0

وصیت نامه های شهدا

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید میر محمود بنی هاشم

وصیت نامه شهید میر محمود بنی هاشم
ما هر موقع در جنگها سست می شدیم به پیامبر گرامی اسلام پناهنده می شدیم. 

بسم الله الرحمن الرحیم

 اینجانب میر محمود بنی هاشم راهی را که پروردگار عالم در قرآن کریم به ما نشان داده است انتخاب کردم راهی که اولیاء وانبیاء خدا آنرا رفتند راهی که ائمه معصومین(ع)و به خصوص سید مظلومین و سید الشهداء(ع) رفته است انتخاب کردم،زمانیکه پروردگار عالم در قرآن کریم آنقدر به رزمندگان اسلام و مجاهدین فی سبیل الله ارزش قائل است،پس چرا ما آن راه را انتخاب نکنیم؟

که اگر نکنیم در غفلت هستیم زمانیکه خداوند در قرآن،سوره توبه آیه110 خریدار جان مومنان به بهای بهشت است و بنده فروشنده،چه است خدا،خون آنانکه در معامله شرکت می کنند زمانیکه پیامبر اسلام در جنگها آنقدر فعالیت کرده و تا پای شهادت پیش می رود و عزیزان و دوستان خود را در این راه شهید می دهد و این قدر استقامت می کند پایداری می کند تا دشمن زبون را به شکست و امی دارد مانند جنگ حنین که حضرت علی(ع) می فرماید:

«ما هر موقع در جنگها سست می شدیم به پیامبر گرامی اسلام پناهنده می شدیم.»

 زمانیکه حضرت علی(ع)اولین امام بر حقّ شیعیان آن همه در جنگ ها شرکت می کند،شمشیر می زند،فداکاری می کند و زمانیکه ضربت دین خدا به سرش می خورد می فرماید:
«فزت برب الکعبه»
قسم به پروردگار رستگار شدم به معنی امام علی(ع)رستگاری را در شهادت می داند،پس چرا ما این راه را انتخاب نکنیم که اگر انتخاب نکنیم در غفلت هستیم زمانیکه امام حسین(ع)در واقعه کربلا آن همه جانبازی می کند عزیزان،اصحاب و انصار خودش را در راه دین خدا شهید می کند و چنین می فرماید من مرگ را جز سعادت و خوشبختی و زندگانی با ستمگران را جز رنج و محنت نمی دانم و زمانیکه حضرت اکبر(ع)در مقابل ناراحتی حضرت امام می فرماید:پدر جان مگر ما حق نیستیم می فرماید بلی،می فرماید پس در این صورت چرا ما باید ازمرگ بترسیم که بترسیم در غفلتیم زمانیکه ریشه اسلام به آبیاری با خون عزیزانش سیراب می شود و رشد می کند و اولیای ما و ائمه ما با خون خودشان ریشه اسلام را سیراب کردند پس چرا ما چنین نکنیم؟که نکنیم در غفلت هستیم زمانیکه پیامبر اسلام آن همه زحمت می کشد،جنگ می کند،ائمه آن همه زجر و بلا می کشد و زمانیکه حضرت موسی کاظم(ع)یازده سال در زندان بغداد می ماند برای بقای اسلام پس چرا ما چنین نکنیم که اگر نکنیم در غفلت هستیم ما باید در راه دین خدا شهید بدهیم،اسیر بدهیم،معلول بدهیم ،تا اسلام زنده بماند انگیزه انتخاب این می باشد پس با توجه به حکم صریح پروردگار عالم،سنت پیامبر اسلام و ائمه اطهار(ع)این راه را انتخاب کردم و در انتخاب این راه کاملاًآزاد بودم و هیچ سازمانی و یا ارگانی در انتخاب این راه دخالتی نداشته بلکه خودم آزادانه انتخاب کردم.

و اما برای امّت حزب الله:

ای امت حزب الله،ای عاشقان ابا عبدالله مواظب این امام باشید به حرفها و نداهای حسین گونه او جواب مثبت دهید و پیرواو باشید،او به ما آزادی داد،او برای ما اسلام را زنده کرد و واقعیت اسلام را به ما نشان داد،او ما را انسان کرد ما کسانی بودیم که آمریکا از ما حقّ وحشیت می خواست یعنی ما را وحشی می دانست در صورتیکه امروز ما به رهبریت امام امّت آمریکا را خرد کردیم و او را زیر پا گذاشتیم ما همان ضعیفی بودیم که زیر چکمه های طاغوت جان می دادیم امام آمد و و ما را نجات داد و کشتی در حال غرق اسلام و مسلمین را و مستضعفین را به ساحل نجات هدایت کرد قدر روحانیّت مبارز را بدانید و از آنها پیروی کنید که آنها راست می گویند و راه راست را به ما نشان می دهند درود خداوند و بندگان صالح او بر روحانیت مبارز در رأس آن امام امت و آیت الله مشکینی و خامنه ای و سایر روحانیت مبارز اسلام.«ننگ و لعنت خدا برآن افرادیکه به نام اسلام تیشه به ریشه اسلام می زنند»ای امت حزب الله خانواده های شهداء را فراموش مکنید و به دیدار آنها بروید و از آنها دلجویی کنید ومخصوصاً خانواده های مفقودین که این خانواده های مفقودین واقعاً در گردن ما حق دارند شما را به خدا یتیمان شهداء را فراموش نکنید.

عزیزان حزب الله جنگ را فراموش نکنید که هنوز هم مسئله اصلی ما جنگ است،جنگ ما جنگ حق با باطل است ما در این جنگ از اوّل مظلوم بودیم و حالا هم مظلوم هستیم درست است که ما انتقام خون خود را تا حدودی از دشمن کافر گرفتیم ولی کافی نیست باید متجاوز تنبیه بشود و تنبیه متجاوز مرگ است و توبة گرگ مرگ است مبادا غفلت بکنید و خون عزیزان ما هدر برود مبادا غفلت بکنی و رزمندگان ما در جبهه تنها بمانند و مظلوم باشند مبادا مثل امام حسین(ع)در میدان نبرد تنها بمانند و ما در مقابل هجوم کفار جهانی از خودمان سستی نشان بدهیم که این واقعاً خطرناک است.

مادران و پدران و جوانانمان باید مثل انصار رسول(ص)و انصار حسین(ع)باشد که انصار خمینی مثل انصار رسول و انصار حسین می باشد و ای امّت حزب الله در تشکیل ارتش بیست میلیونی کوشا باشید ما باید همه عضو ارتش بیست میلیونی باشیم که بسیج در پیروزی انقلاب اسلامی و سرکوبی ضد انقلابیون و پیروزی در جنگ نقش خیلی موثری دارد اما ای امت حزب الله...سنگر ها را خالی نگذارید و به قول امام امّت مسجد سنگر است و نماز های جماعت را حتماً بپا دارید مبادا روزی برسد که مثل سابق مساجد ما فقط در ماه محرم،رمضان باز باشد بقیه روزها بسته باشداین  خطرناک است در مساجد ما باید همیشه باز باشد و بچّه ها در مسجد بزرگ شوند.

امّا پیام من به مسئولین ادارات و ارگانها و به برادران پاسدار:ای برادران مسئول توجه داشته باشید روی میزی که نشسته اید نتیجة خون شهیدان است پس در برخورد با امّت حزب الله خیلی دقّت کنید خود را خادم این امّت بدانید بطوریکه امام امّت خود را خدمتگذار این امّت می داند و به آن نیز افتخار می کنند شما مسئولین نوکرهای این ملّت هستید چطور نوکر با ارباب خود برخورد می کند شما نیز با آنها برخورد کنید و در حفظ بیت المال کوشا باشید و توجّه داشته باشید که حضرت علی(ع)در رابطه با بیت المال چه نوع برخورد داشتند حتی در زندگی یکبار هم که شده نامه حضرت علی(ع)به مالک اشتر بخوانید خیلی مفید است .خود را حافظ خون شهدا بدانید مبادا این قدر کوتاهی بکنید که خشم ملّت مظلوم که نمونه خشم خداست گریبانگیر شما باشد آن موقع است که دمار از روزگارتان در می آورند و این را بدانید که فردای روز قیامت حسابرسی است شهیدان شما را زیر سؤال خواهند برد در برخورد با خانواده شهداء و مجاهدین اسلام نهایت را بکنید و امّا ای برادران پاسدار و ای جانبازان و ای مظلومان می دانم  خیلی زحمت کشیده اید در راه انقلاب،و خیلی شهید داده اید و خیلی معلول داده اید ولی شما وارثان این شهداء هستید یعنی همه شهداء هستید پرچم خونین شهداء الان بر دوش شماست و سلاح خونین شهداء در دست شماست و آیه محکم الهی در سینة شماست رسالت تو خیلی سنگین است و لباس سبز تو کفن  سفید توست و خون تو غسل توست پس برادرم در این رسالت دوستانت کوشا باش تو از همه،به شهداءنزدیکتر هستی چون تو همسنگر شهداء هستی خانوادة شهداء از تو انتظار دارند اسیران از تو انتظار دارند امام از تو انتظار دارد بچّه های یتیم شهداء از تو انتظار دارند که قوّت قلب آنها هستی«در سازماندهی ارتش بیست میلیونی خیلی تلاش کنید خیلی مؤثر است»در میدان نبرد مثل سابق فعّال باشید در سازماندهی نیروهای بسیجی«در تکمیل کادر لشگرها و یگانهای رزمی»-جنگ را-مسئولیت خود بدانید نه مأموریت خود.    

درباره شهید مير محمود بني هاشمي


مير محمود بني هاشمي، در 10خرداد 1337 در روستاي «ساحلي سفلي» از توابع مشكين شهر در خانواده اي كشاورز متولد شد. وي نخستين فرزند خانواده بود و در كودكي با راهنمايي مادرش – رقيه مصطوفي – به ياد گيري قرآن پرداخت.
او تحصيلاتش را نخست در روستاي نيران –در مجاورت زادگاهش– گذراند و آنگاه به همراه خانواده به شهرستان تبريز نقل مكان كرد و در مدرسه شبانه روزي قطران، مقطع دبستان را به پايان برد. دراين زمان روزها در كارگاه قاليبافي كار مي كرد و شبها درس مي خواند. دوره راهنمايي را نيز در مدرسه راهنمايي پاسارگاد تبريز با نمرات عالي در سالهاي 1348 – 50 به اتمام رساند. اما مشكلات اقتصادي خانواده، مانع از ادامه تحصيل او در دبيرستان شد. با اين حال عشق و علاقه به مطالعه، او را به سوي كتابهاي مذهبي، تاريخي و علمي سوق داد. 2
مير محمود، نوجواني را با كار روزانه در قاليبافبي و درس خواندن شبانه، پشت سر گزاشت و دوره متوسطه را به صورت متفرقه پي گرفت. در سال 1354 به پيشنهاد والدينش به خواستگاري سحر ناز (دخترعمه اش) مي روند. به خاطر شناختي كه مير محمود از همسر آينده اش داشت به اين وصلت، رضا داده با هم ازدواج مي كنند. به هنگام ازدواج، مير محمود شانزده و سحر ناز سيزده سال داشتند. مهريه يك جلد قرآن كريم و سه هزار تومان بود و مراسم ازدواج بسيار ساده برگزار مي شود و آنها از سال 1354 زندگي مشتركشان را در خانه استيجاري پدر شروع مي كنند. 
ثمره ازدواج آنها چهار فرزند به نام هاي مير ولي (متولد 1357) ، مير علي (متولد 1360) و فاطمه و زهرا (متولد 1363) مي باشند. 
در سال 1356، مير محمود به سرباز ي اعزام و در نيروي هوايي تهران مشغول مي شود. تماسهاي او با افرادي چون پدر بزرگش كه فردي متدين و آگاه بود بسيار مؤثر واقع شدند و نگرشي ضد رژيم و استبداد پهلوي را به او مي بخشد و حضور او در راهپيماييها و تظاهرات، ‌قبل از اعزام سربازي، ‌ناشي از برخورد و آشنايي او با اين گونه افراد است. در طول خدمت سربازي نيز همچون قبل به فعاليتهايش ادامه مي دهد به طوري كه پخش اعلاميه ها ي حضرت امام (قدس) در پادگان، عمده فعاليت اوست.
در اين مورد، ‌خود چنين تعريف مي كند:
«روزي اعلاميه را به داخل پادگان بردم و به فكر چگونه نصب كردن آن بودم. دوستي داشتم كه اهل تبريز بود و چون شناخت كافي از او داشتم ماجرا را به او گفتم. قرار شد كه او نگهباني بدهد و من اعلاميه را بچسبانم. در حين انجام كار افسر نگهبان مرا ديد و به طرف من آمد ضمن سئوال و جواب متوجه اعلاميه شد من خيلي ترسيده بودم. او گفت: «زود باش اعلاميه را بچسبان و تمام كن»
من فكر كردم اين يك خدعه است. تمامي اعلاميه ها را چسباندم. فردا منتظر احضار بودم ولي خبري نشد. بعد از چند روز ايشان را ديدم. ماجرا را پرسيدم او گفت: ‌من هم اين كار شما را مي كنم ولي مخفيانه.» 
مير محمود اين اعلاميه ها را از پسر عمويش كه روحاني مقيم قم بود دريافت و پخش مي كرد تا اينكه فرمان امام (قدس) مبني بر فرار از پادگان صادر مي شود و او نيز از پادگان فرار مي كند.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، مير محمود در سال 1359 به طور رسمي به عضويت سپاه پاسداران در مي آيد و بعد از سپري كردن دوران آموزش، به جبهه اعزام مي شود و ابتدا به سر دشت مي رود. در سال 1360 در منطقه مهران حضور پيدا مي كند و به خاطر رشادت هايي كه از خود نشان مي دهد مورد تشويق فرماندهان رده بالا قرار مي گيرد. بني هاشم در همان سال به زيارت بيت الله الحرام مشرف مي شود و پس از آن در عمليات بيت المقدس با پست فرماندهي گروهان در فتح خرمشهر شركت مي كند. او در عمليات والفجر 2 و 4 نيز در سمت معاون گردان حضرت سيد الشهدا (ع) و در عمليات خيبر با سمت فرماندهي گردان حضرت علي اصغر (‌ع) شركت فعال دارد كه در آخرين آنها زخمي و به پشت جبهه باز منتقل مي شود اما بعد از دو روز استراحت در بيمارستان مستقيماً به جبهه باز مي گردد و عصا زنان فرماندهي گردان حضرت قاسم (ع) را بر عهده مي گيرد . مير محمود همچنين در عمليات بدر،‌ فرمانده گردان حضرت قائم (عج) است كه طي اين عمليات از ناحيه سر بشدت مجروح مي شود. 
در اين زمان از سوي فرماندهي سپاه، ‌مسئوليت بالا تري چون معاونت تيپ يا مسئول طرح عمليات تيپ به او پيشنهاد مي شود اما مير محمود به واسطه علاقه اش به گردان علي اصغر (ع) نمي پذيرد و در حد فرماندهي اين گردان در عمليات كربلاي 8 و عمليات نصر 7 شركت مي كند. علاوه بر حضور مستمر در خطوط مقدم، مير محمود مسئوليت واحد بسيج مشكين شهر و پايگاه هاي مقاومت را عهده دار بود و به هنگام مرخصي نيز بيشتر وقتش را صرف باز ديد از خانواده شهدا و رفع مشكل آنها مي نمود. مير محمود بني هاشم، گردان علي اضغر را با همراهي دو برادرش مير مسلم و مير طاهر اداره مي كرد ولي نكته قابل توجه اين كه نيروهاي گردان و حتي فرماندهان لشكر نسبت برادري آنها را نمي دانستد. برادرش در اين باره مي گويد:
«ما سه برادر بوديم در يك گردان ولي نيروهاي گردان نمي دانستند كه ما سه نفر برادر هستيم. در لشكر فكر مي كردند كه ما پسر عمو هستيم بعد از شهادت برادرمان مير مسلم (كه فرمانده گروهان حضرت علي اصغر (ع)‌ بود) فرمانده لشكر 31 عاشورا امين شريعتي به منزل ما آمده بود. وقتي عكس شهيد مسلم را ديد تازه متوجه شد كه ايشان برادر مير محمود بوده است.»‌
در سال 1365 مير محمود بر اثر تصادف، شديداً آسيب مي بيند و از ناحيه كمر دچار شكستگي مي شود و به همين خاطر در عمليات كربلاي 5 شركت نمي كند اما برادرش مير مسلم در اين عمليان به شهادت مي رسد.

مير محمود بني هاشم با نوشتن وصيت نامه اي ديد گاه هاي خود را از تاريخ اسلام و شيعه و جايگاهي كه هم اينك به واسطه انقلاب اسلامي در آن قرار دارد تبيين مي كند. وي مي نويسد: «اين جانب مير محمود بني هاشم راهي را كه پروردگار عالم در قرآن كريم به ما نشان داده است انتخاب كردم. راهي كه انبياء و اولياء خدا آن راه را رفتند . راهي كه ائمه معصومين (ع) و به خصوص سيد مظلومين و سيد الشهدا (ع) رفته است انتخاب كردم. زماني كه پروردگار عالم در قرآن كريم آن قدر به رزمندگان اسلام و مجاهدان في سبيل الله ارزش قايل است پس چرا ما آن راه را انتخاب نكنيم؟ »
سر انجام مير محمود بني هاشم در جريان عمليات نصر 7 در منطقه سر دشت و در ارتفاعات دوپاز، ‌در حالي كه پيشاپيش نيروها در حركت بود بر اثر اصابت تير مستقيم به ناحيه سر و شكم در تاريخ 15 مرداد 1366به شهادت مي رسد. مير محمود را علاوه بر شهامت، به تدين و ايمان توصيف كرده اند. آنگونه كه همسر ايشان نقل مي كند كه : «به هنگام تصادف مير محمود ، وقتي در خانه بستري و از حركت منع شده بود و به پشت در بسترآرميده بود، تنها با خاك، تيمم مي كرد و با اشاره نماز مي خواند و از اطرافيانش خواسته بود خاك تيمم را طوري قرار دهند كه تا او بتواند شب هنگام نماز نافله بخواند»

همچنين، نزديكان و همرزمان مير محمود نيز خلق خوي او را پسنديده و در مورد او نقل مي كنند كه بسيار متواضع و به هنگام عصبانيت خويشتندار بوده است.
بعد از شهادت مير محمود، فرماندهي كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي–كه در آن زمان محسن رضايي در اين سمت بود– به مناسبت شهادت مير محمود پيامي صادر كرد. همچنين فرماندهي لشكر عاشورا و فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي منطقه پنج باقر العلوم (ع) نيز پيامهاي جدا گانه اي را به اين مناسبت صادر كردند.

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/9 11:46:47
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید سیدعلی اکبر سامع

وصیت نامه شهید سیدعلی اکبر سامع
خدا را شکر میکنم که با حالتی به دیدارش می رسم که با ذلت و زبونی جان من گرفته نشده است بلکه آگاهانه و با شور و عشق جانم را و همه سرمایه ام را به خاطر اسلام و انقلاب وعزت امام عزیز در راه خدا داده ام.   
بسم الله الرحمن الرحیم

الف : خطاب به پدر :
پدر جان خدا را شاهد می گیرم که قصدم از نوشتن این جملات فقط کسب رضایت شما و اطمینان قلبی شماست و در ضمن بدانید فرزندی که ۲۰ سال برایش زحمت کشیدید و از فراهم کردن هر گونه امکانات و شرایط برای راحتی زندگی و تحصیل و درس خواندن مضایقه نکردید و جوانی خود را بر سر این‌کار گذاشتید ، چه حرفی برای گفتن دارد.

همین جا فرصت را مغتنم می شمارم وخدا را گواه می گیرم و با صدای بلند می گویم”الحق شما وظیفه پدری خود را به نحو احسن بجا آوردید و از تحمل هیچ رنج و مشقتی برای آرامش خاطر وآسودگی من دریغ ننموده اید” و من خدا را شکر می کنم که چنین پدری داشتم و به وجود شما افتخار می کنم. یادم نمی رود درروزهای بچگی و نوجوانی مان که دستمان را می گرفتید و به جلسه قرآن مجید و نماز جماعت می بردید و از همان اول ما را قرآن خوان و نمازخوان و عاشق خدا و پیامبر و اهل بیت تربیت نمودید و من به صراحت می گویم که هر چه دارم مایه اش از تربیت صحیح و اسلامی شماست.

خدا را به حق امام حسین(ع) قسم می دهم که به شما صبر و اجر عنایت کند و در دنیا به شما آبرومندی و صحت و سلامتی و در آخرت رو سفیدی نزد پیامبر و حضرت علی (ع) عنایت فرماید . بابا ما که از سادات هستیم و خود را منسوب به پیامبر می دانیم باید بیش از دیگران خود را مقید به دستورات آنها بدانیم و بیش از دیگران زندگی و اعمال و حرکات آنها را سرمشق قرار دهیم. امام حسین (ع) هم روز عاشورا علی اکبر خود را از دست داد، علی اکبری که به پیامبر بیش از دیگران شبیه بود و یادگار او بود. بابا امام حسین (ع) هم علی اکبر خود را دوست می داشت و من هم یقین دارم و مطمئنم که محبت شما به من بود که گاهی باعث عصبانیت و ناراحتی شما می شدم. ولی امام حسین(ع) گفت راضیم به رضای خدا و شاهد شهادت جوان خود در صحنه کربلا بود. چون اسلام در خطر بود و امام حسین(ع) اسلام را عزیزتر از فرزند خود می دانست،

انشاالله شما هم چنین هستید. درست است که زحمت کشیدید و با هر بدبختی و رنجی که بوده است مرا به اینجا رساندید، درست است که غم نبودن وشهادت من برای شما خیلی سنگین و گران است،ولی بدانید شما مورد نظر و عنایت خدا بوده اید که خدا چنین فیض عظیمی را به من عطاکرده است. من هم به اذن الهی در روز قیامت جواب این خدمت بزرگ شما به اسلام عزیز و انقلاب و ابراز وفاداری به امام عزیز را خواهم داد و شما را به صف انبیا و اولیای الهی خواهم برد، ما که در دنیا نتوانستیم حق فرزندی را بجا آوریم. انشاالله در قیامت و در روزی که پای همه به غیر از مومنان و بندگان خالص خدا بر صراط خواهد لرزید جبران خواهم کرد.

نیکی و ایثار آن است که انسان از عزیزترین چیز در راه خدا بگذرد و این آیه به خوبی در مورد شما صدق میکند که : “لن تنالو البر حتی تنفقوا مما تحبون”زیرا که شما از بهترین چیزتان یعنی جوانتان و حاصل عمر و ثمره جوانیتان در راه خدا و به خاطر انقلاب و وفاداری به امام عزیز دارید و من هم از بهترین چیزم یعنی جانم و موقعیت زندگی و شرایط تحصیل و درسم فقط و فقط به خاطر خدا و ادای وظیفه گذشتم

می دانم که شما آنقدر روشن هستید که بدانید حق کدام است وکدام باطل، ولی چند جمله ایست که می خواهم از ته دل بیان کنم و یقین دارم که شما هم آنرا به گوش جان خواهید شنید.

گریه کردن حق مسلم شماست و شما در این مصیبت هر چه بکنید حق دارید چون داغ فرزند خیلی گران است ، ولی بدانید که با راحت طلبی و خوش گذرانی و در خانه ماندن و فقط شعار دادن انسان عزیزخدا نمی شود و خدا تا انسان را در بوته آزمایش قرار ندهد و او را به رنج و سختی و دوری از خانه و خانواده امتحان نکند و صدق و اخلاص او را ظاهر نکند تا هم خود او و هم دیگران نفهمند و عزت و شرف برای جامعه و امت هم از همین راه بدست می آید.

پس بابا جون صبور باشید و از خدا بخواهید که شما را از صابران قرار دهد همانطوری که امام حسین (ع) در غم شهادت علی اکبر خود صبرکرد و گفت :”خدایا این قربانی را از من قبول کن ” و بدانید که خدا به شما نظر دارد پس کاری نکنید که موجبات ضرر و خسران و غضب الهی را فراهم آورید ،محکم و استوار در مقابل طعن منافقان و ریشخند رفاه طلبان بایستید و فقط خدا را در نظر داشته باشید که شما چیزی را از دست نداده اید ، سعادت و رستگاری جاودانی نصیب شما شده است و نکند خدای نکرده با بیتابی و گریه زیاد موجبات تمسخر و دلخوشی دشمنان اسلام و انقلاب و امام را بوجود آورید و دل آنها را خوش کرده و دل دیگر خانواده شهدا را ناراحت و شکسته کنید .

بدانیدکه من این راه را مشتاقانه و با چشمی باز طی نمودم و نگاه به سالار شهیدان نمودم و این راه را از او یاد گرفتم و خدا را شکر میکنم که با حالتی به دیدارش می رسم که با ذلت و زبونی جان من گرفته نشده است بلکه آگاهانه و با شور و عشق جانم را و همه سرمایه ام را به خاطر اسلام و انقلاب وعزت امام عزیز در راه خدا داده ام. از اینکه نتوانستم به دانشگاه بروم و تحصیل کنم ناراحت نباشید زیرا قصد و آرزوی قلبی من از تحصیل این بودکه به اسلام خدمتی بکنم . حالاکه خدا صلاح و مصلحت دانسته است من هم راضی هستم به رضای الهی .

نیکی و ایثار آن است که انسان از عزیزترین چیز در راه خدا بگذرد و این آیه به خوبی در مورد شما صدق میکند که : “لن تنالو البر حتی تنفقوا مما تحبون”زیرا که شما از بهترین چیزتان یعنی جوانتان و حاصل عمر و ثمره جوانیتان در راه خدا و به خاطر انقلاب و وفاداری به امام عزیز دارید و من هم از بهترین چیزم یعنی جانم و موقعیت زندگی و شرایط تحصیل و درسم فقط و فقط به خاطر خدا و ادای وظیفه گذشتم.

شما هم راضی به رضای خدا باشید،شاید خود همین حکمتی دارد که به همه بفهماند اینها که شهید می شوند فقط برای مردن وکشته شدن ساخته نشده اند وعده دیگری برای درس خواندن.من وظیفه خود را انجام دادم و اگر وظیفه ام درس خواندن بود به حول و قوه الهی به هدف خدمت به اسلام و مسلمین و اعتلای کلمه حق،با جدیت و تلاش مشغول درس خواندن می شدم ولی چه کنم که دشمن اجازه نداد و تقدیر الهی این بودکه مرگ ما مایه نصرت و پیروزی باشد نه حیاتمان.
 
ب:خطاب به مادر:
مادرم،پس از شهادت من هیچ سستی و تزلزلی به خود راه مده و محکم و استوار با توکل به خدا مشغول زندگی باش و همینطور که ما را عاشق اسلام و اهل بیت تربیت کردی،دیگر برادران و خواهرانم را با قوت قلب و دل مطمئن تربیت کن.

هرگاه ناراحتی ها و مصیبت ها بر تو سنگینی کرد، قرآن بخوان تا روحت تازه شود.هرگاه دلت برایم تنگ شد به تکیه شهدا برو و عقده دلت را خالی کن ولی جلوی منافقان راحت طلب و آنهاکه زخم زبان می زنند،محکم و استوار باش و بگو این قربانی را به خاطر خدا و دین خدا و پایداری انقلاب و سلامتی امام دادم و به این قربانی افتخار میکنم.مادرم، خدا را شاهد می گیرم که به وجود شما افتخار میکنم وخدا را شکر میکنم که چنین مادری داشتم.

مادرم بدانیدکه حج شما از همین الان مقبول درگاه الهی است زیرا شما قربانیتان را زودتر فرستادید و خدا آنقدر مرا لایق دانسته است که این فیض عظیم شهادت را نصیبم فرموده است ،نعمتی که نصیب همه کس نمی شود.

من به قرآن خواندن خیلی علاقه داشتم و صوت قرآن را که می شنیدم روحم تازه می شد پس شما هر وقت ناراحت شدید و خواستید گریه کنید، قرآن بخوانید تا ثواب و رحمت و برکت آن به روح من نایل شود.

ج – خطاب به برادران و خواهران خود:

در آخر چندکلمه ای با برادران وخواهرانم دارم که شما الان مورد عنایت خدا هستید و بدانیدکه خدا به شما نظر دارد پس کاری نکنید که موجب سرشکستگی اسلام و انقلاب را فراهم آورید خدا خواسته است من با خونم به خدا خدمت کنم شما انشاءالله محکم درس بخوانید تا عزت برای اسلام و مسلمین فراهم آورید. خدا را در نظر داشته باشید و ذره ای از خط اسلام و انقلاب و امام عزیز منحرف نشوید و نسبت به مسائل انقلاب حساس و هوشیار باشید که وارث انقلاب شمایید.

مادرم بدانیدکه حج شما از همین الان مقبول درگاه الهی است زیرا شما قربانیتان را زودتر فرستادید و خدا آنقدر مرا لایق دانسته است که این فیض عظیم شهادت را نصیبم فرموده است ،نعمتی که نصیب همه کس نمی شود

د – در پایان نامه:

“والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا”

شهادت می دهم بر وحدانیت خدای یکتا و شهادت می دهم بر رسالت انبیا و ختمیت آخرین آنها حضرت محمد ابن عبدالله(ص) و امامت امامان برحق که اول آنها علی ابن ابیطالب امام بلافصل شیعیان و آخر آنها حضرت حجت(عج) قائم بالقسط و عدل و شهادت می دهم که قیامت حق است و روز جزا حق است ،حساب وکتاب و میزان حق است.

همه را به خدای بزرگ می سپارم و پیروزی و نصرت اسلام و انقلاب و امام عزیز را از خدا می خواهم.

“والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته”

درباره شهید

شهید سید علی اکبر سامع در روز نوزدهم اسفند ۱۳۴۵ در اصفهان بدنیا آمد . پدر و مادرش او را نیکو پرورش دادند و از کودکی با قرآن آشنا کردند به طوریکه یکی از معلمین او می گوید : از بهترین و درس خوان ترین دانش آموزان کلاس مدرسه بود و صدای قرآنش هر روز در فضای صبحگاه مدرسه هراتی شور و نشاط خاصی ایجاد می کرد. در سال ۶۴ مدرک دیپلم را دریافت کرد و پس از آن دو وظیفه مهم برایش مطرح شد: جبهه و دانشگاه.

فرمان امام مبنی بر اینکه جبهه ها را پر کنید، او را به نبرد حق علیه باطن دعوت می کرد و تشویق امام بر خودکفایی او را به دانشگاه می کشاند.

سید اکبر سرانجام سال ۶۴ و ۶۵ را بطور متوالی در جبهه حضور داشت و در این بین خود را برای شرکت در کنکور آمده می کرد. محل خدمت شهید اکبر سامع ابتدا گردان یا زهرای لشکر امام حسین (ع) و سپس در جبهه های غرب و در جنوب در خط پدافندی کارخانه نمک بود.
 
آخرین لحظات شهید از قلم دوستش

شهید سید اکبر در شب دوم عملیات کربلای ۵ در تاریخ ۲۰/۱۰/۶۵ در منطقه شلمچه در حالیکه قصد کمک و یاری مجروحی را داشت، هدف گلوله قرار گرفت و در حالیکه زمزمه یا زهرا بر زبانش جاری بود آخرین لحظات عمر را به آماده ساختن خود جهت دیدار با خدای خود می گذراند تا اینکه شهد شهادت را سر کشید.

او در حالی به شهادت رسید که در رشته مهندسی مخابرات دانشگاه شریف پذیرفته شده بود و قرار بود از مهر ماه ۶۵ در کلاسها شرکت کند.

در تاریخ ۲۰/۱۰/۶۵ در منطقه شلمچه در حالیکه قصد کمک و یاری مجروحی را داشت، هدف گلوله قرار گرفت و در حالیکه زمزمه یا زهرا بر زبانش جاری بود آخرین لحظات عمر را به آماده ساختن خود جهت دیدار با خدای خود می گذراند تا اینکه شهد شهادت را سر کشید

پدر سیداکبر پس از شهادت فرزندش در حالی که از شهادت او خبری نداشت خوابی می بیند.

من خواب دیدم که یک نفر به تهران آمد چند سکه به من داد و گفت که اینها در جیب اکبر بوده بگیرید. پرسیدم خود اکبر کجاست؟ گفت اکبر شهید شده. من فریادی زدم و از خواب پریدم.

شناسنامه شهید
نام:سیدعلی اکبر سامع 
نام پدر : ابوالفضل
استان محل تولد : اصفهان
تاریخ تولد : ۱۹/۱۲/۱۳۴۵
دانشگاه : صنعتی شریف
رشته تحصیلی : مهندسی برق
مدرک تحصیلی : کارشناسی
شهادت در عملیات : کربلای ۵
محل شهادت : شلمچه
تاریخ شهادت : ۲۰/۱۰/۱۳۶۵

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/10 10:39:20
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محمد علمدار

وصیت نامه شهید محمد علمدار
فقط چيزي كه دراين دنيا به آن عشق مي ورزم شهادت هست. من به جبهه خونين كربلا ي ايران مي روم. براي چه به جبهه مي روم،براي مقام،نه اينطورنيست.حتما ضدانقلاب به مامردم مسلمان ايران مي گويدكه جوانانتان رااحساساتي كرده اند ،نه اينطور نيست من وامثال من كه به جبهه مي رويم براي پاسداري ازدينمان وآئينمان وحفاظت ازجمهوري اسلامي ايران مي رويم و نه شرقي هستيم ونه غربي،

بسمه تعالي

به نام خداوند بخشنده مهربان كه هرچيز كه دراين جهان است ازآن اوست، كه جزخداي يكتا ديگر خدايي وجود ندارد.

من سربازوظيفه محمد علمدار سن 18 سال ، تولد1341 متولد كوچه بيوك يزد.الان كه دارم اين وصيت نامه رامي نويسم روز جمعه به تاريخ12/04/1360 مي باشدوهيچ كس دركنارمن نيست وچون ديدم مادرم داغديده است وصيت نامه رابه اونمي دهم وصيت نامه رادرجاي امني درخانه پنهان كرده بعدا جايش رابه شمامي گويم .
وصيت من به شمااي پدرومادراين است كه وقتي من درراه خداوراه امام امت خميني بت شكن كه من سرباز كوچك ،كه خاك پاي امامم نمي شوم به افتخارشهادت نائل گردم (گشتم) بهانه به دست دشمن ندهيد و يك دانه اشك غم براي من نريزيد ودشمن خودرا خار وذليل كنيد. وشما بعداز شهيد شدن من افتخاربكنيد كه چنين پسري داشتيد ورفت ودرراه خدابه شهادت رسيد. مگر من عزيزتر از طفل شيرخوار امام حسين"علي اصغر"هستم كه با لب تشنه به شهادتش رساندند كمي به خود آي وفكركن .

وصيت دومم به شمااين است كه حتما به حضورامام مشرف شويدوچون من مي دانم كه شما يعني مادرم داغديده هستيد،كلمات شيرين امام به شمادرس صبرمي دهد وشمامي توانيد داغ من راتحمل كنيد. 
و وصيت سومم به شما اين است كه چندهزار توماني كه به شمادادم واحتياج داشتيد، مراسم دفن جسدم بعداز شهادتم انجام دهيدواگرخرجش تمامي پولم شدكه هيچ واگرباقي ازآن ماند، بقيه رابراي خودتان برداريدوپولهايي كه درسربازي بودم وبرايم فرستاديدحساب كنيد وگمان نكنم كه طلب كاري داشته باشم .واگرداشته باشم طلب كاران جزئي هست . واگركسي آمدوگفت كه ازمن طلب كارهست حتما به اوبدهيد. اگردرخانه بدي به حق شمااي پدرومادر وتواي خواهروتواي برادر كرده ام ازشما مي خواهم كه مراموردعفو قراربدهيد.

فقط چيزي كه دراين دنيا به آن عشق مي ورزم شهادت هست. من به جبهه خونين كربلا ي ايران مي روم. براي چه به جبهه مي روم،براي مقام،نه اينطورنيست.حتما ضدانقلاب به مامردم مسلمان ايران مي گويدكه جوانانتان رااحساساتي كرده اند ،نه اينطور نيست من وامثال من كه به جبهه مي رويم براي پاسداري ازدينمان وآئينمان وحفاظت ازجمهوري اسلامي ايران مي رويم و نه شرقي هستيم ونه غربي،فقط عشقمان جمهوري اسلاميمان است وهيچ حرفي قبول ندارم جزحرفهاي امامم .

اماما سرباز كوچكت محمد را بپذيرودرراه خدا شهادتش را قبول كن. اماما به خدا اگر هفتاد باركشته شوم وخاكستر بدنم را به باد بدهند، باز مي گويم خاك پايت حساب نمي شوم .

وپدرومادرم ،حسين برادرم هم مثل من تربيت كنيد ودرراه خدا جان فدايش كنيد.درآخرخدايا ازتو مي خواهم كه شهادتم رابپذيري ومرا دركنار شهيدان كربلا قرار بدهي .

سرباز وظيفه محمد علمدار تاريخ 12/04/1360

روزجمعه روزي كه به مرخصي يزد رفته بودم اين وصيت نامه رانوشتم ،تاريخ 12/04/1360

الله اكبرخميني رهبر
 
اسلام پيروزاست              چپ وراست نابوداست

ماهمه سربازتوئيم خميني     گوش به فرمان توئيم خميني

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/12 9:54:57
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصيت نامه شهيد محمدرضا كاظمي

وصيت نامه شهيد محمدرضا كاظمي
الهی مرا از بندگان خاص خود قرار بده تا توفیق شرکت در جهاد فی سبیل ا... را پیدا کنم. الهی اگر چه گنهکارم وسرتاسر وجودم نافرمانی توست اما رحم کن وشهادت رانصیبم گردان 


بسم الله الرحمن الرحیم 

ولا تحسبن الذين قتلوا فی سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون                 

وکسانی که درراه خدا کشته می شوند مرده نیستند بلکه زنده اند ودر نزد خدایشان روزی می خورند

بادرود به مرجع مجاهد،زعیم اکبر،قائد اعظم،موسی زمان،درهم کوبنده ستمگران ، بت شکن عصر،منجی نسل، حضرت آیت ا... العظمی الامام روح ا... موسوی خمینی وباسلام ودرود به شهیدانی که با خون رنگین خود نهال این انقلاب را آبیاری کردندوبه نام خدایی که خون را درشریان انسان به جریان انداخت ونوری از انوار خود رادر دل بنده خالص خودش قرارداد ،وصیت نامه خود را آغاز می کنم.

    اسلام چیزی است که همه باید فدای او بشویم تااینکه تحقق پیدا کند   

                                                                                           امام خمینی

آری این انقلاب که سر منشا آن اسلام است احتیاج به خون دارد تاتحقق پیدا کند وچه بسافرزندان این امت این کار راکردند وبرای یاری دین اسلام شتافتند وبالاخره جان خود رافدای این دین الهی کردند. دینی که درخت آن را پیامبر اکرم (ص) بامشقت فراوان ،علی(ع)باجنگ،حسن (ع) باخون دل،وحسین (ع) باسرجدا ازبدن ،کاشتند وحال بدست فرزند ایشان امام خمینی افتاده است وبر ماست که مردانه بایستیم تااین درخت ،زنده وپایدار بماند.مادر عزیز ،حال که زندگیم برای اسلام سودی نداشت شاید مرگم کمک کوچکی به اسلام باشد. مردن باعزت راماازسرور شهیدان حسین (ع) آموخته ایم. وصال عشق نزدیک است باز همدیگر راخواهیم بدید بفاصله یک چشم به هم زدن، پس عبرت بگیرید وهمیشه قیامت را درنظر داشته باشید.انسان یک بار بیشتر نمی میرد چه بهتر است که این مردن در راه خدا باشد،چنین انسانی هرگز خود را تنها،بی پناه ،سرگردان وبی ارزش نمی یابد ،بلکه خودرا ذره ای وابسته به ابدیت بی پایان وکمال بی غایت می یابد.

پیامی با برادران وخواهران دارم وآن این است که ای برادران وخواهران همانگونه که می دانید این انقلاب اسلامی به سادگی محقق نشده، شما هم نباید بسادگی ازآن بگذرید، با زبانتان با قلمتان بارفتار وعملتان وباشرکت درجبهه ها وپشت جبهه ها ،درنماز جمعه وغیره درحد امکان، انقلاب را یاری کنید واز دوستان، این تقاضا را دارم که اگر بدی از من دیده اند ویا ازمن خطایی صورت گرفته است آن را سرنگویند بلکه از خدای برای بنده گناهکارش طلب عفو وبخشش کنند.

الهی مرا از بندگان خاص خود قرار بده تا توفیق شرکت در جهاد فی سبیل ا... را پیدا کنم. الهی اگر چه گنهکارم وسرتاسر وجودم نافرمانی توست اما رحم کن وشهادت رانصیبم گردان،شهادتی خالصانه ،بدون ریا ومقبول درگاهت ،بدانگونه که تکه تکه بدنم ورگهای بریده ام درآخرت باعث شوند که امام علی (ع) بفریادم رسد وامام حسین (ع) شفاعتم کندوامام زمان(عج) مرا جزو غلامان وسربازان خویش حساب نماید. آنقدر سخن زیاد است که نمی دانم از کجا بگویم از آهن ربای جهاد فی سبیل ا... بگویم که این براده ناچیز را بسوی خود می کشد یا ازدنیای دنی بگویم که می خواهد نیروی این آهن ربا راخنثی کند.خداوند به من سعادتی عطا فرمود که درمیان مردان مومن جبهه حق باشم،پروردگارا اگر می دانی که عاشقت شده ام مرا بسوی خود فراخوان وگرنه آنقدر مرا درصافی آزمایشات خود نگه دار تامگر روزی آید که شایسته شهادت گردم ،خدایا دراین دنیا سعی نمودم که درمسیر توباشم هرچندکه خطا وگناهم بسیار است واز عدل تو هراسناکم اما به لطف تو دل بسته ام وامیدوارم.

وتو ای پدر ومادر عزیزم که سالهای متمادی زحمت مرا کشیده اید ومرابزرگ کرده اید مرا ببخشید که در طول عمرم فرزندخوبی برای شما نبودم واز اوامر شما اطاعت نکردم، وای مادرم بعداز مرگ من چون کوه استقامت کن، لحظه ای از یاد خدا غافل مشو.پدرجان اگر چه ازکنار شما می روم ولی ناراحت نباشید چونکه این درسی است که حسین (ع)به ما آموخته است وشما راسفارش می کنم که در راه خودتان ثابت قدم باشید وبرای امام دعا کنید.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی رانگهدار

                                                                                         والسلام

 

محمد رضا کاظمی – تیپ الغدیر –گردان علی بن ابی طالب –تاریخ 07/01/1363 –یزد- خیابان شهید مطهری – کوچه بیوک – دربند موسوی – مدرسه موسوی – منزل حسینعلی کاظمی –پلاک 23

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/12 9:38:18
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید صادق مهدی برزی

وصیت نامه شهید صادق مهدی برزی
قبل از نوشتن این نوشتار به یاد وصیت نامه یکی از شهدا افتادم که گفته بود برای اینکه بعد از مرگم از من آنچنان که نیستم تعریف نکنند وصیتی نمی‌نویسم. ولی تو گویی قلب پرآشوب من جز با نوشتن و گفتن ساکت نمی‌شود. 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

فَمَن کَانَ یَرجُوا لِقاءَ رَبَّه فَلیَعمَل عَمَل صالِحاً وَ لا یُشرِک بِعِبادَه رَبِّه اَحَداَ                      «قرآن کریم»

پس کسی که امید لقاء پروردگارش را دارد، پس عمل شایسته انجام دهد و در عبادت پروردگارش هیچکس را شریک قرار ندهد.

شهادت فخر ما و فخر اولیاء ماست.      «امام خمینی»

مرگ ارمغان مؤمن است.     «رسول اکرم (ص)»

با سلام بر او که جز او حجتی بر خلق دیگر نمانده همان حجت خدا، همان امید اولیاء و همان عصاره پیام انبیاء و اوصیاء مهدی موعود (عج) و با سلام بر پیر جماران، آن عارف دل شکسته و آن سالک طریق حق، آن یگانه رهبر اسلام خمینی بت شکن و با سلام و عرض ادب حضور خیل شهدای عاشق و پاکباز انقلاب و جنگ، آن عاشقان سوخته در عشق معشوق و با آرزوی سلامتی برای معلولین و مجروحین، آن ایثارگران جبهه‌های حق علیه باطل و آرزوی آزادی کربلا و قدس و قبر شش گوشه حسین مظلوم (ع) آن پرچمدار آزدادی و استقامت و شرف. انشاءالله.

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم     انا الله وانا الیه راجعون

قبل از نوشتن این نوشتار به یاد وصیت نامه یکی از شهدا افتادم که گفته بود برای اینکه بعد از مرگم از من آنچنان که نیستم تعریف نکنند وصیتی نمی‌نویسم. ولی تو گویی قلب پرآشوب من جز با نوشتن و گفتن ساکت نمی‌شود. اگر چه عمل نمی‌کنم ولی دوست دارم گفته باشم که مسئولیت قلم از همه بالاتر است و نوشتن وصیت یک دستور الهی:

کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیر الوصیه للوالدین والاقربین حقا علی المتقین

ترجمه: نوشته شد بر شما اگر یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر دارای متاع دنیا باشد وصیت کند برای پدر و مادر و خویشان به چیزی شایسته عدل، این کار سزاوار مقام پرهیزگاران است.

ولی قبل از هر چیز پدر و مادر مهربانم سلام علیکم. قبل از هر چیز از رفتن من غصه نخورید و خدای نکرده به فکر این نباشید که اگر به جبهه نمی‌آمدم کشته نمی‌شدم و از دنیا نمی‌رفتم زیرا قرآن کریم در سوره آل عمران آیه ۱۵۶ می‌فرماید:

یا ایها الذین آمنوا لاتکونوا کالذین کفروا …

ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردید، مباشید مانند کافران که به برادرانشان گفتند چون سفر می‌کردند در زمین یا در جنگ بودند، اگر بودند نزد ما نمی‌مردند و کشته نمی‌شدند…

قبل از نوشتن وصیت نامه باز هم من وصیت‌نامه نوشته‌ام ولی این بار باز هم می‌نویسم ولی این را که در جبهه من این را فهمیدم که زندگی کردن جز در راه خدا یک خسران و یک زیان بزرگ است. اینجا انسان حس می‌کند که گناه زیاد کرده پس همین حالا به شما بگویم قبل از اینکه به جبهه بیایید، حسابتان را بررسی کنید و بقول علی (ع)

«حاسبوا قبل ان تحاسبوا و موتوا قبل ان تموتوا»

زیرا فقط با همین روش است که انسان می‌تواند در خودسازی موفق شود.

برادران عزیزم، مادر و پدرم، همیشه مرگ را به یاد بیاورید و خصوصا در خوشیها زیرا در ناخوشیها انسان بیشتر به یاد مرگ می‌افتد.

مادر عزیز و مهربانم! اگرچه اکنون که این نامه را می‌خوانی شاید دیگر من را نبینی ولی فراموش نکنی که تو مادری و وظیفه‌ات را هم من به تو بگویم که خیلی خوب انجام دادی و در امتحانات خصوصا خانوادگی صبر زیبایی پیش گرفتی و در تربیت فرزندانت حقا که مادر بودی ولی این را فراموش نکن که من امانت بودم و حال هم که می‌روم خدا را شکر کن که این امانت را با سلامت و خصوصا رضایت به پیشگاه خدا تقدیم کردی و من کاملا از تو راضی هستم و امیدوارم که خدا هم از تو راضی باشد که انشاءالله هست.

پدر و مادر عزیزم! شما پیش خدا اجر دارید و مواظب باشید که کارهایتان این اجر را پایمال نکند.

 

 
 

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/13 9:49:53
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید علی اصغر زارع بیدکی

وصیت نامه شهید علی اصغر زارع بیدکی
وبايد بگويم كه آگاه بوده ام كه در اين راه شهادت وكشته شدن وجود داردوانتهاي اين راه به جز شهادت ارمغاني ديگر به همراه ندارد وشهادت در راه خدا را انتخاب كرده ام وتنها ميراثي كه از اوليا وانبياء به ما رسيده است همين مرگ سرخ وشهادت است.  

« يا ايها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي وادخلي جنتي»

باز گرد به سوي پروردگارت اي نفس مطمئنه در حالي كه تو هم از پروردگارت راضي هستي وهم پروردگارت از تو راضي هست پس داخل شو در بندگانم وداخل شودر بهشتم .صدق الله العلي العظيم.

به نام الله پاسدار خون شهيدان ودرهم كوبنده مستكبران وياري گر مستضعفان آن خدايي كه اراده كرده است تا مستضعفان صاحب زمين شوند ووارثيان زمين گردند وسلام به تمامي اولياء وانبياء خداوند از آدم تا خاتم واز خاتم تا مهدي ونايب بر حقش امام خميني ودرودي بيكران بر تربت تمامي شهداء از هابيل تا حسين واز حسين تا شهداي كربلاي ايران وجنگ تحميلي وسلام گرم به شما امت ايثارگروشجاع كه هر قطره خون شهيد ، خون در رگهاي شما را به جوش مي آورد وبه خون خواهي اصحاب حسين منسجم تر مي كند وقتي ما اوراق تاريخ را ورق زنيم ، دو چهرة مشخص است يك چهره حق وديگري چهره باطل يك عده كه با نفس مطمئنه خود همراه وهمگامند وعده اي در مقابل آنها كساني كه هواي نفس اماره را مبدأ عمل خود مي دانند وتنها شهوات وحيات مادري را مد نظر دارند آن پليداني كه به نزديك ديني مبتلايند وآينده را فراموش كرده اند وخلقت انسان را در حصار اين جهان فاني مي دانندمن از اين مفتخرم كه توانسته ام در اين دوراهي راه اول يعني راه انبياء يعني راه مخلصان خدا را انتخاب كرده ام ونتوانسته ام حق وحقيقت را مدافع باشم وبه راهي بروم كه نايب امام فرمان مي دهد ونايب امامم از مولايم امام زمان فرمان مي گيرد

وبايد بگويم كه آگاه بوده ام كه در اين راه شهادت وكشته شدن وجود داردوانتهاي اين راه به جز شهادت ارمغاني ديگر به همراه ندارد وشهادت در راه خدا را انتخاب كرده ام وتنها ميراثي كه از اوليا وانبياء به ما رسيده است همين مرگ سرخ وشهادت است.

علت انتخاب اين راه اين است كه مولايم علي (ع) درآخرين لحظات زندگيشان آن موقع كه در محراب ضربت خوردند به جاي شيون وكمك خواستن تنها اين ندا را سر دادند كه ( فزت ورب الكعبه) يعني به خداي كعبه رستگار شدم .پس شهادت  در نظرو ديدمولا علي (ع) بزرگترين افتخار وسعادت است پس ما كه پيرو چنين مكتبي هستيم بايد در شهادت ومرگ سرخ از هم پيشي بگيريم ونمونة ديگر در تاريخ اسلام موقعي است كه فرزند جوان امام حسين (ع) بعد از ضربت خوردن زياد پيش پدر باز مي گردد وتقاضاي شربتي آب مي كند ، امام قبل از اين كه به علي اكبر جوابي بدهد مي گويد پسرم برگرد به ميدان كه اين بار به دست جدت دربهشت سير آب مي شوي وامام حسين كسي كه قلبها به نامش مي تپد شهادت را براي پسرش مژده مي داند آيا جاي شكي براي ما باقي مي ماند كه تنها مرگ سرخ وشهادت است كه سعادت اخروي هر انسان را تضمين مي كند ووقتي پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند : (ما من قطره احب الي الله عزوجل من قطره دم في سبيل الله)يعني هيچ قطره اي پيش خداوند محبوب تر نيست از قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود .

آيا هدف زندگي براي مسلمين به جز رضايت خداوند است ؟ آيا تنها آرزوي ما جلب رضايت خدا نيست ؟ پس چرا غفلت كنيم ؟ آيا وقتي پيامبر براي معرفي شهادت چنين جمله زيبايي مي فرمايد بر ما ننگ نيست كه در بستر بميريم در صورتي كه مرگ حق است هر جا كه باشي مي آيد سراغت وانسان از تنها چيزي كه نمي تواند فرار كند همين مرگ است پس براي چه ما نشسته ايم كه مي دانيم كشور ما ، ناموس ما ، دين اسلام ما در خطر است .پس برادرم يك كمي فكر كن وتو اي خواهرم چه نشسته اي نگو من زن هستم ونمي توانم كاري بكنم ، دعا بكن نماز جمعه را فراموش مكن كمك پشت جبهه را فراموش مكن ، برو در بسيج خواهران آموزش نظامي ببين كه اگر موقعي تمام مردها ي ما رفتند جبهه اقلاً تو بتوان از خودت واز محل دفاع كني وتقاضاي ديگر من به شما امت ايثارگر اين است كه مبادا امام را تنها بگذاريد ونام خود را در ريف كوفيان ثبت كنيد كه در اين صورت ننگي بر خود در نزد آيندگان به جا گذاشته ايد .

يك نكته ديگر كه هر لحظه در ذهنم تداعي مي كرد ،مي خواستم در لابه لاي اين چند سفارش از مادرم كه سالها رنج وزحمت برايم كشيده است وشبهاي زيادي خوابش را وقف آرامش من كرده است تشكر كنم هر چند زبانم نمي تواند از اين زحمات قدر داني كند .ازخدا مي خواهم كه اجري عظيم در قبال اين زحمات به او عنايت كند ومادر عزيزم هر چه بگويي حق داري چون داغ فرزند براي مادر سخت است ولي خداوند اين قدر به شما اجر مي دهد كه تشكر از آن از داغ من سخت تر است پس از شما مي خواهم در تشييع جنازه ام گريه نكنيد .به همسرم واخويهايم وهمشيره هايم دلداري بدهيد ومادرم اگر يك موقع بلند با شما حرف زدم وبي احترامي نزد شما كردم من را مي بخشيد .از من راضي باشيد.حلال بودي مي طلبم ومادر جان هر چه شما كرديد همسرم ، چون او مادر ندارد شما براي او نقش يك مادر را داشته باش .

وشما اي همسرم: اين فرزندي كه در شكم داري اگر دختر بود اسمش را معصومه بگذاريد واگر پسر بود ابوالفضل وموقعي كه توانست به ملاء برود حتماً بفرستيد قرآن خواندن را ياد بگيرد .وبرود به مدرسه تا چند سالي كه خودتان صلاح مي دانيد بخواند .

وهمسرم هرچند كه من همسر خوبي براي شما نبودم از من راضي باشيد وهمسرم يك موقع خيال نكني بعد از من ديگر كسي را نداري خدا بالاي سر شما هست ومن شما را به اميد خدا گذاشتم ورفتم .مبادا خداي نكرده ناشكري كني كه خدا از تو قهرش بگيرد ، آن موقع بايد تنها باشي پس به جاي ناشكري كردن دعا بكن . نماز جمعه را ترك مكن ، دعاي كميل را حتماً برو اگر يك موقع حرف بلند به شما زده ام من را ببخشيد واز من راضي باشيد شما را به خداي بزرگ مي سپارم .والسلام.

وشما اي اخويها اگر يك موقع بدي ، خوبي از من ديده ايد من را ببخشيد وراضي ندارم يك موقع در تشييع جنازه من گريه كنيد به جاي گريه كردن تبليغات كنيد ومادر و همسرم وهمشيره هايم را دلداري دهيد وامام را تنها نگذاريد .والسلام .بدي خوبي من را حلال كنيد .وشما اي همشيره هايم هر چند كه من برادر خوبي براي شما نبودم از من راضي بلشيد واگر مي خواهيد من از شما راضي باشم هر چه شما كرديد همسرم ، همسرم را تنها نگذاريد به او سر بزنيد خداوند به شما اجري عظيم عطا فرمايد.اگر يك موقع بدي ، خوبي از من ديده ايد من را ببخشيد .والسلام.

وشما اي پدر زن عزيزم از من راضي باشيد وهر چه شما كريد درخشنده ، او را دلداري بدهيدكه خداي نكرده نا شكري نكند وخودتان هم مقاوم ومستحكم باشيد .خداوند به شما اجري عظيم عطا كند .

وشما اي مادر زن عزيزم كه راستي از مادر زن واقعي براي من وهمسرم برتري داشتيد ، از من راضي باشيد . از خداوند مي خواهم به جاي خوبي هاي شما اجري عظيم عطا كند .وبي بي صغري لازم به گفتن نيست كه من بگويم هر چه شما كرديد درخشنده چون موقعي كه من بالاي سر او بودم اين جنين بوديد حالا كه ديگر معلوم است ولي هرچه شما كرديد در خشنده او رادلداري بدهيد ، دعاي امام را فراموش نكنيد ، رزمندگان را دعا كنيد . والسلام.

ديگر عرضي ندارم از دائي ها وعمو ها وخاله حاجي وعمه معصومه وتمام فاميل وهمسايه ها حلال بودي مي طلبم . از من راضي باشيد خداوند شما را حفظ كند . واز دامادهايمان حلال بودي مي طلبم ومادر عزيزم ، دو دانگ خانه درخشنده دارد يك دانگ ديگر هم به اوبدهيد يادتان نرود.ومن 1000تومان نذر مسجد ابوالفضل دارم بپردازيد.

  علي اصغر زارع    مورخ :3/10/1365

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/12 9:6:1
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهيد علي زارع بيدكي

وصیت نامه شهيد علي زارع بيدكي
برسنگ مزارم ناکام ننويسيد زيرا که خودم اين راه را انتخاب کردم و با آغوش باز به استقبال لقاء پرکشيدم. 

بسم رب شهداء والصالحين اذن للذين تقاتلون بان ظلموا وان الله علی نصرهم لقدير

اجازه داده شدبه رزمندگا ن اسلام بجنگند زيرا بر آنان ظلم شده است وهمانا خداوند بر پيروزی آنها قادر است.

 با درود وسلام بر حضرت حجة ابن الحسن مهدی صاحب الزمان و نائب بر حقش امام خمينی رهبرکبير انقلاب و بنيانگذار جمهوری اسلامی ايران وبا درود وسلام بر شهيدان اسلام وقرآن وبا درود و سلام بر مجروحين و معلولين انقلاب و با درود وسلام بر اين پدرومادرانی که با خون فرزندانشان اين انقلاب اسلامی را آبياری کردند. 
پروردگارا اکنون در حدود يکسال است که توفيق نصيبم کردی تا به جبهه نبرد ايمان و کفر خدمت کنم سپاسگذارم مثل هميشه.

اما خدايا اين شکرگذاری را خالص و بی ريا گردان. 
خدايا اکنون که نهضت جهانی اسلام اوج گرفته و اين نهال پر ارزش و پرثمر پيروزی از انقلاب خونين کربلا احتياج به خون دارد ما تحت فرمان ولی امرمان حضرت آيت الله العظمی امام خمينی مد ظله به اين ميدان می رويم تا با خون خويش پيروزی هميشگی مستضعفين را در طول تاريخ بيمه نمائيم .
ما می رويم تا با کسب پيروزی فتح يا شهادت قدرت اسلام را به جهانيان بنمائيم. من خيلی به درگاه خدا ناليده ام و گريه کرده ام و از او حاجت خواسته ام تا مرا به آرزوی نهايی خود يعنی لقاءالله که همان شهادت است برساند، اما تا کنون هرچه در زده ام جواب نشنيده ام واميدوارم که به زودی بشنوم. 
بالاخره پس از انتظارهای فراوان موقعيت اينکه به نقطه اوج و تکا مل که همان شهادت در راه اسلام است نزديک می شوم وبه آرزويی که آرزوهايم در آن نهفته شده می رسم . 
خدای را می ستايم که به من لياقت چنين کاری که همان جنگ با کفار است را داد و همانطور که دعا می کردم دعايم را استمرار می دهم که در اين جنگ مرا جزء شهدا قرار دهد . و به يگانگی خداوند، وجود پيامبران و امامان ومعصومين معتقد ونيز به ولايت فقيه که دنباله رو راه امامان است ايمان دارم.
من به خواست و اراده خداوند تبارک وتعالی و با آگاهی از پايان اين راه به ماموريت می روم و اميدوارم که بتوانم با نثا ر خون خودم رضا يت خالقم را جلب کنم وبه انقلاب اسلامی کمک نمايم 
( فمن يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صا لحا ). مپنداريد آنانکه در راه خداکشته شده اند مردگانند بلکه زنده اند ونزد خداوند روزی ميگيرند. 
سلام برتو ای رهبر بزرگ اسلام وسلام بر تو ای پدرو مادر عزيزم و سلام بر شما که آنگونه فرزندان خودرا در دامن پاک خويش پرورانده ايد و او را به خدای خود هديه کرده ايد .
آری که آزادانه وتنها هدفم در تمام نا اميديها، عاشقانه در راه خدا گام نهادن بود.آری مادرم در مرگ من بجای غم اندوه، شادی و مباهات برگزينيد تا ديگران ادامه دهنده راهم باشند. 
برسنگ مزارم ناکام ننويسيد زيرا که خودم اين راه را انتخاب کردم و با آغوش باز به استقبال لقاء پرکشيدم.
هدف از اينکه به جبهه آمدم اين بود که بتوانم کفاره گناهان کبيره وصغيره خود را اداء کرده باشم و نزد خالقم آبرويی کسب کنم. وماتدری ماذا تکسب غداوماتدری نفس بای ارض لا تموت ان الله عليم خبير.(لقمان /۳۴) " نمی داند هيچ نفسی که چه کسب می کند فردا ونمی داند هيچ نفسی که به کدام زمين می ميردفقط خدای دانا آگاه است". 
مادر ،خواهر وبرادرانم هيچ ناراحت نباشيد وشکر گذاری کنيد. از خداوند می خواهم اجری عظيم وصبري جميل به شما عطاء کند . 
هم اکنون که ا ين نوشته را می خوانيد خود در ميان شما نبود .وفقط يادي از من خواهد بود. از کليه دوستان وآشنايان وبرادران وخواهران، پدران ومادرن عزيز از شما تقاضا دارم که تاآنجا که اين انقلاب اسلامی را همراهی کرده ايد ازاين به بعدهم از همرايی با آن دست برنداشته وبا همت پی در پی خود اين جنگ را به پايان رسانده واين انقلاب اسلامی ايران را به ساير کشورهای دنيا عرضه داريد وزمينه ظهورحضرت مهدی(عج)را فراهم سازيد از کليه شما طلب آمرزش وبخشش می کنم.

                             ۱۱/۱۱/۶۱      محمد علی زارع بيدکی


نگارنده : fatehan1 در 1392/6/12 10:33:45
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:13 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید اکبر قدیانی

وصیت نامه شهید اکبر قدیانی
ما زخم خوردگان تیره ترین، سرد ترین، بلند ترین شب های جور بودیم...



بسم الله الرحمن الرحیم
 

ما زخم خوردگان تیره ترین، سرد ترین، بلند ترین شب های جور بودیم. ما شلاق خوردگان یلدای ستم بودیم. اولین شعاع فجر را که دیدیم خیز گرفتیم. عاشقانه به سوی شفق دویدیم تا در چشمه خونین خورشید، زخم های استخوان گداز خویش را بشوییم؛ که ثابت کنیم: سرخی بالاترین رنگ است، نه سیاهی. که سیاهی می پوشد. سرخی می شوید و جلادان تاریخ را رسوا می کند. «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست». سپیده دم خونین عشق، فرارسید دوستان. ای برادر! ای خواهر! تو را فقط یک وصیت، تو را فقط آخرین حرف که؛ خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه دار. 
التماس دعا!
اکبر قدیانی/ 9 اردیبهشت 61








درباره شهید

شهید قدیانی نهم اردیبشهت 61 قبل از شروع عملیات، با بلندگوی گردان مقداد روضه آخرش را خواند و ساعاتی بعد از ناحیه گلو تیر خورد و با حنجره خونین به شهادت رسید.
شهید اکبر قدیانی از شهدای مسجد جواد الائمه (ع) است. وی مداح و موذن مسجد معروف جوادالائمه (ع) بود که سالها با رژیم پهلوی مبارزه کرد و چند بار تهدید به ترور شد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی همراه با اعضای مسجد جواد الائمه (ع) از جمله بهزاد بهزاد پور، امیر حسین فردی، مصطفی خرامان و فرج الله سلحشور فعالیت های زیادی انجام داد.

با آغاز جنگ به جبهه رفت و در عملیات آزاد سازی خرمشهر شرکت کرد. شهید قدیانی نهم اردیبشهت 61 قبل از شروع عملیات، با بلندگوی گردان مقداد روضه آخرش را خواند و ساعاتی بعد از ناحیه گلو تیر خورد و با حنجره خونین به فیض شهادت نائل آمد.


تصویر زیر نیز شهادت نامه شهید اکبر قدیانی به قلم استاد نصرالله افجه ای است.


نگارنده : fatehan1 در 1393/7/28 11:12:41
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:13 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محمد قبادی

وصیت نامه شهید محمد قبادی
بارالها تو را به یگانگیت قسم می‌دهم که مرا ببخشی و مرگ مرا شهادت قرار دهی. 
بسم الله الرحمن الرحیم

الموت فی حیاتهم مقهورین و الحیات فی موتکم قاهرین.

همانا برای کسانی که به این دنیا دل بسته‌اند مرگ پایان زندگی است اما برای مجاهدین فی سبیل الله مرگ پایان زندگی نیست بلکه آغازیست توام با جاودانگی.

من شهادت در راه حق و اهداف الهی را افتخار جاودانی می دانم. «امام خمینی»

با سلام بر مهدی موعود (عج) و نایب برحقش امام خمینی و سلام بر تمام شهدا و تمام خانواده‌های شهدا که در مقابل تمام سختیها برای خدا صبر می‌کنند و سلام به امت خوب حزب الله و پدر و مادر و خانواده عزیزم.

چون بر هر مسلمان واجب است که وصیت نامه بنویسد ما هم این تکلیف را انجام می‌دهیم. خدا می‌داند که هنوز در حدی نرسیده‌ام که کسی را نصیحت کنم و هنوز ساخته نشده‌ام و از خدا می‌خواهم که منِ رو سیاه را ببخشد همچون حر که او را در آخرین لحظات بخشید مرا هم ببخشد در حالی این وصیت نامه را می‌نویسم که خود را لایق شهادت نمی‌بینم و اگر خدا خواست و این بنده حقیر را به این درجه رساند ، بدانید این راه را آگاهانه انتخاب کرده ام و این راه امام حسین علیه السلام و راه امام امت است. مردم بدانید این خون شهدا بود که اسلام را زنده کرد و به یاد داشته باشید که چه بودیم و چه شدیم. آیا فکر کردید که این کارها را که کرده ، شماها چه مسئولیتی دارید. خدا می‌داند این برادرها با چه عشقی به جبهه‌ها آمده اند و از جان و زن و فرزند گذشته اند و می خواهند راه حسین علیه السلام را ادامه دهند.

 لحظه‌ای در زندگی از انقلاب دوری نکنید که از خدا دور شده‌اید و سعی کنید گوش به فرمان امام باشید و اگر گوش کردید مطیع فرمان رسول الله بوده‌اید و همانطور از یاران امام و روحانیت مبارز حمایت کنید که این روحانیت بود که شما مردم را از جهل و نادانی نجات داد. عزیزان حزب الله سختیها را به جان  بخرید که در آن دنیا راحت هستید بدانیداکنون که همه زنده اید، چه بهتر که در این راه باشید.

 و اما برادران پاسدار و بسیجی :

ای عزیزان شما سعی کنید که با اخلاق و رفتار خود برای مردم الگو باشید و همیشه یار و یاور امام باشید و سعی کنید از تفرقه بپرهیزید که دشمن همین را می‌خواهد. اگر خدای ناکرده کسی که مسلمان است ارگان یا شخص مومنی را تضعیف کرد و آن ضد انقلاب هم همین کار را کرد بداند که حمایت از ضد انقلاب کرده است و عزیزان سعی کنید امام را الگو قرار دهید و همگی سعی کنید که جهاد اکبر و اصغرنمایید.

  از دانش آموزان خواهش می‌کنم که به درس علاقه نشان دهند زیرا اگر آنها درس نخوانند ضد انقلاب جای آنها را خواهد گرفت.

 از خانواده عزیزم و پدر و مادرم می‌خواهم که مرا ببخشید و همیشه به انقلاب و جنگ اهمیت بدهید و بی تفاوت نباشید و در مقابل سختیها سعی کنید که صابر باشید . پدر عزیزم از شما می‌خواهم که در مسائل نظامی شرکت کنید و  امیدوارم که مادر و خواهرم بتوانندسختیها را زینب گونه تحمل کنند .

 به خواهران نصیحت می‌کنم که سعی کنند پوشیده بمانند هم خودشان به گناه نیافتند و هم دیگران را به گناه نکشانند.

در پایان  من پولی به سپاه بدهکار هستم در رابطه با شیشه ای که شکسته ام. جنازه من اگر آمد هر کجا که صلاح دیدید تشییع کنید و راضی نیستم کسی پیراهن مشکی بپوشد و کسی اگر مراسم عقد یا عروسی دارد  عقب بیاندازد. خدا یار و یاور همگی شماها باشد.

بارالها تو را به یگانگیت قسم می‌دهم که مرا ببخشی و مرگ مرا شهادت قرار دهی.

بارالها به من لطفی نما و قدرتی ده که در آخرین لحظات هم در حالی که ذکر تو را می‌گویم از این دنیا بروم.

بارالها لحظه ای مرا به حال خودم وامگذار.

 بارالها در فرج آقا امام زمان (عج) تعجیل بفرما.

 بارالها امام امت و یاوران او را تا انقلاب مهدی (عج) حفظ بفرما.

 بارالها پدر و مادر را از ما راضی بگردان.

 بارالها اسلام و رزمندگان اسلام را موفق و پیروز دار.

نگارنده : fatehan1 در 1392/5/30 10:59:39
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه شهید پرویز بیات

وصیتنامه شهید پرویز بیات
امکان دارد اتفاقی واقع شود که جنازه من به دست شما نرسد آنگاه به یاد شهدای کربلا بیفتید و ناراحت نشوید و هروقت دلتان گرفت به بهشت زهرا بروید و به مزار این همه شهید بگریید آن وقت درد خود را فراموش خواهید کرد.



بسم الله الرحمن الرحیم

هنگامی که خون بر عرصه توحید پرتوافکنده است دیگر جای ماندن نیست باید رفت و حسینی شد، باید رفت و کربلایی شد .

با سلام بر یگانه منجی عالم بشریت و با سلام بر خمینی کبیر آن پیر جماران ، و با سلام بر شهدا و خانواده شهدا و با سلام بر کودکان خردسال بسیجی .

درخت انقلاب اسلامی برای سیراب شدن احتیاج به خون دارد.اماممان " هل من ناصر ینصرنی" صدا میزند. بر ملت مسلمان ایران واجب است که بر این پیام امام لبیک بگوید و این درخت را با خون خود سیراب کند. با جاری شدن خونمان است که حکومتمان تغییر میکند و به حکومت عدل الهی آخرالزمان متصل می شود . فراموش نکنید دنیا به آخر میرسد، سعی کنید به دنیا دل نبندید و خود را مهیای سفر آخرت کنید. فراموش نکنید امام زمان شما حضرت مهدی (عج) است . لحظه ای از دعا برای سلامتی و ظهور ایشان غفلت نکنید. گرفتاری ها و مشکلات خود را به واسطه آن  حضرت حل و رفع کنید. آرزوی من از خداوند رساندن طلوع فجر و ظهور امام زمان (عج) به زودی است .

 بسیجی ها مرغان آغشته به خونی هستند که جایشان در این دنیا نیست .

 و وصیتم به پدر و مادر گرامیم :

درزندگی  رنج فراوان به شما داده ام ولی امیدوارم که جانم  را در راه شما فدا کنم که راه شما همان راه خداست. امیدوارم هیچوقت به من ناکام نگوئید چون من در نهایت کام را گرفتم که بهترین نعمت هاست. و در ضمن برای من گریه نکنید زیرا بردباری و صبر شما بیشتر باعث شکست دشمن میشود و برادرانم را در راه دین اسلام تشویق کنید و بگوئید که راهم را دنبال کنند .

مادرم !

که بعد از خدا مهربان ترین و عزیزترین موجودها نزد من هستی و من به وجود تو مادر افتخار می کنم که چنین فرزندانی را تربیت کردی که افتخار اسلام باشند .

پدر و مادر و خواهر و برادران عزیزم !

امکان دارد اتفاقی واقع شود که جنازه من به دست شما نرسد آنگاه به یاد شهدای کربلا بیفتید و ناراحت نشوید و هروقت دلتان گرفت به بهشت زهرا بروید و به مزار این همه شهید بگریید آن وقت درد خود را فراموش خواهید کرد .

و تو ای خواهرم !

تو نیز زینب زمان باش و در هرآنچه هوس کردی پرهیز و در راه خدا مبارزه کن. و زینب وار با ناملایمات دست و پنجه نرم کن .

برادرانم !

راه خدا بهترین و برترین راه هاست ، پوینده و کوشنده در این راه باشید .

وصیت نامه شهید پرویز بیات 
 

مشخصات شهید
 

نام : پرویز
نام خانوادگی : بیات
نام پدر : ناصر
محل تولد : روستای علی آباد شهریار
تاریخ تولد : 1344
تاریخ شهادت:9/4/1365
محل شهادت : ایلام مهران
نام گلزار : شهدای شاهد شهر

شهید پرویز بیات در سال 1344 در روستای علی آباد(شاهد شهر) شهریار در خانواده ای مومن و متعهد  به دنیا آمد. 
پس از طی دوران طفولیت و سپری نمودن دوران تحصیل ابتدایی و راهنمایی وارد مقطع دبیرستان شد.پس از گذراندن اول دبیرستان اذن شرکت در صحنه پیکار و جهاد را از خانواده گرفت. 
دوران دبیرستان او مصادف با حمله ناجوانمردانه عراق به خاک ایران بود به همین خاطر عازم جبهه شد و دوران دبیرستان را در مجتمع رزمندگان در جبهه ها گذراند.
اولین اعزام ایشان بعد از طی دوران آموزشی به شهرستان بانه(استان کردستان) بود. چهار ماه و اندی پس از مراجعت چند صباحی در منزل بود و دوباره عازم جبهه ها شد. ایشان چندین بار توفیق حضور در جبهه را پیدا کرد.
در تمام دوران حضورش در جبهه همواره یک بسیجی مخلص بود و در عملیات های متعددی حضور داشت در اکثر عملیات ها تک تیرنداز معمولی بود و در اواخر حضورش به عنوان آرپی جی زن فعالیت می کرد .او فردی شجاع و نترس و دلاوری سخت کوش بود.
در عملیات والفجر 8 از ناحیه گوش و دو پا مجروح شد و بعد از گذراندن دوران نقاهت با توجه به عنایت خداوند بزرگ و لطف امام هشتم امام رضا (ع)بهبود یافت و مجددا در جبهه ها حضور یافت و در نهایت در عملیات کربلای یک در فتح پیروزمندانه مهران به لقالله پیوست.
به قول برادرش (علی بیات) که در عملیات خیبر به اتفاق شرکت نموده بودند و مسئول دسته ایشان بود، روح شجاعت و فداکاری ایشان در این عملیات جلوه خاصی پیدا کرده بود. او تک تیراندازی ماهر ،تیربارچی شجاع و خلاصه انسانی تابع ولایت بود. 
پس از اتمام دوران دبیرستان در کنکور تربیت معلم در سال 1365 شرکت کرد و قبول شد که در تیر ماه همان سال در عملیات کربلای 1 در بازپس گیری شهر مهران به درجه رفیع شهادت نایل شد .



شهید پرویز بیات قبل از شفا گرفتن در حرم امام رضا


ماجرای شفا گرفتن شهید پرویز بیات  از امام رضا 




به ترتیب از سمت راست شهید مصطفی پور قاسمی،شهید پرویز بیات، شهید محمود رضاپور



امضای شهید :

 


امضای پدر و مادر شهید پایین وصیت نامه شهید :

 

وصیتنامه با دستخط شهید




 

 


 

 

 




 


نگارنده : fatehan1 در 1392/11/8 10:54:50
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید غلامعلی(پرویز) سراج

وصیت نامه شهید غلامعلی(پرویز) سراج
خوشا بر تجاری که  در سوق  عشق با  سر آمد عاشقان  به معامله ای پر سود  پرداختند و رضای او را بر تمام هستی ترجیح دادند. 
 
بسم الله الرحمن الرحیم

ان الله اشتری من المومنین  اموالهم و انفسهم بان لهم الجنه

همانا خداوند از مومنان مالها و جانهایشان را خریداری می نماید و ( در این معامله )  برایشان جنه را میدهد.

آغاز سخن با نام تو که مبدا هستی و سرچشمه وجودی، تو خدایی که بر اساس عشق جهان آفریدی  و در مسلخ عشق با عاشقانت معامله ای کردی که او را از عذاب الیم  نجات می دهد و به بهشت برین می رساند. معامله ای که عاشق خویش را فدای معشوق می نماید و تو نیز در مقابل همه چیز به او می دهی.
 
خوشا بر تجاری که  در سوق  عشق با  سر آمد عاشقان  به معامله ای پر سود  پرداختند و رضای او را بر تمام هستی ترجیح دادند. خدایا عبدی ذلیل که جز  امید و عشق به درگاهت و دوستی  او لیاقت چیزی ندارد آمده و در این جهان  مادی سخن می گوید، عبد سخن نمی گوید معبود کلام می سازد.
محبوبا ترا به محبین در خانه ات سوگند این حقیر را  در این بسیج شرکت ده و نظرم را بر وجه خویش بگردان، بر اولیا و اوصیا و مومنین درود فرست که واسطه رحمت و فیض تو هستند.

عزیزان نوشتاری که ملاحظه می کنید چند جمله ای است که به عنوان وظیفه بر کاغذ می آید. جهان بر دور محور ولایت می چرخد با نبود ولایت هستی ممکن نیست، در اسلام عزیز اعمال بر اساس ولایت سنجیده می شود و هر کس با امام و پیشوای( ولی و سرپرست) خویش محشور می گردد.

ولایت حقه از خدا شروع  و در طول آن به انبیا و خاتم  آنان  حضرت محمد (ص)  ختمی مرتبت که درود خدا بر او و آل پاکش باد و اوصیا و جانشینان ایشان(ولی فقیه) می رسد. امتثال فرامین هر یک واجب الاطاعه است. اگر پیامبر سخنی بگوید  باید اطاعت شود  به نص صریح  قرآن: ما اتاکم الرسول فخذوه
و همچنین ائمه (ع) و ولایت فقیه  که در عصر حاضر در زمان غیبت بر عهده فرزند پاک رسول، امام خمینی است که بر عمرش  پر برکتش بیفزاید.


وقتی مردم بخواهند حرکت کنند خداوند معادن و ذخایر خویش را برای یاری آنان آشکار می نماید. هشت سال پیش مردم ایران لیاقت یافتند تا این محبت خدا بر مردم آشکار بشود  و با رهبری پیامبر  گونه اش جامعه رو به انحطاط را نجات بخشد.


دشمنان کوردل برای مقابله با این هدیه الهی ( انقلاب اسلامی) دست به مبارزه های گوناگون زدند که آخرین آن  تحمیل جنگ از طرف بدبختی بی اراده بوده است. این جنگ هر چند از طرف آنها شروع شد و به حکم قرآن چون آنان اول شروع نمودند باید با آنها به مبارزه برخواست و خدا دوست دارد که این کفار  بدست این امت اسلامی معذب شوند.(انشا لله(

این جنگ برعلیه خود آنان بکار گرفته شد، مایه عزت وافتخار قرآن شد و جهانیان سر در گم را به راه هدایت نزدیک نمود و انشاالله در آینده روشنی نه چندان دور تشنگان حقیقت به اسلام می پیوندند.

حال ای عزیزان :
برای اینکه زحمات رسول خدا (ص) و ائمه معصومین علیهم السلام و شهدای اسلام هدر نرود بایستی متحد شد و تحت لوای اسلام و قرآن بر آنان بتازیم. تمام امکانات را برای پیشبرد و پیروزی جنگ بکارگیریم و برای احقاق حق از جان و مال دریغ نورزیم زیرا طرف معامله خداست و زیانی در کار نیست.

از کوچکترین کارها حتی سخن گفتن که باعث تضعیف روحیه بشود و دشمن خدا را تقویت کند دوری نمایید. عزیزان دقت کنید شهدا راضی نیستند پا بر خون آنان بگذارید. ای کسانی که شعار خاموش جنگ می دهید، بدانید کسانی که خونشان را نثار کرده اند راضی نیستند که از خون آنان چنین استفاده شود.  اگر با این نظام نو بنیان اسلامی بنای مخالفت بگذارید و در ادای وظائف سهل انگاری نمایید، در هر دو جهان بدبخت و ذلیل می گردید. بدانید عزت از آن خدا و مومنین است و مومنین عامل به فرامین خدا و و رسول می باشند نه اینکه به خاطر منافع شخصی از دین بزنند و دیگران را فدای هوی و هوسها و نفسانیات شوم خود بکنند.

از  پیامبر و ائمه بیاموزیم که چگونه تمام هستی خویش را وقف اسلام کردند و چگونه استاد بزرگ شهادت ابا عبدالله الحسین علیهه السلام  خود و خانواده خویش را فدای اسلام عزیز نمود و در سیاهی ظالمان فریاد کرد:ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی
اگر دین جدم جز با کشته  شدن من پایداری نمی ماند پس ای شمشیرها مرا در برگیرد.
رضای خدا را در نظر بگیرید و تقوی الهی پیشه کنید و از منافع مادی در حد لازم استفاده نمایید.
به فکر خانه آخرت باشید . نباشید از کسانیکه خانه دنیای آنان آباد و خانه آخرتشان ویران است. پوز خند به خط انقلاب و اعمال افراد خالص در انقلاب نزنید، مکر بکار نبرید که خدا با شما مکر بکار می برد. چوب خدا را چنان خواهید خورد که دیگر نای اندیشیدن نداشته باشید.

دوستان ، همکاران و دانش آموزان عزیز:

همیشه خداوند را به خاطر این نعمات ( وجود شما و با شما بودن ) سپاس می گویم  و تشکر از اینکه بنده حقیرش را  اجازه محبت و همنشینی با شما را داده است.

 ما در این دنیا همراه پرستوهای عاشقی بوده ایم که عاشقانه بسوی مامنشان کوچ نمودند وبا  این عمل به ما آموختند چگونه زیستن و چگونه مردن را.


برادران عزیز امید آینده اسلام و انقلاب شما هستید. خصوصا شما دانش آموزان عزیز حوادث را نیک نظر کنید و بخاطر بسپارید . به آیندگان بگویید این انقلاب با نثار خون بدست آمده و  با ایثار خون  حفظ شده . چنانچه جنازه ام به دست شما نرسید نگران نباشید. قدر این فداکاری ها را بدانید و خوب درس بخوانید و برای جلب رضایت پروردگار خدمت کنید. در کنار تدریس و تحصیل به  خودسازی مشغول شوید و خود را از گناه دور کنید. آرمان اسلام نجات  مسلمین است پس نه خاک و نه سرزمین مطرح است و اگر اسمی برده می شود از اینها به خاطر اسلام است. قدر دوستان خوب خود و نماز جماعت و مسجد را بدانید که  سعادت در اینهاست. گذشت و فداکاری کنید از اشتباهات یکدیگر گذشت نمایید تا انتظار بخشش از خداوند متعال داشته باشید. به یاد امام حسین(ع) گریه و زاری کنید.
این حقیر را حلال نمایید و اگر حقی بر گردن بنده دارید حتما  از بازماندگانم مطالبه نمایید.

خانواده بزرگ و ای عزیزان حقوق شما بر من بیشمار و و پاسخ زحمات شما از طرف حقیر هیچ است. از خدا طلب جزا و اجر می نمایم که او عطا فرماید. پدر و مادرم فخر کنید که در راه اسلام هدیه ای نثار کردید و فردا در نزد علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها  روسفید و شاد باشید. به بزرگواری خود حلالم کنید و از خطاهایم بگذرید. به فکر عزت اسلام باشید  و در مصائب صبور باشید، گریه بر مظلومیت حسین(ع) و مظلومیت اسلام کنید از دیگران نیز برایم حلالیت بگیرید  و شما را به بندگی و تقوی سفارش می کنم.

خدایا ما را از شهدای واقعی قرار بده

الها شفاعت نبیت و و صیت و رحمتت را نصیبمان بگردان

بارخدایا شهادتمان را  تحت نظر نبیت و همراه با اولیائت قرار  ده.


خداوندا نواقص اعمال و و عبادات و طاعاتمان را به کمال خویش ببخشا

خداوندا طالب رضای توایم  رضایت تو را خواستاریم عطایمان کن

خداوندا تو آنچنانی که دوست داریم آنچنانمان کن  که دوست داری

خداوندا خلوص نیت عطا فرما

والسلام علی رسول الله  واله ال الله و لعن الدائم علی اعدائالله

الحمدلله الذی شرفنا بالشهاده

یکشنبه ۱۰/۱۲/۶۵

غلامعلی(پرویز) سراج

درباره شهید

شهید پرویز سراج؛ یکم بهمن 1344 در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش علی‌، کارمند بود و مادرش اقدس نام داشت. دانشجوی‌ سال چهارم دوره کارشناسی‌ دانشگاه صنعتی‌ شریف در رشته کامپیوتر و معلم بود. به عنوان بسیجی‌ در جبهه حضور یافت. بیست وششم اردیبهشت 1367 ، با سمت آرپی‌جی‌زن و خط شکن در شیخ محمد عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. پیکر او را در بهشت زهرای‌ زادگاهش به خاک سپردند. وی‌ را غلامعلی‌ نیز می‌نامیدند. شهید پرویز سراج در تاریخ ۱۳۴۵/۶/۲۰ در سمنان متولد شد .
 

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/4 12:11:15
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

گزیده ای از وصیت نامه شهید آیت اله آبدرجگر

گزیده ای از وصیت نامه شهید آیت اله آبدرجگر
 منتظر من نباشید من نرفتم که زنده برگردم... 
...وصیت می‌کنم که هرگز برای من گریه نکنید.  به مادرم بگویید که شما پیش فاطمه دختر پیامبر(ص) سربلند خواهی شد، چون فاطمه شهید داد و شما هم شهید دادی. مادر! هر موقع به یاد فرزندت می‌افتی به یاد فرزندانی باش که بدن پاره پاره آنها را مادرشان ندیده که توسط  مزدوران چپ و راست در زیر رگبار گلوله‌های دژخیمان شرق و غرب به شهادت رسیدند. مادرم تو باید مانند کوهی که به افق سر کشیده سربلند باشی… و ای پدر تو را هم نزد (علی(ع) سربلند خواهم کرد.
شهید آیت اله آبدرجگر
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۹/۲۹

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/5 10:24:10
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید نادر هدایتی شهیدانی

وصیت نامه شهید نادر هدایتی شهیدانی
برخیزید و نگذارید امپریالیسم آمریکا، این جهان خوار خون آشام و شوروی سوسیالیست سرنوشت تاریخ را به دست بگیرند. 

بسم الله الرحمن الرحیم
ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله.
سپاس پس از حمد و ستایش خداوند سبحان،خدایی که دانه را شکافت و گیاه را از میان آن بیرون آورد. خدایی که کوه ها را را استوار نمود و اسمان ها را برافراشت .با درود بر مهدی (عج) منجی عالم بشریت و نائب بر حقش خمینی کبیرکه ناخدای پیر کشتی است و با درود بر رزمندگان و شهیدان، وصیت خویش را آغاز می نمایم.

ای خدا سپاس ترا که ما را خلق کردی و از تمام نعمت ها برخوردارمان نمودی تا ما را مورد امتحان قرار دهی و ببینی آیا نعمت های تو را سپاسگزاریم یا ناسپاس. خدایا، پروردگارا، ما عمری را در گناه و معصیت به سر بردیم و اینک به خود آمده ایم. خدایا با عفوت با من رفتار کن و با عدلت با من رفتار مکنع زیرا اگر با عدلت با من رفتار کنی بجز آتش چیز دیگری نصیبم نمی شود. خدایا ، بار پروردگارا مرا ببخش که به بخشش تو نیازمندم. خدایا اینک که به مرحله ی جهاد در راه تو گام نهاد هام ، می خواهم تا با نثار خون خود و جان ناقابل خویش خدمتی بس ناچیز به اسلام و جمهوری اسلامی کرده باشم.

من می دانم در این سفر ،نیستی و مرگ هست، میدانم که سر بریدن، پوست کندن و قطعه قطعه کردن هست، اما این خطرات را به خاطر خدا تحمل می نمایم. از مال و منال دنیا چشم می پوشم و شهادت در راه حق را با آغوش باز می پذیرم.

ما پاسداران اسلام با خون سرخ خویش سطور اوراق تاریخ را می نویسیم و بر این گفتار، شهادتمان را گواه می گیریم. ما نمی گذاریم که احزاب و گروهک های خونخوار سرنوشت تاریخ و جامعه را عوض کنند.

شما ای ملت قهرمان ایران، شما ای مسلمانان جهان، بپا خیزید، قیام کنید، وسرنوشت خویش را به دست بگیرید.بپا خیزید و کاخ های ظلم و دیکتاتوری را فروریزید. برخیزید و نگذارید امپریالیسم آمریکا، این جهان خوار خون آشام و شوروی سوسیالیست سرنوشت تاریخ را به دست بگیرند.

برخیزید از سخنان پیامبر گونه ی امام حداکثر بهره را ببریدوبه فرمان امام باشید و از دستورات او سر پیچی نکنیدع این نعمتی است که خدا به ما عطا نمده است. دعایش کنید و قدرش را بدانید. ای ملت قهرمان ایران ، قدردان خون شهداء باشید و جبهه ها را خالی نکنید.از دنیا چشم بپوشید که دنیا ارزش ندارد.
به هوش باشید که اعمالتان همراهتان است.این را بدانید((کل نفس ذائقه الموت)) هر نفسی مزه ی مرگ را می چشد.پس ما که باید بمیریم چه بهتر،مرگمان چراغ راه جامعه باشد و شهادت در راه خدا.
 
و اما شما ای پدر و مادر عزیز، مادری که شب ها نخوابیدی تا فرزند خویش را بخوابانی. نخوردی تا به من بخورانی. سختی ها کسیدی تا بر من سخت نگذرد.

مادرم در مرگ من عزادار مباش،بر سر و صورت مزن و دشمنان را با این کار خوشحال نکن.مادرم، زینب وار در برابر مشکلات صبر کن و خوشحال که هدیه خدا را به پاکی دادید.

واما شما پدر مهربانم، ای پدر که در سال های سیاه خفقان در زیر تازیانه های خان و نوکرانش کار می کردی و تحمل می نمودی تا تکه نانی برای فرزندان خویش در بیاوری تا گرسنه نمانند.پدری که به خاطر من، شکنجه ها و سختی ها را تحمل کردی. اینک که فرزند خویش را از دست داده ای گریان مباش و خویش را محزون نشان مده. فرزندت در راه خدا شهید گردیده است. خوشحال باش و در مرگ من اندوهناک مباش.

و شما ای برادران عزیز، دنباله رو خون من باشید ، از اسلام و امام حمایت کنید،با ظالم بجنگید و از مظلوم دفاع نمایید که این وظیفه ی دینی شماست. اگردیدید که ستمگری می خواهد در حق مظلومی اجحاف روا دراد جلویش بایستید و از حق دفاع نمایید.

وتو ای خواهرم هرگاه بزرگ شدی پیام رسان خون برادر خویش باش و از حجاب به عنوان سنگری نفوذ ناپذیر و اسلحه ای کاری علیه دشمنان استفاده کن.

واما شما ای دوستان عزیز، اگر مرا دوست دارید، راهم را ادامه دهید، از اسلام و امام و جمهوری اسلامی حمایت کنید. در سوگ من ننشینید، این راهی است که همه باید برویم.

و درخاتمه از تمام دوستان و‌آشنایان و سایر کسانی که برایشان ایجاد دردسر کردم طلب بخشش می کنم.دعایم کنید که به دعا نیازمندم.
خدا حافظ شما.خداوند تمام مسلمانان را موفق و پیروز گردان.
 
۶/۱۰/۱۳۶۲ سنندج تیپ ویژه ی قدس
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/5 10:29:0
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه پاسدار شهید ابراهیم (احمد) فرقان بین

وصیت نامه پاسدار شهید ابراهیم (احمد) فرقان بین
ای برادر و ای تو خواهر من به مقدسات قسم می خورم که با اراده خود به اینجا (سپاه پاسداران) آمده ام. این راه را انتخاب کرده ام چون قرآن را خوب فهمیده  بودم که می فرماید:«آنانکه در راه خداکشته می شوند مرده مپندارید،بلکه آنان زندگانی هستند که در پیش خدای خود روزی می خورند. 
بسمه تعالی

...چون می شنیدیم که می گویند اینها به خاطر مادیات به سپاه می روند ،ولی ای برادر و ای تو خواهر من به مقدسات قسم می خورم که با اراده خود به اینجا (سپاه پاسداران) آمده ام. این راه را انتخاب کرده ام چون قرآن را خوب فهمیده  بودم که می فرماید:«آنانکه در راه خداکشته می شوند مرده مپندارید،بلکه آنان زندگانی هستند که در پیش خدای خود روزی می خورند.
و خود را برای مرگ نیز آماده ساخته ام اگر در راه هدفم کشته شدم روی سنگ قبر من کلمه شهید را ذکر نکنید زیرا من که لیاقت آن را ندارم کلمه شهید روی من گذاشته شود. شهیدان آن کسانی هستند که همیشه یار ویاور امام بودند ، مثل رجائیها ،باهنر ها ،دکتر بهشتی ها و سید مصطفی ها و غیره ...
به خواست خدا اگر در راه هدفم که همان پیروزی انقلاب است کشته شدم اگر جنازه ام تشییع شد در تشییع من برای آمریکا و ابر قدرتهای دیگر مرگ را آرزو کنید که بفرموده : رهبر کبیرمان امام خمینی عامل همه بدبختی ها آمریکا و ابر قدرتهاست،چند کلمه درد و دل با برادران پاسدار من و برادران مسئول سپاه ،موقعیت حساس خود را درک کنید دشمنان انقلاب می کوشند تا برای شما خطهایی را ایجاد کنند و شما را در میان خودتان درگیر و سرگرم کنند از این حالت به شدت دوری کنید هوشیار باشید همیشه هدف خود را که پاسداری از انقلاب اسلامی و جلو گیری از انقلاب اسلامی و حمایت از مستضعفان جهان می باشد بخاطر داشته باشید تنها در خط امام باشید و خط امام تنها خواندن شعار نیست بلکه باید روشهای امام را شناخت .امام همیشه به مستکبران نه گفته است و آنها را از خود رانده است وهمیشه دست مستضعفان را بوسیده است . باید سعی کنیم ما هم مصطفی باشیم برای امام.
با تشکر از کلیه برادران سپاه که زحمات زیادی برای ما کشیده اند در آخر وصیت نامه از پدر و مادر عزیزم می خواهم که برای گناهان من دعا کنند و مرا ببخشند.
خداوند دست همه مستکبران را از انقلاب اسلامی جهان کوتاه فرما.
خدانگهدارتان باشد
والسلام


درباره شهید

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/23 10:42:15
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه شهید مجید دایی دایی

وصیتنامه شهید مجید دایی دایی
با سختی ها مبارزه کنید... 
بسمه تعالی

«ان الذین امنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمت الله و الله غفور رحیم». (بقره / ۲۱۸).
 با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (س) و با سلام بر کلیه نیروهای وفادار به خط امام. 
اینجانب «مجید دایی دایی»، فرزند «علی اکبر» شهادت می‌دهم به وحدانیت خدا و رسالت محمد (ص)، آخرین پیغمبر او و ولایت علی (ع)، خلیفه اول و جانشین نبی اکرم (ص) و شهادت به این که امام خمینی (س)، فرزند علی در خط نبی اکرم قرار دارد و این انقلاب، زمینه ساز انقلاب و حکومت عدل جهانی مهدی (عج) می‌باشد.
 باری، خانواده عزیزم! اکنون که دست به قلم برده‌ام، نه برای این که وصیت‌نامه‌ای بنویسم، چون می‌دانید نوشتن وصیت در شرع، به کسانی تعلق می‌گیرد که مال التجاره‌ای داشته باشند و لیکن، بنده با توجه به موقعیت کنونی کشور عزیزمان، تصمیم گرفتم «پیام نامه»ای برای خانواده‌ام بنویسم، که سندی بر حقانیت خط و سیر شهدا باشد.
خانواده عزیزم! همان طوری که می‌دانید هدف من و دیگر رزمندگان - فقط و فقط- رضای خدا و اطاعت از فرمان او بوده است و در اجرای همین فرامین بوده، که به شهادت رسیده‌ام؛ پس کاری را انجام داده‌ام که دقیقاً خواست الله و امت حزب الله بوده است، که شما عزیزان باید از صمیم قلب خوشحال باشید، که فرزند شما در خطی قدم برداشت و شهید شد، که ادامه‌ی همان خط ائمه‌ی اطهار (ع)، به خصوص سرور شهیدان تاریخ، حسین ابن علی (ع) است. حال با این تفاسیر، «آیا امام حسین (ع) از بین رفت؟!» خیر؛ چون، «شهید» شد. یعنی، «شاهد» است و قرآن دقیقاً ذکر کرده است که: «... شهیدان زنده‌اند و نزد خدا روزی می‌خورند.» پس، شهدای ما زندگان تاریخند و یاد آنان همیشه به یادگار و سرمشق و الگوی نسل‌ها می‌ماند و این را بدانید شهادت، آرزوی کلیه‌ی مسلمین است؛ چون انسان در هر موردی، خوب آن را انتخاب می‌کند. حال که مرگ هست، پس بهترین نوع مردن را من انتخاب کردم، که بهتر از آن مرگی نیست و من زندگی جاویدانی را بدست آورده‌ام. در اینجا صحبتی با خانواده عزیزم دارم، تا فقط به عنوان پیامی و نصیحتی بوده باشد، که ان شاء الله این را دقیقاً قبول کنید. در وهله‌ی اول به پدر و مادرم؛ ای عزیزان! بدانید من همیشه دعا گوی شما بودم؛ لیکن خود می‌دانید زندگی، صحنه‌ی مبارزه است، که از اول خلقت بشر، بوده و هست. همیشه یکسری در خط شیطان قرار می‌گیرند و یکسری در خط الله و این بس افتخار بزرگی است، که ما در خط الله قرار گرفتیم و او را تکیه‌گاه‌مان قرار دادیم و از هیچ ابرجنایتکاری کمک نگرفتیم و می‌دانیم و یقین داریم که دست خدا، بالاترین قدرتهاست و حال اگر انسان‌هایی در این راه فدا شوند، خوش به سعادتشان، که امامان و معصومین (ع) ما هم در این راه فدا شدند. ضمناً بدانید خداوند امانتی به شما داده بود و اکنون آن را باز پس گرفته و از شما می‌خواهم دقیقاً کاری را انجام دهید که زینب (س) در سوگ شهیدانش انجام داد و مجالس ترحیم را ساده برگزار کنید و به همه تبریک بگویید. وصیت شهید به شما، دعا برای طول عمر امام عزیزمان است. پیامی برای برادرم دارم. محسن جان! من هیچ وقت نتوانستم حق برادری را بجا آورم، از شما تقاضای بخشش دارم. هیچ‌گاه از یاد خدا غافل نباشید و همیشه در خط امام و انقلاب حرکت کنید و با سختی‌ها مبارزه کنید، که انسان در کوره‌ی راه سختی‌ها و آزمایشات الهی است که ساخته و به درجه‌ی عالی متقی و ایمانی می‌رسد. پیامی برای خواهران عزیزم: خواهران عزیز! در درجه اول از شما تقاضا دارم پاسدار خون شهید و ادامه دهنده‌ی راه او و مبلغ دین او و الگو بودن، به عنوان خواهر شهید باشید. در زندگی هیچ گاه خدا را فراموش نکنید و فقط هر چه خواستید، از او بخواهید، که اگر خود را کوچک می‌کنید، برای خدا می‌کنید. در کلیه‌ی مسایل انقلاب، و در نماز جماعات و جمعه شرکت کنید. در خدمت به انقلاب و اسلام، کوشا باشید؛ حال از هر طریقی که شده باشد، حتی دفاع لفظی از خط امام. خواهش و پیام دیگرم، حفظ حجاب شما است. حتماً حجاب خود را رعایت کنید، که نجابت یک زن در حفظ حجاب است. این را بدان که حفظ حجاب تو، در مقابل عمل من، کوبنده‌تر از خون من است. برایم گریه و زاری نکنید و اگر هم گریه‌ای و سوگواره‌ای هست، فقط به خاطر حسین ابن علی (ع) و یاران مظلوم او باشد. ضمناً پیامی هم برای اقوام و فامیل‌ها دارم، که به عنوان تذکری است و بارها شنیده‌اید و این بار از یک شهید بشنوید. راهی که ما رفتیم، در ارتباط با اطاعت خدا بوده، که به دستور امام عزیزمان صورت گرفته است. یعنی، دستور امام برای‌مان حجت است. حرف او، حرف خداست. هیچ شکی هم نداریم و می‌دانیم که وجود پر برکت ایشان بوده، که خداوند به ما این همه پیروزی عطا کرده است و اگر می‌بینیم اشخاص یا گروه‌هایی در مقابل امام قرار گرفته و یا نابود می‌شوند، این نشانگر حقانیت او و پشتیبانی خدا از اوست و حال از شما می‌خواهم این نعمتی را که نصیب ما شده، قدرش را بدانید و از یکسری هم تقاضای تجدید نظر در عقایدشان دارم، که هنوز فکرشان و قدمشان را با این انقلاب وفق نداده‌اند. بدانید، هر کس بخواهد در مقابل این سیل خروشان بایستد، فنا خواهد شد؛ چون سرچشمه‌ی این سیل، به خدا وصل است و هیچ گاه از خروش نمی‌افتد و درضمن، خود را بی‌طرف نشان ندهید. بیایید در خط انقلاب و اگر دنیا و آخرت را می‌خواهید، همیشه مدافع خط اصیل اسلام باشید و در عمل، پیاده کنید. مدافع امام، روحانیت اصیل در صحنه، دولت و حکومت باشید، که دفاع از اینان دفاع از دین خداست. در آخر، این را از صمیم قلب می‌گویم. اگر اشخاصی بخواهند باز از در خصومت با این حکومت درآیند، هیچ‌گاه راضی نیستم قطره اشکی برایم بریزند و حتی در مجالس ترحیمی که به اسم من است شرکت کنند، که روحم را سخت می‌آزارند. امیدوارم که همه به خود آیند و دست از لجبازی بردارند و بدانند که این انقلاب، «جند الله» ، «حزب الله» و «روح الله» دارد و هیچ‌گاه شکست نمی‌خورد. به امید فرج امام زمان (عج) و حکومت عدل مهدی(عج). 
«آن کس که تو را شناخت، جان را چه کند/ فرزند و عیال و خانمان را چه کند/ دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی/ دیوانه تو هر دو جهان را چه کند». 
اگـر بـاشد قـرار، آخـر بـمیرم / نـمی‌خواهم که در بـستر بـمیرم.
۱۷/۱۱/۱۳۶۱
 مجید دایی دایی

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/9 8:48:50
 
 
جمعه 27 شهریور 1394  11:24 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها