه، به خواسته و مطالبه مشروع بخشی دیگر از جامعه هم پاسخ داده شود. بدیهی است این تلاشها معطوف به حضور بیقید و شرط و به هر بهایی آن هم در همه رشتههای ورزشی نیست، این در حالی است که تمام این قیلوقالها نه برای تماشای ورزش فوتبال و شنا و بوکس و کشتی بلکه برای تماشای ورزش والیبال است که تا دو سال پیش منع خاصی نداشت و امری عادی تلقی میشده است.»
وی در بخش دیگری از این بیانیه صراحتا اذعان می کند این مساله، جزء خواسته های دسته چندم زنان کشور است: «زندگی ۵۰۰۰ زن کارتن خواب در تهران، آمار ۹ درصدی معتادان زن از کل معتادان که در ۵ سال اخیر دو برابر شده است، آمار ۳۲ درصدی مرگومیر زنان ناشی از اعتیاد، رواج افسردگی و رسیدن سن اعتیاد به ۱۳ سال در بین دختران و تغییر الگوی مصرف آنها از مواد سنتی به مواد صنعتی و روانگردان که منجر به لذت و هیجان و شادی کاذب میشود، وجود دو میلیون کودک کار در کشور و... قلهای از کوه یخی است. همزمان خبر تجاوز گروهی ۶ مرد معتاد زیر پلی به دختر ۱۱ سالهای که کودک کار است هم منتشر شد. خبری که در هیاهوهای اخیر گم شد و دریغ از واکنشی کوچک به این عمل شنیع و غیر انسانی که به فرموده مولای متقیان از شنیدن آن انسان اگر بمیرد رواست.»
هرچند ملاوردی صراحتا اقدام به انتشار چنین اعترافی می نماید اما مشخص نیست با چه هدفی سنگ اقلیت جامعه زنان را به سینه می کوبد و حتی حاضر است برای این سینه زنی، موجی از اتهامات را نیز نثار مخالفان طرح حضور زنان در استادیوم های ورزشی نماید: «بالاخره این موضوع در صدر منکرات جای گرفت، غافل از آنکه به راحتی از کنار منکرات بزرگتر عبور میکنیم و سرمان را یواشکی برمیگردانیم تا مبادا خطی بر وجدانمان بیافتد! در چند هفته اخیر شدیدترین هجمهها و حملات را از جانب کسانی که اکثریت واجدین شرایط دو سال پیش در چنین روزهایی بر روشها و رویکردها و رویههای آنان خط بطلان کشیدند تحمل کردیم، کسانی که ۸ سال در غار کهف خود خزیده بودند در این دو سال از هیچ کوششی برای پاشیدن بذر ناامیدی و دلسردی در میان مردم دریغ نورزیدهاند. جماعت مقدسنما و مدعی دیانتی که با صدور اطلاعیه پشت اطلاعیه و خط و نشان کشیدنهای پیدرپی از زلزله به پا کردن در روز مسابقه و برخورد خونین تا قبیحترین و مشمئزکنندهترین اهانتها و توهینها که لایق خودشان بود، زنان و دختران پاکدامن و عفیف این سرزمین را خطاب قرار دادند. کسانی که نام یاران خدا را بر خود نهادهاند به رغم توصیه دیگران به حیا، برای نهی از یک منکر دهها منکر دیگر مرتکب شدند، الفاظی که قلم از یادآوری و نوشتن آن شرمسار است و مصداق بارز چندین عنوان مجرمانه در قوانین جمهوری اسلامی ایران است.»
مخالفان حضور بانوان در استادیومها چه می گویند؟!
از موضع تند و احساسی مشاور رئیس جمهور در امور زنان و خانواده که بگذریم، به یک سوال می رسیم که براستی مخالفان حضور بانوان در استادیومها چه می گویند؟!
به عبارت دیگر، حرف حساب کسانی که موافق حضور زنان در ورزشگاه ها نیستند چیست؟!
هرچند رسانه های بیگانه و فعالین زن فمینیست این اتهام را به مخالفان وارد می کنند که زن در نزد این افراد ارزش و جایگاه ندارد، اما نشستن پای صحبت مخالفان به خوبی نشان می دهد که اتفاقا نگراین از باب هتک حرمت جایگاه و ارزش زنان مسلمان ایرانی است که آنها را به مخالفت با این امر مجاب می کند.
فضای آلوده (از نظر اخلاقی) ورزشگاه های کشور بر کسی پوشیده نیست و تاریخ ورزشی کشور گواهی می دهد چه بسیار الفاظ رکیک و ناشایستی که در جریان مسابقات ورزشی بین تماشاگران رد و بدل می شود و در چنین شرایطی است که مخالفان حضور زنان عفیف و باحیای ایرانی را در چنین جوامعی متضاد با شان و شخصیت والای زن ایرانی اسلامی می دانند.
البته به نظر نمی رسد که برای آلوده بودن فضای ورزشی کشور نیاز به مستندات گوناگون باشد اما نشستن پای درد و دل یکی از گزارشگران ورزشی که از هتاکی به مادرش در استادیوم دلخور و ناراحت بود، خالی از لطف نیست:
مدعیان حضور زنان در ورزشگاهها چه می خواهند؟!
پس از آنکه دریافتیم، مخافلان حضور بانوان در ورزشگاهها، تنها و تنها دغدغه حفظ کرامت زن مسلمان را دارند، اکنون و برای اینکه یک طرفه به قاضی نرفته باشیم و منصفانه قضاوت کرده باشیم، باید دید دختران و زنانی که دغدغه حضور در ورزشگاه ها را دارند، به چه هدفی این خواسته و تمایل خود را پیگیری می نمایند؟ (در توضیح این بخش قرار است درخواست دخترانی مطرح گردد که فارغ از نگاه سیاسی و بدور از هرگونه فعالیت فمینستی صرفا این اتفاق را به عنوان یک خواسته مطرح می نمایند.)
پس از یک تحقیق میدانی و گفت و گو با چند نفر از دختران جوانی که حضور در ورزشگاه ها را آرزوی خود می دانند، چند موضوع مطرح می شود که در ذیل به اختصار بدانها خواهیم پرداخت:
1) مگر ما چه تفاوتی با پسرها داریم؟!
اولین گروه از این دختران، این سوال را مطرح می کنند مگر ما چه تفاوتی با مردان داریم که آنها امکان حضور در استادیوم ها را پیدا می کنند و این اجازه از ما سلب خواهد شد.
در پاسخ به این عده باید گفت، تفاوت قائل شدن همیشه بد نیست. اینکه یک دین و مراجع آن، زنان یک جامعه را گوهری گرانبها می پندارند و برای عدم خدشه وارد شدن به صلابت این گوهر، تمهیدات زیادی را اندیشیده اند بد است؟! اینکه یک دینی زنان را برتر از مردان می داند و بین آنها و مردان تفاوت قائل می شود و برای حفظ شرافت آنها تدابیر اخلاقی و محتوایی را اتخااذ می کند بد است؟!
2) ما تفریح نداریم!
دسته دوم کسانی هستند که مدعی اند ما خواهان تفریح، شادی، نشاط و محلی برای تخلیه انرژی جوانی هستیم.
در پاسخ به این افراد نیز باید گفت قبول؛ حق با شماست. اما مگر در همین کشور و پایتخت آن، محل هایی مختص تفریح بانوانان (پارک بانوان) در نظر گرفته نشده است؟! مگر استخرها، پارک، فضاهای ورزشی، سالن های ورزشی و ... مختص بانوان از سوی شهرداری و سایر مراکز رفاهی کشور در نظر گرفته نشده است؟!
آیا براستی انرژی دسته دوم که خواهان حضور در استادیومها ورزشی و در محیط های مختلط هستند، تنها در چنین جوامعی تخلیه می شود؟! تنها در جوامع مخلط می توان شاد بود و به شاید پرداخت؟!
در پایان به نظر می رسد بار دیگر تاکید گردد، عده ای هستند که تنها با مقابله با تعالیم دینی، نان خود را به دست می آورند و در این مسیر نیز از هیچ کوشی دریغ نمی کنند؛ خواه می خواهد این کوشش و تلاش فریب دختر و زن مسلمان ایرانی باشد، یا عوام فریبی و قلب واقعیت برای جامعه فهیم زن ایرانی!
انتهای پیام/غ