خداوند ماه مبارک رمضان را ماه خود دانسته و مردم را در این ماه به مهمانی خود دعوت کرده است. از خصوصیات این ماه، اتحاد دلها و یکرنگی اعمال و رسومات است. راه و رسم روزه در بهبهان مانند سایر شهرهای مسلمان دنیاست، اما امکانات و عادات 60 سال پیش آنها، شاخص هایی داشته اند که مختصرا به برخی از آنها اشاره می کنم:

1- غروب آخرین روز ماه شعبان مردم وظیفه داشتند که برای دیدن هلال ماه رمضان بر بالای بام خانه خود بروند و دقیق هلال ماه را جستجو کنند، اضافه بر بلندای بامها در بهبهان تپه ای در ضلع شمالی وجود داشت به نام تلک ماه تی تی یعنی تپه ای که بر فراز آن ماه را می بینند. تعداد زیادی روی این تپه می رفتند و در جستجوی ماه کوشش می کردند. دیدن هلال ماه مانند تماشای رخسار یار شادی آور بود و در وقت رویت صلوات می فرستادند و نزد عالم بزرگ شهر می رفتند و کیفیت هلال ماه را برای او تعریف می کردند، هرگاه این شکل به گفته دیگران یکی بود، آقا فردا را اول ماه مبارک اعلام می کرد و مردم با وجودی که روزه گرفتن برایشان سخت بود، خوشحال می شدند و روزه می گرفتند.

2- در تابستان که پنکه و کولر و وسایل خنک کننده مانند حالا وجود نداشت، مادرها نیم ساعت قبل از افطار پشت بامها را که گل اندود بود آب پاشی می کردند، خنکی بام آب پاشی شده و عطر کاه گل و بوی غذایی که با آتش ملایم زیرخلی (خاکستر) پخته شده. کوزه آبی که با نسیم خنک شده و نان تازه تیری که با کمی آب نرم گردیده بود و ظرف پر از سبزی خرفه (پیرگ) و چاله و گشنیز و تربچه و برشهای پیاز و بشقاب پر از حلوای بانظمی و مقداری خرمای کبکاب یا خاصی که مجموعا در طبق بافته شده از برگ های رنگ شده درخت خرما به طرزی ساده و زیبا چیده شده بود، برای روزه داران تداعی میشد که در کنار سفره ضیافت خدا نشسته و فرآورده های بهشتی را تناول می کنند.

3- آن زمان یخ و یخچال وجود نداشت، مادران پیش از غروب آفتاب دولچه آب یا کوزه را پر از آب می کردند تا با ترشح آب و نسیم عصرگاهی بدنه کوزه و دولچه خنک گردد و آب خنکی به وجود آید تا لب های خشک و دلهای تفتیده با صوت اذان از رحمت الهی سیراب و خنک شود.

4- افراد کم بضاعت به لذت اجرای فرمان معبود در حالیکه برای امرار معاش تمام مدت روز را کارهای سخت انجام داده بودند در موقع افطار با کمی نان تیری آب زده با مقداری خرفه و پیاز و چند فنجان چای با چاشنی دوستی خدا افطار می کردند .

5- ماه رمضان، ماه زولبیا و کلوچه و مسقطی بود و زولبیای حاج رجب و کلوچه و مسقطی حاج شفیع معروف بود که به منظور سوغات به تهران و شهرستان ها می بردند. اغلب کودکان و نوجوانان جعبه های خانه خانه شده داشتند که در آنها آبنبات – اموزولو (نوعی شیرینی) – آجیل – برمی (بادام کوهی) – نخودچی – کشمش – گردو وبنی (بنه) می گذاشتند و در کوچه ها می فروختند. عده ای دیگر چوخیزران ( چوقیزران نوعی شیرینی مفتولی شکل بود) در سینی بصورت دوره گرد برای فروش می بردند و دایم صدا می زند : چوقیزران تازه اسو دم دروازه ( یعنی : چوخیزران تازه که در خانه تان آورده ام بخرید).

6- برخی از جوانان برای اتحاد دلها بازهای محلی شال کو- تی تی – سایه تو مهتو بازی می کردند و در هر جست و خیز و بردن یک امتیاز با صدای بلند، صلوات می فرستادند و تماشاگران نیز آنها را در صلوات یاری می کردند.

7 – بزرگسالان و جوانان به مجالس دعا و قرآن می رفتند و دل و جان را به زمزمه دعا و صوت کلام خدا می دادند و در سکوت شب در خلسه گلستان خوش رنگ و عطر معنویت فرو می رفتند.

8 – در فصل ذرت (بلال) جوانان و میان سالان منقل های از گل رس می ساختند و در شب ها بلال کباب می کردند و با صدای مهربانانه ای بانگ  می زدند :

شیر بلال قندی بلال                دوغوچمو دا ده شاهیک(ده شاهی)

بلال شیره دار داریم، دو عدد بزرگ به ده شاهی می فروشیم.

9- در شب های قدر که اوقات نزول قرآن است، روزه داران عارفانه در مراسم دعای جوشن شرکت می کردند تا با تکرار عبارت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب خود را از لهیب آتش جهنم نجات دهند و در پایان دعا، خالصا و مخلصا به ضیافت خدا می روند و بر سفره رحمت او غذا تناول می کنند.

در  چلچه ها  بهار  را  باور  کن        نجوای گل و گیاه را باور کن

از پنجره ها که می تراود مهتاب             پیغام لطیف ماه را باور کن

 

برگرفته از کتاب : “بهبهان در آیینه زمان” نوشته زنده یاد علی خادمیون