وصیت نامه شهیدمحمد جعفر شکرپور
بسم الله الرحمن الرحیم
والذی خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا
دوستان ، برادران ،خواهران، پدر ،مادر،همسر،فرزندانم،خواهران ،برادر ،خویشان ونزدیکانم
سلام علیکم بما صبرتم ونعم عقبی الدار
اکنون که توفیق انتظار شهادت با لطف و فضل الهی نصیب این بنده سرا پا گناه گردیده است و بدان امید که با لطف ورحمت حضرت حق خود آن (شهادت) نیز نصیب این عاصی درگاه حضرتش گردد،لازم دیدم به عنوان وظیفه وصیتنامه ای بنویسم ، باشد تا بدین وسیله به بخشی از بار رسالتی که احساس می کنم بر دوش دارم عمل کرده باشم و شاید هم تسکینی باشد برای بازماندگان .این نکته را باید همیشه در خاطر داشت که حقیقت زندگی جز گذران دورانی موقت برای رسیدن به یک زندگی ابدی سراسر سعادت یا شقاوت چیز دیگری نیست که سازنده این سراسر سعادت یا شقاوت نفس هر کس می باشد که با اعمالی که در این جهان انجام می دهد آینده جاودان خود را می سازد و ما به این جهان نیامده ایم مگر به این منظور .حقیقت زندگی این جهان چیزی نیست جز سایه ای از واقعیت انکار نا پذیر که هر کس پس از مرگ آن واقعیت را مشاهده خواهد نمود .آنچه هست آنجاست و اینجا هیچ چیز نیست ، آنجا حیات محض است و اینجا تنها نمودی و سایه ای از آنجا.ولی افسوس که شیطان با بکارگیری مکائد خود ذهن ما انسانهای ضعیف را در بند خور و خواب این جهان نگه می دارد تا جایی که در ذهن وقلب ما حک می نماید که هر چه هست فقط همین جهان است و جز این جهان چیزی وجود ندارد و این معنا را گر چه ممکن است به زبان بیان ننماییم ولی در عمل قبول کرده واز آن تبعیت می نماییم و ترس ما از مرگ و دلبستگی و علاقه مان به بودن چیزی جز نتیجه همین وساوس شیطان نیست و حال آنکه این فرمایش خداوند سبحان است که : او کسی است که مرگ و زندگی را خلق کرد تا بیازماید کدامتان عمل نیکو انجام می دهید. یعنی هدف از مرگ و زند گی انجام اعمال نیکو و دیدن نتیجه آن در پیشگاه عدل الهی است.و این جهان تنها گذر گاهی است که گذشتگان رفته اند و آیندگان به آن می پیوندند و خوشا به حال آنها که از این آزمایشگاه موفق و پیروز گشتند . و این رانیز باید بدانیم که شیطان با وساوس خود همیشه سعی دارد دنیا و آنچه در آن هست را برای ما پر جاذبه جلوه داده ما را به آن ترغیب نماید حال آنکه علاقه مند شدن به آنچه فانی و از بین رفتنی است هر چند لذت بخش هم باشد (که نیست ) کاری عاقلانه نیست ، قیاس نمو ده و ببینید که چقدر از افراد و اشیایی که به آنها علاقه مند بوده اید تاکنون از دست داده اید و نتیجه بگیرید که آنچه اکنون در دست شماست و بدان علاقه مندید همانند آنها خواهد رفت چنانچه پیشینیان رفتند (رو کم ترکوا برخوان )، پس هر چه بهتر که انسان علاقه و دلبستگی و محبت خود را نسبت به چیزی ابراز نموده و دلبسته گردد که هیچگاه و به هیچ نحوی از بین نمی رود .و بلکه با مرگ به انسان نزدیکتر می شود که آن همانا ذات بی همتای اوست و بدانید که حب دنیا چاه ویلی است که با هیچ چیز پر نخواهد شد مگر با قناعت یا خاک گور .
چشم تنگ مرد دنیا دوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور
نه اطعمه و اشربه لذیذ و نه زنان زیبا و نه باغهاو املاک و پول و خانه های زیبا و ..... هیچکدام حرص و آز دنیا دوستان را بسنده نخواهد بود بلکه تنها یاور شما در این راه مناعت طبع و بی نیازی و قناعت شماست والا بنده و برده زر خرید آنها خواهید بود تا دمادم مرگ ، و چه بسا در آن دمادم، ایمان خود را نیز بر سر آن ببازیم (نعوذ بالله ) که چنین مباد و البته این همه نه به معنای دنباله روی از زهد افراطی و دوری از رسیدگی به زن و فرزند و خانه و خانواده است که متاسفانه در جامعه شاهد تلقی غلط بعضی از برادران از این مطلب هستیم که : حال که نهایت کارمان مرگ یا شهادت درراه خداست ، دیگر خانه و زندگی و رسیدگی به خانه و........ برای چیست ؟ البته این گونه برادران با همه ایثارگری شان سخت در اشتباهند و به جرات می گویم که با این کار خود جز معصیت خدا را نمی کنند، چه رسیدن به خانه و خانواده نیز جزو وظایف همه ماست و یک انسان موفق کسی است که دوشادوش انجام وظایف اجتماعی خود به وظایف فردی و خانوادگی خود نیز برسد، رسیدگی به امور خانواده و دلجویی از پدر و مادر و خویشان، رسیدگی به مشکلات همسری که در خانه نشسته و دل به تو خوش داشته و سرمایه هستی خود را خرج تو می کند وظیفه مسلمی است به گردن هر فرد که اگر بدان عمل نگردد به یقین درآن روزی که هیچ شکی در آن نیست،مواخذه خواهدشد ، مواخذه ای سخت و بترسیم از اینکه حقی بر گردن ما باشد و آن را ادا ننموده در صحرای محشر در پیشگاه عدل ناظر آگاه جهان حاضر شویم آن هم با داشتن چنین پدر و مادر و همسران ایثارگری که برای هر نوع فداکاری در راه پیروزی اسلام و انقلاب آ ماده اند .نکته دیگر اینکه، زندگی وقتی لذت بخش است که با نشاط، حرکت ، حیات و آزادی همراه باشد و (الا چون مرده ای در بین زندگان بودن را چه لذتی است؟)و آن هنگامی است که زندگی ما واقعا جهاد و تلاش در راه عقیده حق خود باشد و این نمی شود مگر با تقویت ایمان و خود را در راه خدا به آب و آتش زدن و به خطر انداختن و الا با نشستن زیر هوای خنک آب یخ خوردن و هیچ سختی ندیدن که انسان به جایی نمی رسد.
ایها الناس جهان جای تن آسایی نیست
مرد دانا به جهان داشتن ارزانی نیست
لقد خلقنا الانسان فی کبد.
آری بدون سختی دیدن و در کوره حوادث ذوب شدن ،مس وجود انسان صیقل دیده و خالص نخواهد شد.پس نترسید از این که تن به کارهای سخت و خطرناک بدهید بلکه از آن استقبال نمایید و بدانید که راحت طلبی و آسایش بلایی است که چون خوره وجود آدمی را خواهد خورد و انسان را از انسان شدن دور خواهد کرد و در عوض رنج و سختی و کارانسان را خواهد ساخت .
گربزرگی به کام شیردر است
روخطرکن زکام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و شوکت و نام
یا چو مردانت مرگ رویاروی
اف بر آن زندگی ذلیلانه ای که برای چهار روز بیشتر بودن و دیرتر مردن و چهارنان سنگک بیشتر خوردن ،انسان ننگ هر ذلتی را بپذیرد و به هر پستی تن در دهد والبته برای رسیدن به یک زندگی با نشاط و هدفدار چند چیز لازم است که اول و اصلی ترین آنها لطف و فضل خدا است که باید با التماس و زاری به درگاه حضرتش آن را از باب رحمتش بدست آورد . لازمه دیگر آن مسیر عبادت صحیح و خاشعانه و خاضعانه حضرت رب می باشد .دوری از گناهان و مکروهات و انجام واجبات ومستحبات که آن نیز جز با لطف و فضلش نصیب نخواهد شد .و سومین لازمه این راه برنامه ریزی است ، باید دانست که چون اصل نظام خلقت بر اساس برنامه ریزی ،پی ریزی گردیده است و هر حرکت خلاف نظم و برنامه ریزی محکوم به شکست یا لااقل کندی و گرفتن نتیجه کم و هر حرکت منظم در مسیر پیروزی قرار خواهد گرفت .همچنانکه مولی الموحدین علی ابن ابیطالب (ع) در آخرین لحظات حیات پر بارشان می فرمایند : « اوصیکما .... بتقوی الله و نظم امرکم » ، زندگی و کسب موفقیت بزرگانی چون حضرت امام و شهید مظلوم بهشتی گواه این مدعا است .و این نظم در کلیه امور اجتماعی و فردی امری اجتناب نا پذیر می باشد و از برای رسیدن به سعادت ابدی و زندگی در پرتو نور خدا و حیاتی آ زادانه ، برنامه ریزی امری ضروری است تا شیطان نتواند از غفلت حاصل از برنامه ریزی ما سوء استفاده کرده و عمر را به بطالت بسر آرد و تنها سرمایه زندگی به ثمن بخس از بین برود ، که دراین صورت شیطان با استفاده از غفلت ما شب را به روز و روز را بدون نتیجه به شب میرساند تا عمر بگذرد و یک وقت متوجه می شویم که دیگر کاری از دستمان نمی آید وکار از کار گذشته و صفحه قلب کاملاٌ سیاه گشته و پلهای پشت سر همه فرو ریخته و درها بسته و راه بازگشتی نمانده است و چه بسا که آ ن وقت دیگر وقتی باشد که جواب ما « کلا انما کلمه هو قائلها » باشد که چنین مباد .نمی توانیم و نمی شود را از ذهن بیرون کنیم و اگر کاری خوب باشد آن را با نمی شود نفی نکنیم . سعی کنید آن را به عنوان یک امر خوب در ضمیر خود زنده نگه داشته وعلاقه خود را نسبت به آن تقویت و تلاش نمائیم تا توانایی انجام آن را در خود ایجاد کنیم . والبته هیچگاه هم امری را بدون بوجود آمدن توانایی و زمینه لازم انجام نداده و تصمیم به انجام آن نگیرید که ضررش بیش از سودش خواهد بود . مرحله به مرحله بودن و تداوم کار را فراموش نکنید که : « ما من شئ احب الی الله عز و جل من عمل یداوم و لو کان اقل » .و د راین راه مطلب مهم دیگری که نباید از نظر دور داشت محاسبه نفس است . به مصداق حدیث شریف رسول الله (ص) :« یا ابا ذر حاسب نفسک قبل ان تحاسب » ،نفس خود را به محاسبه بکشید، تا شیطان نتواند بدیها را از ذهنتان بیرون و خوبیها را بزرگ جلوه دهد ، خود ، خودتان را فریب داده و فکر کنید آدم خیلی خوبی هستید ولی یک وقت خدای نا کرده خلاف این باشد .
سعی کنید مصداق این شعر بسیار زیبا باشید :
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
و برای تقویت این روحیه ،ذکر و یادآوری و خواندن کتابها و گوش دادن به نوارهای اخلاقی امری ضروری است . به هر حال کلام به اطاله کشید و این همه را نتوان وصیتنامه نامید لکن اگر حوصله ام مجال میداد مشروح تر از اینها می نوشتم . امیدوارم توانسته باشم تصوری از حیات و زندگی آنچنان که فکر میکنم باید باشد ترسیم کرده باشم .اکنون باید بدانید که مرگ یا شهادت فردی فنا و پایان کار او نیست بلکه واقعا اول کار اوست به این مطلب باید ایمان داشت ، واقعا فکر کنیم چقدر به این معنا معتقدیم . آنها که مرگ را انتهای کارانسان میدانند و مرده را تمام شده میپندارند تنها وتنها نتیجه بی ایمانی آنهاست و بس . والا چگونه ممکن است کسی که به زندگی آخرت و آیات قرآن کریم ایمان دارد چنین فکرکند ؟ هیهات ! هیهات !
و آن هم شهادت در راه حق و رسیدن به لقای محبوب و در آغوش کشیدن جمال حضرتش و سیراب گشتن ازدست مبارک امیر مومنان و دیدن جمال ملکوتی امام زمان (عج) و سر را بر دامان آقاابا عبدالله (ع) گذاشتن و فاطمه زهرا (س) را خوشحال کردن ودر روز واپسین پیش روی حضرتشان شرمگین نبودن و با سرافرازی ردای افتخار پوشیدن و در پیشاپیش اولیائ حق بسوی رضوان خدا رفتن ( در حالیکه گناهکاران ،گرفتار دنیا دوستیهای خود هستند ) زهی سعادت است ، و بس بی ایمانند انان که شهادت را یک بلا میدانند ، که البته بی تقصیرند چون خود شهامت انتخاب راندارند، مجبورند ننگ ماندن ذ لیلا نه خود را چنین توجیه گر باشند .آری شهادت بلا ست ولی از دید جنا یتکاران و ظالمین ، اگر ما شهامت آن را نداشتیم که مرگ افتخارآمیز را مردانه در میدان نبرد استقبال کنیم ، او ما را در بستر ذلت ملاقات خواهد نمود . و چه بد است در روز قیامت در پیشگاه حضرت رسول (ص) و اهل بیت گرا میش ، چنین شرم گینانه محشور شدن ، در حالیکه پاره جگرشان با بدن بی سر به دیدار حق شتافته و البته این هم به معنای این نیست که همه باید به شهادت برسند ، ولیکن همه باید با تمام وجود به خدای خود عرضه کنند ولکن هر چه مصلحت اوست خواهد شد . و چه بسا مرگهایی که به ظاهر مردن طبیعی است ولی در باطن عاشقانه جان دادن است . آری آنچه تعیین کننده است ایمان حقیقی فرد است .
از این همه که بگذریم ذیلا توصیه هایی بطور منفک و مجزا خدمت همه سروران و دوستان و خویشان و آشنایان بنمایم :
1-به همه آنهایی که با این خط و آن خط کردن ، بین نیروهای مومن و معتقد خط کشی کردند و سعی دارند مومنین را رودر روی یکدیگر وا دارند توصیه می نمایم بیش از این آگاهانه یا ناآگاهانه آلت دست شیطان نشده دست از اعمال شیطانی خود بردارند و بدانند اگر دست از این اعمال قبیح خود بر ندارند ، ولو در این جهان خداوند در حق آنها لطف نموده و با ستاریت خود اعمال خلافشان را بر مردم آشکار ننموده تا رسوا نگردند ، در جایی رسوا خواهند شد که هیچ گریزی از آن نیست و رسوایی آن را حدی نیست و آن رسوایی در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی و همه انبیا و اولیا و شهدا در روز محشر است . وبه عزیزان حزب اللهی نیز متذکر می گردم که آلت دست این عده واقع نشده تنها ملاک طرفداریشان از این و از آن تقوی باشد . ببینید چه کسانی با فرمایشات حضرت امام صادقانه بر خورد می کنند و چه کسانی با برخورد های سیاسی می خواهند از پیامهای امام برای خود کلاهی دست و پا کنند . دروغگو را از راستگو باز شناخته و از راستگویان پیروی نمایید . و بدانید که از روی ظن و گمان حرف زدن وبا تهمت زدن و غیبت کردن آبروی مومن ومسلمان را ریختن و مسلمان را کافر و فاسق و منافق خواندن نه تنها تقوی نیست که از جمله اعظم کبائر است و آنها که چنین می کنند کسانی نیستند که ملاکشان تقوی باشد . آنها آگاهانه یا نا آگاهانه پیرو شیطانند و قابل پیروی نیستند هر کس می خواهند باشند.نکته دیگر اینکه عزیزان حزب اللهی رعایت مصالح جامعه را در حمایتها و مخالفتهای خود از این و آن ، بنمایند ، آنچنان که امام می نمایند و نگویند حقیقت را نباید فدای مصلحت کرد ، چرا نباید کرد ، باید کرد ، این وظیفه است والا هیچ حقیقتی بزرگتر از وجود مولای متقیان و حسین (ع) نبود که خود را فدای مصلحت جامعه اسلامی نمودند ، همان مصلحتی که به خاطر آن 25سال سکوت کردند در حالیکه خلافهای بسیاری را بسیار ، بیش از آنچه شما بعض مواقع از ان ممکن است رنج ببرید ، شاهد بودند .
2- تذکری من باب النصیحه لائمه المسلمین نیز به عنوان کوچکترین خدمتگزار در معبد سید مظلومان ، خدمت سرورانم ، مسئولین و اعضای محترم شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی دارم همانها که در زمان حیات ناله و فریادمان را نشنیدند ، شاید اکنون به این چند جمله گوش فرا دهند ، و امید است که به حساب خامی و نادانیمان نگذارند ،جای بسی تاسف است که بعضی از اعضای شورای مرکزی با خط بازیهای خود وبعض دیگر با بی تفاوتی های خود این تشکیلات را به وضع امروزش کشاندند و حاضر نشدند ثمره خون شهدای بزرگواری چون شهیدبهشتی و باهنروحاصل تلاش هزاران جوان از خود گذشته که بدون هیچ چشم داشتی و تنها به خاطر رضای خدا و عشق به امام امت و شاگردان مخلص اواز شب و روز و خوشی و جوانی خود گذشتند تا این محفل را پر رونقتر سازند ( و هنوز چشمهای امیدوار بسیاری در سطح کشور بدان دوخته اند ) بدین جا کشاندند ، هر چند بدگویی، برنامه ریزی و اختلاف افکنیهای مغرضین در این مسیر نقشی اساسی را ایفا نمود ،ولی به یقین اعضای آن شورای محترم می توانستند با متعهدانه برخورد کردن با این تشکیلات الهی و اسلامی آن را چنانچه شهید مظلوم بهشتی می خواست به عنوان یک بازوی قوی و پر تحرک برای مقام ولایت در آورند ، و اینجانب به عنوان یک حق اجتماعی که بر گردن شما دارم به نوبه خود یقه یک یک مقصرین در این امر را در آن روزی که هیچ شکی و گریزی در آن نیست خواهم گرفت ، به خاطر فریادها و ناله ها و استغاثه ها یی که کردیم وبه جایی نرسید .از خداوند مسئلت می نمایم که تحرک واحساس وظیفه و زمینه لازم را برای فعال کردن دوباره این تشکیلات الهی واسلامی عنایت فرماید تا به عنوان بازویی پر توان در اختیار مقام معظم رهبری و انقلاب قرارگیرد نه اینکه خدای نکرده خود باری باشد بر بار عظیم مشکلات حضرتش .
3- از دوستان عزیز حزبی و غیرحزبی ام ، خداحافظی می نمایم . همه شما را به امید پیروزیتان بر شیطان درون و برون به خدا می سپارم والبته میدانم که دیر یا زود به ما ملحق می گردید و انشاء الله که در جوار رحمت حق متعال یکدیگر را ملاقات مینمائیم . (البته چون از رحمت بی کرانش نومید نیستم و گرنه ، دست من کوتاه و خرما بر نخیل ) امیدوارم جمع پر صفای خود را همیشه حفظ کنید و آن را به عنوان امانتی مقدس به آیندگان بسپارید و خود میدانید که چقدر برای این جمع پرصفا ارزش و اهمیت قائلم . خدا میداند چقدر دوستانم را دوست دارم و به آنها عشق می ورزم و خدایا تو میدانی که از اول این نوشتار اکنون که به اینجا رسیدم قلبم به تپش افتاد .با نشاط باشید ، خدای نکرده رفتن افراد بی ارزش چون من ، شما را سست نکند ، بلکه مصمم تر نماید . در کارها خدا را فراموش نکنید . سعی کنید کار خود را صحیح انجام دهید ، نتیجه هر چه باشد، و دیگران هر چه میخواهند بگویند به برداشت دیگران کاری نداشته باشید . بسیار شاد خواهم شد از اینکه جمع خود را کما فی السابق حفظ و به فعالیت خود جهت یافتن نیروهای جدید و تازه نفس و راهنمایی آنان به مسیر صحیح انقلاب و اسلام و مسیر الله ادامه دهید . جلساتتان را حفظ کنید و آن را گرم تر از گذشته برگزار کنید . جبهه را فراموش نکنید . اردوهای دسته جمعی را فراموش نکنید که خیلی سازندگی دارد و در تجمعها و گردهماییهای خود از پیشگاه حضرت احدیت برای این بنده سراپا تقصیر و گناه نیز طلب عفو و بخشش نمایید که خدا میداند سخت به مغفرت حضرتش محتاجم . اینجانب را بخاطر حقوقی که بر گردنم داشتید و ادا نکردم ، چه خود یا خانواده هایتان ببخشید . به توصیه های مقدمه این نوشتار نیز به عنوان تذکرات یک فرو رفته در گناه ، توجه فرمائید ، چنانکه گفته اند :« ادب از که آموختی از بی ادبان » موثر افتد .
4- پدر عزیز ، مادر رنج دیده ، خواهران ، برادر، خویشان و نزدیکان خدا حافظ ،شما نیز مرا ببخشید که سخت مدیون یکایک شما هستم و نسبت به هیچکدامتان به وظیفه خطیرم عمل ننمودم و اگر مرا نبخشید به هیچ وجه نخواهم توانست جوابگوی باز خواست روز واپسین باشم . بخصوص پدر و مادر عزیزم که چه در کودکی و چه در سنین جوانی و پس از ازدواج هیچگاه برایتان فرزندی خوب و وظیفه شناس نبوده ام و همیشه به انواع طرق موجبات ناراحتی و تشویش و نگرانیتان را فراهم نموده ام ، مرا ببخشید که حقی بزرگ بر گردنم دارید و عاجزانه مسئلت می نمایم که علاوه بر بخشیدن حقوق بسیار خودتان از خداوند تبارک و تعالی بخصوص در نیمه های شب مسئلت نمائید گناهان بیشمار این گناهکار را ببخشد . در شهادتم جز شکر خدا را نگوئید و خدای نا کرده کمترین کلمه ای که ذره ای از اجرتان را بکاهد بر زبان نیاورید و جمله حضرت زینب (س) را به یاد آورید که در جلو آن ملعون پلید ، عبیدالله ، فرمود : « الحمد لله الذی اکرمنا بالشهاده » و هر گاه خواستید گریه کنید بر مصائب آقا ابا عبدالله گریه کنید که مصائب دیگران در مقابل آن چیزی نیست . و چنین گریه کردن هم برای شما و هم برای این گنه کار سود مند تر است . یک بار دیگر از مادر و پدرم بخاطررنجهایی که برایم کشیده اند تشکر و طلب عفو منمایم .
5- همسر دلسوز و رنجکشیده و فرزندان عزیزم ، اکنون وقت خدا حافظی با شماست . شما را با همه علاقه ای که بهتان دارم بخاطر انجام وظیفه و عشق و علاقه بیشتری که باید نسبت به حضرت رب عز شأنه داشته باشم تنها می گذارم و البته به دست توانای او می سپارم و تذکراتی نیز دارم و لکن ابتدا توجه شما را به جملاتی از وصیت آ قا ابا عبدالله (ع) خطاب به اهل بیت مطهر خود جلب می نمایم :« دل قوی دارید که قادر یکتا پشتیبان و نگهبان شما است و تنها اوست که شما را از شر دشمنان نجات می بخشد و عاقبت شما را به خیر می گرداند و دشمنان شما را به انواع عذابها و شکستها دچار می گرداند . این مصیبتها و سختیها ، زود گذر و تمام شدنی است ولی به پاداش این جانفشانیها و فداکاریها به نعمتهای بی پایان خداوندی خواهید رسید و بر سریر کرامت و بزرگواری تکیه خواهید زد . اگر می خواهید به مقام و عظمت شما خللی وارد نشود هیچگاه زبان به شکایت نگشایید و آنچه را که از قدر و منزلت می کاهد بر زبان نیاورید »همسر عزیزم می دانم که برایت همسر خوبی نبوده و به وظایف خود عمل نکرده ام از تو نیز طلب عفو و بخشش می نمایم . و اگر همراهی و همگامی تو نمی بود سختیها و مشکلات ، بسیار سخت تر و مشکل تر از آنچه بود می شد و اکنون نیز می دانم که در این مصیبت وارده با لطف خداوند منان و توجه به مصائب حضرت فاطمه زهرا (س) و زینب کبری (س) صبر کرده و با تحمل خدا دادی بر تو آسان خواهد شد . و من به نوبه خود این مصیبت را به تو تسلیت می گویم .لکن بدان که شهادت سکه ای است دو رو ، گر چه ممکن است از یک طرف مصیبت باشد ولی از طرف دیگر یک شادمانی و فرح غیر قابل تصور و پیروزی است . آیا با عنایات حضرت پروردگار عمل به وظیفه کردن و در راه انجام وظیفه تا آنجا که توان بود رفتن و سرانجام تنها سرمایه زندگی را به حضرت حق تسلیم کردن ( که چیزی نیست جز آنچه او خود به ما عطا فرموده ) را می توان مصیبت و رنج نام نهاد ، آیا همرنگ و همراه و همگام شدن با ائمه معصومین (ع) و بویژه سید الشهدا (ع) و به لقاء محبوب رسیدن را می توان مصیبت نام نهاد ؟ نه به خدا قسم ، مگر اینکه قدر لقای محبوب و رسیدن به وصال و دیدن روی آقا امام زمان و سر بر دامان آقا ابا عبدالله گذاشتن را ندانیم . که امید است این همه ( ثمرات شهادت ) تنها با لطف و فضل بی حد و بی نهایت او شامل حال چون من و گنهکارانی که در طول عمر خود جز گناه کاری نکردند ، بشود که او ارحم الراحمین است . پس تنها خدا را شکر کنید و طبق فرمایش مولا دل قوی دارید که خدا با شماست ، خداوند می فرماید :
الله ولی الذین امنوا والذین کفرو ا لا مولی لهم
بدایند که او بهترین سرپرست شما می باشد او قادر متعال و فعال ما یشاء است و اگر او سر پرستی نفرماید من که هستم ؟ و اگر او بفرماید دیگر من برای چیستم ؟ پس خدای نا کرده خود را بی سرپرست نپندارید که او بهترین سرپرست شماست و بدانید که آنچه او بخواهد می شود مرگ و زندگی در دست اوست و احدی نمی تواند مرگ کسی را ثانیه ای جلو یا عقب بیندازدفرزندانم را شجاع و با روحیه وبا نشاط و دانا و عاقل و عالم تربیت کن که می دانم از عهده این همه با لطف خداوند تبارک و تعالی بر می آیی آنچنان که واقعا پیروان مهدی (عج) و حسین (ع) باشند .یادت باشد مهربانی به بچه ها توسط خویشان و دوستان موجب لوس شدن آنها نشود ، آنها باید بدانند که شهادت پدر تنها نشانگر راهی برای آنهاست نه وسیله فخر فروشی و دردانه شدن که اینگونه بار آمدن در نهایت سربار شدن در جامعه را به دنبال خواهد داشت .بچه ها را متقی و خدا جو بار بیاور که این از همه چیز مهمتر است آنچنان که تنها انجام وظیفه برایشان مهم باشد و بس .در زندگی شخصی خودت آنچنان که اسلام به تو اجازه می دهد آزادی . هر جور که صلاحت باشد و هر جا که بهتر بتوانی زندگی کنی . مجددا ، تکرار می کنم تنها خواهشم از تو شادی و با نشاط بودن تو و بچه ها و تربیت صحیح و اسلامی آنها می باشد .به بچه ها قران و نماز و شعر یاد بده ، با گریه کردنتان بچه ها را افسرده نکنید .
آخرین عرضم به همه مخاطبین :
خدا را وخدا را در همه کارها فراموش نکنید . تقوای الهی را پیش بگیرید و بدانید که مرگ و قیامت و حساب و کتاب حق است . و همه باید جوابگوی یکایک اعمالمان باشیم ما موظفیم به تکلیف عمل کنیم و در این راه هر چه پیش آید خوش آید .
اینجانب هر کس را که به هر نحوی از انحاء حقی ممکن است بر گردنش داشته باشم ، بدون استثناء گذشتم و در روز واپسین یقه احدی را نخواهم گرفت و البته باز خواست حقوق اجتماعی با حضرت حق جل شانه است و از همه کسانی که از مرگ یا شهادت اینجانب مطلع می شوند عاجزانه و ملتمسانه تقاضا دارم من عاصی را عفو و از ارحم الراحمین طلب مغفرت نمایند ، که سخت به رحمتش نیازمندم .از همه خویشان و دوستان تقاضا دارم هر یک برایم یک روز روزه و هفده رکعت نماز بخوانند و طلب مغفرت نمایند ، تا می توانید از عمر خود برای برداشتن توشه آخرت بهره برداری کنید .عمر را به بطالت نگذرانید روزها را بیهوده به شب و شب را بی نتیجه به روز نرسانید که در دمادم مرگ چون این حقیر گناهکار و شرمنده ، پشیمان شوید که دیگر کاری از دست کسی بر نمی آید .
امت شهید پرور ! قهرمانان افتخار آفرین !
شما که موجبات سرافرازی اسلام و مسلمین را فراهم نمودید ، عوامل پیروزی خود را حفظ کنید که آن همانا تبعیت از رهبری های پیامبرانه امام امت ارواحنا له الفداء و تبعیت از فرامین حیات بخش اسلام و حفظ وحدت است . جبهه ها را فراموش نکنید . آنها که در دعاهایشان خطاب به آقا اباعبدالله « یا لیتنی کنت معک » می گفتند ، اینک این شما و این کربلا . امام را تنها نگذارید ، امام را تنها نگذارید ، که فردا در پیشگاه جدش رسول الله (ص)سخت شرمنده و پشیمان خواهید بود .
اللهم قد بلغت ، باز هم از همه طلب عفو و بخشش می نمایم
اللهم رضا برضاک تسلیما لامرک
بنده شرمنده خدا ، محمد جعفر شکرپور
پادگان امام خمینی 1365/2/24
درباره شهید
نام : محمد جعفر
نام خانوادگی : شکرپور
نام پدر : حاج مصیب
تاریخ تولد : 1338/1/1
محل تولد : فسا
رشته تحصیلی : عمران
نام دانشگاه : صنعتی شریف
تاریخ شهادت : 1365/10/30
محل شهادت : شلمچه (کربلای5)
زندگینامه مهندس شهید محمد جعفر شکرپور
شهید محمد جعفر شکرپور در تاریخ 1338/1/1 در فسا متولد شد . در سال ۱۳۶۵ به دانشگاه صنعتی شریف راه پیدا کرد و در رشته ی مهندسی عمران به تحصیل پرداخت . ایشان سرانجام در تاریخ 1365/10/30 در منطقه ی شلمچه(کربلای ۵) به فیض عظیم شهادت نائل آمدند.
فعالیت ها
- قائم مقام حزب جمهوری اسلامی استانهای فارس،بوشهر ، کهکیلویه و بویر احمد
- عضو شورا و دبیر حزب جمهوری اسلامی فسا
- مسئول دفتر حزب جمهوری اسلامی شیراز
- همکاری با پاسداران انقلاب اسلامی فسا
- معلم ریاضی
- مسئول پاکسازی ادارات فسا بعد از انقلاب
- مسئول واحد قرآن و کتابخانه اداره آموزش و پرورش ناحیه 2 شیراز