0

وصیت نامه های شهدا

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

فرازی از وصیت نامه شهید حاج رضا هاشمی

فرازی از وصیت نامه شهید حاج رضا هاشمی
خودسازی و تهذیب نفس را سرلوحه کار هایتان قرار دهید و میدان های جهاد را خالی نکنید و از مرگ با آغوش باز  استقبال کنید.

 

فرازی از وصیت نامه شهید:

خودسازی و تهذیب نفس را سرلوحه کار هایتان قرار دهید و میدان های جهادرا خالی نکنید و از مرگ با آغوش باز  استقبال کنید.

 



والذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضل اعمالهم سیهدیهم و یصلح بالهم

1

ترجمه:و آنان كه در راه خدا كشته شدند اعمالشان را باطل نمی كند زود است كه هدایتشان كند و كارهایشان را به صلاح آورد.

حب دنیا  وزندگی را از سرتان بیرون کنید تمام توجه خودرا به زندگی قرار ندهید کمی به فکر تدارک دیدن سفر آخرت باشید.2

او را چگونه می توان سرود ،با کدامین زبان توان ستود. واژه ها حقیرتر از آنند که عظمت روح دریائیش را ترسیم کنند. از شهید گفتن و نوشتن دشوار است. عاشقی که در سختی ها تولد یافت و در موج حماسه و خون به بلوغ رسید و بر بام خلوص و صدق تا کران بیکرانگی تا خلوتگاه محبوب پر و بال کشید.

 او به شهادت رسید در حالیکه در قلب و خاطره خیل سربازان و همرزمانش خانه کرده بود .

امروز هرکس ازتیپ ۵۷ ابوالفضل (ع) ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پلدختر ، جنگ یا عملیات سخن می گوید با سوز یادی از سردار بزرگ وگمنام جبهه های دفاع از اسلام ناب محمدی شهید هاشمی می نماید.3

شهدای لرستان

شهید حاج رضا هاشمی
نام پدر:رحم خدا 
متولد:1342     
محل شهادت:
شلمچه        
تاریخ شهادت:65/10/29

 

پی نوشت ها:

1.سوره توبه آیه 111

2. شهید سعید شریف زارع

3.ستاد یادواره شهید

 


نگارنده : fatehan1 در 1393/10/14 12:10:9
سه شنبه 19 خرداد 1394  3:32 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

فرازی از وصیت نامه شهید قاسم مدهنی

فرازی از وصیت نامه شهید قاسم مدهنی
چندوقتی است احساسی در دل دارم که نمی توانم در این دنیا بمانم می خواهم بروم به جایی که شهداءرفته اند به جایی که امام شهدا رفته اند..

 مثل شهید، مثل شمع است، خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن است و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو، که به بهای نیستی او تمام می شود، بنشینند .1

خوشا به حال آنان که پروازشان اسیر هیچ قفسی نشد ، و هیچ بالی اسیر پروازشان نساخت .. خوشا به حال آنان که از رهایی رهیدند ، و بال و بال جانشان نشد . خوشا به حال آنان که .....خوشا به حال ما ، اگر شهید شویم .2

شهید قاسم مدهنی    |   نام پدر: علیشاه    | متولد :1341    |محل شهادت:ماووت    |تاریخ شهادت: 69/03/27

فرازی از وصیت نامه شهید:

چندوقتی است احساسی در دل دارم که نمی توانم در این دنیا بمانم می خواهم بروم به جایی که شهداءرفته اند به جایی که امام شهدا رفته اند نمی توانم در این دنیا بمانم مانند عاشقی که برای دیدن معشوقه اش بی قراری می کند...

پی نوشت:

1.شهید مرتضی صبوریان

2.صادق عباسی از بوشهر

 انتهای پیام/


نگارنده : lorestan93 در 1393/10/11 18:53:47
سه شنبه 19 خرداد 1394  3:32 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

فرازی از وصیت نامه شهید سبزعلی چغلوندی

فرازی از وصیت نامه شهید سبزعلی چغلوندی
همه ما جوانان و نوجوانان کشور اسلامی باید ندای ملکوتی رهبر را لبیک گوئیم و کار جنگ را یکسره کنیم تا تارخ برای نسل های آینده ترسیم گردد و همه دنیای استکبار باید بداند که ما همانند شیشه ایم و هرچه ما را بشکنند برنده تر و تیز تر خواهیم شد. 

شهید والامقام در فرازی از وصیت نامه خویش می فرماید:

لبیک یا خامنه ای(ره) و سلام بر تو ای فرمانده کل قوا، خداوند مرا به میهمانی خویش دعوت کرده است و من مشتاق و عاشق به ملاقات خدا می شتابم.

همه ما جوانان و نوجوانان کشور اسلامی باید ندای ملکوتی رهبر را لبیک گوئیم و کار جنگ را یکسره کنیم تا تارخ برای نسل های آینده ترسیم گردد و همه دنیای استکبار باید بداند که ما همانند شیشه ایم و هرچه ما را بشکنند برنده تر و تیز تر خواهیم شد.3

شهید سبزعلی چغلوندی 

 شهید سبزعلی چغلوندی

آخرین پایه تحصیلی: سوم دبیرستان/دبیرستانشهید رجائی چغلوندی


 با رهبری ابر مرد تاریخ اسلام حضرت امام خمینی(ره) این قطب های فساد را از روی زمین بر می کنیم.1

وَ الَّذینَ هاجَرُوا فى سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا اَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ اِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرّازِقینَ؛2

 

و آن کسانى که در راه خدا دست به هجرت زدند و آن گاه کشته شدند و یا جهان را بدرود گفتند، خدا به آنان رزق و روزى نیکو خواهد بخشید و آنان را در بهشت پرطراوت و زیبا درخواهد آورد.و به یقین خدا بهترین روزى دهندگان است.

شهید سبزعلی چغلوندی دوران تحصیل خویش را با تلاش و کوشش فراوان با کمترین امکانات زندگی تا سطح سوم دبیرستان طی کرد و همزمان با آن در کار کشاورزی و امور زندگی نیز والدین زحمتکش خود را یاری می کرد.ستاره درخشان افق سرخ شهادت، دانش آموز بسیجی، سبزعلی چغلوندی در خانواده ای فقیر و روستایی اما غنی از اعتقاد و ایمان به اسلام و انقلاب دیده به جهان گشود.

صبر، صداقت، ایمان، شجاعت و تلاش و مبارزه با سختی ها و مشکلات زندگی را تحت سرپرستی والدین بزرگوار خویش به خوبی فرا گرفت.

در دوران شکل گیری انقلاب اسلامی در تظاهرات مردمی و فعالیت های انقلابی شرکت کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با کمال صداقت و اخلاص در پایگاه مقاومت بسیج به حفظ و حراست از ارزشها و دست آوردهای انقلاب اسلامی پرداخت.

خوشا آن روز را که سنگری بود

شبی ، میدان مینی ، معبری بود

خوشا آن روزهای آسمانی

که شوری بود ، سودا و سری بود

 در زمان جنگ تحمیلی این جوان ایثارگر به فرمان ملکوتی حضرت امام خمینی(ره) عاشقانه لبیک گفت و همراه با جمعی از دوستان و هم کلاسان خود به سوی جبهه های نور علیه ظلمت رهسپار گردید و مدتها شجاعانه در سنگرهای دفاع مقدس با دشمن متجاوز به نبرد پرداخت و یرانجام این رزمنده جوان عشایر با شهادت خویش در منطقه عملیاتی چزابه مثل زلال چشمه خورشید جوشید تا به ظلمت سرای دنیا پرستان، سخاوتمندانه روشنایی بخشید.


پی نوشت ها:

 

1.شهید ابراهیم جباری

2.سوره حج، آیه 58

3.برگرفته از کتاب رمز و راز جلد 1

 

درود و رحمت بیکران الهی نثار روح پاکش و راهش مستدام باد.

 


نگارنده : fatehan1 در 1393/10/14 12:13:30
سه شنبه 19 خرداد 1394  3:32 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه ی شهید علیرضا نوری

وصیت نامه ی شهید علیرضا نوری
معبودا! به مظلوميت رسولت وحی رسولت و دخت گرامی اش و دو فرزند عزيزش و ذريه پاک و ياران با وفايش گريستيم.



بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدللّه رب العالمين و به نستعين و هو خير ناصر و معين. 

حمد و سپاس پروردگاری که مرا آفريد. 
همانطور که وعده داده بود و انشاءاللّه مرا در جوار رحمتش قرار دهد. 
همان طور که رحمانيتش ايجاب می کند که اين بنده گنهکار جز اميد به فضل و رحمتش اميد ديگری ندارد. 

معبودا! به مظلوميت رسولت وحی رسولت و دخت گرامی اش و دو فرزند عزيزش و ذريه پاک و ياران با وفايش گريستيم. 

عزيزا! به خونخواهی شهدای اسلام و مظلومين تاريخ با مستکبران زمان و طواغيت و نوکران حلقه به گوششان به دستور تو و به پيشوايی سروری از سوی تو جنگيدم. 
اما بسيار می ترسم از اينکه مقبول درگاهت قرار نگرفته باشد که گنه بی شمار و غفلت بسيار. 
از اين چنين بنده ای جز اين هم توقعی نيست که سفرة دل پيش تو گشوده است و کفه افکارنزد تو روشن، 

يا غياث المستغيثين، ارحم، ارحم، آمين يا رب العالمين. 

 
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند 
فرزند و عيال و خانمان را چه کند 
ديوانه کنی، هر دو جهانش بخشی 
ديوانة تو هر دو جهان را چه کند 
 

سخنی با مادر عزيزم دارم که از دست دادن فرزند سخت است اما صحرای کربلا و علی اکبر و علی اصغر و عباس علمدار و زينب و بدن پاره پاره برادر، مصيبتی ديگر است. 
صبر بر همه مصائب شيوه دخت زهرا (س) است که تو هم سيد دخت او هستی، پس صبر کن. 

ای مادر و شما ای خواهران گرامی که از دامان پاک مادری از نسل موسی بن جعفر عليه السلام هستند، پس صبر کنيد که صبر در رحمت است و عفيف بمانيد که شرافتمان به انجام دستورات اسلام است. 

شما ای دو برادر بزرگوارم! به مبارزه طبق دستور خدای تبارک و تعالی تا دفع فتنه از عالم و گوش به فرمان امام امت اين اسوه مبارزه و ايستادگی محکم بجنگيد. 

شما ای پسرانم وحيد، حامد و ای دختر کوچکم! 
با مادرتان مانند گذشته مهربان باشيد و از او مواظبت کنيد.
نماز و قرآن و دعاهای معروف و زيارت امام حسين (ع) معروف به عاشورا را ياد بگيريد و بخوانيد و درسهايتان را هم خوب بخوانيد از اسلام و ولايت فقيه با تمام وجود و با خودتان مواظبت کنيد و سعی کنيد همواره يک مسلمان نمونه باشيد. 
برای پدرتان نماز بخوانيد و در حقش دعای خير کنيد. 
من از خدای کريم برای شما هميشه دعای خير دارم. 
اميدوارم مورد قبولش قرار گيرد و اميدوارم وجود شما موجب سربلندی مسلمين و خوشحالی رسول گرامی اسلام حضرت محمد بن عبداللّه (ص) و مولای متقيان حضرت امام علی (ع) و ائمه معصومين و ولی فقيه خمينی عزيز و امام زمان (عج) گردد. 

عزيزانم از يکديگر مواظبت کنيد و يار هم باشيد و با مستکبران و ابرجنايتکاران شرق و غرب بجنگيد تا پای جان و برقراری حکومت جهانی امام مهدی (عج) شما را به خدای کريم و رحيم می سپارم. 

از همسر گرامی ام کمال رضايت را دارم و اميدوارم همچون هميشه از فرزندانم خوب مواظبت کند و سفارشاتی که کردم در مورد مسايلی که ممکن است بعد از من رخ دهد، عمل کن و همچون هميشه از اسلام و انقلاب اسلامی و ولايت فقيه دفاع کنيد. 
از خداوند تبارک و تعالی برای شما که در تلخی و شيرينی زندگی کنارم بوديد و ياری ام کرديد طلب عزت و آمورزش و عاقبت به خيری دارم. 

علیرضا نوری 




درباره شهید

 

 شهيد نوري سال 1331 درشهرستان ساري ودرخانواده اي مذهبي متولدشد.دوران تحصيلي دبستان ودبيرستان راباپشتكاروعلاقمندي درزادگاهش به پايان رسانيدودرسال 1350 موفق به اخذديپلم رياضي گرديد.عليرضادرهمان كودكي به همراه پدرش درمراسم مذهبي ازجمله قرائت قرآن ، شركت درنمازجماعت وعزاداري ائمه اطهارشركت مي نموددرسال 1354 دركنكورسراسري دررشته مهندسي راه وساختمان پذيرفته شدودرسال 57 ضمن اينكه تكنسين راه وساختمان بودهمراه باامت بپاخاسته ايران براي به تعطيلي كشانيدن دانشگاه مبارزات علمي خودراعليه رژيم منحوس ستمشاهي به اوج رسانيد.

نقش شهيددردفاع مقدس: باآغازجنگ تحميلي سازماندهي واعزام گروههاي 72 نفره به جبهه جنوب فعاليت خودرادرمقابله بادشمن متجاوزبعثي آغازنمودكه درمحاصره شهرسوسنگردتوسط همين برادران شكسته شد . باتوجه به شركت درعملياتهاي مختلف ومجروح شدنش بعنوان يك بسيجي درپايگاه ابوذرثبت نام نمودوبانيروهاي طرح لبيك به جبهه روانه شدوبعنوان معاون فرماندهي لشكرابوذرمنصوب شد. براي دومين بارهمچون مولايش حضرت ابوالفضل العباس ( ع ) دست راست خودرابه اسلام وانقلاب اسلامي تقديم نمودوسرانجام درتاريخ 9/11/65 باسمت قائم مقام لشكر 27 حضرت محمدرسول الله (ص ) درعمليات كربلاي 5 جسم خاكي وي تحمل روح والاوملكوتيش رانياوردوبه خيل ياران واصحاب باوفاي سيدالشهداءپيوست .چهارروزقبل ازشهادت به همسرخودگفت : اگردرغياب من جهت مرجعت به تهران همكارانم آمدند،بدون اينكه سؤالي كرده باشي به اتفاق آنان حركت كن .خوشابه حال آنانكه باشهادت رفتند. خوشابه حال آنانكه دراين قافله نورجان وسرباختند. 


نگارنده : fatehan1 در 1393/10/15 12:4:36
سه شنبه 19 خرداد 1394  3:32 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه ی شهید مجتبی اکبری نسب

وصیت نامه ی شهید مجتبی اکبری نسب
همیشه ندای درونی به من حکم می‌کرد که وارد راه حق و حقیقت شدن آسان است ولی تا آخر استقامت کردن بسیار مشکل است.


بخش‌هایی از وصیت‌نامه شهید اکبری نسب را بخوانید:

«بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و درهم کوبنده ستمگران. رسواکننده منافقان و کوردلان. حبیب محبان، معشوق عاشقان، دوای دردمندان و حافظ اسلام راستین.

همیشه ندای درونی به من حکم می‌کرد که وارد راه حق و حقیقت شدن آسان است ولی تا آخر استقامت کردن بسیار مشکل است.

پدرم! واقعا می‌دانم که شما هرچه ناراحتی و نافرمانی از من دیدی همچون علی(ع) در دل حبس کردی؛ ولی بیا بجان محمد(ص) و علی(ع) از من درگذر چون اگر شما و مادرم مرا حلال نکنید و از اشتباهات من چشم‌پوشی نکنید، خداوند تبارک و تعالی از گناهانم نخواهد گذشت و این بدن و روح ضعیف تاب و توان عذاب و آتش دوزخ را ندارد. از شما و مادرم تشکر می‌کنم که به من اجازه دادید در این لحظه حساس از زمان خود را آزمایش کنم. از شما قدردانی می‌کنم که اجازه انتخاب راهی را به من دادید که آرزوی دیرینه من بود.

این پیر جماران علی‌وار جلوی دریایی از مشکلات ایستاده، شما را به خدا قسم او را تنها نگذارید. چشم همه عالم مخصوصا مسلمین و مستضعفین جهان به انقلاب ما دوخته شده پس بخاطر این ستم‌کشیده‌ها و مظلومین و حقانیت اسلام از امام و جمهوری اسلامی دفاع کنید.»


درباره شهید
شهید مجتبی اکبری نسب جوان 21 ساله‌ای بود که زندگی‌اش را در هنرستان و کار کردن در یک شرکت برقی می‌گذراند. جوان ساده‌ای بود و کاری به کسی نداشت. با دوستانش به کوه می‌رفت و بعد پای برج آزادی با آنها عکس یادگاری می‌انداخت. آنموقع هنوز رضا را ندیده بود. رضا روزبهانی یکی از بچه‌های مسجد احرار بود. کار او با رضا به عقد اخوت می‌کشد، آنهم ظهر عاشورا.


«مامان! بابا با تو» مستند زندگی کوتاه اما پر فراز و نشیب شهید مجتبی اکبری نسب است. او سه سال بعد از اینکه امام خمینی(ره) فرموده بود که سربازانش در گهواره‌ها هستند، متولد شد.  
مستند «مامان! بابا با تو» در اداره کل صوت و فیلم خبرگزاری تسنیم تهیه و تولید شده است.



 


 


نگارنده : fatehan1 در 1393/10/22 14:34:3
سه شنبه 19 خرداد 1394  3:33 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه شهید محمدتقی مددی

وصیتنامه شهید محمدتقی مددی
باشد که شهدا و مظلومیتشان افرادی را که ولایت‌فقیه را تکذیب می‌کنند و پیرو راه سرخ امام خمینی نیستند، به خود آورد و به رحمت الهی سوقشان دهد.



بسم‌الله الرحمن الرحیم.

 سلام و درود بر امام امت، قلب تپنده مسلمین جهان که باعث قیام مسلمین شد. موجب زنده شدن اسلام و دین جدش رسول‌الله (ص) گردید. سپاس بیکران بر پیر جماران که همچون جدش حسین (ع) قیام نموده و واقعیات را به ما نشان داد. چشم ما را به حقایق روشن و گوشمان را به ندای حق شنوا ساخت و باعث سربلندی اسلام در تمامی جهان گردید. بودند کسانی که انتظار مهدی (عج) را می‌کشیدند و درراه حق شهید گشتند. شهدایی که مقاومت، ایثار، گذشت و ایمان را به ما آموختند و خود رفتند. اگر روزی من هم شهید شدم، گرچه این را در خود نمی‌بینم، باید خوشحال باشید که در این زمان، همچون یاران حسین (ع) در دشت کربلای ایران، از دنیا رفته‌ام. اما قبل از این چند سخن با شما دارم.

1 ـ همیشه پشتیبان ولایت‌فقیه باشید تا به شما ضرری نرسد.

2 ـ نسبت به همسایگان و مسلمین خوش‌رفتار و باصداقت عمل کنید

3 ـ در اجتماعات مسلمین شرکت نموده و از تفرقه و جدایی بپرهیزید

4 ـ هیچ‌گاه خدا را از یاد نبرده و روز قیامت را به خاطر آورید

5 ـ در برابر ظلم قیام کنید و در برابر حق سر تسلیم فرود آورید

6 ـ حجاب اسلامی را رعایت کرده و به احکام دین توجه داشته باشید

7 ـ استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین تسکین برای درمان دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و درراه او قدم بردارید

8 ـ هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شمارا از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرت‌هاست.

9 ـ در کارهای امام و اعمالشان بیشتر دقیق شوید و سعی کنید خود را با او هماهنگ کنید و تسلیم اوباشید و بزرگی و عظمتش را دریابید و پاکی و دوستی و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید.

باشد که شهدا و مظلومیتشان افرادی را که ولایت‌فقیه را تکذیب می‌کنند و پیرو راه سرخ امام خمینی نیستند، به خود آورد و به رحمت الهی سوقشان دهد. مرا خواهید بخشید، زیرا شما بر تمامی مسائل آگاهید. از همه طلب عفو و بخشش دارم.

خدا یارتان مهدی نگهدارتان حاج محمدتقی مددی

درباره شهید

نام :     محمدتقی‌  
نام خانوادگی :     مددی‌قالی‌باف‌ 
محل تولد :     مشهد
تاریخ تولد :     1344/11/05
تاریخ شهادت :     1366/08/27
نام پدر :     رمضان‌   
مکان شهادت :     ماووت
منطقه شهادت :     شمال غرب
شغل :     پاسدار انقلاب اسلامی  
یگان خدمتی :     لشکر 21 امام رضا
نوع عضویت :     فرمانده هان رده دو     
مسئولیت :     فرمانده‌توپخانه‌
گلزار :     بهشت‌رضا (ع) مشهد مقدس


 

 
خاطراتی از شهید محمدتقی مددی

نگارنده : fatehan1 در 1393/9/1 9:51:58
 
 
 
سه شنبه 19 خرداد 1394  3:47 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید ابتهاج صمیمی خلخالی

وصیت نامه شهید ابتهاج صمیمی خلخالی
دعا کنید که من جزو این شهدا باشم و شما هر چه می‌توانید به جبهه‌ها کمک کنید و همیشه با اراده آهنین از دولت اسلامی و ولایت فقیه حمایت کنید. 
 قسمتی از وصیت نامه شهید ابتهاج صمیمی خلخالی

«امروز که این نامه را می‌خوانید روز بسیار مبارکی است؛ زیرا رزمندگان اسلام به مهمانی خداوند دعوت شده‌اند ولی بنده حقیر نیز جزو دعوت شدگان هستم. این مهمانی همانا حضور در سفره شهادت است شهادت فی سبیل الله. بودند کسانیکه قبل از ما، در این مهمانی دعوت شده و به فیض رفیع شهادت نایل شدند و مادر جان همان طوری که آرزویت بود و قبل از آمدن به جبهه‌ها گفتید که فقط برای خدا بجنگم ولاغیر من آن را آویزه گوش خود قرار دادم و سایر رزمندگان را نیز به این مهم دعوت کردم.

پدرومادر عزیز، همان طورکه می‌دانید من وخواهر برادرانم همه امانتی هستیم که از جانب خدای بزرگ به دست شما سپرده شده‌ایم که باید روزی این امانت‌ها به صاحب اصلی شان بازگردانده شوند هرچند پس دادن امانت کار چندان آسانی نیست. مادرجان ممکن تو جزو مادرانی باشی که حتی پسرانشان قبری هم ندارند ولی شما عجرتان را ازخداوند متعال خواهید گرفت. ناراحت نباشید که چرا پسرتان قبری ندارد و به آنجا رفته و دعا کنید و بسیارند کسانیکه ماه‌ها و سال‌ها از پسرانشان خبر ندارند ولی شما می‌دانید که پسر شما در راه خدا جهاد کرده است و در را خدا هم شهید شده است.

دعا کنید که من جزو این شهدا باشم و شما هر چه می‌توانید به جبهه‌ها کمک کنید و همیشه با اراده آهنین از دولت اسلامی و ولایت فقیه حمایت کنید. اگر می‌خواهید روزهای 5شنبه به یاد من باشید به بهشت زهرا بروید و برای عزیزانی گریه کنید که مظلومانه در راه تداوم انقلاب اسلام شهید شدند همانند بهشتی‌ها، رجایی‌ها، مدنی ها و دستغیب‌ها و دیگر رزمندگان عزیزکه پیکر مقدسشان در سرزمین وحی به جای مانده است که پدر و مادرشان چشم انتظار بر گشت فرزندان خود هستند. همیشه نماز به پا دارید و این فریضه مقدس را کوچک نشمارید و حجاب اسلامی خود را حفظ کنید چرا که حفظ حجاب تیری بر قلب دشمنان است.»


درباره شهید

شهید ابتهاج صمیمی خلخالی 11 آذر 1343 در خلخال به دنیا آمد. وی در دوران جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد و در 19/11/61 به درجه رفیع شهادت نائل شد و حدود 12 تا 13 سال جاویدالاثر بود. پیکر پاک وی در قطعه 50 گلزار شهداء بهشت زهرا (س) آرام گرفته است.

شعری که پدر برای سنگ مزار پسرش سرود/ نقاش مظلوم جبهه‌ها

نگارنده : fatehan1 در 1393/9/8 11:8:58
 
 
 
سه شنبه 19 خرداد 1394  3:47 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید احمد جعفرنژاد

وصیت نامه شهید احمد جعفرنژاد
آری شهادت شربتی است که هر کس توان آنرا ندارد که بنوشد مگر اینکه بتواند در یک لحظه خود را از تمام قید و بند ظاهری اعم از مال و جان خود گذشته و در راه حق علیه باطل فدا کند. بله این راه راه سعادت و راه رسیدن به پیروزی است.




بسم الله الرحمن الرحیم

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون (169-آل عمران)

برادر و زن برادر عزیز و گرامیم. سلام ممکن است وقتی که شما این نوشته را می خوانید من دیگر نباشم و از حالت مادی که دارم خارج شده باشم. چون برای یک مسلمان [که انشاءالله لیاقتش را داریم که جزو افراد این دسته باشیم] مرگی وجود ندارد و این حالت تحولی بیش نیست. امیدوارم زیاد بی تابی نکنید که این کار از اجر شما می کاهد.

برادر و زن برادر عزیزم در این 10 سال زندگی که با شما داشتم رنج فراوانی به شما دادم به خدا قسم آنطوری که شما به من رسیدید پدر و مادر نمی رسیدند. برادر عزیز شما برای من همچون پدر بودید و ای زن برادر گرامی که برام هم جای مادر و هم جای خواهر بودی امیدوارم که در طول این چند سال زندگی اگر در مواردی از روی نادانی تندی کردم مرا ببخشید.

خداوند از شما راضی باشد چون من از شماها بیش از اندازه راضی هستم. همچنین شما ای برادرزاده های خوبم مینا، سهیلا، افسانه، حسین، حامد خیلی شماها را دوست دارم آرزو می کنم که همیشه در زندگی موفق باشید و ای بقیه بستگانم و آشنایان و دوستان گرامیم همیشه به یاد شماها بودم و هستم و خواهم بود و خیلی دوستتان دارم و لکن خدا و اسلام را بیش از شما. اگر چنانچه خداوند بزرگ خطاها و گناهان مرا بخشید و توبه ام را پذیرفت انشاءالله به فیض الهی که همان شهادت در راه اوست خواهم رسید.

آری شهادت شربتی است که هر کس توان آنرا ندارد که بنوشد مگر اینکه بتواند در یک لحظه خود را از تمام قید و بند ظاهری اعم از مال و جان خود گذشته و در راه حق علیه باطل فدا کند. بله این راه راه سعادت و راه رسیدن به پیروزی است.


خدایا: می دانم آنچه تو می خواهی می کنی، مرا بر آن راهی بگذار که مصلحت توست.

خدایا: تو جانم دادی و جانم را خواهی گرفت مرا در آن صراطی گذار که هیچگاه در لحظه جان دادن غفلت نخورم.

خدایا: به من نعمتهای فراوان دادی که نه قدرش دانستم و نه لیاقتش داشتم پس مرا زبانی ده که سپاسگزار تو باشم.

خدایا: بحدی گناه کردم و از فرمان تو سرپیچی کردم که شرمنده ام مرا از بخشیده شدگان درگاه خود قرار ده

در پایان از شماها می خواهم قدر این ابرمرد را بدانید و از بیانات گهربارش استفاده نمایید که به راستی خداوند محبت عظیمی به ما نموده و در این برهه از تاریخ چنین رهبری را بما اهداء کرده است از شماها تمنا دارم که از او و یارانش همچون خامنه ای و رفسنجانی ها و... حمایت و اطاعت کنید.

خدانگهدار. به امید پیروزی حق بر باطل

احمد جعفرنژاد

26/4/1360








درباره شهید


شهید احمد جعفرنژاد به تاریخ 6/9/1338 در روستای فخرآباد گیلان متولد شد. پدرش کشاورزی داشت و او اخرین فرزند خانواده محسوب می‌شد. احمد در سن نه سالگی پدر را از دست داد و سه سال بعد هم فقدان وجود مادر را تجربه کرد. سرپرستی او را برادر بزرگش محمد بدست گرفت و همین بهانه هجرت او به پایتخت شد.

سال های 56-57 که مدارس به حالت نیمه تعطیل درآمده بود احمد با روحیه انقلابی در صف اول تظاهرات و فعالیت های انقلاب پیشتاز بود. وی در قیام روز تاسوعا و عاشورای57 با دردست داشتن پرچمی پیشاپیش بچه های محله حرکت می کرد تا جایی که نیروهای شاهنشاهی به آنها حمله ور می شوند و آنها هم در حیات خانه ای سنگر می گیرند.

با شروع جنگ تحمیلی روزی که امام فرمان دادند که مردم جبهه ها را پر کنند او مشتاقانه خود را برای خدمت معرفی کرد وی می گفت ما سرباز امام زمانیم زیرا مملکت ما مملکت اسلامی است رهبر ما اسلامی است، قانون ما قانون خداست.

شهید جعفرنژاد در بسیاری از عملیات‌ها حضور فعال داشت و سرانجام در تاریخ 9/9/60 در عملیات طریق القدس در فتح دلاورانه بستان ردای شهادت را پوشید و شهید شد.

 


نگارنده : fatehan1 در 1393/9/9 8:41:3
 
 
سه شنبه 19 خرداد 1394  3:48 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید مهدي بهجتي اردكاني

وصیت نامه شهید مهدي بهجتي اردكاني
وصيتم به امت حزب الله به خصوص مردم حزب الله اردكان اين است كه از خط امام بيرون نروند و پيرو دستورات امام و رهبر خود باشند و هرگز نماز جمعه و زيارت عاشورا و دعاهاي كميل ، توسل ،ندبه را فراموش نكنند


بسم الله الرحمن الرحيم 
بنام الله  بنام آنكه جانم در دست اوست بنام آنكه زندگيم در جهت اوست بنام آنكه معبودم اوست . 
مقصود و مرادم اوست بنام آنكه همه چيزم از اوست و با درود و سلام بر يگانه منجي عالم بشريت و نايب بر حقش امام خميني و با درود بر روان پاك شهداي انقلاب اسلامي ايران از بدر رسول الله (ص) تا بدر روح الله و با درود و سلام بر خانواده هاي معظم شهدا و اسرا و مفقودين و مجروحين چند كلمه اي به عنوان وصيت شروع مي كنم.
 ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون :گمان مبريد كساني كه در راه خدا كشته مي شوند مرده اند بلكه زنده اند و در نزد خداي خويش روزي مي خورند 
وصيتم به امت حزب الله به خصوص مردم حزب الله اردكان اين است كه از خط امام بيرون نروند و پيرو دستورات امام و رهبر خود باشند و هرگز نماز جمعه و زيارت عاشورا و دعاهاي كميل ، توسل ،ندبه را فراموش نكنند و ديگر اينكه مانع رفتن فرزندانشان به جبهه نشوند .

وصيتم به پدر و مادرم اين است كه از مرگ من ناراحت نباشند بلكه خوشحال باشند و هرگز براي من گريه و زاري نكنند و تا مي توانند براي من مجلس ختم و دعاي كميل بر پا كنند و اگر كسي از من طلبكار بود پولش را بدهيد ضمناً چند ماه نماز و چند روز روزه برايم بگيريد كه انشاءالله پاداش اين همه زحمات را خداوند در آخرت به شما خواهد داد. 
ضمناً از برادران و خواهران گراميم مي خواهم كه اگر بدي از من ديده اند من را ببخشند آه خدايا من افتخار مي كنم كه يك قطره خون ناچيزم را در راه تو دادم انشاءالله اين قطره خون ناچيز در درگاه مقربت قبول باشد.
وصيتم به دوستان و آشنايان اين است كه اگر بدي از من ديده اند مرا حلال كنيد.
وصيتم به دانش آموزان و همكلاسيهايم اين است كه اگر بدي يا خوبي از من ديده اند به بزرگي خودتان مرا ببخشيد از دانش آموزان مي خواهم كه درسشان را خوب بخوانند وگرنه دشمن شاد مي شود. ضمناً از معلمان خوب و گرامي مي خواهم كه اگراذيتي از من ديده اند به بزرگي خودشان اين بنده حقير خداوند را ببخشند. ما بايد در راه خداوند شهيد بشويم تا درخت تشنه اسلام را آبياري كنيم. از همسايگان خوب و مهربانم ميخواهم كه مرا ببخشند ديگر بيشتر از اين وقت عزيز شما را نميگيرم به اميد پيروزي رزمندگان اسلام بر كفر جهاني شهادت سرآغاز زندگيست نترسم ز مرگي كه خود زندگيست

خدا حافظ
مهدي بهجتي اردكاني
15/11/1363 



درباره شهید

    نام : مهدي
    نام خانوادگی : بهجتي
    نام پدر : حسينعلي
    تاریخ تولد : 1347/8/1
   وضعیت تاهل : مجرد
    تاریخ شهادت : 1365/11/11
    محل شهادت : شلمچه
    استان : یزد
    شهر : اردکان



 


نگارنده : fatehan1 در 1393/9/11 10:32:53
 
 
 
سه شنبه 19 خرداد 1394  3:48 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید رضا امرایی

وصیت نامه شهید رضا امرایی
حسین جان! اگر کوفیان تورا دعوت کردند، ولی به عهد خودوفا نکردند و تورا تنها گذاشتند، ما فرزند عزیزت امام خمینی  را که در فرودگاه ندا دادیم قلب ما فرودگاه تو است، را تنها نخواهیم گذاشت.

شهید رضا امرایی

نام پدر :شاه حسین

تاریخ تولدو محل تولد: :1344/07/20 ، روستای چغابل شهرستان کوهدشت

تاریخ و محل شهادت:  1366/12/16 ، سلیمانیه عراق

وصیت  نامه شهید رضا امرایی:

حسین جان! اگر کوفیان تورا دعوت کردند، ولی به عهد خودوفا نکردند و تورا تنها گذاشتند، ما فرزند عزیزت امام خمینی  را که در فرودگاه ندا دادیم قلب ما فرودگاه تو است، را تنها نخواهیم گذاشت.2

پی نوشت:

1.شهید حفیظ الدین لطیفی

2.روابط عمومی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان لرستان/اسنادماندگار1

انتهای پیام/


نگارنده : lorestan93 در 1393/9/23 13:21:37
سه شنبه 19 خرداد 1394  3:49 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید یوسف راسخ

وصیت نامه شهید یوسف راسخ
مرگي بهتر است که بتوان با آن هزاران انسان را از منجلاب ظلمت رهائي بدهيم و جامعه اي به تکامل و پيشرفت سوق دهيم.



الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون. 
مرگ حق است مرگي بهتر است که بتوان با آن هزاران انسان را از منجلاب ظلمت رهائي بدهيم و جامعه اي به تکامل و پيشرفت سوق دهيم.

درود فراوان بر رهبر کبير انقلاب امام خميني که نور چشم ما اين پسر عزيز است. مادر و پدر عزيزم سلام عرض مي کنم و براي شما وصيت نامه خودم را مي نويسم چون مسلمان بايد وصيت کند از رفتن برادرانم به جبهه ها جلوگيري نکنيد که خداي ناکرده ناراحت نشوند .اگر برادرانم آرزوي ديرينه خود که شهادت در راه الله است رسيدند ناراحت نشويد چون در آخرت در محضر خدا نمي توانيد رودروي خانواده ای که چند شهيد داده اند باستيد و روي آنها را نگاه کنيد.
و کمتر گريه و زاري کنيد چون گريه و زاري شما دشمنان اسلام را شاد مي کند شما براي ما زحمت های زیادی کشيده ايد تا ما را به اين سن و سال رسانيده ايد و ما را از دست مي دهيد ولي در حقيقت بدست مي آوريد فکر کنيد ما هم زن گرفته ايم زندگي هم کرده ايم و بعد هم مرده ايم مانند زندگي گذشتگانمان ولي چه خوب است که اين برادران در ميدان کارزار و جهاد بميرند.

اجر شماها را خدا چه در اين دنيا و چه در آخرت مي دهد و من راه و هدف خود را کم کم شناختم و گواهي مي دهم که الله ما را آفريده و ما را به سوي خود مي برد و چه خوب است که ما در راه الله به سوي الله برويم گواهي مي دهم که محمد(ص) فرستاده اوست و حضرت علي(ع) و امام زمان(عج) اولين و آخرين امام ما هستند و خميني عزيز نايب امام زمان(عج) است برادرانم و خواهرانم زشت است که ما در خانه و محله بدون هدف پا و يا دست و يا جان خود را از دست بدهيم در صورتي که عزيزان در جبهه ها و علي اکبر(ع) در ميدان شهيد مي شوند يا پا و دست خود را از دست مي دهند.
مادر عزيزم و پدرم و برادرانم ممکن است در اين مدت من زياد ناسزا به کسي مي گفتم ترا به خدا من را حلال کنيد. انسان اشتباه مي کند من هم اشتباه زيادي مي کردم همه دوستان اگر اشتباهي از من سر زده من را ببخشيد و انشاءالله خدا اجر آنها را مي دهد.در آخر مقداري نماز قضا و نماز شکسته براي من بجا آوريد اجر همه شما به خداي بزرگ.

 1361/12/26



زندگینامه شهید

شهيد يوسف راسخ  به تاريخ شهريور ماه سال 1342 در محله تلخداش شيراز در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود از همان اوان کودکي با ديگر افراد خانواده تفاوت زيادي داشت. دروس ابتدائي و راهنمائي را در مدرسه تلخداش  فرا گرفت و تا کلاس راهنمائي به تحصيل پرداخت او از دوران جواني اهل مسجد بود و آشنا با اين سنگر الهي ، اکثر اوقات اقامه گوي مسجد بود در زمان انقلاب به علت سن کم فعاليت چشمگيري نداشت اما همانند ساير امت به خاطر علاقه زيادي که به امام و انقلاب اسلامي داشت هميشه در صفوف فشرده راهپيمائي و تظاهرات عليه رژيم طاغوت شرکت مي جست .بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و ظهور گروهکهاي وابسته او به خاطر علاقه وافري که به امام و دستاوردهاي انقلاب اسلامي داشت.

شديداً با اين مزدوران سر سپرده مبارزه مي کرد و هر لحظه آماده فداکاري و ايثار در راه تداوم انقلاب بود همزمان با رشد جسمي و بروز شهامت روحيه مقاومت در او نمايان شد . با هجوم گروهکهاي مزدور کردستان و حمله رژيم عراق به جمهوري  اسلامي او که شرف و حيثيت انقلاب اسلامي را در خطر مي ديد اظهار تمايل و آمادگي جهت مقابله با آنها را نمود ولي به خاطر تحصيل تا سال 60 موفق به حضور در سنگر دفاع از ناموس اسلام نشد و درست در همين سال بود که با تشکيل هسته هاي مقاومت محلي او و چند نفر ديگر از دوستانش به عضويت گروه مقاومت مسجد شهيد فيض در آمدند و آموزش مقدماتي شناخت اسلحه و تاکتيک رزمي را در آنجا فرا گرفت . 
در طول مدتي که در گروه مقاومت فعاليت داشت عشق و علاقه او به جبهه و جنگ با دشمنان اسلام روز به روز زيادتر مي شد و همواره منتظر فرصتي بود تا به جبهه اعزام شود در تيرماه سال 60 بود که به آرزوي خود رسيد و با ثبت نام در گروههاي چريکي شهيد چمران و فراگرفتن آموزشهاي لازم عازم جبهه شد و قريب سه ماه در جبهه جنوب ماند بعد از بازگشت از جبهه به دليل عشق و علاقه ای که به جبهه و معنويت آن پيدا کرده بود لحظه اي آرام نداشت تا اينکه سرانجام مجدداً راهي جبهه شد و در آنجا با ادغام گروهکهاي چريکي جنگهاي نامنظم شهيد چمران و بسيج به عضويت بسيج درآمد و با تشکيل تيپ امام سجاد عليه السلام و فاطمه زهرا (س) در گردانهاي رزمي تيپ ها مشغول انجام وظيفه شد و در طول اين مدت با تجربياتي که به دست آورد هميشه در خدمت اسلام بود
شهید راسخ لحظه اي از انجام وظيفه دريغ نمي کرد . با توجه به شهامت و شجاعتي که در او نمايان بود در قسمت اطلاعات و عمليات (شناسائي ) تيپ به کار گرفته شد و نزديک به دو سال در قسمت مشغول خدمت بود او از ياران صديق و با وفاي امام بود که به نداي حسين زمانش لبيک گفته و هيچگاه سنگر حق را خالي نگذاشت بر حسب وظيفه اي که به عهده اش بود اکثر شبها و روزها در کمين دشمن بود تا هر گونه نقاط ضعف و قوت دشمن را شناسائي و گزارش نمايد .
 در عملياتهاي گوناگون شرکت داشت و سپاهيان را تا قلب موضع دشمن هدايت و راهنمائي مي کرد و او شبانه روز در شناسائي و تجسس موضع دشمن بود و چه شبهاي سرد و تاريکی او در زير آتش دشمن مشغول شناسائي و باز کردن محورهاي عملياتي بود .
روحيه قوي و توأم با ايماني خالص که در او بود هيچگاه اجازه ترس و واهمه اي از دشمن را در او نمايان نمي کرد در طول اين مدت در عملياتهاي بزرگي چون فتح المبين و بيت المقدس ، رمضان ، محرم والفجر شرکت داشت و در حمله بيت المقدس بر اثر اصابت ترکش به سينه اش مجروح شد و مدتي در يکي از بيمارستان تهران بستري گرديد. در آن ايام گروهکهاي ملحد و منافق که از جمهوري اسلامي ضربات سختي خورده بودند با انجام بيشرمانه ترين اعمال به خيال خام خود قصد داشتند که به جمهوري اسلامي آسيب وارد نمايد و بدين طريق در روحيه امت شهيد پرور رزمندگان اسلام خللي وارد آورند.
براي رسيدن به هدف شوم خود حتي از حمله به برادران مجروح و جانباز بستري در بيمارستانها نيز ابايي نداشتند و به نقل از برادر مجروحي که در کنار يوسف بستري بود دو نفر از منافقين کوردل به قصد عيادت به بيمارستان وارد شده بودند و بيشرمانه اقدام به قطع لوله اي که به ريه شهيد يوسف وصل بود کردند و پس از آن اقدام به فرار کردند و با اين عمل ، يوسف تا آستانه ي شهادت نيز پيش رفت اما از آنجائي که مشيت و خواست الهي بر اين قرار  گرفته بود که بار ديگر در سنگرهاي حق عليه باطل حضور يابد و به دفاع  از انقلاب اسلامي بپردازد شهادت نصيبش نشد .بدين رو پس از مدتي استراحت و معالجه و بهبودي نسبي که شامل حالش شد مجدداً راهي جبهه نور شد و با تشکيل لشکر 19 فجر و با توجه به تجربه اي که در قسمت اطلاعات و شناسائي داشت مشغول فعاليت شد و مدتها در اين قسمت صادقانه خدمت نمود و هرچه از اقامتش در جبهه مي گذشت شوق و علاقه او به اين مکان مقدس و الهي بيشتر مي شد هرگز احساس خستگي نمي کرد هر چه از عمر جنگ تحميلي مي گذشت روحيه او جهت دفاع مقاوم تر مي شد .
شهید راسخ در مدتي که در جبهه بود همواره با توجه به موقعيتش سعي در بالا بردن کيفيت رزميش  را داشت و براي اين منظور آموزشهاي گوناگوني را با موفقيت به پايان رساند معنويت و روحانيت خاصي در او نمايان بود و روز به روز عاشقانه تر انتظار وصل مي کشيد او هميشه برماندن خود و شهادت و رفتن يارانش غبطه مي خورد و هميشه از نيروهاي مؤمن و فداکار لشکر بود و به همين خاطر به پيشنهاد مسئولين و علاقه خودش به سپاه پاسداران در جبهه تصميم به عضويت در سپاه مي گيرد و در تاريخ 7 فرودین ماه سال 1363  پس از گذراندن مراحل پذيرش به عضويت سپاه پاسداران در آمد و او آنچنان اعمالش خالصانه بود که کمتر کسي از اين موضوع اطلاع داشت .
 او همگام با جنگ و جهاد با دشمن بعثي  به کسب معنويت و اخلاق مي پرداخت و لحظه اي از خود سازي و آماده سازي خود جهت لقاءالله دريغ نمي کرد نماز را با حال و توجه خاص به جا مي آورد دردعاها و مجالس، شور و حال عجيبي داشت کاملاً مشخص بود که او ديگر در اين ديار نيست او اهل عبادت و از اصحاب ليل بود که در خلوت با معشوق خود به راز  نياز مي پرداخت او از خود بيگانه شده بود و لحظه اي آرام و قرار نداشت هر بار که به مرخصي مي آمد نمي توانست در آرامش خانه و شهر مأوي گزيند.

اورا از معنای اسمش بشناسید
هيچگاه از وظيفه اي که انجام مي داد سخن نمي گفت : و کارهايش را هميشه کوچک مي شمرد و چه خالصانه خدمت مي کرد او گمشده خود را در جبهه يافته بود و کاملاً دريافته بود که آنجا نزديکترين مکان و کوتاهترين راه رسيدن به احديت است . قريب به چهار سال جنگ و جهاد و فضاي روحاني جبهه از او انساني والا و بزرگ ساخته بود که قابل وصف نيست .
 آري به واقع او از سربازان  راستين اسلام بود که در مکتب شهادت با الهام گيري از زندگي شهادت سرور شهيدان حسين بن علي عليه السلام خودش را حسيني نمود و سربلند و پر افتخار زندگي کرد چهره نوراني و بشاش او حکايت عشق به معشوق داشت و بي صبرانه منتظر رسيدن واصل بود ، شور و علاقه عجيبي به شهادت در راه معبودش داشت .
در اين مدت شاهد شهادت و مفقود شدن بسياري از دوستان خود بود عاقبت نيز پرواز کنان به جمع دوستان شتافت و سرانجام روز  موعود فرا رسيد و عمليات قدس 3 آغاز گرديد او از جمله پيش تازان اين عمليات بود که برقلب دشمن تاخت و با ساير همرزمانش هنگامه اي در ميان موضع سنگرهاي دشمن کافر به وجود آورد که دشمن بعثي تاب و توان مقابله را در خود نديد و در حالي که غرش توپ ها و سفير گلوله ها فتحي ديگر را به ارمغان مي آورد يوسف در تاريخ 20 تیرماه سال 1364  بر اثر اصابت ترکش به آرزوي ديرينه ي خود که همان شهادت بود رسيد . 
آري مبارزي پر توان و دلير مردي که کوهها و تپه ها بر استواريش و دشتها بر عزم و اراده او مي باليد ، رفت اما کمتر کسي او را شناخت و پي به عمق راز او با معبودش برد او بسان پرنده اي بود که از برابر شناخت پي به عمق راز او با معبودش برد او بسان پرنده اي بود که از برابر ديدگان مبهوت ما پرواز کرد و ما غافليم از اينکه پرنده پرواز کرد و اين ما هستيم که بايد پرواز را ياد بگيريم پيکر پاک و مطهر شهيد يوسف راسخ در تابوتي گلگون و کوچک که انساني بزرگ از چشمه سرخ شهادت عشق نوشيد آرميده بود در تاريخ 27 تیرماه سال 1364 در ميان امواج دستهاي مردم هميشه در صحنه حزب الله شيراز با غرور فريادهاي مرگ بر آمريکا و مرگ بر صدام، تشييع و در گلستان دارلرحمه به خاک سپرده شد .
و السلام  روحش شاد و راهش مستدام باد  

منبع:14600shahid.ir

 

سه شنبه 19 خرداد 1394  3:49 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید اسدالله حسنوند

وصیت نامه شهید اسدالله حسنوند
خداوندا! این بار روی زیبایت را به من بنما و مرا دیگر زنده به خانه و کاشانه ام برنگردان  که دلم می خواهد که در آخرین لحظه های زندگی ام بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو به دست پدر و مادر و همسر و فرزندان کوچکم برسد و طومار دفترچه هستی ام با چنین برنامه ای بسته شود که خود این راه را با دل و جان پذیرایم.



بسم الله الرحمن الرحیم

«ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنه یقتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون» سوره توبه آیه 111

«خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنهایی که در راه خدا کارزار می کنند پس می کشند و کشته می شوند.»

عجب است انسان هایی که می دانند می میرند و می دانند در پای میز محاکمه الهی به بند کشیده خواهند شد اما باز نشسته اند و دست بر روی دست، می خورند و می خندند و آسوده و بی خیال می خوابند؛ چه عجب است داستان آدمی که می داند بعد از مرگ او را باز خواست می کنند اما بی خیال در یک زندگی آسوده روز را به معصیت می گذراند و شب آسوده همراه شیفتگان رویاها به خواب می رود.

خدایا تو خود می دانی که عشق و ایمان به تو و اطاعت از دستورات تو از روی آگاهی و کامل و شناخت شخصی ام می باشد و هیچ عاملی نمی تواند در ایمان من نسبت به تو خللی ایجاد کند بدانید قصد من از جهاد در راه خدا یک هوس یا یک احساس نیست .

از روی آگاهی و با شناخت به اینکه این سفر برایم برگشتی ندارد به این راه می روم و خدای عز و جل را شهادت می گیرم که تا آخرین نفس در راه مقدس حق برای یاری دین حق مستحکم و استوار و جان بر کف ثابت قدم باشم در حالی خود را عازم میدان حق علیه باطل می بینم که به لطف خدا قلبم خروشان و جوشان بر علیه ظالمین و درونم طوفنده از مهر رهبرم و در کل  از خشم شده ام و از پای ننشینم تا با یاری الله و دیگر رزمندگان، کفر را از صحنه روزگار بردارم و یا اینکه همانند یاران حسین(ع) خون خود را در پهن دشت میدان، فدای اسلام و قرآن کنم .

در حالی عازم میدانم که جز به خداوند و روز رستاخیز معادش هیچ دیگری را حتی عزیزترین کسانم را یاد ندارم و آنقدر متاع دنیا برایم و در نظرم بی معنا شده است که حتی نمی خواهم به آنها فکر کنم، و در قلبم ندائی به گوش دلم می رسد که ای حب مقام، ای نفس اماره، ای خود پسندی، ای نخوت، ای شرک، ای حسادت، ای غیبت ای تهمت ای برچسب ای اضافه کار، مرا تنها بگذار، که برای خدا و در راه خدا کمی آرامش قلبی داشته باشم؛ تا کی ای حب مقام مرا به قلاده و بند می کشی؟! و حالا لحظاتی است که بر تمام این صفت های پست غیر انسانی پشت پا زنم و همه را چون مردارهای پست متعفن از خود دور کنم.

الهی من کمربندم را محکم کرده و به یاری حسین زمان قد علم کرده ام تا جان خود را به خریدارش که تویی بفروشم و حالا که در این راه بار سفر بسته ام و قدم بر می دارم و به سوی تو می آیم، تو را به خون سیدالشهداء و خون هفتادو دو تن  بر دشمن زبون پیروزمان کن و پرچم عدل خود را در جهان به اهتزاز در آور و مرا که عاشق تو بوده و شده ام و آرزویم بعد از پیروزی اسلام شهادت است و بارها چه در کوه بلند قامت باز و دراز و چه در میان نخل های خرمشهر و چه در پهن دشت شرق دجله برای دیدارت مشتاق آمده، مأیوس برگشته ام، این بار تو را به جان مهدی(عج) عزیزت که روزی به همین زودی ها ظهور خواهد کرد و امام عزیز را یاری خواهد نمود قسمت می دهم این بار روی زیبایت را به من بنما و مرا دیگر زنده به خانه و کاشانه ام برنگردان  که دلم می خواهد که در آخرین لحظه های زندگیم بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو به دست پدر و مادر و همسر و فرزندان کوچکم برسد و طومار دفترچه هستی ام با چنین برنامه ای بسته شود که خود این راه را با دل و جان پذیرایم.

در خاتمه از خداوند می خواهم رهبرم، این امید قلبم همیشه سلامت باشد و انقلابمان تا ظهور امام زمان بر پا و استوار و پیروز باشد و به بازماندگان شهدا صبر و استقامت خداوند عطا بفرماید و همه شما را به نماز و تقوی و صبر و حق پیشنهاد می کنم.

از خداوند بزرگ سلامتی پدر و مادر و برادران عزیزم و خواهرم و همسرم و مهدی عزیزم و طیبه کوچکم را می خواهم.



درباره شهید


شهید :اسداله حسنوند
نام پدر:علی اله
محل شهادت:چزابه
تاریخ تولد:۱۳۳۴
تاریخ شهادت:۳/۱۲/۱۳۶۲
محل تولد: الشتر روستای بتکی

قسمتی از زندگینامه شهید:
پرستوی مهاجر شهید اسداله حسنوند به سال ۱۳۳۴ در یکی از روستاهای توابع شهرستان الشتر بنام بتکی دیده به جهان گشود و در کانون گرم خانواده ای با خدا رشد و پرورش یافت . وی مقطع ابتدایی را در روستای دو آب علیشاهی گذراند و مقطع متوسطه را تا سال سوم در قلعه مظفری الشتر گذراند و سپس برای ادامه تحصیل به شهرستان خرم آباد آمد و تحصیلات خود را در این شهربه اتمام رسانید.
شهید در سال ۱۳۵۶ به سربازی رفت و خدمت سربازی خود را در مشهد مقدس در جوار مرقد امام رضا (ع) گذراند . وی تقوی و پاکدامنی را سر لوحه زندگی خویش قرار داد و از رذایل اخلاقی دوری می گزید و به نماز شب و تزکیه نفس ایام را سپری می کرد . بعد از اتمام دوره سربازی در بانک استخدام شد که بعد از چند ماه کار در بانک به دلیل وجود زن بی حجاب در بانک و عدم توجه آن زن به نصیحتهای او و بی توجهی رئیس بانک به خواسته شهید مبنی بر ممانعت از بی حجابی به ناچار از خدمت در بانک استعفا داد وبه شغل مقدس معلمی روی آورد وی سپس سرپرستی امور تربیتی الشتر را به عهد گرفت و مدتی نیز به عنوان سرپرست کمیته امداد امام خمینی (ره) منصوب شد. و از طرف اداره کل آموزش و پرورش لرستان پست تحقیق و کار گزینش به وی محول گردید . شهید حسنوند بارها در میادین نبردحق علیه باطل شرکت جست و با روحیه ای بالا و شجاعتی وصف ناپذیر ایثار و رشادتهای فراوانی از خود نشان داد . این سردار شهید در حمله ولفجر ۶ بعنوان آرپی جی زن به قلب دشمن تاخت و در مصاف با دشمن بعثی در منطقه چزابه به درجه رفیع شهادت نائل آمد .

 

سه شنبه 19 خرداد 1394  3:49 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت‌نامه شهید محسن رجبی

وصیت‌نامه شهید محسن رجبی
اگر من وصیتی ننویسم فردا که من را به جایگاه واقعی خویش یعنی نزد ربم برگردم منافقان شایع خواهند کرد که فلانی چشم بسته به مانند خود کوردلانشان کشته شده است. پس مرا این خوف گران آمد و بر آن داشت که انگیزه شهادتم را بازگو کنم.

بسم رب الشهدا و الصدیقین

السلام علیک یا اباعبداللهالحسین(ع) یا ثارالله

ای خوشا با فرق خویش در لقاء یار رفتن/سرجدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتن

با سلام و درود بر حضرت بقیة الله(عج) و شهدای به خون غلتان، امام و امت امام وصیت نامه‌ای را که به صورت نوشته است آغاز می‌کنم: هنگامی که برای نوشتن وصیت نامه قلم بر کاغذ می‌گذاشتم به این فکر افتادم که خدایا من در مقابل بزرگی و جلال و مقامت که ذره‌ای هم به حساب نمی‌آیم و در مقابل این همه نعمت‌های بی حد و حسابت که به طور رایگان ولی بی دریغ در اختیار بندگانت گذاشتی چه بنویسم؟

اگر وصیتی ننویسم فردا منافقان شایع خواهند کرد که فلانی چشم بسته کشته شده است

پس گفتم وصیت نامه را برای که بنویسم؟ به این فکر افتادم که به رهبرم بنویسم. باز در مقابل آن همه کرامت و صفای امام که من و امثال مرا از گرداب ضلالت نجات داد قلم عاجز شد و به خود گفتم که برای امت بنویسم. ولی ناگاه فریاد تکبیر مداوم ملت در راهپیمایی‌ها و تشییع جنازه‌های شهدا و مراسم مذهبی به گوشم رسید. چهره‌های به خون رنگین شده فرزندان شهیدان این امت مرا به وحشت انداخت و قلم در دستم بی حرکت ماند. در پیکر خود فکر کردم. ای خالق و ای پیامبر(ص) یا رسول الله(ص) چه کنم؟ به این نتیجه رسیدم که وصیتی ننویسم. زیرا این همه ایثار و مقاومت این ملت به رهبری آن امام برای نجات دین پاک و مبین اسلام و جهانیان در مقابل سختی‌ها و ناملایمات ناشی از دریوزگی ابرجنایتکاران شرق و غرب به کمک نوکران چشم و گوش بسته داخلی و خارجی من روسیاه برای اسلام عزیز و جهانیان و نجات گرسنگان سیاه و سفید و سرخ پوست امریکایی و غیره چه کردم. در حالی که بیست بهار از عمرم می‌گذرد واماندم که خدایا چگونه در چشمان پر از عشق و محبت حضرت رسول الله(ص) فردای قیامت نگاه کنم و بگویم یا محمد(ص) منم از امت گنهکارت؟ ناگاه چهره کریه استعمار شرق و غرب و مزدوران حلقه بگوششان (منافقین چپ و راست داخلی) و دول‌های مرتجع منطقه در پیش چشمم مجسم شد. که اگر من وصیتی ننویسم فردا که من را به جایگاه واقعی خویش یعنی نزد ربم برگردم این‌ها شایع خواهند کرد که فلانی چشم بسته به مانند خود کوردلانشان کشته شده است. پس مرا این خوف گران آمد و بر آن داشت که انگیزه شهادتم را بازگو کنم.

عزیزان! بدون شک ضلالت و فساد و فحشا و کشته شدن اسلام در دوره رضاشاهی و پسر کثیفش را از یاد نبرده‌اید. حتما بی غیرتی‌ها، قلدری‌ها، خفه شدن بانک الله اکبر در گلوی مؤذن‌ها و مسخره کردن اسلام در رسانه‌های گروهی و به مسلخ کشیدن مسلمین به بهانه مسلمان بودن و بعد از پیروزی انقلاب حمله‌های ناجوانمردانه و شیطان‌های بزرگ و کوچک و به خصوص مزدوران داخلی منافقین و خان‌ها و سرمایه داران و تمامی جرثومه‌های کثیف را از یاد نبرده‌اید. باید از خویشتن سوال کنیم، که چرا و چه کسی و با کدامین پرچم ما را از این همه مصیبت‌ها نجات داد!؟ آیا غیر از امام عزیزمان بود؟ با پرچم لا اله الا الله که آغشته به خون میلیون‌ها نفر انسان زن و مرد از سلاله پاک ابراهیم خلیل الله و محمد رسول الله(ص) و علی(ع) ولی الله و زهرای مرضیه و فرزندان بر حق و پاک و اصحاب و یاران آن عزیزان می‌باشد.

 

اگر هزاران بار زنده شوم، مصمم تر از اول به امام خواهم گفت: یا روح الله لبیک!

بنگر و ببین ای انسان که در طول تاریخ پرچم نجات انسان‌ها در دست توانای کدامین مرد و از کدامین خانه بیرون آمد؟ آیا جز پرچم الله اکبر و در دست توانای مردانی از تبار ابراهیم و از خانه گلین فاطمه(س) بوده است؟ و آیا پیروزی و شکست طاغوت و راندن کفر از کشور اسلامی از کدام کلبه و با کدام پرچم بود. بله همان پرچم نجات بخش اسلام و همان کلبه کوچک فاطمه(س) و کعبه راستین مسلمین و پهلوی غرق به خون بانوی مسلمین حضرت فاطمه(س) بوده است که روح الله عزیز با خشم اولیاء الله از آن خانه خروش کرد و بت‌ها را شکست و می‌شکند و کدامین امت بود که او را با مال و جان یاری داده و یاری می‌دهند. همین مردم محروم و فقیر ایران عزیزمان بود که همیشه به خاندان با عصمت مولایمان علی(ع) وفادار بوده و هستند. پس این همه از خودگذشتگی و عظمت و شرافت که این شهدای میلیونی تاریخ بشریت به خرج دادند. من که بنده‌ای گنهکار هستم. چرا در راه پرافتخار شهادت برای اسلام عزیز قرار نگیرم.

هر کس در هر لباسی به خاطر شهادتم به مقامات دولتی توهین کند به خدا سوگند فردای قیامت یقه‌اش را خواهم گرفت

خون من، جسم من، روح من که امانتی است در دنیا و سرانجام که باید به صاحب اصلی یعنی پروردگار عزیز برگردد. چرا از راه درست که پاکان رفتند برنگردد و ای منافق کوردل! و ای بی غیرتی که ناموس خویش را در آغوش هر اجنبی قرار می‌دهید آیا خیال می‌کنید که ما هم مثل شما به امام راستین ملت خیانت می‌کنیم؟ نه! به خدا اگر هزاران بار زنده شوم به مانند اول و مصمم تر از اول به امام خواهم گفت: یا روح الله لبیک! ای امام زمان(عج) شاهد باش که ما به فرزند زهرا(س) به مانند مردم کوفه و منافقین خیانت نکرده‌ایم. یا بقیة الله شما گواه باشید که ما اگر گنهکار بودیم ولی به جانشینت که فریاد(هل من ناصر ینصرنی) جدت از حلقوم مبارکش برخاست لبیک گفتیم و تا پای جان در مقابل دشمنانش ایستادیم. من از شما می‌خواهم از خدا بخواهید که مرا ببخشد که نتوانستم درست وظیفه‌ام را انجام دهم ولی امیدوارم به اینکه مانند منافقین در شکل‌های مختلف نامردی نکردم. رحمت بی پایان خداوند به امام و اصحابش به خصوص علمای اسلام و سلام و رحمت بر اصحاب مظلومش شهید ایت الله دکتر بهشتی. شهید منتظری و آن هفتاد و دو تن باد. رحمت خدا بر شهدای بزرگ چون رجائی و باهنر و شهیدان دیگر به مانند شهیدان محراب باد و رحمت خداوند بر تمامی شهدا به خصوص شهدای مظلوم کردستان با درود بر استادان شهیدم عبد الحمید و ناهیدی باد. دلم می‌خواهد از تمامی دوستان یاد کنم ولی کاغذ کم می‌آورم و قلمم تمام می‌شود. درود خدا بر شهدای بزرگ و مظلوم جبهه‌ها باد.

خدا نیامرزد آن کسی را که در پست‌های مختلف به مردم خیانت کند

عزیزان! به فقرا کمک کنید. بدون منت و توجه دیگران و ناشناس و همچنین به دولت اسلامی. من آرزو دارم که همگی به مسجدها بروید و پرکنید مساجد را و مراسم مذهبی را گسترش بدهید. خدا لعنت کند هر آنکس را که باعث شکست اسلام در جهان می‌شود. خدا نیامرزد آن کسی را که در پست‌های مختلف به مردم خیانت کنند. خیانت به مردم یعنی خیانت به اسلام. گوش به فرامین ولایت فقیه باشید. به دستور ولایت فقیه هر کمونیست و منافق و گران فروش و زناکار و مفلس خائن را در خانه‌اش به دار بکشید. به خدا آرزو دارم که قسط و عدل را در تمام ابعادش در جامعه مان ببینم من سفارش به پدر، مادر ، خانواده، بستگان و هموطنان ندارم جز ایمان و تقوا

حفظ دستاوردهای اسلام:

در زندگی از مسائل روز عبرت بگیرید. همچنین از شهدا. انشاالله خداوند به ما توفیق دهد که گناه نکنیم مخصوصا تفسیر گناه. هر کس در هر لباسی به خاطر شهادتم به مقامات دولتی توهین کند به خدا سوگند فردای قیامت یقه‌اش را خواهم گرفت و از همگی شما می‌خواهم بیایید این تنها دشمن هستی را از بین ببریم. یعنی هوای نفس که باید به خاطر او و تنها دشمن او را از پای دربیاوریم.



درباره شهید


«شهید محسن رجبی» فرزند رجبعلی متولد 1343 در امیریه تهران است. او اعزامی از لشکر 27 محمد رسول الله(ص) تهران بود که در سال 1363 در عملیات بدر و در منطقه جزیره مجنون به اسارت نیروهای عراقی درآمده و در اسارت به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید والامقام از قبرستان الکرخ عراق بعد از گذشت 30 سال از شهادتش طی عملیات تفحص توسط کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح کشف شد. هویت این شهید از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.

این شهید 20 ساله سه برادر داشت که یکی از آن‌ها چند سال پیش بر اثر سانحه‌ای فوت شده بود. پدر شهید نیز 14 سال پیش پس از سال‌ها انتظار دار فانی را وداع گفته و به سوی فرزندش پرکشید. شهید محسن رجبی در آخرین اعزام خود به همراه پدرش به عملیات بدر می‌رود و در این عملیات مفقود الاثر می‌شود. او پیش از اعزام به جبهه در کنکور سراسری رشته عمران قبول شد و قصد داشت پس از بازگشت از این عملیات درس خود را ادامه دهد اما به فیض شهادت نائل شد.


نگارنده : fatehan1 در 1393/9/25 8:29:0
 
 
سه شنبه 19 خرداد 1394  3:50 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید یدا... آذرخش

وصیت نامه شهید یدا... آذرخش
عزیزانم سعی نمائید هدف اول شما الله باشد، سپس اطاعت امر رهبر حضرت امام خمینی(ره)، زیرا او ولی امر جامعه اسلامی است.

دانش آموخته مکتب خونین حسین ابن علی(ع) دانش آموز بسیجی شهید یدا... آذرخش در خانواده ای با ایمان و انقلابی در شهرستان خرم آباد دیده به جهان گشود.

تحت نظارت و توجهات والدینی با تقوا و صبور تربیت اسلامی و انسانی را به نیکی فرا گرفت؛ زیرا از همان دوران کودکی فردی با استعداد بود و با هوش و ذکاوت خاصش اعمال عبادی را به تقلید از پدر و مادر مومن خود امجام می داد و این شیوه مرضیه را ادامه داد. بطوریکه عاشق نماز و تقوی الهی گردید و به دانستن مسائل دینی و شرعی علاقه مند شد.

در تحصیل درس و علم، دانش آموزی پرتلاش و ساعی بودو با اخلاق و رفتار نیکو و حسنه خود نوجوانی الگو و نمونه برای هم سالان خویش به شمار می رفت.

در دوران مبارزات مردم علیه رژیم فاسد پهلوی و شکل گیری انقلاب اسلامی، این شهید والامقام به همراه دوستان انقلابی خود وظیفه خطیر و انقلابی پخش اعلامیه ها و نشر سخنان حضرت امام خمینی(ره)، و شعار نویسی بر روی دیوارهای شهر را به عهده گرفت و جان برکف در مسیر اهداف انقلاب حرکت نمود، و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز از دست آوردهای خونبار انقلاب دلسوزانه حفظ و حراست نمود.

با تجاوز آشکار دشمن جنایتکار بعثی به مرزهای میهن اسلامی این نوجوانان ایثارگر، فرمان حسینی(ع) رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) را عاشقانه اطاعت کرد، و بعد از کسب آمادگی لازم دفاعی و نظامی به سوی جبهه های نبرد نور علیه ظلمت رهسپار گردید، و مدت زیادی در سنگرهای دفاع مقدس از خاک مملکت اسلامی خویش دفاع کرد، تا سرانجام در منطقه عملیاتی حاج عمران در سن 16 سالگی به شرف شهادت نائل گردید.

و در آسمان ستاره باران کشور عشق چون شهابی فلک پیما ره صد ساله را با یک گلوله داغ یک شبه پیمود، این ستاره درخشنده آسمان عشق و ایثار در فرازی از وصیت نامه خویش می فرماید:

خدایا: بارالها به جبهه آمده ام اما افتخار شهادت را نیافته ام دلم برای دوستان و هم رزمان شهیدم تنگ شده است و مشتاق دیدار آنها می باشم؛ خدایا افتخار پا بوسی آنان را نصیبم فرما.

عزیزانم سعی نمائید هدف اول شما الله باشد، سپس اطاعت امر رهبر حضرت امام خمینی(ره)، زیرا او ولی امر جامعه اسلامی است ثالثاً: در تذهیبنفس خود بکوشید زیرا اخلاق اسلامی و نیکو، پل سعادت است.

شهید آذرخش

شهید یدا... آذرخش

آخرین پایه تحصیلی: چهارم دبیرستان

آموزشگاه محل تحصیل: امام خمینی(ره)

 

درود و رحمت بیکران الهی نثار روح پاکش و راهش مستدام باد...

منبع: کتاب رمز و راز جلد 1

انتهای پیام/

 

سه شنبه 19 خرداد 1394  3:50 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهیدابراهیم آقایی جودکی

وصیت نامه شهیدابراهیم آقایی جودکی
از دنیا ساده و پر از مهر و محبت خانواده و درس و کلاس دل کند و برای یاری رساندن به رزمندگان اسلام به خیل سپاهیان جهان برکف بسیج پیوست...

رزمنده بسیجی شهید والامقام ابراهیم آقایی جودکی، شمع فروزان محفل عاشقان، در خانواده ای روستایی پاک و صادق دیده به جهان گشود. 

تحت تربیت والدین با ایمان، مخلص و زحمت کش خود درس تقوا، پرهیزگاری و ایثار و گذشت را بخوبی فرا گرفت و همراه با درس و تحصیل پا به پای آن بزرگواران در سرما و گرما کار و تلاش میکرد و روح توکل و شکر گذاری به درگاه خداوند بزرگ.
 
 هر روز بیشتر از پیش در او تقویت می گردید. اخلاص، صداقت، شجاعت و ایمان راسخ از شاخصه های اخلاقی وی به شمار می رفت. 
 
زیرا دوران رشد معنوی خویش را در بستری پاک و بی آلایش توام با صداقت و اخلاص بسیار سریع طی کرد و این همزمان با شروع جنگ تحمیلی از سوی جنایتکاران غاصب بعثی بر علیه مملکت و انقلاب اسلامی وطنش بود و آن جوان فرهیخته هدف خویش را یافته و راهش را انتخاب کرد و آن اطاعت از فرمان رهبرش بود.
 
 لذا به ندای ملکوتی پیر فرزانه انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) جهت حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل و مقابله با دشمن از خدا بی خبر، عاشقانه لبیک گفت.
 
 از دنیا ساده و پر از مهر و محبت خانواده و درس و کلاس دل کند و برای یاری رساندن به رزمندگان اسلام به خیل سپاهیان جهان برکف بسیج پیوست؛ و پس از طی آموزش های لازم دفاعی و نظامی به عنوان نیروی رزمی، عاشقانه و جان برکف در سنگرهای آغشته به عطر و بوی شهیدان، دلاورانه از دین و میهن خویش دفاع کرد تا اینکه سرانجام در کربلای شلمچه آنجا که نخلهای سبز قامتش بی سر، اما به استواری و استقامت شهیدان هنوز بر خویش می بالند؛ او نیز جرعه جرعه از کوثر شهادت نوشید، و به آرزوی ابدی خویش نائل آمد.
 
شهدای لرستان
 

شهید ابراهیم آقایی جودکی

آخرین پایه تحصیلی: اول دبیرستان

آموزشگاه محل تحصیل: تربیت معلم شهدای معمولان

 درود و رحمت الهی نثار روح پاکش و راهش پر رهرو باد.آمین یا رب العالمین  

منبع: کتاب رمز و راز جلد 1
انتهای پیام/

نگارنده : lorestan93 در 1393/9/26 11:10:2
 
سه شنبه 19 خرداد 1394  3:50 PM
تشکرات از این پست
09130670628 shirdel2
دسترسی سریع به انجمن ها