نقش والدین در تصمیم گیری ازدواج فرزندان ؟
در زندگی هر کدام از ما، والدین مان نقش مهمی دارند اما گاهی دخالت های نابجای آنها می تواند آسیب های فراوانی داشته باشد به خصوص در مرحله انتخاب همسر، وقتی مخالفت های آنها آنقدر زیاد باشد که امکان تصمیم گیری را از ما بگیرد. اما در این مواقع چه باید کرد؟معمولا چه قبل از ازدواج، چه بعد از ازدواج حضور والدین و همیاری و کمک شان می تواند مفید و موثر باشد و ما این امر را کتمان نمی کنیم و چه بسا در ابتدای زندگی زناشویی کمک های مالی آنها، راهنمایی هایشان و همچنین دلگرمی آنها کمک فراوانی به زوج ها کرده و مسیری را برای آنها مهیا می کند تا آجرهای زندگی آنها تا به آخر درست و صاف روی هم چیده شود و بالا رود. اما والدین همان قدر که می توانند تاثیرگذاری مثبت داشته باشند، می توانند تاثیرگذاری منفی هم داشته باشند که تشخیص تفاوت بین این دو حالت کار چندان ساده ای نیست. در اینجا ضمن بررسی این اختلاف نظرها، درباره سبک های ازدواج هم بحث می کنیم و اینکه هرکدام چه معایب و مزایایی دارد.
همه انسان ها احساس تعلق به گروه و به خصوص خانواده را دوست دارند، حالا کسانی که از خانواده هایشان به طور کلی جدا می شوند و بدون رضایت آنها زندگی مشترک تشکیل می دهند، ممکن است در سال های اول چندان به مشکل برنخورند، اما بعد از چند سال همین احساس بدون خانواده بودن غم هایی را برایشان به ارمغان می آورد که می تواند در زندگی تاثیرات بدی را به جا بگذارد.
انتخاب نهایی با چه کسی است؟
پدرها و مادرها وقتی قبل از ازدواج می گویند: «تو باید با شخص موردنظر من ازدواج کنی» یا «تو نباید با فرد موردنظرت به فلان دلایل ازدواج کنی و من او را دوست ندارم» و… اینهاباعث به وجود آمدن کدورت می شود و خواه ناخواه از فرزندشان فاصله می گیرند. شاید اینجا این سؤال پیش بیاید که پدرها و مادرها تا کجا می توانند برای ازدواج فرزندشان نظر بدهند؟ والدین نباید به گونه ای رفتار کنند که فرزندشان احساس کند از خودش هیچ اراده ای ندارد. باید به جرات گفت در این موضوع نظر نهایی را باید خود فرزند بدهد چون یک عمر زندگی را با یک مسئولیت بزرگ پیش رو دارد وکسی تا آخر این مسئولیت را به دوش می کشد که خودش از اول انتخاب کرده باشد. در واقع بهترین حالت این است که والدین نظر موافق یا مخالف خودشان اعلام را کنند ولی در نهایت تصمیم گیری را به عهده خود فرزند بگذارند. پدر و مادر باید به جای دخالت کردن در کار فرزندشان این فضا را به او بدهند تا خودش فکر کند و تنها به اعلام نظر قناعت کنند.
همیشه حق با پدر و مادرها نیست
امروز فضای سنتی ازدواج تا حد زیادی تغییر کرده و بچه ها ترجیح می دهند خودشان انتخابگر باشند و تصمیم بگیرند و انصافا باید گفت گاهی ملاک های واقعی تری هم برای ازدواج دارند. مثلا من بین مراجعانم جوان هایی را داشتم که وقتی درباره دلایل مخالفت های والدین و نظرات خودشان صحبت می کردند، می دیدم دلایل بچه ها خیلی منطقی تر است. البته در کشور ما نمی توان بدون خانواده زندگی کرد. اگر خانواده ها برای ازدواج موافق نباشند بچه ها هم امروز به مشکل برمی خورند و هم فردا. آنها چند سال بعد از ازدواج مشکلاتی هم در رابطه شان و هم احساسات بدی را درون خودشان تجربه می کنند. وقتی جوانی با خانواده اش قهر باشد عملا با خودش و همه آدم های اطراف به طور ناخودآگاه دچار تنش هایی می شود، اضطراب ها و احساس گناه را تجربه می کند و همه اینها می تواند روی زندگی شخصی و زناشویی تاثیر منفی بگذارد.
ازدواج پنهانی چه عواقبی دارد
متاسفانه برخی مواقع هیجان ها و آن کودک درون بر رفتارهای ما مسلط می شود و ما را به سوی تصمیم گیری هایی می برد که شاید در شرایط عقلانی به آنها تن ندهیم، تنها چیزی که فکر می کنیم این است که من او را دوست دارم پس باید با او ازدواج کنم و تحت تاثیر همین هیجانات و احساسات اقدام هم می کنیم و بدون اطلاع پدر و مادر تن به ازدواج می دهیم، در چنین موقعیتی اول از همه باید در نظر بگیریم تمام مسئولیت این انتخاب بر عهده خودمان است و نباید انتظار داشته باشید والدین به همین راحتی ها شما را ببخشند. اگر خودتان را هم جای آنها بگذارید می بینید، حق دارند. زمان می برد تا وضعیت به حالت عادی برگردد، حتی ممکن است تا مدت ها واکنش های منفی بسیاری چون متلک، حرف های نامناسب و… از خود بروز دهند. اما بچه ها باید عذرخواهی کرده و سعی کنند آرامش را به همراه هم به فضا بازگردانند تا نشان دهند که انتخاب درست بوده است. در چنین شرایطی شاید پدر و مادر ببخشند و آن اعتماد گذشته بازگردد و شاید هم شرایط هیچ وقت عادی نشود.
هرچند دل کندن سخت است ولی پیشنهاد ما این است که بدون رضایت والدین تن به ازدواج ندهید، مگر اینکه پدر و مادر یا آگاهی مناسب یا سلامت روانی چندانی نداشته باشند. مثلا پدری را می شناختم که دچار بیماری پارانوئید بود و با همه رفتار های اطرافیان دچار سوءظن می شد، مسلما مخالفت چنین پدری با ازدواج جای اما و اگر بسیاری دارد. در چنین جاهایی شاید ازدواج بدون رضایت خانواده چندان بد نباشد چرا که همان محیط ناسالم خانواده می تواند آسیب زا باشد، چون پدر و مادرهایی که به لحاظ روانی چندان سالم نیستند برای اعضای خانواده و فرزندانشان نیز تصمیمات ناسالمی می گیرند. البته ناگفته نماند که بهتر است در چنین مواردی حداقل با یک مشاور مشورت کنید تا مطمئن شوید تصمیم درستی گرفته اید.
با مخالفت شدید والدین چه کنیم؟
اگر پدر و مادر به هیچ عنوان با ازدواج موافقت نمی کنند، جنگیدن با آنها اصلا توصیه نمی شود، فرزندان باید آنقدر درایت داشته باشند تا بتوانند با دوستی و جلب اعتماد با پدر و مادر کنار بیایند، کمک یک مشاور هم می تواند در چنین مواقعی بسیار کمک کننده باشد، چرا که می توان با تشکیل جلسات و گفت وگوهای گروهی به همراه مشاور، فضا را کمی بازتر کرد تا والدین تا حدی نرم شوند. بهترین راه در اینجا صبور بودن است حتی تا چند سال، شاید کمی مشکلات سبک تر شوند، اگر هم مشکلات حل نشوند اما این اطمینان خاطر وجود خواهد داشت که به اندازه کافی سعی خود را کرده اید و هیچگاه احساس گناه نخواهید کرد.
کدام بهتر است؟
من نه کاملا ازدواج به سبک سنتی را توصیه می کنم نه غیر سنتی را بلکه می گویم باید چیزهای خوبی را که در ازدواج سنتی وجود دارد با خوبی های ازدواج غیر سنتی ترکیب کرد تا بهترین تصمیم گرفته شود. باید بدانید هنر ما در تلفیق است نه در حذف یکی به نفع دیگری.
ازدواج های سنتی روز به روز کمتر می شود
آمار ازدواج های سنتی روز به روز کمتر می شود به خصوص در شهرهای بزرگ و در میان افراد تحصیلکرده، از جهت دیگر فاصله نگرش بین پدر و مادرها و بچه ها روزبه روز بیشتر می شود چرا که والدین خودشان را به روز نمی کنند و در نتیجه تفاوت سلیقه ها بیشتر می شود و همین می تواند تنش ها را بیشتر کند. گاهی والدین فراموش می کنند که دیگر گذشت آن دورانی که در مهمانی های زنانه یا حمام ها برای پسرانشان همسر انتخاب می کردند، حالا بچه ها می خواهند خودشان انتخاب کنند. از طرف دیگر گاهی ملاک های پدر و مادر خیلی متفاوت از بچه هاست چون عموما از نظر آنها ظاهر، میزان تمکن مالی، اصالت خانواده و… مهم است در حالی که فرزندان این طور فکر نمی کنند