0

وصیت نامه های شهدا

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محمد صادق(عباس) قندی

وصیت نامه شهید محمد صادق(عباس) قندی
شما ای پدر و مادر وشما ای برادر وخواهر و شما ای اقوام و افرادی که نتوانستید در این مناطق با دشمن در ستیز باشید، لا اقل در هر جایی که هستید چه اوقات بیکاری و چه در سر نماز لحظه ای آرام ننشینید و از خدا و از امام زمان بخواهید که به رهبر عزیزمان امام خمینی(ره)طول عمر و سلامتی کامل و همچنین به تمام نیروهای مسلحی که برای حفظ اسلام و قرآن دفاع می کنند همه وهمه را در پناه خودش محفوظ داشته و دشمنانشان را نابود گرداند

آخرین نامه شهید قندی که در تاریخ8/8/59 برای خانواده نوشت و روز بعد شهید شد که گویا وصیت نامه او باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شهیدان،سلام بر پدر و مادری که زحمات زیادی برایم کشیده و حق فراوانی بر گردنم دارند، از آن روزی که من به اتفاق چند نفر دیگر که از بابل حرکت کردیم، چند روز در تهران وبعد به کرمانشاه رفتیم از کرمانشاه به گیلانغرب و تا بعد از عید قربان درآنجا بودیم،از آنجا با بچه های سپاه نطنز به خوزستان عازم شدیم و چند روزی دراهواز و از آنجا به آبادان و الان چند روزی است که در سنگرهای آبادان و خونین شهر هستم و وضع سنگرهای این منطقه خوب است و سربازان بعثی عراق همیشه تصمیم به تصرف کردن شهر را دارند که نقشه های آنان نقش بر آب می شود، وبه ناچار از بصره توپهای دور زن آنها در آنجا مستقر میباشد،توپ خمسه خمسه و توپهای دیگر را به طرف شهر آتش میکشد و بر اثر زدن این توپها چند نفر زخمی و شهید میشوند و به امید خدا تا چند روز دیگر این مناطق به طور کلی از نیرو های بعثی پاکسازی میشود و حتی تا قلب عراق هم پیش خواهیم رفت انقلاب عراق را هم به پیروزی برسانیم و ماندن در این مناطق جنگی آنقدر برای روحیه خوب است که دیگر حد ندارد و همچنین ایمان کامل تر می گردد.
شما ای پدر و مادر وشما ای برادر وخواهر و شما ای اقوام و افرادی که نتوانستید در این مناطق با دشمن در ستیز باشید، لا اقل در هر جایی که هستید چه اوقات بیکاری و چه در سر نماز لحظه ای آرام ننشینید و از خدا و از امام زمان بخواهید که به رهبر عزیزمان امام خمینی(ره)طول عمر و سلامتی کامل و همچنین به تمام نیروهای مسلحی که برای حفظ اسلام و قرآن دفاع می کنند همه وهمه را در پناه خودش محفوظ داشته و دشمنانشان را نابود گرداند و بالاخره من قصد دارم که تا پیروزی نهایی این منطقه و تا نگرفتن عراق و نرفتن به زیارت مرقد ائمه اطهار ،مخصوصا زیارت امام حسین(ع)در کربلا تا آنجا که خدا مرا یاری کند برنگردم و از نیامدنم ناراحت نباشید،هر وقت به فکر من افتادید خود را به جای پدران و مادرانی که چند جوان که من خیلی از آنها پایین تر بودم از دست داده اند بیفتید تا ممکن است خیالتان کمی راحت بشود.
دیگر عرضی ندارم بجز سلامتی تمام اهل خانواده و همچنین سلامتی رهبر عزیزمان امام خمینی (ره)
به امید پیروزی اسلام و تمام مسلمین جهان
مرگ بر صدام یزید کافر

عباس قندی 8/8/59

درباره شهید
تاریخ ولادت: 1339/3/20
تاریخ شهادت: 1359/8/9
عملیات و محل شهادت: کوی ذوالفقاری آبادان

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/31 10:30:52
 
 
دوشنبه 19 مرداد 1394  12:40 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محمد امراللهی بیوکی

وصیت نامه شهید محمد امراللهی بیوکی
وقاتلواهم حتي لاتكون فتنه بكشيدكافران راتاديگرهيچ فتنه وفسادي برروي زمين باقي نماند 
بسم الله الرحمن الرحيم
وقاتلواهم حتي لاتكون فتنه
بكشيدكافران راتاديگرهيچ فتنه وفسادي برروي زمين باقي نماند
 با درود به پيامبراكرم وسلام به ائمه طاهرين (ع)ودرودبه رهبركبير انقلاب امام خميني ومجاهدديارمان حضرت آيت الله صدوقي ودرود به شهيدان گلگون كفن كه باايثار جان خود درخت اسلام راآبياري نمودندوبه نداي حسين زمانشان (خميني)لبيك گفته وبه جبهه هاي جنگ اعزام شدند.
حال سخني چند باپدرومادرم دارم .
پدرومادرعزيز وگراميم ،خواهران وبرادرانم زماني است كه نام مسلمان برخودنهاده وزيرلواي اسلام زندگي مادي راگذرانده ايم وازنعمتهاي وافرخداوندي استفاده كرده وازشهاي غيرانساني ازخودبروز داده ازخداوند بزرگ غافل مي شديم وپرده حجاب ومهرجهالت بروي چشمان وقلب وگوشهايمان مي زديم وغافل بوديم كه "ان الشاهدهو الحاكم –آنكه شاهداست حاكم هم هست "واي برماكه اگربه نداي رهبرلبيك نگوييم وبه زندگي حيواني خود ادامه دهيم كه درآخرزيارت عاشوراچنين مي خوانيم "فياليتني كنت معكم فافوزفوزا عظيما-اي امام حسين(ع)اي كاش ماهم درصحراي كربلا بوديم وتوراياري مي كرديم وبه همراه تورستگار مي شديم "پس خوش بحال انكه دراين زمان به نداي رهبرشان كه همان نداي حسين است لبيك گفتند وعاشقانه به جبهه رفتند ودربرابر كفارومنافقان وكوردلان مردانه جنگيدند وبه شهادت رسيدند .پدرومادر عزيزم اگراين سعادت عظما نصيب من شدكه انشاالله تعالي لياقت آن رادارم ونصيبم مي شودواگرهم شهادت نصيبم نشد بازپيروزمندانه برمي گردم ودوباره به جبهه هاي جنوب لبنان (يعني بيت المقدس) براي آزادكردن قدس مي روم وآنچنان مي جنگم كه پيشوايم حسين كه آموزگار من است جنگيد واگرمن شهيد شدم تقاضاي من ازشمااين است كه مانند كوه استوارباشيد .ازخداوند صبر وشكيبايي شماراخواهانم وازخداوند متعال مي خواهم كه شجاعتي علي وار وقلبي علي وار كه اول براي خدا وبعد براي يتيمان مي تپيد به من هم ارزاني بخشد .من فرزندشمانبودم ولي امانتي الهي بودم درپيش شما كه شما به نحواحسن دراين آزمايش پيروز وسربلند شديد.
 
.....امام رادعاكنيد ورزمندگان رافراموش مكنيد. فرزندكوچك شما وعبدالله محمدامراللهي 

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/19 10:42:46
 
 
 
دوشنبه 19 مرداد 1394  2:08 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه شهید محمد غفاری

وصیتنامه شهید محمد غفاری
وصیتم پیامی است به امت و ملتی که نایب بقیه ا...(عج) آنان را ملت معجزه آسای قرآن می نامد، بر خلقی است که مشتاقانه و جانانه از جان و مال خویش در راه خدای میگذرند
بسم الله الرحمن الرحیم


با عرض سلام و درود بر امام عزیز حضرت آیت ا... خامنه ای و بر شما عزیزان و شهداء و خانواده شهداء

الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل ا... و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلو اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کان ضعیفا.

(آنها که اهل ایمان در راه خدا، و کافران در راه طاغوت جهاد می کنند)

پس شما با یاران شیطان پیکار کنید و از آنها نهراسید زیرا مکر شیطان همانند قدرتش سست و ضعیف است. سوره نساء آیه 76.

وصیتم پیامی است به امت و ملتی که نایب بقیه ا...(عج) آنان را ملت معجزه آسای قرآن می نامد، بر خلقی است که مشتاقانه و جانانه از جان و مال خویش در راه خدای میگذرند بر عزیزانی که عزیز پرور هستند و فرزندان گرامی خویش را به جهت آزادی و استقلال و اقتدار کشور اسلامی و انقلاب فدا می نمایند مردمی است که ایثار گرند و اهداء می نمایند هرآنچه در توان دارند و به شما که اکنون به وصیتم گوش فرا میدهید میباشد سخنم چنین خلاصه می شود که راه ما چیزی جزء پیروی از ولایت فقیه به حق نیست و چشم و گوش به فرمان ولایت فقیه باشید و پشتیبانی از آن کنیدو گفته های مقام عظمای ولایت حضرت آیت ا... خامنه ای عزیز را با جان و دل گوش کنید و به آن عمل کنید که اگر در این راه قرار بگیرید و به حمد خدا سعادتمند و رو سفید خواهید بود و از تمامی ملت و مسئولین عزیز و بزرگوار می خواهم که در هر پستی و مقامی هستند حداکثر تلاش و سعی خود را برای پیشرفت این انقلاب و میهن عزیز انجام دهند و هرگز در کشور امام زمانی اجازه خطا  و کج روی به منافقین و احزاب و گروه های بی ولایت را ندهند تا چراغ سبزی برای دشمنان داخلی و خارجی ما شود. از پدر و مادر عزیز و گرامی طلب بخشش می کنم هرچند که آنها را در این دوران بسیار اذیت کردم و از برادرم و خواهرم خواستار پیروی از راه ولایت و اهل بیت می باشم و همسر گرامی و بزارگوار مرا ببخش و حلال کن که در این مدت کم مایه آرامش شما نبودم و از همه برادران و خواهران و دوستان عزیز طلب حلالیت می کنم. بدانید امروز جسد خون آلودمان را که به خاک می سپارید فدای راهمان شده است و گرچه جسمم راحت آرمیده است روح من از شما گریه و شیون نمیخواهد. انتظارم چنین است که سلاح به زمین افتاده ام را بردارید و همیشه از ولایت فقیه و کشور انقلاب اسلامی علیه باطل دفاع کنید و من خدای را شکر میکنم که مرا شامل آیه شریفه 207 سوره بقره نمود (ترجمه آیه207: و بعضی از مردم از جان خود در راه رضای خدا درگذرند و خدا با چنین بندگان رئوف و مهربان است ) دوستانم، من سلام شما را به شهداء خواهم رساند، و از ایثار و خود گذشتگی شماها برای آنها سخن خواهم گفت و به آنها میگویم که شما تعهد کرده اید، تا آخر قطره های خون خود چکیده بر سنگ فرش بیابان های حق علیه باطل است پیروی از اسلام و ولایت را ادامه خواهید داد. والسلام علیکم

یا سیدالشهداء (ع) قسم به مادر پهلو شکسته ات، من پاسدار را که متعلق به تو هستم طوری وارد قیامت کن که مایه شرمندگی شما نشوم.

بار الها از تقصیرات من بگذر و مرا عفو کن و پاکیزه بپذیر.

محمد غفاری



شهید محمد غفاری
نام پدر : حسین
تاریخ تولد :1363.10.30
تاریخ شهادت : 1390.6.13
محل شهادت : کردستان ، سردشت ، تپه جاسوسان 
عملیات شهدای کرد:
رمز عملیات: یا علی ابن ابیطالب (ع)
هدف عملیات: پاکسازی منطقه ی کردستان(سردشت) از گروهک تروریستی پژاک
منطقه ی عملیاتی: سردشت (تپۀ جاسوسان)
تاریخ شروع: 13/06/90- 4 بامداد
نیروی عمل کننده: یگان زمینی نیروهای ویژه ی سپاه پاسداران و قرارگاه حمزه

درباره شهید

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/23 9:0:31
 
 
دوشنبه 19 مرداد 1394  2:08 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه شهید بهرام مبارکی فرمانده گردان 154

وصیتنامه شهید بهرام مبارکی فرمانده گردان 154
پس خدايا ياريت ميدهم تو هم طبق گفته ات (ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم ) من را يارى ده و ثابت قدم كن تا نلغزم و از راه بدر نشوم و نااميد نشوم . 


وصيت‌نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى حتى كنار مهدى (عج )خمينى را نگهدار.
ما كه پيرو مكتب پيغمبر (ص) و ائمه اطهار (ع) هستيم ,بايد به اندازه توانايى خودمان به اسلام و اهداف آن خدمت كنيم و من بهترين خدمت را جهاد مى دانم . جنگ با كفر مى دانم و اين را انتخاب كرده ام . زندگى را در جنگ با كفر و طاغوت مى دانم . عاشق چنين زندگى هستم و از جنگ با كفار لذت مى برم . زيرا با چنين جنگهايى مى توانيم خودمان را بسازيم با چنين جنگهايى مى توانيم ايران ، عراق ، كربلا ، فلسطين و قدس و تمام مسلمانان و مستضعفين جهان را آزاد كنيم و با جنگ است كه مى توان صلح را برقرار كرد . جنگ با كفر بزرگترين دانشگاه مى باشد و انسان در جنگ آبديده مى شود .
 امام فرمود جنگ نعمت است و مردان خدا دسته اى بودند كه تمام دارايى و زن و بچه حتى جان خويش را در طبق اخلاص گذاشته و ارزانى راه خدا كرده اند تا خود ظرف نور و حيات شده و جمع و جامعه اى را از ظلمت ، فساد و ستم ها به سمت نور حق راهنما شوند و بدين طريق صداقت خويش را به اثبات رسانده و عهد خويش را وفا كرده اند . عرض ديگر يعنى ياران و همراهان همچون تشنگان در كوير مانده شربت شهادت را مي جويند .
پس خدايا ياريت ميدهم تو هم طبق گفته ات (ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم ) من را يارى ده و ثابت قدم كن تا نلغزم و از راه بدر نشوم و نااميد نشوم .
خدايا ديگران رفتند ، دوستانم رفتند ، چرا مرا گذاشته اى مرا گذشته اى تا امتحانم كنى ، خدايا قبل از اينكه امتحانم كنى صبر و استقامت در گناه و در مقابل دشمنان عطايم كن كه از امتحانت رد نشوم و موفق بيرون بيايم.
خدايا تو گفته اى كه هر كى عاشق من شد عاشق او مى شوم و به او بهترين نعمت كه شهادت است نصيب ميكنم پس خدايا مرا خالص گردان و بهترين نعمت را نصيبم بگردان .
چند تقاضا:
دعا براى امام را هرگز فراموش نكنيد و پيرو امام باشيد .
دعا براى یاران واقعی امام و مردان خدا و رزمندگان اسلام و اسراى اسلام فراموش نشود .
براى شادى روح شهدا فاتحه فراموش نشود.
مقدارى روزه و نماز قضا دارم كه اميدوارم از حقوقم براى روزه و نمازم بدهيد .
اميدوارم هر كه از من ناراحتى ديده مرا به حق على (ع) ببخشد.
در ضمن هر چه دارم برايم همسر , پسرم ودخترم مى گذارم و همسرم وكيل من مى باشد .در ضمن مرا يا در آبادان كربلاى خوزستان آنجايى كه هجده ماه براى خاك اسلامی اش خدمت كردم دفن كنيد يا (هر جايى كه همسرم مايل باشد ) .
و خواهش ديگرى كه دارم اين است كه هنگامى كه مرا دفن كرديد بر مزارم سينه بزنيد كه سينه زنى را دوست مى داشتم, چون به انسان روح خدايى مى دهد و اگر نتوانستيد شب هاى جمعه بر مزارم بياييد و اگر نتوانستيد ,هر جا هستيد برايم فاتحه بخوانيد . والسلام
پيامى براى اقوامم :
بدانيد كه اسلام حق است و اينكه امام خمينى عزيز مى آيند كه پرچمدار اين مكتب است و پيرو او باشيد و چيزى را با زور به فرزندانتان نقبولانيد بلكه سعى كنيد كه با عقل و منطق با آنها رفتار كنيد و بگذاريد بهترين راهى كه انسان را به اسلام واقعى و حقيقى مى رساند و رضاى خدا بيشتر در آن مى باشد انتخاب بكنند .
پيامى براى پدر ، خواهر و همسرم و فرزندانم :
اگر مى خواهيد روح مرا شاد كنيد فقط در خط اسلام باشيد .
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى (عج ) خمينى را نگهدار .
خدايا خدايا اسلام و مسلمين را پيروز بگردان . خدا نگهدار شما باشد
بهرام مباركى 28/11/64
در ضمن از مادر بزرگم و دايى كه مرا بزرگ كردند و در راه اسلام به من خدمت كردند سپاسگزارم . على جان پسر خاله عزيزم اگر زحمتى نيست اگر همسرم خواست در همدان بماند اميدوارم كه او را مثل خواهر خودت و براى او برادرى دلسوز باشى و براى فرزندانم دايى مهربان و از آنها نگهدارى و سرپرستى كنى . متشكرم .
اگر چه دنيا دوست داشتنى است اما خانه آخرت خيلى از دنيا زيباتر است ,خيلى از دنيا بالاتر و عالى تر است. اگر مال دنيا را آخر كار بايد گذاشت و رفت پس چرا انسان آنرا در راه خدا انفاق نكند و اگر اين بدنهاى ساخته شده است كه آخر كار بميرد پس چرا در راه خدا با شمشير قطعه قطعه نشود . بهرام مباركى

وصیت نامه شخصی
بسمه تعالى
وصيت نامه اينجانب بهرام مباركى فرزند دادالله شماره شناسنامه 3232 محل تولد آبادان تاريخ تولد 1337
اين وصيت نامه در رابطه با اموال و بدهكاريهايم مى باشد. اولا در رابطه با وكيل ، همسرم ناهيد آگاه فرزند على اكبر به شماره شناسنامه 333 متولد آبادان وتاريخ تولد 1341 را از طرف خودم وكيل مى كنم و كليه اموالم متعلق به او و دو فرزندم على رضا و مرضيه مباركى مى باشد و بايد حتما اموالم در اختيار همسرم و دو فرزندم قرار گيرد. در مورد منزل يك دستگاه منزل در همدان واقع در خيابان شهيد دكتر چمران كوچه سجادى بن بست شهيد رجبى كه زمينش را از طريق تعاون سپاه و زمين شهرى گرفته ام وسندش نيز به اسم خودم مى باشد و در آن دو طبقه و نيم ساختمان ساخته شده است كه در حال حاضر در طبقه اول خانواده خودم زندگى مى كنند و در طبقه دوم خانواده پسر خاله ام على سماواتى و در ضمن نحوه ساختن ساختمان و مخارجى كه در رابطه با ساختمان پرداخت شده بدين طريق مى باشد كه از بانك ملى مهديه مقدارى وام گرفته كه به اسم خودم مى باشد و در ضمن مقدارى پول به عنوان قرض از اقوام و فاميل گرفته ايم كه كل آنها مشخص مى باشد و قرار شده كه پولهاى گرفته شده‌از بانك و فاميل به طور اشتراكى پرداخت شود .
تا به حال مقدارى از قسط بانك داده شده است و كليه مخارجى كه تا به حال پرداخت شده در دو دفتر ثبت شده است. در كل قرار بر اين بوده كه كليه مخارج و خرجهايى كه ساختمان نياز دارد و وسايل مربوط به ساختمان اشتراكى پرداخت شود و قرضها نيز به طور نصف به نصف از طرف هر دو خانواده پرداخت شود مگر بدهكاريهايى كه انفرادى گرفته شده بود . در مورد مالكيت ساختمان و نحوه تقسيم ساختمان . زياد فكر كردم ولى به نتيجه اصلى نرسيده ام فقط مسائلى را توضيح مى دهم كه اميدوارم رسيدگى شود. اولا در ابتدا و قبل از ساختن ساختمان قرار براين بود كه ما يعنى من و پسر خاله ام على سماواتى فرزند ابوالحسن متولد آبادا ن تاريخ تولد1337 اين منزل را به طور اشتراكى بسازيم و استفاده از آن نيز اشتراكى باشد و در ضمن قرار بود كه اگر زمينى به اسم پسر خاله ام على فاميل سماواتى درآيد كليه مسائل آن نيز اشتراكى باشد . حال اگر دو خانواده خواست در آنجا زندگى كنند و نياز به هيچ تغيير و تحولى نبود به همين صورت بماند ولى اگر نياز به تغيير و تحول و يا مشخص شدن تقسيم بندى ساختمان و تفكيك سند مالكيت شد مسائل از طريق حاكم شرع و مراجع قانونى پيگيرى و مشخص شود . فقط اميدوارم كه تصميماتى كه گرفته مى شود به نفع هر دو خانواده بوده و هيچ گونه نگرانى پيش نيايد و هر دو خانواده رضايت داشته باشند . در ضمن حدود چهل و پنج هزار تومان پدرم و پنج هزار تومان پسر عمه ام اسماعيل آگاه از من مى خواهند به عنوان قرض گرفته ام .
در مورد روزه و نماز بايد بگويم كه نماز و روزه خيلى بدهكار مى باشم . گاهى اوقات در منطقه بوده ام كه نمى شد روزه گرفت و يا قبلا روزه اى بدهكار بوده ام و نماز هم كه قبلا سستى پيش آمده و گاهى اوقات نخوانده شده است كه اولا اميدوارم خداوند مرا ببخشد و در ضمن سعى شود از حقوقم كسى را اجير كرده و روزه و نمازم را به جا بياورد . دعا به جان امام فراموش نشود . والسلام خداحافظ . بهرام مباركى 24/7/66 خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار .

نام : بهرام مبارکی

نام پدر : داد الله

نوع عضویت : سپاه

محل تولد : همدان

تاریخ تولد : ۲۷ / ۱۱ / ۱۳۳۷

تحصیلات : دیپلم

سمت : فرمانده گردان ۱۵۴ لشگر ۳۲ انصارالحسین

محل شهادت : کرمانشاه - چهار زبر

عملیات : مرصاد

تاریخ شهادت : ۰۶ / ۰۵ / ۱۳۶۷

 

زندگی نامه

سردار رشید اسلام شهید بهرام مبارکی مبارز آزاده‌ای که در سال ۱۳۳۷ در آبادان به‌دنیا آمد. هنوز سنین کودکی را سپری می‌کرد که مادرش درگذشت و او را با کوله باری از سختیها و مشکلات وانهاد. ۱۲ ساله بود که به همدان آمد و تا هنگام اخذ دیپلم در این شهر سکونت نمود.

شهید بهرام مبارکی بعد از اتمام تحصیلات دبیرستانی به‌خدمت سربازی رفت.او در هوانیروز تهران مشغول به خدمت بود تا اینکه در سال ۵۷ به‌دستور امام خمینی (ره) از پادگان گریخت و در آبادان شروع به فعالیت علیه رﮊیم پلید ستمشاهی نمود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بهرام همواره در صحنه‌های مختلف حضور داشت تا اینکه در سال ۵۹ با شروع جنگ تحمیلی به‌عضویت سپاه پاسداران درآمده و از همان جبهه آبادان به مقابله با دشمنان متجاوز پرداخت. او در سال ۶۳ به همدان مراجعت نمود و با عضویت در یگان انصارالحسین (ع) فصل نوینی از جهاد فی سبیل الهی خویش را آغاز کرد. آن عاشق خستگی ناپذیر، سال‌های متمادی جسم مرارت کش خود را در آماج بلایای جبهه‌ها قرارداده بود که آن‌گونه مشتاق در عملیات‌های مختلف و با مسئولیت‌های متفاوت، جان‌برکفانه شرکت می‌کرد.

سرانجام شهید بهرام مبارکی، سردار دلیر سپاه اسلام در آخرین ایام جنگ تحمیلی، برگه حضور خود را در کنگره افلاکیان و صالحان در حالی دریافت نمود که با سمت فرماندهی گردان به‌همراه دیگر رزمندگان تنگه مرصاد را به جهنمی از آتش و دود برای خوارج دین خدا مبدل ساخته بودند.


نگارنده : fatehan1 در 1392/6/19 11:51:58
 
 
دوشنبه 19 مرداد 1394  2:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت‌نامه شهید حسین خادم پر

وصیت‌نامه شهید حسین خادم پر
چرا وصیت نامه مینویسم ، زندگى و ارزش زندگى و حرف من با شما وصیت نامه اى كه من اكنون ترسیم مى كنم ,شاید به صورت یك نامه گله آمیز بیش نباشد, 

چرا؟ چون من از دنیا چیزى ندارم و نه مایل هستم كه داشته باشم . این نه بدان منظور است كه من از زندگى سیر شده ام بلكه همه این مطلب را می دانید كه در درون وذات تمامى افراد حب دنیا و لذت بردن از دنیا وجود دارد و در مجموع زندگى را همه دوست دارند و من نیز مستثنى نیستم . من هم دوست دارم كه از زندگانى لذت ببرم .
ولى شما را مخاطب سوال قرار می دهم ,با وجود شهادت عزیزانى چون شهید بهشتى و شهدای محراب و عزیزانى كه خود شما با آنها نزدیك و مرتبط بوده اید, مانند حسین ها و حمیدها ,چگونه مى توانیم از پا بنشینیم ؟ و مثل این عزیزان در راه آنها نباشیم ؟ و تا هنگامى كه دشمنان راه این عزیزان هنوز پا بر جایند, چگونه مى توانیم سكوت كنیم و بیگانه از خون این همه شهید از لذایذ دنیوى بهره مند شویم ، و در عمل و جهاد و حركت تن به خوارى دهیم ولى در شعار بگوییم ( هیهات مناالذاله ) ما زیر بار ستم نمى رویم .
بارها از برادرانى كه در جبهه هاى كردستان بوده اند شنیده ایم كه چه جنایاتى را این اشرار آمریكایى ,به نام كومله و دمكرات مرتكب شده و مى شوند و چگونه چشم عزیزانى كه به دور از پدر ومادر و فرزندان و اقوام خود در جبهه هاى كردستان به حراست از انقلاب اسلامى پرداختند را بیرحمانه از حدقه در مى آورند و چگونه قلب این عزیزان را از سینه هایشان بیرون مى كشند و چگونه آنها را مثله كرده وپوست صورتشان را كنده ، دستایشان را قطع نموده و بدنشان را سوراخ سوراخ مى كنند. آیا با دیدن این مطالب و با در نظرگرفتن این مهم كه شهدا زنده اند و شاهد بر اعمال ما هستند مى شود راحت زندگى كرد و راحت به لذایذ زندگانى رسید .
پروردگارا تو خود شاهدى كه هر چه بر روى صفحه كاغذ میاورم وآنچه كه در خونم میگذرد از اعماق وجودم مى جوشد و بیرون میاید .
به خودت سوگند كه من عاجزو ناتوانم از اینكه شكر نعمتهایت را به جا آورم, تو خود به من توفیق عبادت دادى در صورتى كه لیاقتش را نداشتم . به من توفیق عطا فرمودى كه به عنوان یك پاسدار اسلام و یك پاسدار قرآن واقع گردم در صورتى كه من لایقش نبودم . به خودت سوگند اگر امر خودت نبود یك قدم در راهت بر نمى داشتم و عبادت نمى كردم و به عنوان یك پاسدار اسلام واقع نمى شدم ؛چرا كه من بنده گنه كار و روسیاه چگونه مى توانستم در راهى حركت كنم و در مقابل كسى عبادت كنم و پاسدارى از فرامین كسى را انجام دهم كه خود او تمامى گناهان و اعمال مرا مشاهده كرده و چگونه مى توانستم به خود جرات دهم كه در مقابلش سر فرود آورم, آنهم سرى كه اصلا وجود نداشت و با گناهان بى شمار از بین رفته بود .
اى معبودا ، اى الله ، اى معشوقم, اگر امرت نبود حتى یك ركعت نماز به جاى نمى آوردم چرا كه تو بزرگتر از آن هستى كه من با تو سخن بگویم و بزرگتر از آنى كه من در مقابلت سجده كنم . بارها این فكر را در اندیشه داشتم كه اصلا از ایران و از جمهورى اسلامى ایران و كشور اسلام بیرون روم ,چرا كه من لیاقت این راندارم در كشورى كه اسلام بر آن حكم فرماست و رهبریت آن را فقیهى همچون آیت الله العظمى امام خمینى به عهده دارد و صاحب اصلى آن امام زمان (عج ) مى باشد ,زندگى كنم .
پس اى الله به من توفیق بده بتوانم امر تو را اطاعت كنم و قدمهایم را استوار گردان كه بتوانم این راه را بپیمایم .
خدایا بر من مپسند كه عمرى را سپرى كنم و شاهد این باشم كه گلهائى چون بهشتى ها شهداى محراب ، رجائى ها ، با هنرها ، حسین ها و حمیدها پرپر شوند و من بنشینم و نظاره گر باشم كه عزیزانم اینچنین از میانمان بروند .
خدایا توفیق جهاد در راهت را نصیبم گردان و گرچه لیاقتش را ندارم آرزوى شهادت را كه در قلبم و روحم جا پیدا كرده و تنها خواسته من از توست بر آورده كن .
شاید واژه شهادت را نشناخته ام كه اینچنین گستاخانه طلب آنرا مى كنم و لیكن مى خواهم در راه تو بدنم قطعه قطعه شود, تمامى اجزای بدنم را تكه تكه و پیكرم را جدا از هم و قطعات جدا شده از بدنم را سوخته در راه تو ببینم, گر چه مرا شهید نخوانى كه من لیاقت شهید شدن و نام شهید به خود گرفتن را ندارم, آرزو دارم كه بد نم در زیر طوفان تیرها و خمپاره هاى دشمن قرار گیرد ,بسوزد, تكه تكه شود و گر نه توان ندارم كه فردا جوابگو ى على اكبر حسین (ع ) باشم ,توان ندارم جوابگوى حسین (ع ) باشم, توان ندارم جوابگوى شهداى كربلاى ایران باشم چه رسد جوابگویى در مقابل تو اى معبود و اى الله؛ پس توفیق مردن و كشته شدن در راهت را نصیبم گردان و مرا نا امید نكن .
اى الله به من توفیق عنایت كن كه در این نیت و در این حالت باقى بمانم و قلب و روح و دست و پا و تمام جوارحم در رفتن راه تو هماهنگ باشند .
به من توفیق عنایت فرما اگر پاهایم حركت كرد و اگر چشمهایم دید و اگر گوشهایم شنید و اگر زبانم به سخن آمد و اگر دستهایم به حركت درآمد, این حركت و این دیدن و این شنیدن و این سخن گفتن براى تو باشد و این اعمال از اعماق وجودم گرفته باشد و از اعماق وجود متوجه تو باشم و قلبم یك لحظه از یاد تو غافل نشود .
سخنى با روحانیت: 
در نهج البلاغه از زبان حضرت على (ع ) در مدح اصحاب می شنویم كه بعد از جنگ جمل ایشان سخنانى ایراد می فرمایند :
انتم الانصار على الحق ، و الا خوان فى الذین ، و الجنن یوم الباس ، والبطانه دون الناس بكم اضرب المدبر ، وارجو طاعه المقبل ،فاعینونى بمنا صحه خلیه من الغش ، سلیمه من الریب ، فوالله انى لاولى الناس .
شما حق را یاوران ، و در در روز جنگ چون سپر محافظ دور كننده ضربت‏ها و خواص اصحاب دیگر و یاران من هستید, با كمك شما پشت كنندگان به حق را مى‏كوبم و به راه مى‏آورم وفرمانبر دارى پذیرنده گان دین را امیدوارم. پس مرا با خیر خواهى خاالصانه و سالم از هر گونه شك و تردید یارى كنید به خدا سوگند من به مردم از خودشان سزاوارترم.
شما هر روز شاهد هستید كه چگونه یاران امام با عشق به الله با دشمنان اسلام مى جنگند و هر روز حماسه مى آفرینند و ما پیكر مطهرشان را تشیع مى كنیم و مى بینیم كه یاران امام, این بسیجیان جان بر كف چگونه یك یك از گلستان انقلاب جدا مى شوند و به لقاء حق مى پیوندند . مطلب قابل گفتن این است كه اینان خود را تسلیم حق نموده اند, تسلیم امام نموده اند و هر فرمانى كه از طریق فرمانده شان صادر گردد آن را از امام مى دانند و بدان عمل مى كنند. همین نیروها در پشت جبهه نیز احتیاج به فرمانده و راهنما دارند كه بتواند آنها را هر چه بیشتر با مفاهیم اسلام آشنا سازد . وظیفه شما عزیزان روحانى است كه به عنوان طبیب در جامعه آنها را راهنما باشید وآنها را از خود بدانید. اگر چه علم ندارند ولیكن عمل دارند, اگر چه بى سوادند ولیكن اخلاص دارند و این بسیج را شما باید حركت بدهید شما باید ارشاد كنید. اینجاست كه به بعضى از شما عزیزان مى گویم كه :
چرا بى تفاوت به بسیج مى نگرید, شماها كه حتى در مراسم رسمى (رژه ها و سمینارها ) بعد از دعوت هم از آمدن خودداری می كنید, شما كه باید این بسیج را تقویت كنید ولیكن در بعضى اوقات كوتاهى مى كنید, آیا مى توانید جواب رسول خدا را بدهید ؟ آیا مى توانید جواب على (ع ) را بدهید ؟ آیا مى توانید در صورت اطلاع پیدا كردن امام از این موضوعات ,جواب حسین زمان خمینى كبیر را بدهید؟ آیا این همه گذشتها واین همه فداكاریها و ایثارها را نمى بینید یا فراموش كرده اید ؟
والله قسم ,به خون پاك شهدا قسم من افرادى از بچه هاى سپاه و بسیج را مى شناسم كه شاید بیش از دو یا سه سال است كه حتى یك شب هم در خانه خودشان نخوابیده اند, شب وروز براى رضاى خدا در خدمت مردم و شما هستند. افرادى را مى شناسم كه در طول مدت خدمت خود در سپاه و بسیج تمامى حقوق دریافتى خود را على وار صرف انقلاب و كمك به مردم مى كنند آیا اگر اینان را ارشاد نكنید و این بندگان مخلص خداوند به گمراهى كشیده شوند, مى توانید جواب حضرت ابا عبدالله الحسین (ع ) فاطمه زهرا (س ) وجد گرامیشان حضرت رسول (ص ) را بدهید . به خدا سوگند كه اگر كوتاهى كنید نمى توانید جوابگو باشید. در مراكز بسیج و سپاه حضور فعال داشته باشید, ارشاد كنید ,ضعفها را از بین ببرید, اینان را از خود و خود را از اسلام بدانید. البته همه ما مى دانیم كه پیروزى انقلاب اسلامى ما با رهبریت عزیزان روحانى و در راس آنها امام عزیز بود و در اکثر نقاط روحانیون زحمت كشى داریم كه بسیج وسپاه را در یافته اند و به ارشاد مشغولند. از ائمه جمعه گرفته تا ائمه جماعات در سراسر كشور لیكن سخن من با آن تعداد اندكى است كه مقدارى از این امرحساس غافلند . عرض مى كنم عزیزان روحانى ما فرزندان انقلاب كه به عنوان بسیجى و سپاهى و جهادى مشغول خدمت شده ایم, احتیاج زیادى به ارشاد داریم . 
همه ویا اكثر برادران خالصانه جلو آمدند و باید توسط شما ارشاد شوند وشما باید راه را براى اینان هموار كنید .انشاءالله كه خداوند امام عزیز را تا ظهور حضرت مهدى (عج ) و انقلاب ایشان براى ما نگه دارد و به حق مقربان در گاهش ما را به وظایفمان آشنا بگرداند.
در خاتمه طول عمر یاران عزیز امام آیت الله مشكینى , آیت الله موسوى اردبیلى و رئیس جمهور حجت الاسلام خامنه ای , رئیس مجلس حجت الاسلام رفسنجانی و تمامى یاران امام را از درگاه ایزد منان خواهانم . من ا... توفیق 
سخنى با رزمندگان: 
به تمامى شما عزیزانم هشدار مى دهم مواظب باشید كه گرگان آمریكا , شوروى - ,فرانسه ,انگلیس وغیره در فكر واندیشه خود ,جمهورى اسلامى ما را به عنوان یك خطر جدى تلقى كرده اند و مجدانه مى كوشند تا آن را از بین ببرند. پس لازمه پدافند, پیروزى سریع كفر ستیزانمان مى باشد و به دنبال آن وحدت كلمه بین مسلمین واین یك مسئله حیاتى ماست :
وحدت ، وحدت ، وحدت 
حرفم را با عزیزان پاسدار و بسیج در یك جمله خلاصه كنم وبه تمامى برادران پاسدار این را بگویم كه شكر كنید خداوند را از بابت اینكه توفیق پاسدارى ودفاع از اسلام را به ما عنایت فرمود وشكر این نعمت دفاع از انقلاب اسلامى است . تا آخرین نفس شكر كنید مقلد امام بودن را وشكر این نعمت تابع مطلق بودن در برابر اوامر حضرت است.
شكر كنید در جمهورى اسلامى زندگى كردن را وشكر این نعمت در خدمت مسلمین بودن است. شكر كنید خداوند را به خاطر این كه ما در موقعیت زمانى قرار گرفته ایم كه با دشمنان دین اسلام جهاد مى كنیم و شكر این نعمت مردانه و مثل مسلمانان صدر اسلام جنگیدن است ، مثل جعفر طیار ,مثل على اكبر حسین و مثل امام حسین (ع ) این معلم انسانیت جنگیدن است .
مطمئن باشید اگر ما در جنگ حسین وار پشتیبان حسین زمان باشیم و در مقابل كفار صهیو نیستى و بعثى عراق بجنگیم ,پیروزى قریب الوقوع را شاهد خواهیم بود .
سخنى با خانواده: 
سلام بر پدر ومادر عزیزم پدرى كه با نهایت بزرگى و در كمال بزرگوارى مشكلات بى شمارى را تحمل نمود تا اینكه بتواند مرا به این درجه برساند . راستى اگر زحمات شما نبود آیا مى توانستم كه در این راه قدم بردارم. به هر حال من خودم را مدیون زحمات شما مى دانم و امید آن دارم كه مرا حلال كنید زیرا كه تا كنون نتوانستم هیچگونه كارى ویا مشكلى از مشكلات شما را حل نمایم.
مادرى كه همچون پدرم برایم زحمتهایی كشیده, از دوران كودكى تا جوانى ,از كجا بگویم, از شب نخوابیدنها, از چشم انتظار بودنها و...
از پدر و مادرم یك چیز را من سراغ دارم وآن نهایت بزرگوارى است كه هر دوى آنها دارا هستند و از شما مادر مهربانم هم مى خواهم مرا حلال كنید . پدر ومادر عزیزم من نمى توانم زحمات شایان شما را در رابطه با پرورش خودم حتى عنوان كنم تا چه رسد به اینكه بخواهم تشكرى در این رابطه از شما به عمل آورم. من در دوران نادانى و جهالتم باعث اذیت وآزار شما شدم و از شما پدر گرامیم و شما مادر مهربانم مى خواهم و این تنها تقاضاى من است شما را به خدا و شما را به جان امام و شما را به فرزند زهرا (س ) مرا حلال كنید كه اگر بخشش شما در این باب و یا در رابطه با اعمال گذشته من نباشد واى برمن .
و اما برادر عزیزم تر از جانم, تورا به اندازه اى دوست دارم كه شاید نتوان تصورش را كرد ولیكن دوستى من در ارتباط با شما باعث مى شود كه انتظارم نیز از شما بیشتر باشد امیدوارم كه در سایه خداوند متعال این پیوند جاودانه بماند وانشاءالله به نفع اسلام ومسلمین باشد . انتظارى كه از شما مى رود اینكه نگذارید سلاحم بر زمین بماند و نگذارید كه دشمن از مرگم خوشحال شود. برادرم باید جنگید. باید كوشش كرد و باید با دشمن اسلام مقابله كرد و خون داد. عاقبت خون بر شمشیر پیروز است. شاید كه مرگم مرحله اى از تحول در زندگى این خانواده باشد و در ارتباط با اینكه دوستانى كه ایشان را مى شناسم و مطمئنا مورد اذیت من بوده اند, از ایشان حلالیت بخواهید .مخصوصا از پدر و مادر حمید وحسین كه در واقع خودم را در وجود این دو شهید یافتم . آن حسینى كه مانند امامش سر از تن جدا داشت و آن حمیدى كه مانند امامش پیكرش تكه تكه شده بود ولى در مورد حمید این مطلب را فراموش نكنید كه اگر امام حسین را سر از تنش جدا كردند و نیزه بارانش نمودند در مورد حمید باید بگویم كه دستهایش را جدا كردند, بدنش را تكه تكه كردند كه این پیكر پاك مطهر ویا لااقل عكس آنرا دیده اید ,پس چگونه مى شود مسلمان اینها را ببیند سكوت كند آیا مى شود ؟
من خودم را مدیون این شهدا مى دانم و مدیون امام و انقلاب. بارها از خداوند خواسته ام كه ایكاش میلیونها جان داشتم و در راه انقلاب و اسلام و امام عزیز نثار مى كردم تا شاید دین خود را نسبت به انقلاب ادا نمایم . نمى دانم آیا دین شهدا و این انقلاب را با دادن جان خود مى توانم ادا كنیم ؟والله قسم كه نمى توانم .
پس برادرم سخت كوشش كن كه بتوانى آن دینى كه بر گردن شماست ادا كنى .
و اما شما خواهران عزیزم از شما مى خواهم كه راه زینب و زینب گونه ها را ادامه دهید و نگذارید كه خون شهدا از بین برود . دست یك یك شما را مى بوسم چرا كه با رعایت حجاب اسلامى در بین جامعه خانواده ما را رو سفید كرده اید. این بنده حقیر و گنه كار و روسیاه را نیز ببخشید و اگر احیانا شما ها را اذیت وآزار كرده ام, حلالم كنید . شما را به خدا و جان امام در مرگ من گریه نكنید و اگر لفظ مرگ را به كار مى برم به این دلیل است كه نمى توانم نام شهید را بر خودم بگذارم چرا كه این بنده گنه كار و روسیاه و شرمنده كه در دنیا نتوانستم جوابگوى گناهانم باشم ,چگونه مى توانم در قیامت در نزد امام حسین (ع ) در نزد فاطمه زهرا (س ) ودر نزد على (ع ) روسفید باشم ,پس نام شهید را هم بر من مگذارید .
من براى رضایت و خوشنودى خداوند در این راه قدم برداشتم و مى خواهم كه در این راه كشته شوم و این كشته شدن را مرگ در راه خدا میدانم و از خداوند متعال خواستارم و مكرر این موضوع را خواسته ام كه پیكر من در آتش بسوزد و تكه تكه شود و اگر خواست خودش باشد جان در بدنم باشد وسوختن را حس كنم كه شاید گناهانم بخشیده شود و خداوند قلم عفو بر گناهان بكشد . 
اگر پیكرم به دست نیامد بدانید كه خداوند خواسته ی این بنده حقیر را اجابت فرموده است و نگران این موضوع نباشید چرا كه پیكر عزیزانى چون محقق ها به دست نیامد ولیكن نامشان تا ابد باقى خواهد ماند .
و باز شما خانواده عزیزم كه حق فراوانى نسبت به من دارید مى خواهم كه در مرگ من جشن بگیرید و نگذارید كه خداى ناكرده از گریه شما دشمن خوشحال شود و موقعى كه به یادم مى افتید به یاد آورید كه حسین (ع ) چگونه على اصغرش را و على اكبرش را قاسم جگر گوشه و بازمانده برادرش و 72 تن از یاران با وفایش و جان خودش را در راه خدا داد و خانواده اش یعنى زینب (س ) و سكینه (س ) و امام زین العابدین (ع ) و تمام خانواده اش نیز به اسارت برده شد .
پس در مقابل خون على اصغر و على اكبر حسین (ع ) خون فرزند شما چه ارزشى مى تواند داشته باشد و هر موقع به یاد من افتادید ,به یاد مظلومان و اسرا زندانهاى بعثى و بیاد امام موسى كاظم (ع ) آن اسیر مظلوم و بیاد بدن پاره پاره حسین (ع ) گریه كنید و باز از شما عزیزان مى خواهم كه در مرگ من اشك نریزید و خوشحال باشید .
فرصت نیست لذا در یك جمله از خواهران و برادر عزیزم كه ایشان را از صمیم قلب دوست داشته و دارم و كلیه پسر خاله هایم وآقاى حبیبى كه قبل از اینكه داماد ما باشد, به عنوان برادر بزرگتربر گردن من حق دارد و كلا از تمامى فامیل و بستگان وآشنایان و تمامى كسانى كه مرا مى شناسند عاجزانه مى خواهم كه مرا حلال كنند و از خداوند براى این حقیر كمترین طلب آمرزش نمایند .
در طول مدت عمر خواسته ام كه در راه خدا رنج و زحمتى را تحمل كرده باشم گر چه توفیق در راه او حركت كردن را نیز خداوند به من عنایت فرموده و اوست كه مرا هدایت نموده و گر نه خود میداند كه نفس با من چه مى كرد .
اعوذ بالله من شرور انفسنا ان نفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربى . 
خداوند اگر ما را رحم نكند نفس اماره انسان را به طرف بدى سوق مى دهد . از آنجائیكه دوستانم در این راه مرا زیاد یارى كرده اند و وسیله هایى بودند كه خداوند توسط آنها مرا راهنمایى كرد از جمله (عسگرى - پرزاد - غفارى - مرادى و... همه عزیزان ) حلالیت مى طلبم و مى خواهم كه از خداوند براى این حقیر طلب مغفرت نمایید . هر چه فكر مى كنم جمله اى رسا كه وصف كند حالم را نمى یابم ولیكن شعرى ازا شعار علامه طباطبائى رحمه الله علیه به نظرم مى رسد و آن :
من خسى بى سر وپا یم كه به رود افتادم آنكه مى برد ، مرا هم به دل دریا برد 
من اموال شخصى ندارم كه بگویم واگذار كنید یا نه ، مبلغى از سپاه به عنوان كمك هزینه به من پرداخت مى شد كه از گرفتنش خجالت مى كشیدم آن را بر داشت نكنید ، بگذارید براى صندوق بیت المال .
از آنجائیكه مدیون همسایه ها و فامیل هستم از شما مى خواهم از آنها حلالى بگیرید و از تمام عزیزانى كه در سپاه و یا بسیج مزاحم آنها بوده ام كمال شرمسارى را دارم و از این عزیزان نیز طلب مى كنم كه مرا حلال نمایند . مخصوصا مسئولین بسیج ، مخصوصا برادر غفارى .
و در نهایت در مورد مال دنیا باید بگویم كه در نزد من از زهر تلخ تر است و هر گونه علاقه اى كه باعث شود مرا از هدف اصلى ,یعنى خداوند دور كند به آن علاقه ای ندارم و از خداوند پیروزى كامل حق را بر باطل خواستارم . واین آیه شریفه نشانگر این موضوع است :
و نرید ان نمن على الذین استضعفو افى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین 
یك مطلب كه لازم هم نمى دانستم نوشته شود با توجه به شناختى كه از خانواده ام دارم ولیكن به عنوان تذكر مطرح مى كنم این است كه بعد از من هیچگونه مزایائى از سپاه ویا بنیاد شهیدقبول نكنید چرا كه شما با جمهورى اسلامى معامله نكرده ایم كه بخواهیم خون بهاء بگیریم لذا هر چه مى خواهید از طرف اصلى معامله یعنى خدا بگیرد و این را بدانید كه یك عده از خدا بى خبر فقط منتظر این هستند كه مشاهده كنند شما فلان كمك را از سپاه یا بنیاد گرفته اید ,اعلام كنند خانواده شهدا سوء استفاده كرده اند. مقدار سى هزار تومان كه از مهدیه قرض گرفته ام از حقوقم پرداخت شود. دیگر حقوقى را مطالبه نكنید و اگر هم دادند نگیرید چه از سپاه و چه از بنیاد و یا هر چیز دیگر . اگر توانستید خانه را تكمیل كنید و گر نه آن را بفروشید ویك خانه كوچك براى خودتان بخرید و خودتان را براى پرداخت وام و غیره به زحمت نیندازد .
اللهم صل على محمد و اله و بلغ بایمانى اكمل الا یمان و اجعل یقینى افضل الیقین و انته بنیتى الى احسن النیات و بعملى الى احسن الاعمال .
و لا ترفعنى فى الناس درجه الا حططتنى عند نفسى مثلها و لا تحدث لى عزا ظاهرا الا احدثت لى ذله باطنه عند نفسى بقدرها . والسلام 9/6/65حسین خادم پر

درباره شهید

سردار رشيد اسلام شهيد حسين خادم پر
نام پدر : غلام
نوع عضويت : سپاه
محل تولد : همدان
تاريخ تولد :  ۰۹ / ۰۱ / ۱۳۴۰
تحصيلات : ديپلم برق
سمت : جانشين اطلاعات لشگر3 ويژه شهداء
محل شهادت : پيرانشهر
عمليات : كربلاي 2 - اصابت تركش
تاريخ شهادت :  ۱۰ / ۰۶ / ۱۳۶۵
زندگی نامه
سال ۱۳۴۰ بر صفحه تقويم نشسته بود و خانواده شهيد حسين خادم پر مشتاقانه منتظر ميلاد او بودند. قدوم مبارکش محفل گرم و صميمي آن خانواده متدين و مذهبي را روشن نمود و به فضاي نورانيشان رونق بيشتري بخشيد.
از همان اوان مهر و محبت خاندان طاهر نبوت در دلش افتاد و با همين علاقه دروني سال‌هاي کودکي و نوجواني‌اش را پشت سر گذاشت. شهيد خادم پر در هر محفلي به آراستگي روحي و خلق نيکو شهرت داشت و اين برکت را از حرمت قرآن کريم کسب نموده بود.
تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت پشت سرگذاشته و مشغول گذراندن مقطع متوسطه بود که مبارزات ملت انقلابي عليه رﮊيم پليد طاغوت علني گرديد و به اوج خود رسيد. او در اين موقعيت به جمع آزادي‌خواهان پيوست و پشت امام خويش به مبارزه برخاست. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به نهاد مقدس و مردمي بسيج ملحق شده و در کنار آن به ورزش‌هاي مورد علاقه خود از جمله کشتي ادامه داد. جنگ که برپا شد، قرار از دل شهيد خادم پر رخت بر بست و به‌سرعت عازم جبهه‌هاي حق عليه باطل گرديد. او در قالب لشگر ۳۲ انصارالحسين (ع) مدت‌هاي زيادي به جهاد و مبارزه پرداخت و در اين سال‌ها به‌عنوان فرماندهي رشيد و دلاور خدمات قابل توجهي به سازمان رزم کشور نمود. شهيد حسين خادم پر آخرين بار فرماندهي اطلاعات و عمليات لشگر را برعهده داشت که در روز دهم شهريور ۶۵ در منطقه پيرانشهر مستانه شهادت را در آغوش گرفت و به‌ديدار حق نائل گرديد.

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/19 12:0:31
 
 
دوشنبه 19 مرداد 1394  2:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصيت نامه شهيد ناصر احمدي پري

وصيت نامه شهيد ناصر احمدي پري
بعد از من ديگر جبهه را فراموش نكنيد بلكه بايد بيشتر جبهه ها را پر كنيد كه جنگ بين اسلام و كفر است و اگر در اين مسئله يا مسائلى ديگر كم توجه اى بكنيم ضربه آنرا خواهيم خورد.
بسم الله الرحمن الرحیم


رهسپاریم با خمینى تا شهادت 

حضور محترم خدمت مادر گرامیم دعا و سلام عرض می نمایم و پس از سلام و احوالپرسى سلامتى شما مادر گرامیم را از خداوند بزرگ طلب مینمایم و امیدوارم كهسلامت بوده باشى و ملالى در بین نباشد و جاى هیچگونه نگرانى در بین نباشد .خدمت برادران عزیزم همگى دعا و سلام میرسانم و امیدوارم كه حال همگى آنها خوب باشد خدمت خواهران عزیزم و بچه هایشان دعا و سلام میرسانم و سلامتى همگى آنها را از پروردگار طلب مینمایم امیدوارم كه همگى شما صحیح و سلامت باشید . 

اگر از احوال اینجانب فرزند خود ناصر خواسته باشید به حمدالله سلامتى برقرار می باشد و به دعاگوئى شما مشغول می باشم . 

مادرم هم اكنون كه این نامه را دارم برایتان می نویسم عازم به یك ماموریت هستیم كه در این ماموریت اگر خدا بخواهد و بعد از انجام كارمان توفیق شهادت نصیبم شد ,می خواستم چند كلمه اى با شما مادر زحمتكش و برادران باوفا و خواهران دلسوز و عزیزم صحبت كنم . در اول صحبتم ، مادرم از شما درخواست مینمایم كه مرا حلال كنى چون كه میدانم كه واقعا من براى شما و پدر مرحومم فرزند خوبى نبودم چون شما سالها زحمت كشیدید . به یاد زحمتهاى پدرم می افتم كه با چه مشكلاتى لقمه نانى براى ما درمی آورد تا كه ما شكم خودمان را سیر كنیم در صورتیكه خودش گرسنه بود. به یاد روزهائى می افتم كه پدرم با زبان روزه به دنبال كار می رفت و كار می كرد تا بتواند مخارج ما را فراهم كند. آنهم چه كار پرزحمتى كه كوه را آب می كند. به یاد دارم وقتى آن مرحوم به سر كار می رفت اگر چیزى براى خوردن براى او مى آورند كه بخورد به خود می گفت كه من این چیز را چطور بخورم در صورتیكه فرزندانم رنگ آن را ندیده و آن غذا یا هر چیز دیگر را نمی خورد و آن را براى ما می آورد. به یاد روزهائی كه برایم تعریف می كردند می افتم وقتی كه ما مریض می شدیم یا چیزى نداشتیم لباس خودش را می فروخت تا اینكه ما را خوب كند یا كه ما را سیر كند,تا نكند در بین در و همسایه ما كوچك باشیم . به یاد صحبتهاى او می افتم كه می گفت كار می كنم كه اگر از همسایگان بالاتر نیستیم ولى پائین تر نباشیم .

خلاصه با این همه مشكلات كه شما و پدر مرحوم براى بزرگ كردن ما كشیدید تا كه وقتى ما بزرگ شدیم عصاى دستتان باشیم و با بزرگ شدن ما حاصل زحمتهاى خود را به دست بیاورید ولى خوب وقتى كه من به سنى رسیدم كه می خواستم جبران زحمتهاى شما را بكنم, جنگ شروع شد و بعد از گذشت چند سال از جنگ وظیفه خود دانستم كه من باید دین خودم را به اسلام ادا نمایم و وارد سپاه شدم و اینكه در این مدت چند سال نتوانستم لااقل روزهاى بیشترى را در آغوش گرم خانواده ام باشم ولى خوب مسئله جنگ را مهمتر از اینها می دانستم. با تمام این حرفها از شما مادر زحمتكش و دلسوزم كه شما هم زحمت هاى زیادى كه نمی دانم آنها را چطور بیان كنم, از شب نخوابى هاى شما بگویم ,از نان درآوردن شما بگویم؛ خلاصه با این همه حرفها كه زدم امیدوارم كه این بنده را كه زیاد شما را اذیت كردم و این را خودم میدانم از ناقص عقلى من بوده, امیدوارم كه مرا ببخشى و حلالم كنى . 

مادرم اگر خداوند من را قبول درگاهش نمود ,باید بدانى كه مسئولیتت زیاد می شود ,مردم به چشمى دیگر به تو می نگرند و تو را الگوى خود قرار می دهند چرا چون كه توانستى با این همه مشكلات فرزندت را مثل ام لیلا روانه میدان كارزار كنى.

در صحبت كردن ، در رفتارت در كردارت باید اینقدر مواظب باشى كه به گفته ی امام عزیزمان :شما خانواده هاى شهدا چشم وچراغ این ملتید. شما در میان مردم احترام پیدا می كنید. خلاصه باید مواظب باشید. بعد از من شما باید بیشتر به مسائل اهمیت بدهید خود را در فراق من ناراحت مكن چونكه باید مثل ام لیلا و زینب مقاوم باشى و تنها خواسته دیگر دیگر من به تو این است كه صبر و مقاومت را پیشه خودسازى تا اینكه خداوند شما را در آن دنیا با فاطمه محشور كند. 

و اما برادرانم امیدوارم كه همیشه سلامت بوده باشید و از اینكه نتوانستم براى شما هم برادر خوبى باشم امیدوارم كه شما هم مرا ببخشید و حلالم كنید و خواستم حالا كه این نامه را مینویسم چند كلمه اى با شماها هم صحبت كنم, امیدوارم كه به حرفهاى این برادر كوچكتان گوش دهید. همانطور كه می دانید مملكت ما اسلامى است و ما هم باید همه كارهایمان به دستور اسلام باشد. نكند خداى نكرده كارى را بكنیم كه خلاف اسلام باشد كه فرداى قیامت شهدا جلوى شما را می گیرند و اگر خداوند مقام عظیم شهادت را نصیب من كند ,كار شما هم مشكل می شود چون شما از خانواده شهدا به حساب می آئید و همانطور كه گفتم شما در كوچه و محله الگو می شوید و باید مواظب رفتارتان باشید . اگر من شهید شدم ,نكند خداى نكرده ناراحت بشوید بلكه دست دعا به سوى آسمان بلند كنید و بگوئید خداى را سپاس كه ما هم در این زمان توانستیم براى اسلام خدمتى بكنیم . 

بعد از من شما باید خدمت كردنتان به اسلام بیشتر باشد ,باید بیشتر پایبند به انقلاب و اسلام و روحانیت باشید. روحانیت كه از جانشان مایه گذاشتند و دارند براى انقلاب خدمت می كنند .نكند شما را گمراه كنند و بر علیه آنها حرفى یا خداى نكرده توهینى كرده باشید كه به گفته امام عزیزمان توهین به روحانیت ضربه به اسلام است .پشتیبان ولایت فقیه باشید تا خداوند شما را نصرت كند . 

بعد از من دیگر جبهه را فراموش نكنید بلكه باید بیشتر جبهه ها را پر كنید كه جنگ بین اسلام و كفر است و اگر در این مسئله یا مسائلى دیگر كم توجه اى بكنیم ضربه آنرا خواهیم خورد. در تربیت خانواده هایتان بكوشید آنها را به مسائل اسلام آشنا كنید. مساجد را خالى نكنید كه به گفته اماممان شیاطین از مساجد می ترسند .بیشتر از همه چیز و در همه كارهایتان امام عزیز را الگوى خود قرار بدهید و به حرفهاى او گوش بدهید .

خوب همه ما امانت در این دنیا هستیم و هر وقت كه باشد همه مان باید برویم, یكى زود و یكى دیر ,یكى در بستر و یكى در سنگر و شهید . از اینكه برادرتان را در جبهه از دست دادید هیچ ناراحت نباشید بلكه به شكرانه خدا بپردازید. در فراق من خود را زیاد اذیت نكنید و دعا كنید كه خداوند این شهادت را ازبرادرتان و خانواده تان قبول نماید. 

و اما خواهرانم امیدوارم كه همیشه شادكام باشید و چند كلمه اى با شما خواهران عزیزم و دلسوزم از زبان الكن این برادر كوچكتان ؛ خواهرانم این را بدانید كه شما هم بعد از من وظیفه تان سنگین می شود ,شما خواهران شهید می شوید و در بین دیگر خواهران الگو باید باشید . شما زینب زمانه می شوید و بعد از من شما باید مثل زینب امام حسین (ع)پیام رسان خون شهدا باشید و باید مثل زینب صبر پیشه خود كنید. در تربیت فرزندانتان باید كوشا باشید. فرزندانتان را با مسائل اسلامى آشنا كنید .خودتان به مسائل اسلام اهمیت بدهید. خودتان را در فراق من ناراحت نكنید و از اینكه من نتوانستم برادر آنچنانى كه می خواستم باشم و حق برادر و خواهرى را ادا نكردم, امیدوارم شما هم مرا ببخشید و حلالم كنید و این را بدانید كه من راهم را آگاهانه انتخاب كردم و آگاهانه در این راه قدم برداشتم .

اگر یك عده پشت سرم حرفى می زنند و یا چیزهائى می گویند اهمیت ندهید چون ضد انقلاب همیشه و در همه حال می خواهد ضربه بزند . انشاءالله كه در آخرت شما هم با زینب و حضرت زهرا محشور گردید. 

خوب بیشتر از این صحبت نمیكنم و امیدوارم كه همگى شما این بنده فقیر و كوچك را ببخشید در آخر سلامتى امام عزیزمان و سلامتى شما خانواده عزیزم و سلامتى تمامى خانواده هاى شهدا و رزمندگان و مجروحین را از خداوند طلب می نمایم . از اینكه زیاد صحبت كردم مرا ببخشید و از همگى شما التماس دعا دارم. خدانگهدار. 

خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار . والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته . 

ناصر احمدى پرى



درباره شهید

نام : ناصر
نام خانوادگی : احمدی پری
نام پدر : رضا
محل تولد : روستای پری - ملایر
تاریخ تولد : 15/01/1354
تاریخ شهادت : 09/11/1365
محل شهادت : خوزستان - خرمشهر
نام گلزار : روستای پری- پیروز

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/20 10:23:59
 
 
دوشنبه 19 مرداد 1394  2:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصيت نامه سردار شهيد محسن حاجي بابا

وصيت نامه سردار شهيد محسن حاجي بابا
از عموم برادران تقاضامندم اين بنده عاجز را حلال نمايند و از امام امت مي خواهم که براي قبول شهادت من بدرگاه خداوند تبارک و تعالي دعا نمايد 

بسم رب الشهدا و الصديقين

اين وصيت نامه بنده سر پا تقصير محسن حاجي بابا است اميد است کليه برادران و خواهران و پدران و مادران مسلمان مواردي که امام امت به عنوان اتمام حجت و شهدا براي امت بازگو مي کنند موبه مو به اجرا در آورند من آگاهانه در اين راه قدم گذاشتم و فقط براي پيروزي اسلام و قرآن در جبهه حاضر شدم از عموم برادران تقاضامندم اين بنده عاجز را حلال نمايند و از امام امت مي خواهم که براي قبول شهادت من بدرگاه خداوند تبارک و تعالي دعا نمايد .به خدا قسم من شرمنده اين همه شهيد و مجروح انقلاب و جنگ تحميلي هستم .

والسلام عليکم و رحمه الله برکاته

 آمين رب العالمين

 26- 9 – 60

 اربعين سنه 1401 هجري قمري

درباره شهید

شهید محسن حاجی بابا در سال ۱۳۳۶در یكی از محلات تهران، در خانوادهای مذهبی ودوستدار اهل بیت عصمت و طهارت (ع) متولد شد .از همان كودكی ، الفبای تقوا را در خانواده خدا جویش آموخت . وی در سن 7 سالگی قدم در راه مدرسه و تحصیل گذاشت . محسن از همان بدو ورود به مدرسه هوش استعداد خود را با كسب نمره های عالی نشان می دهد .
او دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان می رساند و وارد دبیرستان می شود . پیش از شروع تكلیف ، با عشق و علاقة تمام ، نسبت به انجامفرائض دینی اهتمام می ورزد . در این راه چنان پیش می رود كه در میان همسالان به تقوا و تقید ممتاز می گردد . او همزمان با تحصیل ، در جلسات مذهبی و محافل قرآن شركت می جوید . و به عنوان عضو فعال و جدی مسجد ( قدس )) كه امامت آنرا آیت الله امامی كاشانی به عهده داشت، شناخته می شود .   
 
فعالیتهای شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی:

از انجا كه او در دروة نوجوانی اهل مسجد بود ، از شروع نخستین جرقه های انقلاب اسلامی ، وارد مسائل سیاسی می شود .
وی از وجود پر بركت حضرت آیت الله امامی كاشانی بهره مند شده و با الفبای مبارزه آشنا می گردد .
در توزیع اعلامیه های حضرت امام (ره ) نقش فعال ایفا می كند و در راهپیماییها و تظاهرات ، همراه و همگام با مردم شركت می جوید .
در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ، محسن جزو اولین نفرات بود كه در خلع سلاح مراكز نظامی و انتظامی محل خود وارد عمل می شود و اسلحه را از كلانتریها و دگر جاها به مسجد می آورد.  

فعالیتهای پس از پیروزی انقلاب :
 محسن ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، به دستور آیت الله امامی كاشانی به انجام وظیفه می پردازد .وی در تشكیل (( كمیتة انقلاب اسلامی )) منطقه ، همراه افرادی چون (( شهید علیرضا موحدی كرمانی )) حضور جدی و فعال می یابد و دراستقرار امنیت در منطقة پیروزی ، ایفای نقش می كند و مدتی در این نهاد نوپا و انقلابی از دستاوردهای انقلاب حراست نمی نماید . 
      
فعالیتهای شهید در دوران دفاع مقدس:

حاجی بابا در جنگ تحمیلی نیز مردانه وارد می شود و به خاطر هوش سرشار و استعداد نظامی كه داشت ، در مسیر رشد می افتد و لیاقت و كفایت و توانمندیهای نظامی خود را در عملیات گوناگون به نمایش می گذارد .

او بعداز اموزش در پادگان امام حسین (ع) مدتی به عنوان مربی و مسئول گروهان درپادگان خدمت میکند وبعد از آن در گردان 7 پادگان ولیعصر(عج) به سمت منطقه غرب اعزام میگردد.

در فتح ارتفاعات (( بازی دراز)) كاری می كند كارستان و اوج ایثار ، فداكاری و شهامت را به نمایش می گذارد .

حاجی بابا دربارة این عملیات ، طی مصاحبه ای با مجلة پیام انقلاب می گوید : برای فتح ارتفاعات بازی دراز ، به اتفاق چند تن دیگر از

فرماندهان سپاه ، طرح همه جانبه و گسترده ای تهیه كردیم كه لازمة آن ، فداكاری و ایثار در سخت ترین و كمترین امكانات بود.

در این عملیات موفق شدیم از پشت ارتفاعات ((بازی دراز )) عكس و فیلم تهیه كنیم كه به شناساییهای بعدی كمك كرد .

این عملیات از چند محور شروع شد و دلیل موفقیت نیز تا حدودی الحاق تمام محورها با یكدیگر بود كه دشمن هیچ فكر نمی كرد بتوانیم از اینارتفاعات در هم پیچیده بالا برویم .

جالب این است كه اگر به ارتفاعات دقیق نگاه كنیم ، صخره ها طوری است كه حتی كوهنوردها هم نمی توانستند ظرف مدتی كه ما رفتیم ، بالا بروند و این امر محقق نشد ، مگر به مدد غیبی الهی كه ما را به آن ارتفاعات كشاند .

این امدادهای غیبی محسوس به ، نیروهای عمل كننده روحیه می داد و حالت معنوی عملیات را به حدی بالا می برد كه در سخت ترین شرایط ، به نیایش و خواندن دعای توسل مشغول بودند .

امداد نیروهای غیبی و فرماندهی امام زمان (عج ) در عملیات كاملاً محسوس بود .
حاجی بابا در عملیات (( بیت المقدس )) ، حماسه می آفریند و جوهرة انقلابی خود را نشان می دهد.
 
چگونگی شهادت:


سر انجام این عاشق صادق و لایق كه سر در گرو محبوب نهاده بود ، در ۲۲ اردیبهشت1361 در جبهه سر پل ذهاب به همراه شهیدان
شوندی وبیابانی با اصابت گلوله مستقیم تانک به شهادت رسید و به آرزوی قلبی خود نایل آمد .

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/20 10:51:42
 
 
دوشنبه 19 مرداد 1394  2:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محسن یزدانیان

وصیت نامه شهید محسن یزدانیان
اینجانب محسن یزدانیان فرزند حاجی آقا بابا که بر حسب وظیفه هر فرد مسلمان برای خودم وصیت نامه ای می نویسم. 

بسم الله الرحمن الرحیم

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.

و حساب نکنید آنهائیکه در راه راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه زنده اند و نزد خداوند روزی می خورند.

اینجانب محسن یزدانیان فرزند حاجی آقا بابا که بر حسب وظیفه هر فرد مسلمان برای خودم وصیت نامه ای می نویسم.

با سلام و درود بر امام زمان(عج) و با سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی و درود بر خانواده معظم شهدا و مفقودین و اسراء . بنده عقیده به دین اسلام و مذهب شیعه جعفری و پیرو ولایت فقیه می باشم .

و چند نکته ای به پدر و مادر و اقوام و امت حزب الله دارم : اینکه پدر گرامی و مادر مهربانم امیدوارم که هر بدی در حق شما کرده ام به بزرگواری و مهربانی تان مرا ببخشید . از برادران و خواهرانم می خواهم که همیشه در خط انقلاب باشید و انقلاب را یاری کنید و این را به شما بگویم که من با چشم باز و با بینش و آگاهی این راه را انتخاب کرده ام و هیچ زور و فشاری در کار نبوده و این را هم بگویم که هیچ موقع برای مقام و پول و امثال اینها نرفته ام بلکه فقط و فقط برای حفظ انقلاب اسلامی و میهن اسلامی به جبهه ها رفته تا وظیفه ام را انجام بدهم تا خداوند از بنده حقیر راضی بشود و از کناهانم در گذرد و رحمتش را شامل حال من گرداند .

برادان و خواهران بزرگوار امیرکلا امیدوارم که اگر بدی از من دیدید مرا ببخشید .

برادران پشتیبان این انقلاب و امام عزیز باشید و برای خدا کار کنید.

امّت شهید پرور امیرکلا از همه شما که در مراسم این حقیر شرکت نمودید تشکر می نمایم ، امیدوارم که خداوند به شما اجر دهد .خدا حافظ همه شما .

خدایا ، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

محسن یزدانیان.

درباره شهید


شهید محسن یزدانیان

تاریخ تولد: 1/6/1347

تاریخ شهادت: 9/10/1365

محل شهادت: چذّابه

شهیدی از شهر امیرکلا(مازندران)

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/20 11:15:28
 
 
 
دوشنبه 19 مرداد 1394  2:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصيت نامه شهيد ابراهیم دهقانی

وصيت نامه شهيد ابراهیم دهقانی
باز ذنوب و معاصی من مفلوک قوی و مستحکم بسته شده است پس بگشای خدایا که گشاینده تویی .

بسم الله الرحمن الرحیم

ان الله اشتری المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم اجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و  یقتلون وعدا علیه حقا فی التوراه و الانجیل والقران و من اوفی بعهده من الله فاستبشر ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هواالفوز العظیم.(سوره توبه آیه 11)
خدا جان و مال و اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده انها در راه خدا جهاد می­کنند که دشمنان دین را بقتل برسانند و یا خود کشته شوند این وعده حقی است ازخداوند و عهدیست که در تورات و انجیل و قران یاد فرموده و از خدا با وفاترکیست؟ ای اهل ایمان شما بخود در این معامله بشارت دهید که این معامله به خدا حقیقت سعادت و فیروزی بزرگی است.

پروردگارا نمی­دانم مرا خواهی بخشید یا نه ولی واقف بر رحمت و عطوفت و مهربانی تو هستم و میدانم که وسعت رحمتت از وسعت دریاها و اقیانوس­ها متلاطم بیشتر و امواج ربوبیت تو از قعر و عمق بحار طویلتر است.

باز ذنوب و معاصی من مفلوک قوی و مستحکم بسته شده است پس بگشای خدایا که گشاینده تویی .الها شرمنده­ام ازاینکه اعمالم شایسته نیست و با کوله باری از گناه بسوی تو می­آیم ولی از تو می­خواهم اکنون که از همه چیز وارسته و تنها به تو وابسته­ام گامهایم را استوار داری و عزمم را راسخ و اراده­ام را آهنین و به من نیرودهی تا پاهایم را چون میخ به زمین بکویم و دندانهایی را از خشم بفشام و آنچنان ملحدان را از دم تیغ بگذرانم که شاید لیاقت بندگی و اطاعت تو را بیابم.اکنون که دیگر زندگی­ برایم معنا و مفهومی ندارد و اوهام و افکار تنها پرتوی از عالم ماوراء مادیات و بعدی از ابعاد عالم فوق است. دیگر نمیخواهم حتی درباره ان کلامی بنگارم یا بگویم و سعی خواهم نمود از زندگی و حیات حرفی به میان نیاورم.پدر و مادر و برادر و خواهران عزیزم از شما می­خواهم که اگر لب­های تشنه­ام از دریای رحمت الهی سیراب شد علاوه بر اینکه خودتان مرا حلال کنید حلیت مرا از دیگران نیز بطلبید.

 گرمرد رهی میان خون باید رفت                 وز پای فتاده سرنگون باید رفت

تو پای به ره درنه و هیچ نپرس                خود را بگویدت که چون باید رفت

13بهمن 1361

درباره شهید

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/23 9:39:36
 
 
دوشنبه 19 مرداد 1394  2:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محمد رحیم مسعودی

وصیت نامه شهید محمد رحیم مسعودی
خداوندا ، خدایا بارالها ، ایزدا ، پروردگارا با قلبی مالامال از عشق بتو و عشق به احکام انسان ساز تو بر آنم که همواره با یاد تو و به امید یاری تو مجری باخلاص احکام تو باشم. 
بسم رب الشهداء
راضیم که مرا با زنجیر آهنین سخت ببندند و در میان کوه و دشت بر سنگ و خاک بکشانند ولی هرگز راضی نیستم از کردار من آزرده و خاطری پریشان گردد.
((از سخنان حضرت علی علیه السلام))
ملتی که شهادت را سعادت میداند پیروز است.
((امام خمینی))

خداوندا ، خدایا بارالها ، ایزدا ، پروردگارا با قلبی مالامال از عشق بتو و عشق به احکام انسان ساز تو بر آنم که همواره با یاد تو و به امید یاری تو مجری باخلاص احکام تو باشم. اینک بار دیگر نیز که لبیک به ندای پاک و بلندت را وجهه همت قرار داده ام و در پی تحقق یکی دیگر از فرامینت یعنی مبارزه با کافران و استقرار حاکمین الله در جهان بر آمده ام از تو می خواهم در این راه مرا یاری کنی تا آنکه بر اساس خواست تو و در مسیر قوانین و سنن تو گام نهم و این مسئولیت خطیری که بر دوش من سنگینی میکند بمقصد برسانم. برادران و خواهران عزیز ، ما مسلمانان که در مسیر الله حرکت می کنیم اکنون در حال مبارزه با کافران و مخالفان اسلام و قرآن روبرو هستیم فرد فرد ما وظیفه داریم که در این نبرد شرکت کنیم اگر شرکت نکنیم مسئولیم. اگر در خط اول جبهه نبودیم در پشت جبهه تبلیغات مذهبی داشته باشیم. اسلام و قرآن را به مردم بشناسانیم اگر در خط اول جبهه هستیم حسین گونه و ابراهیم وار مبارزه کنیم و به رهبری و فرماندهی امام خمینی کافران بعثی و مزدوران آمریکایی را یکی پس از دیگری نابود کنیم و پرچم لا اله الا الله را در سراسر جهان به احتزاز در آوریم و به آمریکای مزدور و شوروی و اعمال خارجی و داخلی ایشان ثابت خواهیم کرد که حاکمیت مخصوص الله است و تنها الله باید بر مردم حکومت کند نه شخص ، و قانون هم باید قانون الهی یعنی قرآن باشد. برادران و خواهران عزیز، من در راه هدفم که استقرار حاکمیت الله در جهان و برای حفظ امانتی که مسئولیتی به گردن یکایک ما مسلمانان است یعنی پاسداری از اسلام و قرآن و وطن و ناموس میجنگیم.
الهی
هر کس که تورا شناخت جان را چه کند        فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هردو جهانش بخشی                 دیوانه تو هردو جهان را چه کند
 
درود فراوان به رهبر انقلاب اسلامی ایران و درود به امت شهید پرور ایران و درود به رزمندگانی که در جبهه های حق علیه باطل در حال نبرد میباشند.
سلامتی امام عزیزمان و برادران و خواهران مسلمان هموطنم را در پیشگاه ایزد یکتا و تعالی خواهانم.
 
به امید پیروزی هرچه زود تر لشگر اسلام بر لشگر کفار صدام آمریکایی.
 
برادر حقیرتان شهید محمد رحیم مسعودی
والسلام علیکم و رحمت اله و برکاته




 
درباره شهید
نام: محمدرحيم
نام خانوادگی:  مسعودي گزي
نام پدر:  عبدالحسين
تاریخ تولد: 14/5/1337
تاریخ شهادت: 29/12/1360
محل شهادت:  خوزستان - شوش (جبهه رقابیه)
استان:  گلستان
شهرستان:  بندرگز
بخش/شهر:  مركزي
دهستان:  انزان غربي
روستای:  گزغربي














ارسالی از علی مسعودی (برادر زاده شهید)

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/23 10:7:29
 
 
دوشنبه 19 مرداد 1394  2:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید سید خلیل موسوی بیوکی

وصیت نامه شهید سید خلیل موسوی بیوکی
ان الله خلقتنی من دون ان شاورانی خداوند وقتی مرا خلق کرد با پدر ومادرم در اين مورد مشورتی نکرد. پس من هم برای آنکه به سوی او بروم وبه فرمانش گردن بگذارم و عبادتش کنم نيازی به مشورت با کسی ندارم

 

پدر ومادر ارجمندم اميد ديدار من نباشيد.ديگر نامه و تلفن نميکنم ،چون که۴/۵/۶۳روز پنجشنبه شب در خواب ديدم امام زمان خود را ومرا دعوت کرد که فردا مهمان ما هستی و من صبح جمعه ۵/۵/۶۳ با رفقا در ميان گذاشتم .رفقا گفتند امروز مرو در تخريب .گفتم امروز روز من است وفردائی ندارد.پدر جان و مادر جان سيد جليل هم پيش مااست وخبرميدهد. هرچه شما کرديد امام را تنهانگذاريدواز سيد جليل جلو گيری نکنيدوسنگر مرا خالی نگذاريد.از من چيزی نماده که وصيت کنم. خودم همه را در راه خدا دادم.سلام مرا به تمام اقوام برسانيد. دائی حاجی شيخ محمدرضای ناصری را سلام برسانيد هر چه شما کرديد دعای امام و رزمندگان در جبهه. والسلام شهيد سيد خليل موسوی 

                                                                                                 ۵/۵/۶۳


نگارنده : fatehan1 در 1392/6/25 10:43:30
 
 
دوشنبه 19 مرداد 1394  2:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهيد علي زارع بيدكي

وصیت نامه شهيد علي زارع بيدكي
برسنگ مزارم ناکام ننويسيد زيرا که خودم اين راه را انتخاب کردم و با آغوش باز به استقبال لقاء پرکشيدم. 

بسم رب شهداء والصالحين اذن للذين تقاتلون بان ظلموا وان الله علی نصرهم لقدير

اجازه داده شدبه رزمندگا ن اسلام بجنگند زيرا بر آنان ظلم شده است وهمانا خداوند بر پيروزی آنها قادر است.

 با درود وسلام بر حضرت حجة ابن الحسن مهدی صاحب الزمان و نائب بر حقش امام خمينی رهبرکبير انقلاب و بنيانگذار جمهوری اسلامی ايران وبا درود وسلام بر شهيدان اسلام وقرآن وبا درود و سلام بر مجروحين و معلولين انقلاب و با درود وسلام بر اين پدرومادرانی که با خون فرزندانشان اين انقلاب اسلامی را آبياری کردند. 
پروردگارا اکنون در حدود يکسال است که توفيق نصيبم کردی تا به جبهه نبرد ايمان و کفر خدمت کنم سپاسگذارم مثل هميشه.

اما خدايا اين شکرگذاری را خالص و بی ريا گردان. 
خدايا اکنون که نهضت جهانی اسلام اوج گرفته و اين نهال پر ارزش و پرثمر پيروزی از انقلاب خونين کربلا احتياج به خون دارد ما تحت فرمان ولی امرمان حضرت آيت الله العظمی امام خمينی مد ظله به اين ميدان می رويم تا با خون خويش پيروزی هميشگی مستضعفين را در طول تاريخ بيمه نمائيم .
ما می رويم تا با کسب پيروزی فتح يا شهادت قدرت اسلام را به جهانيان بنمائيم. من خيلی به درگاه خدا ناليده ام و گريه کرده ام و از او حاجت خواسته ام تا مرا به آرزوی نهايی خود يعنی لقاءالله که همان شهادت است برساند، اما تا کنون هرچه در زده ام جواب نشنيده ام واميدوارم که به زودی بشنوم. 
بالاخره پس از انتظارهای فراوان موقعيت اينکه به نقطه اوج و تکا مل که همان شهادت در راه اسلام است نزديک می شوم وبه آرزويی که آرزوهايم در آن نهفته شده می رسم . 
خدای را می ستايم که به من لياقت چنين کاری که همان جنگ با کفار است را داد و همانطور که دعا می کردم دعايم را استمرار می دهم که در اين جنگ مرا جزء شهدا قرار دهد . و به يگانگی خداوند، وجود پيامبران و امامان ومعصومين معتقد ونيز به ولايت فقيه که دنباله رو راه امامان است ايمان دارم.
من به خواست و اراده خداوند تبارک وتعالی و با آگاهی از پايان اين راه به ماموريت می روم و اميدوارم که بتوانم با نثا ر خون خودم رضا يت خالقم را جلب کنم وبه انقلاب اسلامی کمک نمايم 
( فمن يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صا لحا ). مپنداريد آنانکه در راه خداکشته شده اند مردگانند بلکه زنده اند ونزد خداوند روزی ميگيرند. 
سلام برتو ای رهبر بزرگ اسلام وسلام بر تو ای پدرو مادر عزيزم و سلام بر شما که آنگونه فرزندان خودرا در دامن پاک خويش پرورانده ايد و او را به خدای خود هديه کرده ايد .
آری که آزادانه وتنها هدفم در تمام نا اميديها، عاشقانه در راه خدا گام نهادن بود.آری مادرم در مرگ من بجای غم اندوه، شادی و مباهات برگزينيد تا ديگران ادامه دهنده راهم باشند. 
برسنگ مزارم ناکام ننويسيد زيرا که خودم اين راه را انتخاب کردم و با آغوش باز به استقبال لقاء پرکشيدم.
هدف از اينکه به جبهه آمدم اين بود که بتوانم کفاره گناهان کبيره وصغيره خود را اداء کرده باشم و نزد خالقم آبرويی کسب کنم. وماتدری ماذا تکسب غداوماتدری نفس بای ارض لا تموت ان الله عليم خبير.(لقمان /۳۴) " نمی داند هيچ نفسی که چه کسب می کند فردا ونمی داند هيچ نفسی که به کدام زمين می ميردفقط خدای دانا آگاه است". 
مادر ،خواهر وبرادرانم هيچ ناراحت نباشيد وشکر گذاری کنيد. از خداوند می خواهم اجری عظيم وصبري جميل به شما عطاء کند . 
هم اکنون که ا ين نوشته را می خوانيد خود در ميان شما نبود .وفقط يادي از من خواهد بود. از کليه دوستان وآشنايان وبرادران وخواهران، پدران ومادرن عزيز از شما تقاضا دارم که تاآنجا که اين انقلاب اسلامی را همراهی کرده ايد ازاين به بعدهم از همرايی با آن دست برنداشته وبا همت پی در پی خود اين جنگ را به پايان رسانده واين انقلاب اسلامی ايران را به ساير کشورهای دنيا عرضه داريد وزمينه ظهورحضرت مهدی(عج)را فراهم سازيد از کليه شما طلب آمرزش وبخشش می کنم.

                             ۱۱/۱۱/۶۱      محمد علی زارع بيدکی


نگارنده : fatehan1 در 1392/6/12 10:33:45
 
 
 
چهارشنبه 21 مرداد 1394  10:17 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محمد حسین کبیری پور

وصیت نامه شهید محمد حسین کبیری پور
                من به محمد رضا برادر عزيزم حسودی دارم چون فکر می کنم او راهی را طی کرده که معلوم نيست من هم می توانم آن را طی کنم يا خير. و اينطور فکر می کردم اول من شهيد می شوم و رضا مراسم مرا می گيرد ولی خير در اين بود که شد. 


بسم الله الرحمن الرحيم
رب اشرح لی صدری و يسر لی امری واحلل عقده من لسانی يفقهوا قولی
حمد و سپاس خدای را که نعمت اسلام را به ما ارزانی داشت و عبد صالح خويش محمد (ص) را راهنما و هادی و منجی بشريت و قائم رسولانش قرار داد. اوصياء و ائمه طاهرين عليهم السلام را پس از او هاديان انسانها ساخت و آنان ولايت وراهبری انسانها را عهده دار شدند.                                                                                      
حمد و سپاس خداوند را که نعمات بيکران و بی حد و مرزش را بر نوع بشر عطا فرمود، و از ميان اين همه نعمت، نعمت انقلاب اسلامی که دورنمايی از حکومت حضرت صاحب الزمان (عج) را برای ما انسانها نشان داد. البته اگر آنرا ببينيم و درک و فهم و شعور آنرا داشته باشيم. خداوندا هرچند که نمی توانيم از اين نعمت بس بزرگ قدردانی کنيم با اين وجود اميدواريم که در زمره طالبان حکومت مهدی (عج) باشيم و شاهد عزت اسلام و مسلمين و ذلت و نابودی کفر و منافقان و حاميان و پيروانشان باشيم. خدايا هرچندنتوانستيم ازاين نعمت بس بزرگ يعنی امام خمينی شکر گذاری کنيم و آنچنان که شايسته و بايسته  اوست قدرداني كنيم   ولی باز هم چشم اميد به تو داريم که اين نعمت را براي ما حفظ کرده و نعمات ديگر را از ما دريغ نداری. خدايا آنان که امام را يار وياورند، خودت آنها را ياری کن و آنان که او را دشمنند خوار و ذليل و نابودشان بگردان. واي دوستان و آشنايان ، برادران و خواهران عزيز هرچندشما مي توانيد امام عزيز را ياری کرده و انقلاب را محافظت نماييد، هر چند اين انقلاب خود صاحبی دارد و ما بايد برای اداي دين واجراي تکليف و عاقبت بخيری خودمان از انقلاب محافظت کنيم.                                                                                  
   آيامگراين نعمت انقلاب نبود که جوانانی را که داشتند به فساد شاهنشاهی آلوده می شدند هدايت کرده و بصورتی عوض شدند که با دعای کميل و ادعيه ديگر چشمانشان مرطوب شده و از خدا طلب عفو می کنند و برای رضايت خداوند به امت مستضعف کمك کرده و حتی خونهای پاکشان را در اين راه مي دهند. پس خدای را شکر کرده و مشکلات را کوچک بشماريم و اين را بدانيد در هر راهی خارهايی می باشد و برای رسيدن به مقصود بايد آن خارها را تحمل کرد. اگر آن موقع پيامبر گفت تمامی کفر در مقابل تمامی اسلام قرار گرفت و با قدرت خداوند به دست علی(ع) کفر سرنگون شد و اسلام پيروز شد، حال امام ما می گويد تمامی کفر در مقابل اسلام سر برداشته و اين را به چشم می بينيم که تمام ابر جنايتکاران حاميان خود را بسيج کرده و تمامی نيروهايشان را تجهيز کرده و با انقلاب به مبارزه برخاسته اند بنابر اين باز هم تاريخ تکرار شد و مبادا با بی توجهی فرصت به دشمن بدهيم و او استفاده کند و ما را يعنی اسلام و مسلمين را سرکوب کند و بعد افسوس بخوريم که چرا مبارزه نکرديم و در درگاه خدا مسئول باشيم. اگر توجه کنيد می بينيد در دنيا هيچ حکومتی و سازمانی نيست که از حق دفاع کند، مثلاً بمب بر سر مردم بی دفاع  می ريزند و سازمانهای حقوق بشری سکوت می کنند و حتی ما را محکوم می کنند پس وظيفه ما در اين برهه از زمان مقابله با کفر و ستمگران می باشد هر چند كه کسي به ما کمک نکند. و انشاء الله شما هم جزء خدمتگزاران به انقلاب اسلامی باشيد و خداوند به شما پيروزی و عزت عطا فرمايد و به امام امت طول عمر با عزت تا انقلاب مهدی (عج) عنايت فرمايد. والسلام علی عباد الله      الصالحين.                                                                                                                                                 
حال سخنی چند با خانواده ام:                                                                                      
      ان الله اشتری من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه . خدای را شکر که مرا پدر و مادری اينگونه عطا فرمود و در دامان اين خانواده رشد يافتم. هر چند که در عمل نتوانستم شکر اين نعمت بزرگ را بکنم و نسبت به پدر و مادرم خدمت کنم ولی از صميم قلب می گويم شما را دوست دارم و به شما احترام می گذارم ولی در زندگی خطاهايی داشته ام که انشاء الله مرا می بخشيد.                                                          
    پدر جان و مادر عزيزم اشکالات و اشتباهات مرا به پای بی ادبی من نگذاشته بلکه آنرا به پای کم عقلی من بگذاريد و مرا ببخشيد چون بهشت به زير پای پدر و مادر است و رضايت شما را می خواهد. پدر جان به سيد الشهداء(ع) تو را قسم می دهم از بديهای من درگذر و از من راضی باش و در درگاه خداوند برايم طلب مغفرت و آمرزش کن. و شما ای مادر عزيزم به فاطمه زهرا (س) تو را قسم می دهم شيرت را برمن حلال کن و از اشتباهات و بد اخلاقيهايم گذشت بنما و از خداوند بخواه مرا ببخشدومرا بيامرزد.                                                                                      
 شما ای پدر و مادر عزيزم خداوند به شما اجر عظيم عطا فرمايد هرچند که فرزند عزيزی همچون برادرم محمد رضا را از دست داده ايد که انشاء الله صحيح و سالم برگردد ولی مبادا در درگاه خداوند ناشکری کنيد، هميشه خدای را شکر کنيد،همچنان که شکر می کنيد. مثلاً اين حرف که می گوييد،                                                                      
 خدايا اگر رضا از دنيا رفته او را بيامرز و با سيد الشهدا محشور بگردان و اگر در دنيا می باشد سالم او را برگردان و کلاًً خير را در رضايت خداوند متعال می دانيد و مسلماً کل خانواده اينطوراست و صبر کنيد که خداوند اجر عظيمی به شما می دهد.                                                                                                                                 
من به محمد رضا برادر عزيزم حسودی دارم چون فکر می کنم او راهی را طی کرده که معلوم نيست من هم می توانم آن را طی کنم يا خير. و اينطور فکر می کردم اول من شهيد می شوم و رضا مراسم مرا می گيرد ولی خير در اين بود که شد. اما من درسی بس بزرگ گرفتم و شما را صبور يافتم و نتيجه گرفتم به جبهه بيايم ،حال اگر شهيد شدم باز هم شما صبر کنيد که خداوند به شما مزد آنرا می دهد و نمی گويم در عزايم گريه نکنيد ولی گريه شما دشمن شاد کن نباشد. برای من خيرات بکنيد و قرآن و ادعيه را بخوانيد و هديه برای برادرم رضاومن حقير بکنيد. راستی از برادرم حاج علی طلب رضايت می کنم و از خداوند می خواهم که هميشه در راه اسلام و انقلاب اسلامی گام بردارد و فرزندانی صالح برای انقلاب تربيت كند.وخواهرانم مرامي بخشند و مرا به بزرگواری خودشان عفو می کنند و سعی کنيد فرزندان خوبی برای اسلام و انقلاب اسلامی تربيت کنيد و از خانواده تان براي من طلب رضايت كنيد و برايم قرآن و دعا بخوانيد و پدر و مادر را خدمت کنید تا شايد کمبودهاي ما را جبران کنيد و از آنها بخواهيد صبر کنند.  دارائيهايم را در يک ورق نوشته ام، خمس آن را بدهيد و مسائل شرعی اگر دارد حل نماييد. و هر کس از من طلب کار است به او مسترد نماييد ولی فکر نمی کنم کسی باشد که طلب داشته باشد. يک ماه روزه و نماز برايم گرفته و بخوانيد و بقيه اگر داشت هر چه خواستيد بکنيد. و از تمام دوستان و آشنايان برای من رضايت بطلبيد. انشاء الله درکارهايتان پيروز باشيد.                                                                                                                                       ضمناً در مورد اجازه از سپاه برای جبهه آمدن اين را بايد بگويم که موافقت شد که به جبهه بيايم. و راستی اگر توانستيد دوستانم را دعوت کنيد در منزل يک دعای توسل يا کميل بخوانند و از آنها برای من طلب رضايت کنيد و مجلس را با شادی و لبخند تمام کنيد چون خيلی خوشحال می شوم به اين لبخند و شادی زيرا که دشمنان ناراحت می شوند.                                                                                                                                                       
   از شما پدر و مادر و کل خانواده ام می خواهم از کسی ناراحت نباشند و به کسی ايراد نگيرند و مرا در آخرت و در مقابل ديگران شرمنده نگردانند، بلکه خدا را شکر کنيد و اجر اين کارتان را از خداوند بخواهيد و باز هم صبر کنيد، ضمناً من خودم با رضايت خودم کارم را رديف کردم و به جبهه آمدم و راضی نيستم در مورد من به کسی خرده بگيريد.                                                                                                                    
فقط به دوستانم بگوييد حتماً از مسئولين کارم برای من رضايت بگيرند.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدی خمينی را نگهدار

 

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/18 12:5:34
 
 
چهارشنبه 21 مرداد 1394  10:17 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه شهید محمدجواد مسعودی

وصیتنامه شهید محمدجواد مسعودی
اي برادركنون وقت جهاداست كه آنكس كه جهاد كند اگرزنده ماند همچون طفلي است كه تازه متولد شده واگرلياقت داشت وبه درجه رفيع شهادت رسيد چه سعادتي . 
 بسمه تعالي
"من المؤمنين رجال صدقوا ماعاهد الله عليه ومنهم من قضي نحبه ومنهم من ينتظر"
ازمؤمنين مرداني هستندكه صداقت دارند درعهدي كه باخداي خود بسته بودند ووفاكردند.پس ازآنها كساني هستند كه به قضاي پروردگارگردن نهادند،وازآنها كساني هستندكه منتظرند.
 
اي برادركنون وقت جهاداست كه آنكس كه جهاد كند اگرزنده ماند همچون طفلي است كه تازه متولد شده واگرلياقت داشت وبه درجه رفيع شهادت رسيد چه سعادتي .
همه آرزويمان اين است كه اي كاش به همراه حسين بوديم وشهيد مي شديم وبراي خدا دركنار اومبارزه مي كرديم واي كاش آنوقت بوديم كه حسين(ع)برسربدنهاي غرقه به خون يارانش رفت وگفت "هل من ناصرينصرني"ماجواب مي داديم"لبيك ياثارا..."ولي كنون نيزديرنشده است كه اكنون فرزنداو فريادكمك داردكه براي ياري دين خدا بشتابيدوبرادران بيائيدكه اين فرصتهاي گرامي كم پيدامي شود،پس بشتاب تارضايت خدارابااين كارخود جلب كني وحضرت مهدي را بااين كارخشنودكني.بشتاب درصف همرزمان وسربازان امام زمان كه پشتيبان اين مملكت الله است. 
  من هميشه آرزو داشتم كه اي كاش بودم كه همراه حضرت حسين (ع)بجنگم وبدانيدكه شهادت راه رسيدن به سعادت است.ماازمرگ نمي ترسيم ،آنانكه ازمرگ مي ترسند كفارند،من اميدم اين بود كه به(در) جبهه هاي نبرد شركت كنم كه اين آرزو باشهادت علي زارع بيشترشد.
ازمادرم مي خواهم درمرگ من نگريدوازمن راضي باشدكه باراضي شدن اوخداازمن راضي مي شود.ازبرادرم مي خواهم راهم راادامه دهد.ازاهالي محل بخواهيد اگر از من حقير كوتاهي وناراحتي ديده اند مرا ببخشند.   
 

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/17 10:42:3
 
 
چهارشنبه 21 مرداد 1394  10:18 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه شهید باقر کفاش

وصیتنامه شهید باقر کفاش
يك اخطاربه برادران پايگاه بسيج اين است كه فقط به 8  ساعت درشب نگهباني كردن اكتفا نكنند و آنچه فهم است وتذكرش لازم است، هريك ازبرادران درمرحله اول تزكيه نفس را فراموش نكنند دوما سطح كلاسهاي ايدئولوژي كه گذاشته مي شود حتما شركت واز اين نعمت بزرگ حداكثر استفاده را ببرند تا در جامعه تاثيربيشتري پيدا نمايد. 
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم واموالهم بان لهم الجنه
همانا خداوند خريداري مي كند جانها ومالها(ي مومنين) را به بهشت

درود فراوان به روان تابناك پيامبربزرگواراسلام كه پيمان جهاد نفس وجهادفي سبيل ا... رااستواربه حق واين دستورمقدس راوسيله بقاء نوع بشرقرارداد. اينك كه توفيق يافتم به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام شوم اميدوارم كه اسلام وانقلاب برتمامي كفر پيروز گردد وپرچم اسلام درسراسرجهان به اهتزازدرآيد.وانشاءا... كه توفيق پيدامي كنم تادرراه حسين ابن علي عليه السلام درسنگرجهادومقاومت بدرجه شهادت نائل آيم واگرمن به شهادت كه آرزوي ديرينه ام هست رسيدم مرادرمزاركوچه بيوك بخاك بسپاريد.وبه برادرم بگوئيدكه حسين وارپيام شهدارابه اعماق اعصاروقرون فريادزندوبه جهانيان بفهماندكه شهادت راه ائمه هدي است. وخواهش مي كنم كه پدرومادروبرادرانم در(بر)مزارم گريه نكنند زيراكه راهم راه حسين است وپيامم خون. ومن جانم رافداي اسلام وقرآن وامام واستقلال ميهن اسلامي (فدا)كردم .اينك اي امت رشيد،اي خلق آزادخدا،اي ملتي كه نگاه رهبرمي گويدالهي شده ايد،قدرانقلاب رابشناسيدوآنراباتمام جان پاس داريد.
 
اي خداي متعال:
توشاهدي كه من چيزي عزيزترازجانم ندارم تافداي توواسلام وقرآنت كنم،پروردگاراتوخودت ياروياورامام امت خميني بت شكن باش و طول عمرامام راتا ظهورحضرت مهدي (ع)زيادكن وپيام من به برادران وخواهرانم اين است كه وحدت كه مايه شكست منافقين واستعمارگران است حفظ كنند ودرخط مستقيم كه خط الله است حركت كنند.
يك اخطاربه برادران پايگاه بسيج اين است كه فقط به8 ساعت درشب نگهباني كردن اكتفا نكنند وآنچه فهم است وتذكرش لازم است، هريك ازبرادران درمرحله اول تزكيه نفس رافراموش نكنند دوما سطح كلاسهاي ايدئولوژي كه گذاشته مي شود حتما شركت واز اين نعمت بزرگ حداكثر استفاده راببرند تادرجامعه تاثيربيشتري پيدا نمايد.
واينك مائيم واين خونهاي پاك ،مائيم واين ويرانيهاي جنگ ،مائيم واراده مصمم واستواردربرابر ناملايمات ،بكوشيم باوحدت آهنين خودهمراه باسازندگي وآباداني حكومت قانون رازيرلواي حكومت الله ورهبري فقيه عصر،امام خميني مستحكمترساخته وكشورمان راباابتكار وخلاقيت بخود كفايي برسانيم .
 
كفاش
                                                                                                                    
                                     
 

نگارنده : fatehan1 در 1392/6/17 11:3:9
 
 
چهارشنبه 21 مرداد 1394  10:18 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها