0

وصیت نامه های شهدا

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید نصراله شفیعی

وصیت نامه شهید نصراله شفیعی
مردم مسلمان شما به دنیا و به آنهائی که فکر تجملات و دنیا هستند بگوئید اگر مرگ حق است خنده کردن و فکر دنیا کردن چرا و اگر قبر حق است این ساختمانهای مجلل و آسمان خراش چرا؟ 
بسم الله الرحمن الرحیم

من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلوا تبدیلا.

سلام بر رسول الله آخرین پیغمبر خدا و آخرین فرستادۀ خدا و منجی انسانها و سلام بر حسین سرور شهیدان حسین که در کربلا با خون خود حقانیت اسلام و مسلمانان را ثابت و با خون سرخ خود راه انبیاء را روشن کرد و به ادامه دهندگان راهش خط و مسیر داد و به دنیا اعلام کرد هیهات من الذله و سلام بر امام امت این یاور حسین و این قلب پر خروش انقلاب اسلامی و سلام بر شما امت اسلامی ایران، شما مردمی که ادامه دهنده راه حسین (ع) هستید شما که با ایثار جان و مال خود اسلام را یاری کردید. امت مسلمان ایران پیام خون شهدا این است که امام را تنها نگذارید و همیشه یار و یاور او باشید و این را بدانید که اگر شما امام خمینی را یاری کنید اسلام و رسول الله را یاری کرده اید و خدا را یاری کرده اید که ان تنصر الامر ینصرکم و یثبت اقدامکم.
مردم مسلمان شما به دنیا و به آنهائی که فکر تجملات و دنیا هستند بگوئید اگر مرگ حق است خنده کردن و فکر دنیا کردن چرا و اگر قبر حق است این ساختمانهای مجلل و آسمان خراش چرا؟
و اما تو پدرجان سلام، سلام بر تو که با زحمات زیاد هیچ موقع نگذاشتی در فشار قرار بگیرم به تو افتخار می کنم که فرزندت را در خط اسلام قرار دادی تا می توانی در راه اسلام خدمت کن و مسجد را رها نساز و این سنگر الهی را فراموش نکن مثل تمام پدر شهدا در مرگم صبور باش و سلام به تو ای مادر که سالهای عزیز عمرت را وقف من کردی اما از اینکه همیشه دور از تو بودم و حق فرزندی را نتوانستم ادا کنم به بزرگی خودت مرا ببخش و مرا حلال کن مثل مادر وهب باش صابر و پرتوان چون فرزندت راه حسین (ع) رفته پس به خدا پناه بر و مقاوم باش و سلام همسرم تو باید مانند زینب صبور باشی و در تمام مشکلات صبر کن که صابرین پیروزند و فرزندانم را خوب تربیت کن به آنها در خط امام بودن را بیاموز و پس از بلوغ اگر از بابا پرسیدند به آنها بگو که از فرزندان حسین در صحرای کربلا بهتر نیستید و باز اگر بیاد من افتادند قرآن تلاوت کنند که تسکین دهندۀ قلبهاست و برادرانم آنچه از شما می خواهم این است که همیشه کینه کفاران در دلتان باشد و با آنان بجنگید و بدانید فریاد قطره قطره خون شهدا جنگ جنگ تا پیروزی بر دشمن جهانی اسلام است و برادرانم انشاءالله سنگرم را خالی نگذارید و همچنین به پدر و مادرتان خدمت کنید.
در پایان از همه مردم می خواهم که این جنگ را ادامه دهند تا دشمن نابود شود.
پدر- مادر- همسر و برادرانم در سوگ من مبادا گریه کنید چون شهادت همیشه آرزوی من بوده است خداوند مرا به شما داده و بعد از شما گرفته پس ناراحتی ندارد شهادت آغاز یک زندگی جاوید است.

جبهه های جنوب
نصراله شفیعی

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/27 9:22:54
 
 
شنبه 30 خرداد 1394  3:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید توکل قلاوند

وصیت نامه شهید توکل قلاوند
امیدوارم که خون من باعث تقویت روحیه اسلامى شما شود وجزازاسلام پیروى نکنید. 

بسم الله الرحمن الرحیم
ربناافرغ علیناصبراوثبت اقدامناوانصرناعلى القوم الکافرین . 

خدایاتوچقدربرمن ضعیف وبیچاره رحم کردى که مراازگمراهى نجات داده وبه سوى راهت هدایت نمودى خدامن خودم رابهترازهرکس می شناسم وتوازمن برجانم آگاهترى ،خدااین انقلاب توبودکه باعث نجات من از آن همه بدبختیها و خطا ها و گناهان بیشمار شد . 

خدا مى دانم اگر تا آخر عمرخود را صرف تلاش درراه این‌انقلاب بکنم‌دین‌خود را نسبت به آن نتوانسته ادا کنم و جان و خون بى ارزش من در برابر این انقلاب قابل مقایسه نیست و این را نیز مى دانم که لایق یکى از بخششهاى تو با آنهمه گناه نمى باشم تا برسد به اینکه شهادت را با آنهمه مقام بالایش نصیب من گردانید ولى خدا این انقلاب زیاد به گردن امثال من حق دارد و خون ناچیز من در برابر آن ارزش ندارد آنچه مرا امیدوار به شهادت کرده بخشش و مهربانى توست که همیشه شامل حال من بوده است.
خدایا این جنگ که تازه اول کار است وخون و جان من که در اختیارتوست هرآنچه که تو به آن راضى هستى و باعث خدمت بیشتر به دینت خواهد شد آنرا قرار ده . خدایا با این لطف بزرگى که کرده اى و میلیونها مسلمان و انسان را از انحراف و بدبختى نجات داده اى و با آنکه این انقلاب توزیاد به گردن ما حق دارد خدا چطورباور کنم حرف عده‌اى را که مى گویند این خدمت ناچیز که در این مدت کوتاه بس است و باصطلاح مرا راهنمائى مى کنند خدایا تو خود آنها را هدایت کن . 

آرى موقعى که این راه را انتخاب کردم آن را با تمام وجودم حس کرده مى دانستم که در آن رنج و زحمت و سختى ظاهرى است ولى یقین داشتم که در آن خوارى و ذلت و پستى و فرومایگى نیست و آن عین شرف ، شجاعت ، افتخار و سرافرازى در دنیا و آخرت است .

وصیتم به هر مسلمان از مرد و زن چه مى تواند جز پاسدارى از انقلاب اسلامى باشد، اى مسلمانان قدر این انقلاب افتخار آفرین و وارث خون تمام شهیدان راه حق و آزادى از او ل تا کنون را بدانید و کفران نعمت نکنید اگرچنان باشد هم عذاب الهى رابراى خود خریده‌ایدوهم خیانت به خون تمام شهدا کرده‌اید . دعایتان شب وروزاین باشدکه خدااین انقلاب رابه انقلاب جهانى مهدى ( عج ) که خودوعده داده متصل گردان .

درضمن همانطورکه تابه حال‌درتمام مشکلات صبرکرده اید,همانطورنیزدرآینده صبرکنیدکه خدا وعده داده که اگردرجهادتقواوصبرپیشه کنید کمکتان خواهدکرد.همانطورکه تابه حال به این صورت بوده است . وصیتم به خانواده این است که درشهادت من نه تنهاناراحت نباشید بلکه شادبوده وبه شهادت من افتخارکنیدوبدانیدکه تکلیف است براى هرخانواده مسلمان که دراین انقلاب خون بدهدکه تابحال این فیض نصیب خانواده مانشده است ،مگرخون من رنگینترازخون کدامیک ازاین شهدابوده است موقعى که تمام امامان ماخون خودرادرراه دین میدهند خون من بیچاره درمقابل دین ناچیزاست ومااگرمسلمانیم پس مرگ رانبایدانکارکردومرگ براى مسلمان زندگى است پس چه بهترکه درراه دین انسان باافتخارشهیدشودودین اسلام پایداربماند,مباداازخون من برخلاف اسلام عمل شودکه روح من باهرگونه عملى که‌درجهت خلاف‌انقلاب باشد ,مخالف است . 
 
امیدوارم که خون من باعث تقویت روحیه اسلامى شما شود وجزازاسلام پیروى نکنید. 
 
اگرجسدمن به دست دشمن افتاد زیاد ناراحت نباشید که اگرشادى کنید دشمنان اسلام خواهند خورد وبه یادعاشوراى کربلاباشید. برادرم جهانبخش راحتما به حوزه یاسپاه بفرستیدهرکدام راکه خودش انتخاب کرد،به دوستانم تبریک گفته وباعث تقویت روحى آنهاشویدوآنچه اشتباه ازمن دیدیدبرمن ببخشید. وبدانید اسلام پیروزاست وچپ وراست نابوداست. 

پاسدارراه انقلاب وامام : توکل قلاوند          والسلام
 

درباره شهید

در طلوع خورشید یکی از روزهای سال 1340 در منطقه مهرزیل از توابع بخش الوار گرمسیری شهرستان اندیمشک کودکی پای بر عرصه گیتی نهاد که بعدها سردار گمنام منطقه لقب گرفت.

« توکل » بیشتر دوران کودکی را در روستای قلعه رزه طی نمود ودوره راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان اندیمشک به پایان رساند از آنجا که دارای روحیه همراه با اتکا به نفس قوی و جوانی زیرک و باهوش در تحلیل مسائل سیاسی بود در کوران انقلاب نقش مهمی را بر عهده داشت.

شرکت خود و دوستان وی در راهپیمایی های اوایل انقلاب و پیروی از خط امام از جمله فعالیتهای شهید « توکل قلاوند » بشمار می رفت.

گاه مدتها از خانه دور می ماند و بدون اطلاع خانواده در تشدید حرکت توفنده انقلاب و سرنگونی رژیم منحوس پهلوی ولو با چسباندن عکس حضرت امام خمینی (ره) شرکت فعال می نمود.پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز در بوجود آمدن سپاه نقش مهمی داشت. در سالهای اولیه انقلاب که اندیمشک دچار سیل شده بود با دیگر دوستانش به کمک رسانی مردم سیل زده پرداخت و در اینامر متحمل زحمات زیادی شد.


در دوران اوج بحث های گروهکها بویژه گروهکهای خیابانی بعلت مطالعه و تحقیق فراوان در مقابل این جریان طرناک نیز با حوصله و جدل منطقی سعی در سالم سازی افکارداشت. با شروع غائله کردستان شهید توکل قلاوند عازم آن استان شدو در مدتی که در کردستان حضور داشت که سه تا شش ماه بطول انجامید حتی یکبار به مرخصی نیامد و تنها یکبار پیک سلامتی ایشان از طریق نامه دریافت شد. در اواخر سال 59 پس از غائله کردستان بمدت دو ساعت در منزل بودند و پس از آن عازم منطقه دشت عباس شدیعنی آغاز زندگی توکل در نبرد هشت ساله.

توکل به همراه گروهی از جوانان متدین دزفول و اندیمشک در عملیاتهای چریکی و جنگهای نامنظم شرکت داشت و از دهلران تا فکه را زیر پوشش عملیات خود قرار داده و مانع از نفوذ نظامی عراق شد در این منطقه که تعدادی کمپ قرار داشت پس از عزیمت فرمانده یکی از کمپها مسئولیت آن به توکل پیشنهاد شد. کار کمپها جلوگیری از نفوذ ارتش عراق و شناسایی نیروهای دشمن بود که توکل در این مورد بخصوص در شناسایی از تبحر خاصی برخوردار بود و از همانجا بود که کمپ ایشان معروف شده بود به کمپ قلاوند. فرماندهی وی تا زمان آمادگی نیروها برای آغاز عملیات پیروزمند فتح المبین ادامه داشت ایشان اطلاعات بسیار زیادی را در مورد تحرکات و نقل و انتقال دشمن به دست آورد این فعالیتهای مستمر وی باعث گردیده بود که نیروهای ارتشی نیز که در همان زمان در منطقه حضور داشتند به وی علاقه خاصی پیدا کنند.

از خصوصیات دیگر ایشان تواضع و اخلاص ایشان بود که زبانزد همرزمانش بود او کمک به مستمندان را وظیفه مهم خویش می دانست به گونه ای که حقوق خود که مبلغ 2 هزار تومان بود را به حساب 100 امام (ره) واریز می نمود. در عملیات فتح المبین از جمله ارتفاعات مهم سمت چپ دشت عباس بود که از آن دشمن استفاده نموده و شهرهای دزفول اندیمشک و شوش را مورد هدف گلوله توپ خود می گرفت شهید توکل به عنوان مسوول اطلاعات عملیات تیپ 27 حضرت رسول (ص) و نیز هدایت وهمرزمی سردار غریب حاج احمد متوسلیان و نیز سرداران رشیدی چون صفوی و رشید رشادتی بی نظیر از خود بر جای می گذاردبه گونه ای که قبل از شکستن خطوط مقدماتی جبهه به دلیل آشنایی کامل با منطقه گروهی را در پشت توپخانه دشمن مستقر نمود و قبل ازآغاز عملیات این ارتفاع را از لوث وجود دشمن بعثی پاک می سازد.

پس از عملیات غرورآفرین فتح المبین مادر ایشان بدلیل شایعات گوناگون راجع به فرزند عزیزش در بستر بیماری می افتد و پس از آن چشم از دنیای مادی برمی بندد. اما اینها از اراده خلل ناپذیر توکل چیزی نمی کاهد و او را از ادامه مسیرش بازنمی دارد ایشان بدلیل حفظ منطقه آزاد شده حتی در مراسم تشییع پیکر مادر مهربان خود نیز حاضر نمی شود و تا اربعین آن سفر کرده در سنگر خط مقدم می ماند.پس از عملیات با توصیه دوستان در منطقه الوار گرمسیری حاضر می شود و از جمله اقدامات ایشان تشکیل بسیج عشایر سپاه پاسداران شهرستان و نیز برخورد قاطع با عناصر ناباب از دستگاههای اداری می شود و در همین ایام روح بلند توکل بی قرار حضور در جبهه را می نماید و لذا هیچکدام از مسوولیتهای محوله او را از حضور در خط اول جبهه باز نمی دارد و وی در تاریخ 26/10/61 از اندیمشک به جبهه اعزام و بهمراه شهید والامقام مهدی زین الدین فرمانده تیپ 17 علی ابن ابیطالب (ع) قم به عنوان مسئول اطلاعات عملیات آن تیپ مشغول می شود که در آن هنگام سردار باقری جانشین فرمانده یگان نیروی زمینی سپاه به واسطه شناختی که از شهید توکل داشته وی را به قرارگاه نجف اشرف منتقل می نماید. تقریبا13 روز شهید توکل درقرارگاه نجف اشرف و در واحد اطلاعات عملیات قرارگاه به خدمت خود ادامه می دهد که در تاریخ 9/11/61 بهمراه سرداران شهید باقری بقایی رضوانی و مومنیان به آسمان سبز عشق نقب نور می زند و به شهادت این آرزوی دیرین خویش دست می یابد.


 
این شهید آواكس دشت عباس بود

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/27 11:8:51
 
 
شنبه 30 خرداد 1394  3:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محمود عزیزی

وصیت نامه شهید محمود عزیزی
مادر من با اجازه شما به مدرسه عشق یعنی جبهه رفتم پس از شما میخواهم که بعد از شهادت فرزندتان صبر را منشاء کار خویش قرار دهید ودر مصیبت از خدا رسیده تحمل بکنید امید است که انشاءالله خداوند هدیه ناقابل شما راقبول نماید . 

بسم الله الرحمن الرحیم
 
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد وآل محمد

 
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با درود و سلام خدمت آقا امام زمان و نائب برحقش امام خمینی روحی له الفداء و با درود و سلام بر خانواده معظم
شهداء – اسراء – مفقودین و جانبازان انقلاب خونبار اسلامیمان وبا سلام بر شما امت قهرمان .

من محمود عزیزی فرزند محمدصادق مسلمان (شیعه) با آگاهی تمام بریگانگی خداوند شهادت میدهم و بر این شهادت نیز پایدار میباشم که حضرت محمد(ص) فرستاده او و پیامبری بودند که با آمدن آن پیامبر دین اسلام کامل شده من نیز پیرو اسلامی هستم که از پیامبر بوسیله امامان معصوم و فقهای اسلامی به رهبرکبیر انقلاب و حضرت امام روحی له الفداء رسیده است و پیرو این رهبر وتابع این حکومت که اسلامی میباشد هستم و هرحکومت و دولتی که بخواهد با این رهبر و این حکومت مخالفت کند کافر میدانم وبا آن تا آخرین لحظه عمرم در میدان مبارزه همگام با رزمندگان مبارزه میکنم .

حقیر برحسب وظیفه چند جمله ای را به عنوان سفارش برای ملت و رزمندگان غیور و خانواده عزیز خصوصا مادر بزرگوارم بر روی کاغذ می آورم .

وصیت به مادر بزرگوار و خانواده عزیز:

مادر من با اجازه شما به مدرسه عشق یعنی جبهه رفتم پس از شما میخواهم که بعد از شهادت فرزندتان صبر را منشاء کار خویش قرار دهید ودر مصیبت از خدا رسیده تحمل بکنید امید است که انشاءالله خداوند هدیه ناقابل شما راقبول نماید .

مادر وبرادران و خواهران عزیز پیرو انقلاب و رهبر باشید که رهبری اسلام رسول الله(ص) به دست همین رهبر است .

نمازهایتان را در اول وقت بخوانید هنگام ناراحت شدن برای از دست دادن من یادی از مصائب امام حسین (ع) و انصار او بکنید و بخاطر از دست دادن من انتظاری از انقلاب نداشته باشید .

وصیت به امت قهرمان :

امید است همانگونه که از اول انقلاب تا به حال به این رهبر و این حکومت وفادار بودید وفادارتر بشوید وبا کمک خودتان جبهه ها را تقویت کنید .

 خانواده های عزیز رزمندگان ، جبهه ها را میدان کشته شدن فرزندانتان نپندارید که هیچ بنده ای از دنیای مادی به عقبی نمی پیوندد مگر به اذن الله (آیه 144 سوره بقره) میفرماید :  هیچکس جز به فرمان خداوند نخواهد مرد اجل هرکس در لوح قضای الهی بوقت معین ثبت شده است .

 

وصیت به رزمندگان عزیز:

این رهروان راه خمینی روحی له الفداء واین پیروان راه حسینی ، اینهایی که با حماسه آفرینیهایشان پشت ابرقدرتهای جنایتکار را خم کرده و پوزه متجاوز
صهیونیستی را به خاک مالیده اند ، حقیر از آنها تقاضا دارم که استوار ومقاوم در راه بمانند .

 دوستان ؛ شهیدان را از یاد نبرید با رفتن به جبهه و حماسه آفرینی روی اسلام و امام و انقلاب را سفید کنند .

چند کلام دعا که انشاءالله با آمین شما عزیزان این حقیر نیز به آن آرزویی که دارم برسم :

پروردگارا ؛ معبودا ؛ چه خوش است ملاقات با تو ؛ چه زیباست محشور شدن با شعار لااله الاالله ؛ چه خوش طراوت است در بهشت با نور قرآن وارد شدن و چه جای سر بلندی است با انبیاء و اولیاء و شهداء ؛ پس خداوندا مرا در زمره این گونه افراد قرار ده .


خداوندا ؛ دوستان
شهیدم از محرم گرفته تا والفجر 8 و تا کربلای 10 همه رفتند ومرا تنها در زندان دنیا کذاشتند ،

خداوندا ؛ دوستان هم محله ، دوستانی که در پایگاه بسیج شهید باهنر پایتخت دور هم جمع می شدیم  شهید فتاحی شهید افغان شهید عزیزی شهید مقیمی شهید میرباقری و شهید بختیاری همه رفتند .

خدایا ؛ هر بار که به خانه می آیم در حضور پدران و مادران و خانواده اسیران عزیز حمید و رسول احساس حقارت می کنم که فرزندان آنها از ما سبقت گرفتند ؛ پس خداوندا ما را نیز به خیل یاران پیوند ده و ما را از راهروان این عزیزان حماسه ساز قراربده .

باز هم به خانواده عزیز مخصوصا خواهرانم بگویم که بعد از شهادت من هیچگونه ناراحتی نداشته باشید وافتخار بکنید که سرور شهید شما در عالم ؛ آقا امام حسین (ع) می باشد و سالار و سید کشور اسلامیمان شهید مظلوم بهشتی ودر صدر شهدای شهرمان دو سید مظلوم و بزرگوار سید اکبر و سید سعید میرباقری میباشند .

چند تذکر در آخر وصیت نامه که مهم وجزء سفارشاتی است که حتما باید عملی شود از خانواده عزیز تقاضا مندم که اولا با شهادت من هیچگونه انتظاری از انقلاب نداشته باشند و ثانیا هیچ مزایایی از هیچ واحد و ارگان اسلامی بعد از شهادت من به شما خانواده عزیز نخواهد رسید وراضی به استفاده از مزایای تعیین شده نیستم فقط مزایای تشویقاتی که برای شما خانواده گذاشته میشود میتوانید از آن استفاده کنید و مزایایی چون زیارت مراقد متبرکه و بزرگ مانند زیارت اهل بیت که در کنار خانه خدا بخاک سپرده شده اند یا زیارت از حضرت امام ؛ فقط اینها  ؛ حتی راضی نیستم در مجالس من چیزی از من گفته شود یا تعریف و تحسین از حقیر بشود ، در مجالس من شعارهای بزرگ امام حسین (ع) در روز عاشورا پخش شود چون همه چیز او رسیدن به این کمال انسانی ، که از خداوند میخواهیم آنرا قبول کند ؛  فقط بوسیله انبیاء (ص) و امامان معصوم(ع) میباشد.


در آخر از شما میخواهم که برای من شش ماه نماز و چهل و پنج روز روزه بدهید و مرا در گلستان شهداء در پیش دوستان بخاک بسپارید .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار

انشاءالله
                                                                                                                                                              
مورخه 25/2/1366 ساعت 10 شب
                                                                                                                                               
محمود عزیزی           




 

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/27 11:52:34
 
 
شنبه 30 خرداد 1394  3:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصيت نامه شهید قربانعلي شرفخانلو

وصيت نامه شهید قربانعلي شرفخانلو
بايد از ولايت حضرت امام خميني حداكثر استفاده را نموده و به وظيفه شرعي خود كه اعتقاد وپيروي از ولايت فقيه است عمل نمايیم 

بسمه تعالي
 
با سپاس بيكران به خداوند متعال وبرگزيده برحقش خاتم پيامبران حضرت محمد ( ص) و با سلام و سپاس به ائمه معصومين و با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي جهانگير ايران،وصيت نامه خود را به شرح زير كه در درجه اول وصي ماها برادران پاسدار وبسيجي وجوانانند و امت حزب الله مي باشد ,تنظيم می کنم.
ما وارث ايراني خراب شده توسط شاهان و دشمنانمان درجنگ تحميلي هستیم, كشوري اسلامي با رهبري الهي كه با يك جمله ی:" آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند. " پشت ابرقدرتها را به لرزه درمي آورد مي باشیم.
بايد از ولايت حضرت امام خميني حداكثر استفاده را نموده و به وظيفه شرعي خود كه اعتقاد وپيروي از ولايت فقيه است عمل نمايیم و هر روز دست به دعا براي طول عمر امام امت و فرج حضرت مهدي عج و اتصال انقلاب اسلامي ايران به انقلاب حضرت مهدي ( عج) را با آرزوي تشكيل لشكر و تيپهاي جند الله برای تحقق فتواي اخير امام امت مبني بر واجب كفائي بودن مسئله شركت در جنگ ؛دعا کنیم وعمل مان نیز در این راستا باشد.
به اميد پيروزي كه حمله سراسري در تمام جبهه ها شروع وانشاء الله تا آزادي قدس و شكست آمريكا به پيش رفته ,و انقلاب را به تمام جهان صادر كنيم .
و اما جبهه و برداشتي كه تا به امروز از جبهه داشته ام خيلي خلاصه بیان می کنم:
جبهه دانشگاهي است كه با قلم گلوله و با رنگ خون ودر سرزمين كربلا ترسيم ونقش بسته است و مكاني است مقدس ومحل قطع و بريدگي از تمام وابستگيهاي دنياست و تنها وابستگي و عشق به خداست و تمامي كارها به خاطر خداودر جهت لقا ء الله . محل امتحان و آزمايش ما انسانهاي خطاكار توسط خداوند متعال است كه انشاء الله بتوانيم از اين امتحان رو سياه بيرون نيائيم .
مطالبي كه لازم است عرض كنم به صورت خلاصه ذيلا مي آورم :

1.با آنكه لياقت شهيد شدن و در صف شهد ا قرار گرفتن را حتي خيلي بعيد مي بينم لكن اگر شهيد شدم در قطعه شهدا خوي و زير پاي برادران شهيدم دفنم كنند و يكي از علماي خوي كه بر نفس خويش بيشتر مسلط است نمازم را بخواند ( در صورت امكان آقاي قراجه اي )

 2. برادران نسبت به حفظ وحدت وانسجام خود و پيروي از روحانيت مبارز كه علمداران واقعي انقلاب اسلامي هستند كوشا بوده و براي طول عمر امام امت و اتصال انقلا ب اسلامي ايران به انقلاب حضرت مهدي ( عج) دعا كنند .
 
3. آن برادرانيكه احتمالا در حق ايشان سوء ظن داشته ام و يا خداي نكرده غيبتي كرده ام طلب عفو مي نمايم و اميدوارم حلالم كنند .

4.از تك تك برادران واحدتدارکات تقاضاي عاجزانه دارم كه هرروز به فعاليت خود افزوده و اگر از من بدي ديده اند حلالم كنند .
 
5. تمام قرضهائي كه احيانا دارم به دليل عدم حافظه نمي توانم ذكر نمايم و خانواده ام موظف است اگر از برادران كسي طلب حقي از بابت من بكنند, بپردازند .
 
6. چون بدون زيارت و با آرزوي زيارت كربلا از اين دنيا ميروم خواهش ميكنم كه انشاء الله بعد از آزادي كربلا عكس مرا به عنوان زائر امام حسين ( ع) ,بزرگ آموزگار شهادت به كربلا برده و در زير پاي امام ( ع) نصب نمائيد و در زيرش جمله ( با آرزوي زيارت تو شهيد شدم يا حسين) را بنويسيد .


 قربانعلي شرفخانلو 

 

درباره شهید

زندگی نامه شهید قربانعلی شرفخانلو فرمانده واحد تدارکات لشکرمکانیزه 31عاشورا
 
شهید قربانعلی شرفخانلو در سال1338 درمحله "آستانه ی علی" شهر خوی به دنیا آمد.

 

خانواده ي شرفخانلو مذهبي بود و نماز و روزه الفباي زندگي آنان را تشکیل می داد . پدرش از صبح خیلی زود تا پاسی ازشب فرش مي بافت. او اندكي که بزرگتر شد باتيغك فرشبافي آشنا شد . قبل از رفتن به مدرسه او يك فرشباف كوچك بود واز كوچكي با كار آشنا شد . هر روز بعد از رفتن به مدرسه او در كارگاه قاليبافي مشغول كار مي شد . از روزی که به مدرسه راه يافت با مكتب انسان ساز اسلام آشنا شد .
اودر جلسات مذهبي مسجد "آستانه علي "شركت مي كرد .با حضور در مسجد وارتباط باافراد مومن ,با مبانی اسلام ومکتب تشیع آشنا شد,این آشنایی باعث شداو به افکار واندیشه های امام خمینی(ره) گرایش پیدا کند.
با اوجگيري انقلاب اسلامي به رهبري امام (ره)در براندازي حكومت پهلوی فعالانه نقش داشت .اواز آغاز مبارزه تا زمان شهادتش لحظه اي به راحتي خود نينديشيد و تمام توان خود را براي به ثمر رساندن وتثبیت انقلاب به كار بست .
بعد از پيروزي انقلاب اسلامی اندك زماني معلم بود و در عرصه تعلیم وتربیت فعالیت مي كرد .
بعد ها که به شهادت رسید دانش آموزانش در سوگ شهادتش چه حرفها از ايمان و صبر و تقواي او نگفتند و اشكها که نريختند .

او راههاي رسيدن به تعالي را پيمود وبه سربازان عاشق امام زمان ( ع) پيوست و لباس پرقداست پاسداري را به تن كرد . در قسمتهاي مختلف سپاه خدمت کرد وبعد از آن ازطرف سپاه آذربایجان غربی به جهاد سازندگي قره ضياءالدين مامور شد تا براي مردمي كه سالهاي طولاني ,حاكميت فقر وجهل و ظلمت را تجربه کرده بودند,مرهمی باشد.اوصميمانه به مردم خدمت می كرد و مردم نیز عاشقانه او را دوست داشتند.
پس از آن مدت كوتاهي شهردار قره ضياء الدين شد اما با توجه به نياز سپاه دوباره به اين نهاد بازگشت و به عنوان مسئول تداركات ناحيه و عضو شوراي فرماندهي سپاه خوي مشغول خدمت شد .
قربانعلی ماندن در شهر و دوری از جبهه را تحمل نمی کرد. در آبانماه سال 1361 براي تحقق تنهاآرزويش راهي جبهه شد . در مرحله مقدماتي عمليات والفجر مقدماتی مسئول تداركات تيپ 3 لشکر31عاشورا بود.درعمليات والفجر يك مسئول تداركات لشکر عاشورا شد و در این عملیات به شهادت رسید.


 
حماسه‌ای به نام پدر

اشتباه می کنید من زنده ام کتاب زندگی شهید علی شرفخانلو

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/29 10:48:53
 
 
شنبه 30 خرداد 1394  3:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه شهید عبدالمجید جعفرخراط

وصیتنامه شهید عبدالمجید جعفرخراط
در هر نقطه از زمین ایران باز هم تاریخ تکرار میشود : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا . در موقع جنگ باید از تحت فرمان شکم خارج شویم و در فکر چیزی بخصوص از اجراء مادیات مثل ثروت یا اولاد و تمایلات زندگی نباشیم که همه اینها مورد آزمایش است و تمام نابود شدنی هستند . 
بسم رب الشهدا و الصالحین

حمد خدایی که ما را انسان آفرید و بما آموخت تا انسان باشیم و درود بر پیغمبر اکرم که قرآن بر او نازل گردید برای هدایت بشر و سلام بر علی (ع) که به ما چگونه زیستن و چگونه مردن را آموخت و مکتب حسین مکتب خون و پیام است . 
مکتبی که کوبنده ستم گران تاریخ مکتبی که انسان ساز است . و درود بر زینب خواهر حسین و پیامبر انقلاب حسین (ع) که مردان مسلمان ما در رکاب او مردانگی آموختند و …..وارثی بود که پیام شهیدان کربلا را عرصه می نمود .

و ما در این زمان انقلاب اسلامی ایران عزیز نسلی هستیم که از حسین و از مکتبش آموختیم شهادت و مرگ سرخ را و انتخاب کردیم جهاد را و عقیده به ا… را که با یاری خدا در این جهاد علیه دشمن پیروزی ما حتمی است که پیروزی از آن حق و شکست از آن باطل است . در این جنگ اسلام در برابر کفر قرار دارد و جنگ با ایران جنگ با اسلام است . (بدترین حیوانات کسانی هستند که از شنیدن و گفتن حرف حق کر و لالند و درک نمی کنند . سوره انفال)
و ما در راه هدف مقدس خود تا آخرین قطره خون از این انقلاب اسلامی ایران دفاع خواهیم کرد . ما جنگ می کنیم ، شهید می شویم و به بهشت می رویم و اگر پیروز شدیم به بهشت می رویم . در اول نوشته ام میگویم که یکجای بیشتر در بدن ندارم و این نفسی را که میکشیم گامی به سوی مرگ نزدیک می شویم . بنابر این بدنهای ما هدف مرگ است و هدف ذات درونی ما مسلمین باید ا…. باشد که دست خدا را فوق دستهاست . در این لحظات حساس مملکت عزیز ما و بحران جنگ بین ایران و دولت متجاوز عراق ، هر فرد ایرانی وظیفه ای دارد مخصوصا هر فرد مسلمان که خداوند می گوید : آنجا که اسلام شما ،آنجا که مملکت و ناموس و جان و مال و اولاد شما در معرض خطر دشمنان قرار گرفت وظیفه دارید از آن دفاع کنید تا مرحله شهادت که پیروزی از آن حق است و خداوند با حق است و شیطان یاور باطل که توطئه شیطان خیلی ضعیف است و شکست خوردنی است . و در آنجا که خداوند در قرآن مجید سورۀ انفال میفرماید : ای رسول ما مومنان را ترغیب کن به جنگ با دشمن که اگر بیست نفر از شما صبور و پایدار باشید بر دویست نفر از دشمن غالب میشوید .
باه بنابر این نباید در جنگ با دشمنان هیچ ترس و خوفی به دل راه بدهیم که ترس از جنود شیطان است . باید امید به خدا داشت و جمجمه خود را به او بسپاریم . و کسی که در برابر دشمنان انقلاب اسلامی ایستادگی نکند چه فرقی با کافران دارد ؟ مثل این است که ظلم را پذیرفته است که مانند منافقان است .
جهاد دری است از درهای بهشت که به روی جهاد کننده باز است .
در جنگ با دشمن جان خود را فدای چه هدفی می کنیم ؟ آیا هدفی بالاتر و برتر از خالق خویش میابی ؟ به خدا سوگند حق است که قربانی در راه خدا بخشنده و مهربان بدهی که خداوند مهربانترین مهربان هاست .
اصلا جان من از اوست هستیم از اوست . جانم امانتی است از طرف خدا و باید امانت را به صاحبش پس بدهیم . (انا لله و انا الیه راجعون) ما از خدائیم و بسویش بازگشت می نمائیم .
در هر نقطه از زمین ایران باز هم تاریخ تکرار میشود : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا . در موقع جنگ باید از تحت فرمان شکم خارج شویم و در فکر چیزی بخصوص از اجراء مادیات مثل ثروت یا اولاد و تمایلات زندگی نباشیم که همه اینها مورد آزمایش است و تمام نابود شدنی هستند .
این من هستم که نابود نمی شوم پس از عذاب آخرت به خدا پناه میبرم که هر کس نافرمانیش بکند باید ترس داشته باشد و الا خداوند مهربان است و ذره ای ظلم نمیکنیم . از مرگ نمی ترسیم که خود ترس شیطان است بزرگترین گناه ترس است . امام علی (ع) هیچ کس نمی تواند مرا از هدف مقسم باز دارد . خدایا هدفم مشخص ، پاهایم را تا مرحله شهادت استوار و تکیه گاهم را محکم ، پرهیزگاریم را زیاد و مرا مسلط بر دشمن بگردان . خدایا شعارم را ا….اکبر و لا اله الا ا… قرار بده .
بخدا سوگند این دنیای شما از استخوان خوکی از نظر من کمتر است
از سخنان علی (ع) پیام عبدالمجید جعفری .

والسلام علیکم و رحمت ا…
 
بتاریخ ۱۶/۷/۵۹ چهارشنبه مهرماه

  درباره شهید
نام و نام خانوادگی: عبدالمجید جعفرخراط
نام پدر:عبدالکریم
تاریخ تولد:۱۳۴۱
تاریخ شهادت:۱۳۵۹
محل تولد:دزفول
محل شهادت:کرخه

 

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/28 8:20:30
 
 
شنبه 30 خرداد 1394  3:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه شهید شاپور خادم پاپی

وصیتنامه شهید شاپور خادم پاپی
وصیت مى‌کنم با قلم بر کاغذ وصیت مى‌کنم خون بر خاک آرى وصیت من با خون بر خاک نوشته شده است 

بسم الله الرحمن الرحیم

من طلبنى وجدنى و من وجدنى عرفنى و من عرفنى احبنى و من احبنى عشقنى و من عشقنى عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته على دیته و من على دیته فانادیته.
کسى که مرا طلب کند مى‌یابد مرا و آنکس که یافت مرا مى‌شناسدم و آنکس که مرا شناخت دوستم دارد و آنکس که دوستم داشت به من عشق ورزد و آنکس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق مى‌ورزم مى‌کشم او را و آن کس را که من بکشم خونبهایش بر من واجب است و آنکس که خونبهایش بر من واجب است پس من خودم خونبهایش هستم.

سلام بر امام و با سلام بر روان پاک شهداء  و  با سلام به انسانهاى پاک وصیت مى‌کنم، وصیت مى‌کنم با قلم بر کاغذ وصیت مى‌کنم خون بر خاک آرى وصیت من با خون بر خاک نوشته شده است وصیت من این است که بسوى معبود خود پرواز کنم تا معبود خود را دریابم آرى معبود خود را دریابم زیرا که انالله و اناالیه راجعون همه از خداییم و به سوى او باز مى‌گردیم و ما در کام این دنیا  امانتش هستیم که چون خدا آن را به پدر و مادر و جامعه مى‌سپارد و در موقع معین آنرا طلب مى‌کند از این روست که انسان باید بیشتر خود را از بدیها و گناهان پاک سازد تا با نیتى پاک بسوى یگانه معبود خود پرواز کند و در راه رسیدن به خداى خود از موانع زیادى  بگذرد و گذشتن از این موانع انسان را پاک و آزاد و سربلند و سرافراز مى‌کند و با راهش خلقى را آزاد و آگاه مى‌سازد خدا انسان را در دو بعد لجنى و الهى خلق کرد انسان باید گذر کند از این منجلاب فساد و خود را بیرون بکشد و به سوى دنیاى الهى خود پرواز کند من از این دوستان و خویشان خود مى‌خواهم که امام را تنها نگذارند که این اسطوره مقاومت و این پیر خستگى ناپذیر امید امت و مستضعفان جهان مى‌باشد از خداوند مى‌خواهم که او را تا انقلاب مهدى نگهدارد. و اى پدر و مادر ارجمند و گرامیم که مرا با رنج و مشقت بزرگ کردى و من تا آخر عمر دوستدار و دعاگویى شما مى‌باشم این را بدانید که خداوند از میان انسانها گلچین مى‌کند پس به این وصیت من عمل کنید که در عزاى من شیون و زارى نکنید چون با شیون و گریه کارى از پیش نمى‌رود زیرا که عمل نیک است که انسان را به جاى مى‌رساند و همانطورکه امام مى‌گوید تمام فریادتان را بر سرآمریکا بکشید و خالص شوید تا به خدا نزدیک شوید و دیگر اینکه بجاى شیون و زارى به ائمه بنگرید که چگونه نداى شهادت را سر دادند و چگونه با کفار جنگیدند و چگونه کفار را به خوارى و ذلت کشیدند و چگونه مردم را آگاه کردند و بسوى معبود خود شتافتند انسان در این جهان مادى رهگذر است که مى‌آید و مى‌رود و چه بهتر که به خوبى به سوى معبود خود برود من به برادران و خواهران وصیت مى‌کنم که همیشه پشتیبان روحانیت بوده و با ظلم در حالى به ستیز برخیزید و اسلام و امید مستضعفان جهان را یاور باشید و آنها را تنها نگذارید و امیدوارم که مرا ببخشید. از گناهان من در گذرید و این را بدانید که من تا آخرین لحظه عمرم به خدا و امام زمان و دینم و اسلام و به رهبرم خمینى بت شکن و به مردم مى‌نگرم که چگونه با کفار مبارزه کنند و این را هم میگویم که لذتهاى این دنیاى مادى زود گذرند هیچوقت پایدار نمى‌مانند مگر آنکه هدف خدا باشند اى برادران مومن باشید که خداوند مومنان را دوست دارد و خدا همیشه با مومنان است و در هر جا که ظلم مشاهده کردید بر علیه آن بپا خیزید و امر به معروف و نهى از منکر کنید و مردم را آگاه سازید و همیشه سعى کنید که دوستانتان را از افراد مومن باشند زیرا که مومنان به خدا نزدیکترند و اى پدر گرامى چه زحمتها و مشقتهایى که براى من نکشیدى و چه رنجهاى که براى من و برادرانم بر خود تحمل نکردى و من با یارى از شرم تو را دعا مى‌گویم و از خدا مى‌خواهم تو را ارج اعطاء کند و از تو مى‌خواهم که مرا ببخشید و اى مادر مهربانم چه شبها که بر بالین من نشستى و چه کارها براى من و برادرانم نکردى که براستى پدر و مادر نعمت بزرگى هستند و مادر سعى کن که برادران و خواهرانم را مکتبى تربیت کنى من نمى‌دانم چگونه و با چه وسیله‌اى از تو قدردانى کنم نمى‌دانى که چقدر براى من سخت است وقتى به فکر دورى از شماها را مى‌کنم ولى وقتى که به خدا و راهى که در پیش دارم فکر مى‌کنم به خود مى‌گویم که باید تمام سختیها حتى سختى دورى از پدر و مادرم را زیر پا گذاشت و با سبکبالى به سوى معبود خود شتافت امیدوارم که مرا ببخشید و براى امام و دیگر رزمندگان و روحانیت مبارز و مستصعفین جهان دعا کنید مادر جان وقتى که به رنجهایى که براى تو فراهم کرده‌ام فکر مى‌کنم تنم مى‌لرزد و از تو طلب بخشش مى‌کنم و خداوند به شما صبر و ارج اعطاء کند و این پیام را به دوستانم دارم گرچه من خیلى خودم را کوچکتر از آن مى‌دانم پیامى دهم ولى از آنها مى‌خواهم براى خدا کار کنند و همیشه با کفار در حال ستیز باشند و یاد شهیدان را زنده نگه دارند و جملگى سرباز امام زمان باشید و در راه الله مبارزه با کفار کنید مى‌خواهم که کفار را همگى نابود کنید و اگر هم احتیاج باشد با خون خود اسلام را نگه دارید و این دو بیت را همیشه بیاد داشته باشید مى‌گوید:
خوشا آنان که در خون غلتیدند رفتند          خوشا آنانکه در راس زمین درخشیدند و رفتند
همان کار که انبیاء و دیگر شهداى اسلام کرده‌اند و با خون خود درخت اسلام را آبیارى کرده‌اند در آخر از شما طلب بخشش مى‌کنم و همیشه خدا را گواه بر اعمال خود قرار دهید زیرا که خدا بر همه هستى و نیستى آگاه است خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ
بعد از من سلاحم را بر زمین نگذارید.
اى یاران، اى مومنان

 

درباره شهید

نام و نام خانوادگی: شاپور خادم پاپی
نام پدر: سیدمیرزا
تاریخ تولد: ۱۳۴۲
تاریخ شهادت:۱۳۶۱
محل تولد:دزفول
محل شهادت: دزفول

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/23 10:42:33
شنبه 30 خرداد 1394  3:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید نصراله شفیعی

وصیت نامه شهید نصراله شفیعی
مردم مسلمان شما به دنیا و به آنهائی که فکر تجملات و دنیا هستند بگوئید اگر مرگ حق است خنده کردن و فکر دنیا کردن چرا و اگر قبر حق است این ساختمانهای مجلل و آسمان خراش چرا؟ 
بسم الله الرحمن الرحیم

من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلوا تبدیلا.

سلام بر رسول الله آخرین پیغمبر خدا و آخرین فرستادۀ خدا و منجی انسانها و سلام بر حسین سرور شهیدان حسین که در کربلا با خون خود حقانیت اسلام و مسلمانان را ثابت و با خون سرخ خود راه انبیاء را روشن کرد و به ادامه دهندگان راهش خط و مسیر داد و به دنیا اعلام کرد هیهات من الذله و سلام بر امام امت این یاور حسین و این قلب پر خروش انقلاب اسلامی و سلام بر شما امت اسلامی ایران، شما مردمی که ادامه دهنده راه حسین (ع) هستید شما که با ایثار جان و مال خود اسلام را یاری کردید. امت مسلمان ایران پیام خون شهدا این است که امام را تنها نگذارید و همیشه یار و یاور او باشید و این را بدانید که اگر شما امام خمینی را یاری کنید اسلام و رسول الله را یاری کرده اید و خدا را یاری کرده اید که ان تنصر الامر ینصرکم و یثبت اقدامکم.
مردم مسلمان شما به دنیا و به آنهائی که فکر تجملات و دنیا هستند بگوئید اگر مرگ حق است خنده کردن و فکر دنیا کردن چرا و اگر قبر حق است این ساختمانهای مجلل و آسمان خراش چرا؟
و اما تو پدرجان سلام، سلام بر تو که با زحمات زیاد هیچ موقع نگذاشتی در فشار قرار بگیرم به تو افتخار می کنم که فرزندت را در خط اسلام قرار دادی تا می توانی در راه اسلام خدمت کن و مسجد را رها نساز و این سنگر الهی را فراموش نکن مثل تمام پدر شهدا در مرگم صبور باش و سلام به تو ای مادر که سالهای عزیز عمرت را وقف من کردی اما از اینکه همیشه دور از تو بودم و حق فرزندی را نتوانستم ادا کنم به بزرگی خودت مرا ببخش و مرا حلال کن مثل مادر وهب باش صابر و پرتوان چون فرزندت راه حسین (ع) رفته پس به خدا پناه بر و مقاوم باش و سلام همسرم تو باید مانند زینب صبور باشی و در تمام مشکلات صبر کن که صابرین پیروزند و فرزندانم را خوب تربیت کن به آنها در خط امام بودن را بیاموز و پس از بلوغ اگر از بابا پرسیدند به آنها بگو که از فرزندان حسین در صحرای کربلا بهتر نیستید و باز اگر بیاد من افتادند قرآن تلاوت کنند که تسکین دهندۀ قلبهاست و برادرانم آنچه از شما می خواهم این است که همیشه کینه کفاران در دلتان باشد و با آنان بجنگید و بدانید فریاد قطره قطره خون شهدا جنگ جنگ تا پیروزی بر دشمن جهانی اسلام است و برادرانم انشاءالله سنگرم را خالی نگذارید و همچنین به پدر و مادرتان خدمت کنید.
در پایان از همه مردم می خواهم که این جنگ را ادامه دهند تا دشمن نابود شود.
پدر- مادر- همسر و برادرانم در سوگ من مبادا گریه کنید چون شهادت همیشه آرزوی من بوده است خداوند مرا به شما داده و بعد از شما گرفته پس ناراحتی ندارد شهادت آغاز یک زندگی جاوید است.

جبهه های جنوب
نصراله شفیعی

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/27 9:22:54
شنبه 30 خرداد 1394  3:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید توکل قلاوند

وصیت نامه شهید توکل قلاوند
امیدوارم که خون من باعث تقویت روحیه اسلامى شما شود وجزازاسلام پیروى نکنید. 

بسم الله الرحمن الرحیم
ربناافرغ علیناصبراوثبت اقدامناوانصرناعلى القوم الکافرین . 

خدایاتوچقدربرمن ضعیف وبیچاره رحم کردى که مراازگمراهى نجات داده وبه سوى راهت هدایت نمودى خدامن خودم رابهترازهرکس می شناسم وتوازمن برجانم آگاهترى ،خدااین انقلاب توبودکه باعث نجات من از آن همه بدبختیها و خطا ها و گناهان بیشمار شد . 

خدا مى دانم اگر تا آخر عمرخود را صرف تلاش درراه این‌انقلاب بکنم‌دین‌خود را نسبت به آن نتوانسته ادا کنم و جان و خون بى ارزش من در برابر این انقلاب قابل مقایسه نیست و این را نیز مى دانم که لایق یکى از بخششهاى تو با آنهمه گناه نمى باشم تا برسد به اینکه شهادت را با آنهمه مقام بالایش نصیب من گردانید ولى خدا این انقلاب زیاد به گردن امثال من حق دارد و خون ناچیز من در برابر آن ارزش ندارد آنچه مرا امیدوار به شهادت کرده بخشش و مهربانى توست که همیشه شامل حال من بوده است.
خدایا این جنگ که تازه اول کار است وخون و جان من که در اختیارتوست هرآنچه که تو به آن راضى هستى و باعث خدمت بیشتر به دینت خواهد شد آنرا قرار ده . خدایا با این لطف بزرگى که کرده اى و میلیونها مسلمان و انسان را از انحراف و بدبختى نجات داده اى و با آنکه این انقلاب توزیاد به گردن ما حق دارد خدا چطورباور کنم حرف عده‌اى را که مى گویند این خدمت ناچیز که در این مدت کوتاه بس است و باصطلاح مرا راهنمائى مى کنند خدایا تو خود آنها را هدایت کن . 

آرى موقعى که این راه را انتخاب کردم آن را با تمام وجودم حس کرده مى دانستم که در آن رنج و زحمت و سختى ظاهرى است ولى یقین داشتم که در آن خوارى و ذلت و پستى و فرومایگى نیست و آن عین شرف ، شجاعت ، افتخار و سرافرازى در دنیا و آخرت است .

وصیتم به هر مسلمان از مرد و زن چه مى تواند جز پاسدارى از انقلاب اسلامى باشد، اى مسلمانان قدر این انقلاب افتخار آفرین و وارث خون تمام شهیدان راه حق و آزادى از او ل تا کنون را بدانید و کفران نعمت نکنید اگرچنان باشد هم عذاب الهى رابراى خود خریده‌ایدوهم خیانت به خون تمام شهدا کرده‌اید . دعایتان شب وروزاین باشدکه خدااین انقلاب رابه انقلاب جهانى مهدى ( عج ) که خودوعده داده متصل گردان .

درضمن همانطورکه تابه حال‌درتمام مشکلات صبرکرده اید,همانطورنیزدرآینده صبرکنیدکه خدا وعده داده که اگردرجهادتقواوصبرپیشه کنید کمکتان خواهدکرد.همانطورکه تابه حال به این صورت بوده است . وصیتم به خانواده این است که درشهادت من نه تنهاناراحت نباشید بلکه شادبوده وبه شهادت من افتخارکنیدوبدانیدکه تکلیف است براى هرخانواده مسلمان که دراین انقلاب خون بدهدکه تابحال این فیض نصیب خانواده مانشده است ،مگرخون من رنگینترازخون کدامیک ازاین شهدابوده است موقعى که تمام امامان ماخون خودرادرراه دین میدهند خون من بیچاره درمقابل دین ناچیزاست ومااگرمسلمانیم پس مرگ رانبایدانکارکردومرگ براى مسلمان زندگى است پس چه بهترکه درراه دین انسان باافتخارشهیدشودودین اسلام پایداربماند,مباداازخون من برخلاف اسلام عمل شودکه روح من باهرگونه عملى که‌درجهت خلاف‌انقلاب باشد ,مخالف است . 
 
امیدوارم که خون من باعث تقویت روحیه اسلامى شما شود وجزازاسلام پیروى نکنید. 
 
اگرجسدمن به دست دشمن افتاد زیاد ناراحت نباشید که اگرشادى کنید دشمنان اسلام خواهند خورد وبه یادعاشوراى کربلاباشید. برادرم جهانبخش راحتما به حوزه یاسپاه بفرستیدهرکدام راکه خودش انتخاب کرد،به دوستانم تبریک گفته وباعث تقویت روحى آنهاشویدوآنچه اشتباه ازمن دیدیدبرمن ببخشید. وبدانید اسلام پیروزاست وچپ وراست نابوداست. 

پاسدارراه انقلاب وامام : توکل قلاوند          والسلام
 

درباره شهید

در طلوع خورشید یکی از روزهای سال 1340 در منطقه مهرزیل از توابع بخش الوار گرمسیری شهرستان اندیمشک کودکی پای بر عرصه گیتی نهاد که بعدها سردار گمنام منطقه لقب گرفت.

« توکل » بیشتر دوران کودکی را در روستای قلعه رزه طی نمود ودوره راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان اندیمشک به پایان رساند از آنجا که دارای روحیه همراه با اتکا به نفس قوی و جوانی زیرک و باهوش در تحلیل مسائل سیاسی بود در کوران انقلاب نقش مهمی را بر عهده داشت.

شرکت خود و دوستان وی در راهپیمایی های اوایل انقلاب و پیروی از خط امام از جمله فعالیتهای شهید « توکل قلاوند » بشمار می رفت.

گاه مدتها از خانه دور می ماند و بدون اطلاع خانواده در تشدید حرکت توفنده انقلاب و سرنگونی رژیم منحوس پهلوی ولو با چسباندن عکس حضرت امام خمینی (ره) شرکت فعال می نمود.پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز در بوجود آمدن سپاه نقش مهمی داشت. در سالهای اولیه انقلاب که اندیمشک دچار سیل شده بود با دیگر دوستانش به کمک رسانی مردم سیل زده پرداخت و در اینامر متحمل زحمات زیادی شد.


در دوران اوج بحث های گروهکها بویژه گروهکهای خیابانی بعلت مطالعه و تحقیق فراوان در مقابل این جریان طرناک نیز با حوصله و جدل منطقی سعی در سالم سازی افکارداشت. با شروع غائله کردستان شهید توکل قلاوند عازم آن استان شدو در مدتی که در کردستان حضور داشت که سه تا شش ماه بطول انجامید حتی یکبار به مرخصی نیامد و تنها یکبار پیک سلامتی ایشان از طریق نامه دریافت شد. در اواخر سال 59 پس از غائله کردستان بمدت دو ساعت در منزل بودند و پس از آن عازم منطقه دشت عباس شدیعنی آغاز زندگی توکل در نبرد هشت ساله.

توکل به همراه گروهی از جوانان متدین دزفول و اندیمشک در عملیاتهای چریکی و جنگهای نامنظم شرکت داشت و از دهلران تا فکه را زیر پوشش عملیات خود قرار داده و مانع از نفوذ نظامی عراق شد در این منطقه که تعدادی کمپ قرار داشت پس از عزیمت فرمانده یکی از کمپها مسئولیت آن به توکل پیشنهاد شد. کار کمپها جلوگیری از نفوذ ارتش عراق و شناسایی نیروهای دشمن بود که توکل در این مورد بخصوص در شناسایی از تبحر خاصی برخوردار بود و از همانجا بود که کمپ ایشان معروف شده بود به کمپ قلاوند. فرماندهی وی تا زمان آمادگی نیروها برای آغاز عملیات پیروزمند فتح المبین ادامه داشت ایشان اطلاعات بسیار زیادی را در مورد تحرکات و نقل و انتقال دشمن به دست آورد این فعالیتهای مستمر وی باعث گردیده بود که نیروهای ارتشی نیز که در همان زمان در منطقه حضور داشتند به وی علاقه خاصی پیدا کنند.

از خصوصیات دیگر ایشان تواضع و اخلاص ایشان بود که زبانزد همرزمانش بود او کمک به مستمندان را وظیفه مهم خویش می دانست به گونه ای که حقوق خود که مبلغ 2 هزار تومان بود را به حساب 100 امام (ره) واریز می نمود. در عملیات فتح المبین از جمله ارتفاعات مهم سمت چپ دشت عباس بود که از آن دشمن استفاده نموده و شهرهای دزفول اندیمشک و شوش را مورد هدف گلوله توپ خود می گرفت شهید توکل به عنوان مسوول اطلاعات عملیات تیپ 27 حضرت رسول (ص) و نیز هدایت وهمرزمی سردار غریب حاج احمد متوسلیان و نیز سرداران رشیدی چون صفوی و رشید رشادتی بی نظیر از خود بر جای می گذاردبه گونه ای که قبل از شکستن خطوط مقدماتی جبهه به دلیل آشنایی کامل با منطقه گروهی را در پشت توپخانه دشمن مستقر نمود و قبل ازآغاز عملیات این ارتفاع را از لوث وجود دشمن بعثی پاک می سازد.

پس از عملیات غرورآفرین فتح المبین مادر ایشان بدلیل شایعات گوناگون راجع به فرزند عزیزش در بستر بیماری می افتد و پس از آن چشم از دنیای مادی برمی بندد. اما اینها از اراده خلل ناپذیر توکل چیزی نمی کاهد و او را از ادامه مسیرش بازنمی دارد ایشان بدلیل حفظ منطقه آزاد شده حتی در مراسم تشییع پیکر مادر مهربان خود نیز حاضر نمی شود و تا اربعین آن سفر کرده در سنگر خط مقدم می ماند.پس از عملیات با توصیه دوستان در منطقه الوار گرمسیری حاضر می شود و از جمله اقدامات ایشان تشکیل بسیج عشایر سپاه پاسداران شهرستان و نیز برخورد قاطع با عناصر ناباب از دستگاههای اداری می شود و در همین ایام روح بلند توکل بی قرار حضور در جبهه را می نماید و لذا هیچکدام از مسوولیتهای محوله او را از حضور در خط اول جبهه باز نمی دارد و وی در تاریخ 26/10/61 از اندیمشک به جبهه اعزام و بهمراه شهید والامقام مهدی زین الدین فرمانده تیپ 17 علی ابن ابیطالب (ع) قم به عنوان مسئول اطلاعات عملیات آن تیپ مشغول می شود که در آن هنگام سردار باقری جانشین فرمانده یگان نیروی زمینی سپاه به واسطه شناختی که از شهید توکل داشته وی را به قرارگاه نجف اشرف منتقل می نماید. تقریبا13 روز شهید توکل درقرارگاه نجف اشرف و در واحد اطلاعات عملیات قرارگاه به خدمت خود ادامه می دهد که در تاریخ 9/11/61 بهمراه سرداران شهید باقری بقایی رضوانی و مومنیان به آسمان سبز عشق نقب نور می زند و به شهادت این آرزوی دیرین خویش دست می یابد.


 
این شهید آواكس دشت عباس بود

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/27 11:8:51
شنبه 30 خرداد 1394  3:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محمود عزیزی

وصیت نامه شهید محمود عزیزی
مادر من با اجازه شما به مدرسه عشق یعنی جبهه رفتم پس از شما میخواهم که بعد از شهادت فرزندتان صبر را منشاء کار خویش قرار دهید ودر مصیبت از خدا رسیده تحمل بکنید امید است که انشاءالله خداوند هدیه ناقابل شما راقبول نماید . 

بسم الله الرحمن الرحیم
 
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد وآل محمد

 
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با درود و سلام خدمت آقا امام زمان و نائب برحقش امام خمینی روحی له الفداء و با درود و سلام بر خانواده معظم
شهداء – اسراء – مفقودین و جانبازان انقلاب خونبار اسلامیمان وبا سلام بر شما امت قهرمان .

من محمود عزیزی فرزند محمدصادق مسلمان (شیعه) با آگاهی تمام بریگانگی خداوند شهادت میدهم و بر این شهادت نیز پایدار میباشم که حضرت محمد(ص) فرستاده او و پیامبری بودند که با آمدن آن پیامبر دین اسلام کامل شده من نیز پیرو اسلامی هستم که از پیامبر بوسیله امامان معصوم و فقهای اسلامی به رهبرکبیر انقلاب و حضرت امام روحی له الفداء رسیده است و پیرو این رهبر وتابع این حکومت که اسلامی میباشد هستم و هرحکومت و دولتی که بخواهد با این رهبر و این حکومت مخالفت کند کافر میدانم وبا آن تا آخرین لحظه عمرم در میدان مبارزه همگام با رزمندگان مبارزه میکنم .

حقیر برحسب وظیفه چند جمله ای را به عنوان سفارش برای ملت و رزمندگان غیور و خانواده عزیز خصوصا مادر بزرگوارم بر روی کاغذ می آورم .

وصیت به مادر بزرگوار و خانواده عزیز:

مادر من با اجازه شما به مدرسه عشق یعنی جبهه رفتم پس از شما میخواهم که بعد از شهادت فرزندتان صبر را منشاء کار خویش قرار دهید ودر مصیبت از خدا رسیده تحمل بکنید امید است که انشاءالله خداوند هدیه ناقابل شما راقبول نماید .

مادر وبرادران و خواهران عزیز پیرو انقلاب و رهبر باشید که رهبری اسلام رسول الله(ص) به دست همین رهبر است .

نمازهایتان را در اول وقت بخوانید هنگام ناراحت شدن برای از دست دادن من یادی از مصائب امام حسین (ع) و انصار او بکنید و بخاطر از دست دادن من انتظاری از انقلاب نداشته باشید .

وصیت به امت قهرمان :

امید است همانگونه که از اول انقلاب تا به حال به این رهبر و این حکومت وفادار بودید وفادارتر بشوید وبا کمک خودتان جبهه ها را تقویت کنید .

 خانواده های عزیز رزمندگان ، جبهه ها را میدان کشته شدن فرزندانتان نپندارید که هیچ بنده ای از دنیای مادی به عقبی نمی پیوندد مگر به اذن الله (آیه 144 سوره بقره) میفرماید :  هیچکس جز به فرمان خداوند نخواهد مرد اجل هرکس در لوح قضای الهی بوقت معین ثبت شده است .

 

وصیت به رزمندگان عزیز:

این رهروان راه خمینی روحی له الفداء واین پیروان راه حسینی ، اینهایی که با حماسه آفرینیهایشان پشت ابرقدرتهای جنایتکار را خم کرده و پوزه متجاوز
صهیونیستی را به خاک مالیده اند ، حقیر از آنها تقاضا دارم که استوار ومقاوم در راه بمانند .

 دوستان ؛ شهیدان را از یاد نبرید با رفتن به جبهه و حماسه آفرینی روی اسلام و امام و انقلاب را سفید کنند .

چند کلام دعا که انشاءالله با آمین شما عزیزان این حقیر نیز به آن آرزویی که دارم برسم :

پروردگارا ؛ معبودا ؛ چه خوش است ملاقات با تو ؛ چه زیباست محشور شدن با شعار لااله الاالله ؛ چه خوش طراوت است در بهشت با نور قرآن وارد شدن و چه جای سر بلندی است با انبیاء و اولیاء و شهداء ؛ پس خداوندا مرا در زمره این گونه افراد قرار ده .


خداوندا ؛ دوستان
شهیدم از محرم گرفته تا والفجر 8 و تا کربلای 10 همه رفتند ومرا تنها در زندان دنیا کذاشتند ،

خداوندا ؛ دوستان هم محله ، دوستانی که در پایگاه بسیج شهید باهنر پایتخت دور هم جمع می شدیم  شهید فتاحی شهید افغان شهید عزیزی شهید مقیمی شهید میرباقری و شهید بختیاری همه رفتند .

خدایا ؛ هر بار که به خانه می آیم در حضور پدران و مادران و خانواده اسیران عزیز حمید و رسول احساس حقارت می کنم که فرزندان آنها از ما سبقت گرفتند ؛ پس خداوندا ما را نیز به خیل یاران پیوند ده و ما را از راهروان این عزیزان حماسه ساز قراربده .

باز هم به خانواده عزیز مخصوصا خواهرانم بگویم که بعد از شهادت من هیچگونه ناراحتی نداشته باشید وافتخار بکنید که سرور شهید شما در عالم ؛ آقا امام حسین (ع) می باشد و سالار و سید کشور اسلامیمان شهید مظلوم بهشتی ودر صدر شهدای شهرمان دو سید مظلوم و بزرگوار سید اکبر و سید سعید میرباقری میباشند .

چند تذکر در آخر وصیت نامه که مهم وجزء سفارشاتی است که حتما باید عملی شود از خانواده عزیز تقاضا مندم که اولا با شهادت من هیچگونه انتظاری از انقلاب نداشته باشند و ثانیا هیچ مزایایی از هیچ واحد و ارگان اسلامی بعد از شهادت من به شما خانواده عزیز نخواهد رسید وراضی به استفاده از مزایای تعیین شده نیستم فقط مزایای تشویقاتی که برای شما خانواده گذاشته میشود میتوانید از آن استفاده کنید و مزایایی چون زیارت مراقد متبرکه و بزرگ مانند زیارت اهل بیت که در کنار خانه خدا بخاک سپرده شده اند یا زیارت از حضرت امام ؛ فقط اینها  ؛ حتی راضی نیستم در مجالس من چیزی از من گفته شود یا تعریف و تحسین از حقیر بشود ، در مجالس من شعارهای بزرگ امام حسین (ع) در روز عاشورا پخش شود چون همه چیز او رسیدن به این کمال انسانی ، که از خداوند میخواهیم آنرا قبول کند ؛  فقط بوسیله انبیاء (ص) و امامان معصوم(ع) میباشد.


در آخر از شما میخواهم که برای من شش ماه نماز و چهل و پنج روز روزه بدهید و مرا در گلستان شهداء در پیش دوستان بخاک بسپارید .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار

انشاءالله
                                                                                                                                                              
مورخه 25/2/1366 ساعت 10 شب
                                                                                                                                               
محمود عزیزی           




 

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/27 11:52:34
 
 
شنبه 30 خرداد 1394  3:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه شهید عبدالمجید جعفرخراط

وصیتنامه شهید عبدالمجید جعفرخراط
در هر نقطه از زمین ایران باز هم تاریخ تکرار میشود : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا . در موقع جنگ باید از تحت فرمان شکم خارج شویم و در فکر چیزی بخصوص از اجراء مادیات مثل ثروت یا اولاد و تمایلات زندگی نباشیم که همه اینها مورد آزمایش است و تمام نابود شدنی هستند . 
بسم رب الشهدا و الصالحین

حمد خدایی که ما را انسان آفرید و بما آموخت تا انسان باشیم و درود بر پیغمبر اکرم که قرآن بر او نازل گردید برای هدایت بشر و سلام بر علی (ع) که به ما چگونه زیستن و چگونه مردن را آموخت و مکتب حسین مکتب خون و پیام است . 
مکتبی که کوبنده ستم گران تاریخ مکتبی که انسان ساز است . و درود بر زینب خواهر حسین و پیامبر انقلاب حسین (ع) که مردان مسلمان ما در رکاب او مردانگی آموختند و …..وارثی بود که پیام شهیدان کربلا را عرصه می نمود .

و ما در این زمان انقلاب اسلامی ایران عزیز نسلی هستیم که از حسین و از مکتبش آموختیم شهادت و مرگ سرخ را و انتخاب کردیم جهاد را و عقیده به ا… را که با یاری خدا در این جهاد علیه دشمن پیروزی ما حتمی است که پیروزی از آن حق و شکست از آن باطل است . در این جنگ اسلام در برابر کفر قرار دارد و جنگ با ایران جنگ با اسلام است . (بدترین حیوانات کسانی هستند که از شنیدن و گفتن حرف حق کر و لالند و درک نمی کنند . سوره انفال)
و ما در راه هدف مقدس خود تا آخرین قطره خون از این انقلاب اسلامی ایران دفاع خواهیم کرد . ما جنگ می کنیم ، شهید می شویم و به بهشت می رویم و اگر پیروز شدیم به بهشت می رویم . در اول نوشته ام میگویم که یکجای بیشتر در بدن ندارم و این نفسی را که میکشیم گامی به سوی مرگ نزدیک می شویم . بنابر این بدنهای ما هدف مرگ است و هدف ذات درونی ما مسلمین باید ا…. باشد که دست خدا را فوق دستهاست . در این لحظات حساس مملکت عزیز ما و بحران جنگ بین ایران و دولت متجاوز عراق ، هر فرد ایرانی وظیفه ای دارد مخصوصا هر فرد مسلمان که خداوند می گوید : آنجا که اسلام شما ،آنجا که مملکت و ناموس و جان و مال و اولاد شما در معرض خطر دشمنان قرار گرفت وظیفه دارید از آن دفاع کنید تا مرحله شهادت که پیروزی از آن حق است و خداوند با حق است و شیطان یاور باطل که توطئه شیطان خیلی ضعیف است و شکست خوردنی است . و در آنجا که خداوند در قرآن مجید سورۀ انفال میفرماید : ای رسول ما مومنان را ترغیب کن به جنگ با دشمن که اگر بیست نفر از شما صبور و پایدار باشید بر دویست نفر از دشمن غالب میشوید .
باه بنابر این نباید در جنگ با دشمنان هیچ ترس و خوفی به دل راه بدهیم که ترس از جنود شیطان است . باید امید به خدا داشت و جمجمه خود را به او بسپاریم . و کسی که در برابر دشمنان انقلاب اسلامی ایستادگی نکند چه فرقی با کافران دارد ؟ مثل این است که ظلم را پذیرفته است که مانند منافقان است .
جهاد دری است از درهای بهشت که به روی جهاد کننده باز است .
در جنگ با دشمن جان خود را فدای چه هدفی می کنیم ؟ آیا هدفی بالاتر و برتر از خالق خویش میابی ؟ به خدا سوگند حق است که قربانی در راه خدا بخشنده و مهربان بدهی که خداوند مهربانترین مهربان هاست .
اصلا جان من از اوست هستیم از اوست . جانم امانتی است از طرف خدا و باید امانت را به صاحبش پس بدهیم . (انا لله و انا الیه راجعون) ما از خدائیم و بسویش بازگشت می نمائیم .
در هر نقطه از زمین ایران باز هم تاریخ تکرار میشود : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا . در موقع جنگ باید از تحت فرمان شکم خارج شویم و در فکر چیزی بخصوص از اجراء مادیات مثل ثروت یا اولاد و تمایلات زندگی نباشیم که همه اینها مورد آزمایش است و تمام نابود شدنی هستند .
این من هستم که نابود نمی شوم پس از عذاب آخرت به خدا پناه میبرم که هر کس نافرمانیش بکند باید ترس داشته باشد و الا خداوند مهربان است و ذره ای ظلم نمیکنیم . از مرگ نمی ترسیم که خود ترس شیطان است بزرگترین گناه ترس است . امام علی (ع) هیچ کس نمی تواند مرا از هدف مقسم باز دارد . خدایا هدفم مشخص ، پاهایم را تا مرحله شهادت استوار و تکیه گاهم را محکم ، پرهیزگاریم را زیاد و مرا مسلط بر دشمن بگردان . خدایا شعارم را ا….اکبر و لا اله الا ا… قرار بده .
بخدا سوگند این دنیای شما از استخوان خوکی از نظر من کمتر است
از سخنان علی (ع) پیام عبدالمجید جعفری .

والسلام علیکم و رحمت ا…
 
بتاریخ ۱۶/۷/۵۹ چهارشنبه مهرماه

  درباره شهید
نام و نام خانوادگی: عبدالمجید جعفرخراط
نام پدر:عبدالکریم
تاریخ تولد:۱۳۴۱
تاریخ شهادت:۱۳۵۹
محل تولد:دزفول
محل شهادت:کرخه

 

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/28 8:20:30
 
 
شنبه 30 خرداد 1394  3:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصيت نامه شهید قربانعلي شرفخانلو

وصيت نامه شهید قربانعلي شرفخانلو
بايد از ولايت حضرت امام خميني حداكثر استفاده را نموده و به وظيفه شرعي خود كه اعتقاد وپيروي از ولايت فقيه است عمل نمايیم 

بسمه تعالي
 
با سپاس بيكران به خداوند متعال وبرگزيده برحقش خاتم پيامبران حضرت محمد ( ص) و با سلام و سپاس به ائمه معصومين و با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي جهانگير ايران،وصيت نامه خود را به شرح زير كه در درجه اول وصي ماها برادران پاسدار وبسيجي وجوانانند و امت حزب الله مي باشد ,تنظيم می کنم.
ما وارث ايراني خراب شده توسط شاهان و دشمنانمان درجنگ تحميلي هستیم, كشوري اسلامي با رهبري الهي كه با يك جمله ی:" آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند. " پشت ابرقدرتها را به لرزه درمي آورد مي باشیم.
بايد از ولايت حضرت امام خميني حداكثر استفاده را نموده و به وظيفه شرعي خود كه اعتقاد وپيروي از ولايت فقيه است عمل نمايیم و هر روز دست به دعا براي طول عمر امام امت و فرج حضرت مهدي عج و اتصال انقلاب اسلامي ايران به انقلاب حضرت مهدي ( عج) را با آرزوي تشكيل لشكر و تيپهاي جند الله برای تحقق فتواي اخير امام امت مبني بر واجب كفائي بودن مسئله شركت در جنگ ؛دعا کنیم وعمل مان نیز در این راستا باشد.
به اميد پيروزي كه حمله سراسري در تمام جبهه ها شروع وانشاء الله تا آزادي قدس و شكست آمريكا به پيش رفته ,و انقلاب را به تمام جهان صادر كنيم .
و اما جبهه و برداشتي كه تا به امروز از جبهه داشته ام خيلي خلاصه بیان می کنم:
جبهه دانشگاهي است كه با قلم گلوله و با رنگ خون ودر سرزمين كربلا ترسيم ونقش بسته است و مكاني است مقدس ومحل قطع و بريدگي از تمام وابستگيهاي دنياست و تنها وابستگي و عشق به خداست و تمامي كارها به خاطر خداودر جهت لقا ء الله . محل امتحان و آزمايش ما انسانهاي خطاكار توسط خداوند متعال است كه انشاء الله بتوانيم از اين امتحان رو سياه بيرون نيائيم .
مطالبي كه لازم است عرض كنم به صورت خلاصه ذيلا مي آورم :

1.با آنكه لياقت شهيد شدن و در صف شهد ا قرار گرفتن را حتي خيلي بعيد مي بينم لكن اگر شهيد شدم در قطعه شهدا خوي و زير پاي برادران شهيدم دفنم كنند و يكي از علماي خوي كه بر نفس خويش بيشتر مسلط است نمازم را بخواند ( در صورت امكان آقاي قراجه اي )

 2. برادران نسبت به حفظ وحدت وانسجام خود و پيروي از روحانيت مبارز كه علمداران واقعي انقلاب اسلامي هستند كوشا بوده و براي طول عمر امام امت و اتصال انقلا ب اسلامي ايران به انقلاب حضرت مهدي ( عج) دعا كنند .
 
3. آن برادرانيكه احتمالا در حق ايشان سوء ظن داشته ام و يا خداي نكرده غيبتي كرده ام طلب عفو مي نمايم و اميدوارم حلالم كنند .

4.از تك تك برادران واحدتدارکات تقاضاي عاجزانه دارم كه هرروز به فعاليت خود افزوده و اگر از من بدي ديده اند حلالم كنند .
 
5. تمام قرضهائي كه احيانا دارم به دليل عدم حافظه نمي توانم ذكر نمايم و خانواده ام موظف است اگر از برادران كسي طلب حقي از بابت من بكنند, بپردازند .
 
6. چون بدون زيارت و با آرزوي زيارت كربلا از اين دنيا ميروم خواهش ميكنم كه انشاء الله بعد از آزادي كربلا عكس مرا به عنوان زائر امام حسين ( ع) ,بزرگ آموزگار شهادت به كربلا برده و در زير پاي امام ( ع) نصب نمائيد و در زيرش جمله ( با آرزوي زيارت تو شهيد شدم يا حسين) را بنويسيد .


 قربانعلي شرفخانلو 

 

درباره شهید

زندگی نامه شهید قربانعلی شرفخانلو فرمانده واحد تدارکات لشکرمکانیزه 31عاشورا
 
شهید قربانعلی شرفخانلو در سال1338 درمحله "آستانه ی علی" شهر خوی به دنیا آمد.

 

خانواده ي شرفخانلو مذهبي بود و نماز و روزه الفباي زندگي آنان را تشکیل می داد . پدرش از صبح خیلی زود تا پاسی ازشب فرش مي بافت. او اندكي که بزرگتر شد باتيغك فرشبافي آشنا شد . قبل از رفتن به مدرسه او يك فرشباف كوچك بود واز كوچكي با كار آشنا شد . هر روز بعد از رفتن به مدرسه او در كارگاه قاليبافي مشغول كار مي شد . از روزی که به مدرسه راه يافت با مكتب انسان ساز اسلام آشنا شد .
اودر جلسات مذهبي مسجد "آستانه علي "شركت مي كرد .با حضور در مسجد وارتباط باافراد مومن ,با مبانی اسلام ومکتب تشیع آشنا شد,این آشنایی باعث شداو به افکار واندیشه های امام خمینی(ره) گرایش پیدا کند.
با اوجگيري انقلاب اسلامي به رهبري امام (ره)در براندازي حكومت پهلوی فعالانه نقش داشت .اواز آغاز مبارزه تا زمان شهادتش لحظه اي به راحتي خود نينديشيد و تمام توان خود را براي به ثمر رساندن وتثبیت انقلاب به كار بست .
بعد از پيروزي انقلاب اسلامی اندك زماني معلم بود و در عرصه تعلیم وتربیت فعالیت مي كرد .
بعد ها که به شهادت رسید دانش آموزانش در سوگ شهادتش چه حرفها از ايمان و صبر و تقواي او نگفتند و اشكها که نريختند .

او راههاي رسيدن به تعالي را پيمود وبه سربازان عاشق امام زمان ( ع) پيوست و لباس پرقداست پاسداري را به تن كرد . در قسمتهاي مختلف سپاه خدمت کرد وبعد از آن ازطرف سپاه آذربایجان غربی به جهاد سازندگي قره ضياءالدين مامور شد تا براي مردمي كه سالهاي طولاني ,حاكميت فقر وجهل و ظلمت را تجربه کرده بودند,مرهمی باشد.اوصميمانه به مردم خدمت می كرد و مردم نیز عاشقانه او را دوست داشتند.
پس از آن مدت كوتاهي شهردار قره ضياء الدين شد اما با توجه به نياز سپاه دوباره به اين نهاد بازگشت و به عنوان مسئول تداركات ناحيه و عضو شوراي فرماندهي سپاه خوي مشغول خدمت شد .
قربانعلی ماندن در شهر و دوری از جبهه را تحمل نمی کرد. در آبانماه سال 1361 براي تحقق تنهاآرزويش راهي جبهه شد . در مرحله مقدماتي عمليات والفجر مقدماتی مسئول تداركات تيپ 3 لشکر31عاشورا بود.درعمليات والفجر يك مسئول تداركات لشکر عاشورا شد و در این عملیات به شهادت رسید.


 
حماسه‌ای به نام پدر

اشتباه می کنید من زنده ام کتاب زندگی شهید علی شرفخانلو

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/29 10:48:53
 
 
 
شنبه 30 خرداد 1394  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصيت نامه شهید عبدالمطلب اکبری

وصيت نامه شهید عبدالمطلب اکبری
چند کلامی با زبان ناگویا و گوش ناشنوا به خدمت شما پدر و مادر و همسر و ملت شهیدپرور به عنوان وصیت تقدیم می دارم: 
بسم الله الرحمن الرحیم

بانام خدا ، یار ویاور روح خدا و یاری دهنده امت حزب الله و با درود بر مهدی موعود(عج) آخرین ستاره آسمان ولایت و امامت و با درود بر نائب بر حقش خمینی بت شکن و با سلام بر امت اسلامی ایران و با سلام بر شهدای گلگون کفن انقلاب اسلامی ایران 

چند کلامی با زبان ناگویا و گوش ناشنوا به خدمت شما پدر و مادر و همسر و ملت شهیدپرور به عنوان وصیت تقدیم می دارم:

پدر،مادر و همسر عزیزم! در خانه همیشه مزاحم شما و سایر اعضا خانواده بوده ام اما همیشه قلبم برای اسلام و قرآن می تپید. همه شما می دیدید که در مراسم عزا،نوحه سرایی،سینه زنی،تشییع جنازه ها شرکت می کردم و همه وقت نمازم را در مسجد می خواندم تا این که امریکای جنایتکار جنگ آتش افروز صدامی را بر ما تحمیل کرد.باشروع جنگ تحمیلی همیشه در این فکر بودم که آیا می شود یک بار هم من به جبهه اعزام شوم تابالاخره بار اول به جبهه اعزام شدم و در عملیات رمضان شرکت کردم وبرگشتم و موفق هم شدم که بار دوم و به دنبالش تا به حال به طور کم و بیش و نسبی در جبهه در خدمت اسلام باشم.

اما شما ای پدر ومادر و همسرم! امیدوارم که بعداز شهادتم اشک نریزید و گریه زاری نکنید چون من پهلوی علی اکبر و حضرت قاسم می روم. گریه شما باعث خوشحالی دشمنان اسلام و امام خواهد بود.

از خواهرانم می خواهم که با رعایت حجاب اسلامی مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام بکوبند.

امیدوارم برادرم ابراهیم با خوب درس خواندنش بتواند یکی از یاران صدیق امام باشد.

پدر ومادرم محمد علی را با تربیت اسلامی بارآورند تا انشاءالله یار و غمخوار اسلام باشد. پدر،مادرو همسرم فقط می توانند با صبرشان یار انقلاب وامام باشند.

از ملت شهید پرور ایران می خواهم که امام راتنها نگذارد و تا قدرت دارند جبهه ها را یاری کنند. 

خواهران و مادران با حجابشان و برادران با ایثار جان و مال خود اسلام وانقلاب را به همه جهان صادر کنند. پشتیبان روحانیت و امام و سپاه وسایر ارگان های انقلابی دیگر باشید وتوی دهن دشمنان این ها بزنید. 

امیدوارم که شهادتم ،عبرتی باشد برای آن هایی که اهل مسجد و نماز نیستند و از مسجد و نماز می گریزند. آن هایی که بی خیالند و از جبهه وجنگ خبری ندارند،به جبهه نمی روند.اگر هم می روند جبهه را رها کرده ، فرار می کنند.امیدوارم که بعد از شهادت من دیگر آن ها آدم شوند وحرف امام که می فرماید: مسجد سنگر است سنگرها را حفظ کنید خوب وارد گوش آن ها شودو جبهه رفتن و چگونه جنگیدن را یاد بگیرند .در پایان از خدمت خانواده گرامی خود می خواهم که صبر را پیشه خود قرارا داده و زینب وار زندگی کند با حفظ حجاب و من را حلال کند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

عبدالمطلب اکبری

65/12/4


درباره شهید

شهرستان «خرم بید» در 180 کیلومتری شمالِ شیراز قرار دارد و روستایی موسوم به «شهید آباد» از توابع این شهرستان می باشد. جوانی ناشنوا به نام «عبدالمطلب اکبری» زمانی در این روستا زندگی می کرد. می گویند این بنده خدا زمان جنگ مکانیک بود .ایشان پسر عمویی داشت به نام غلامرضا اکبری . می گویند غلامرضا که شهید شد، عبدالمطلب با تعدادی از همرزمان شهید به زیارت گلزار شهدا رفت و سر قبرپسرعمویش نشست ، بعد با زبون کرولالی خودش سعی کرد چیزی را حالی رفقایش کند .

رفقا گفتند: چی می گی بابا ؟! 

مثل همیشه ، زیاد محلش نذاشتند. عبدالمطلب اما اصرار داشت که منظورش را به بچه ها بفهماند. اما چون فهمیدن اشاره ها و سر و صداهای عبدالمطلب سخت بود ، بچه ها زیاد جدی نگرفتند. آخرش دید نمی فهمند ، بغل دست قبرِ غلامرضا ، روی خاک  با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید و رویش نوشت : شهید عبدالمطلب اکبری .

بعد به ما نگاه کرد گفت و با همان زبان گنگش گفت : نگاه کنید!

رفقا خندیدند، گفتند آره بابا ! نگهش داشتن واسه تو و... از این دست شوخی ها. واقعا کسی جدی اش نگرفت. می گویند ، عبدالمطلب که دید همه دارند می خندند، مثل همیشه ساکت شد و رفت توی لاک خودش. سرش را انداخت پائین . نگاهی به نوشته های خاکی اش انداخت و با دست پاکشان کرد.

می گویند، عبدالمطلب ، فردای همان روز رفت به جبهه. حدود ده روز بعد هم جنازه اش برگشت. رفقا ، هیچ کدام در حال و هوایی نبودند که ده روز قبل را به خاطر بیاورند ، اما بعد از پایان مراسم خاکسپاری ، یواش یواش یادشان آمد. عبدالمطلب را درست همان جایی دفن کرده بودند که ده روز پیش با انگشت نشان داده بود.

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/29 11:39:22
 
 
شنبه 30 خرداد 1394  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصيت نامه شهید علیرضا فیلسوف زاده

وصيت نامه شهید علیرضا فیلسوف زاده
شهادت یعنی انتقال یافتن از زندگانی مادی به زندگی معنوی و الهی و شهادت در مکتب اسلام یک مسئله انتخابی است که انسان وارسته با تمامی آگاهی آن را انتخاب می کند 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله اموتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و تمامی شهدای اسلام و ملت شهید پرور ایران و باسلام به پدر و مادر و برادران و خواهران عزیزم.

شهادت یعنی انتقال یافتن از زندگانی مادی به زندگی معنوی و الهی و شهادت در مکتب اسلام یک مسئله انتخابی است که انسان وارسته با تمامی آگاهی آن را انتخاب می کند و با شهادت خویش شمع راه انسان‌های پاک و نورانی می‌شود و من با انتخاب آگاهانه راه شهیدان را تا رسیدن به جاده پرخون کربلا ادامه خواهم داد تا خود را به لقاء اله برسانم و شهادت حد نهایی تکامل است.

و خون شهید هدر نمی‌رود و در پیکر اجتماع وارد شده و انسان‌های متعهد به مکتب تحویل جامعه می‌دهد با در نظر گرفتن اینکه اگر لیاقت شهادت را داشته باشد و اگر شهادت نصیب من شد شاید من هم یکی از همین افراد باشم(ان شاءالله).

پدر و مادر عزیزم خواهش می‌کنم که مرا ببخشید از آن همه اذیت و آزار که در حق شما روا داشتم و شما را ناراحت کردم ان شاءالله که مرا حلال می‌کنید. من به جبهه می‌روم تا جانم را فدای خدا کنم فدای آنکه جانم امانتی از اوست و در این راه ترس از مردن ندارم و در این میانه سهمی برای آخرت نمی‌خواهم که نداشته باشم و مثل آدم‌های بی‌تفاوت زندگی کنم و به فکر اسلام و وطنم نباشم. اگر شهید شدم امیدوارم تمامی اعضای خانواده مرا مورد بخشش قرار دهند.

و چند کلام هم صحبت برای دوستان عزیزم دارم

برادران، همکاران، همسنگران و سایر دوستان عزیزم، استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان‌ها برای تسکین دردهاست، همیشه به‌یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید. هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند بالخصوص از امام عزیز و نایب بر حق امام زمان دست برندارید. چون او بود نجات دهنده همه ما از بدبختی‌ها، او را همیشه دعا کرده که خدای عزیز او را برای ملت ما تا ظهور حضرت مهدی(عج) حتی کنار او برای ما نگهدارد.

و چند کلام صحبت هم برای خانواده عزیزم

پدر عزیزم! که می‌دانم برای من زحمت‌های بسیار کشیده‌ای و تو ای مادر مهربانم که چه رنج‌هایی برای من متحمل شدی. شما کار خودتان را به کمال احسن انجام داده‌اید و آن چرا که خدا به شما داده بود در راه خودش فدا کردید. امیدوارم که از این موضوع ناراحت نشده باشید و شما برادران و خواهران عزیزم به حرف‌های پدر و مادرمان خوب گوش کنید و از آن‌ها اطاعت و به آن‌ها نیکی کنید هر چند که ما خودمان شاید این عمل را انجام نداده باشیم. در راه انقلاب قدم بردارید. به شما خانواده عزیزم می‌گویم در همه حال یاد امام عزیزمان باشید و او را دعا کنید و هیچ وقت از او دست برندارید و  راه او را ادامه دهید و در نمازهای خود رزمندگان اسلام را هم دعا کنید. پدر عزیزم من در دوران جوانی نمازم را مقداری قطع و وصل می‌کردم از شما می‌خواهم که نماز قضا برایم بخوانی و چند روز روزه هم بدهکار هستم، به مقدار 15 روز امیدوارم که آن را نیز برایم بگیری.

من از مال دنیا که چیزی ندارم ولی هر چه دارم مال تو و مادرم می‌باشد خودتان هر کاری خواستید بکنید. مادر عزیزم! اگر خدا این لیاقت را به من داد من هم به جوار شهدای عزیز رفتم و شهید شدم اصلا برای من گریه و زاری نکنید چون شهادت برای من مثل عروسی من می‌باشد و از شما می‌خواهم که در مجلسی که برای من بر پا می‌کنید در آن مجلس شیرینی عروسی من را پخش کنید چون آن سفر دامادی من می‌باشد و زیاد هم در مورد مراسم‌ها به خودتان زحمت ندهید. ولی اگر فقط از طرف گردانی که من در آن بودم آمدن برای اینکه مراسم هیئت در آنجا یعنی منزلمان بیاندازند از آن‌ها کمال پذیرایی را بکنید.

یک حرف هم برای بعضی از فامیل‌ها و اقوام این آدم‌ها یک مقدار از این مسئله دنیوی بیرون بیایند و به آخرت خود فکر کنید و در راه انقلاب پای بگذارید و کار کنید و ان شاءالله باشد که خون شهدا هم آنان را نیز متحول سازد و به رحمت الهی نزدیکشان کند. دیگر وصیتی ندارم فقط از طرف من از همه آشنایان حلالیت بطلبید و پدر عزیزم من به کسی مقروض نمی‌باشم ولی اگر باز کسی آمد که من از او طلبکار بودم به او بدهید. خدا شما را حفظ کند.

به امید رسیدن به کربلای حسینی با رهبر کبیر و عزیزمان خمینی

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

آنکس که تو را شناخت جان را چه کند     فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی     دیوانه تو هر دو جهان را چه کند(حسین جان)

والسلام من اتبع الهدی

بنده گنهکار خداوند

علیرضا فیلسوف زاده

8/11/64 ساعت 2:10 بعدازظهر

درباره شهید
شهید علیرضا فیلسوف زاده متولد 1342 در تهران است. او که از سال‌های نخست جنگ و در سنین نوجوانی در جبهه‌ها حضور داشت ابتدا به عنوان تخریب‌چی و بعد به عنوان نیروی اطلاعات-عملیات لشگر 27 محمد رسول الله(ص) به مناطق مختلف اعزام می‌شد. پاسدار شهید علیرضا فیلسوف زاده به عنوان معاون مسئول محور عملیات با حضور در مناطق موظف می‌شود تا نقشه عملیات را به نیروهای لشگر نشان دهد که با انفجار یک مین و از دست دادن پایش به درجه جانبازی نائل می‌شود. سپس او در ارتفاعات شاخ شمیران طی بمباران رژیم بعث عراق در روز چهارم فروردین سال 1367 به شهادت رسید.





 
شهادت؛ سفر دامادی

 

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/30 11:37:19
 
 
شنبه 30 خرداد 1394  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید مهدی اسفندیاری

وصیت نامه شهید مهدی اسفندیاری
پاسخ به بی‌ادبی یک فریب ‌خورده منتسب به امام (ره) 

با گذشت زمان شاید فراموش کنیم علت و چرایی بودنمان را. قطعا یکی از تاثیرگذارترین و عجیب‌ترین جملاتی که از امام به یادگار مانده، عبارتی است که او درباره وصیت‌نامه شهدا بیان داشته است...

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از صاحب نیوز، باید مراقب بود شهدایی که به نفس آنها زنده ایم و با قطرات خونشان عزت امروز را به دست آورده ایم در قعر زمان در دلهایمان فراموش نشوند. ۲۹ ام مهرماه سالگرد عروج بسیجی شهید مهدی اسفندیاری است که بد نیست وصیت نامه این بسیجی غیور را با یکدیگر بخوانیم. امام خمینی که جایگاه فقاهت و عرفانش بر هیچ آزادمردی پوشیده نیست در عظمت شهدا و جایگاه وصیتنامه ایشان اینگونه فرمودند: «این وصیتنامه ‏هایى که این عزیزان می‌نویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکى از این وصیتنامه‏ ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید.»
 

واقعاً جمله عجیبی است؛ شاید بد نباشد کسانی را که امروز با ساختارشکنی های چندباره شان قصد دارند بر سر زبان ها بیفتند را به خواندن این دست وصیت نامه ها دعوت کنیم تا به خاطر بیاورند آنچه را نباید فراموش می کردند!

شهید مهدی اسفندیاری

مهدی اسفندیاری در مرداد ماه ۱۳۴۴ در خانواده ای مذهبی در محله مارنان، خیابان خاقانی شهر اصفهان متولد شد. او که کوچکترین فرزند خانواده از نظر سنی بود در هفت سالگی پدر خود را از دست داد ولی عشق و علاقه به تحصیل او را از تحصیل باز نداشت و تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل نمود. در کلاس سوم راهنمایی بود که با اشاره مادرش و همراه دیگر برادرش به جبهه حق علیه باطل رفت.

 

مدت سه ماه اول را در زمستان سرد سال ۶۰ در کردستان با ضد انقلاب مبارزه نمود و پس از یک مرخصی دو سه روزه به جبهه های خوزستان رفت و در کلیه عملیات ها از عملیات رمضان گرفته تا عملیات بیت المقدس و والفجر ۴ شرکت نمود. یک بار در عملیات رمضان شدیداً مجروح شد و در بیمارستان بستری شد و به محض اینکه توانست راه برود فورا به جبهه رفت و هر چند ماهی چند روزی به مرخصی می آمد و هر بار که از جبهه برمی گشت وضع روحی او حاکی از یک دگرگونی عمیق بود که نشان می داد او راه خود را یافته است و مفهوم عمیق جهاد را با گوشت و پوست خود لمس نموده است.

 

نسبت به سن خود بسیار متین و موقر و خوش برخورد بود، نمازها و دعاهایش را با حال و توجه خاص به معبود می خواند و حتی قبل از ماه رمضان سال ۶۲ به اصفهان آمد و حدود یکماه روزه های قضاء سال گذشته را گرفت و مجددا به جبهه رفت و سرانجام در شب جمعه ۲۹/۷/۶۲ در اولین مرحله عملیات والفجر ۴ در گرمک عراق با اصابت ترکش خمپاره به مغز و کمرش به شهادت رسید و به لقاءالله پیوست، روحش شاد.

 

شهید مهدی اسفندیاری

متن وصیت نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه فاَنَا دِیَتُه”

 

ترجمه

«هر کس مرا طلب کند می یابد و هرکس مرا یافت می شناسد و هر کس که مرا شناخت دوستم می دارد و هرکس مرا دوست داشت به من عشق می ورزد و هر کس به من عشق ورزید من هم به او عشق می ورزم و هر کس که من به او عشق می ورزم می کشمش و آن کس را که من بکشم خونبهایش به من واجب است و آنکس که خونبهایش به من واجب است پس من خودم خونبهایش هستم»

 

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام بر رهبر انقلاب امام خمینی ولی فقیه، این قامت ایستاده که مانند جدش حسین علیه السلام در برابر ظلم و ستم مستکبران و قدرت های بزرگ ایستاده و حتی یک کلمه هم دم از سازش به میان نمی آورد.

 

این جانب به عنوان یک فرد بسیار کوچک اول به خانواده ام و بعد به این امت قهرمان چند نکته ای را متذکر می شوم؛

 

برادران و خواهرانم:

این سخن حضرت علی علیه السلام را بخوانید که می فرماید : “إن الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیائه” همانا جهاد دری از درهای بهشت است، دری است که خداوند این در بهشتی را بروی همه کس نگشوده است و در قسمت دوم این سخن می فرماید: “و هو لباس التقوی” یعنی جهاد جامه تقواست، تقوا یعنی پاکی راستین، پاکی از تمام آلودگی های روحی و اخلاقی، آنکه از جهاد به دلیل بی میلی و بی رغبتی (نه به دلیل خاص شرایط و احوال) رو بگرداند، خداوند جامه ذلت و روپوش بلا بر تن او می پوشاند و به سختی ها و شدائد گرفتار می گردد، پس شما هم ای مردم مسلمان ایران، این سخن علی علیه السلام را به جان و دل گوش کنید و جهاد را مختص به یک دسته و گروه ندانید و از رفتن بچه هایتان به جبهه ها جلوگیری نکنید که مرگ و زندگی هر دو دست خداست. اگر چه در کاخ های بسیار مستحکم باشید، مرگ شما را فرا می گیرد، پس چه بهتر که مرگ خداگونه را بر مرگ ذلت بار بپسندید، مرگی که بوسیله آن گلوله های سرخ که از دهانه سلاح های روسی به دست مزدوران عراقی بیرون می آید و قلب پاک و منور این بچه های معصوم را پاره پاره می کند.

 

آری آن مرگ پیش خدا از همه مرگ ها افضل است که نامش شهادت است. شهادت سریعترین و نزدیکترین راه تقرب به خدا می­باشد و بدانید که شهید کسی است که نسبت به زمان خود آگاه و مسئول است، هر عملی که می کند از روی کمال آگاهی است، شهید بر نفس سرکش خود و هوا و هوس های پوچ خود غالب است. شهید شهامت دارد، شهید شجاعت دارد، شهید سخاوت دارد، شهید شمع محفل بشریت است، شهید شفاعت می کند، شهید در قبر مورد مؤاخذه و سوال و جواب برزخ واقع نمی شود، زیرا که شهید در زیر برق تیرها و خمپاره های آتشین که بالای سرش بود آزمایش خود را انجام داده و بالأخره پیام شهید این است که در راه خدا آگاهانه قیام کنید و در راه او جهاد کنید و سعی کنید در را ه او شهید شوید، خوشا به حال آنانکه زندگیشان برای خداست مرگشان در راه خداست، خوشا به حال آنانکه جز راه خدا راهی ندارند و جز ذکر خدا یادی ندارند.

 

خدایا! تو خود بر دل ها و نیات ما آگاهی و تو می دانی که قصد من از رفتن به جبهه از روی هوا و هوس و چیز دیگری نبوده، بلکه از روی آگاهی کامل بوده است و با شناخت اینکه این سفر برایم بازگشت ندارد به این راه رفته ام.

 

خدایا! سوگند یاد می کنم که همیشه تا آخرین نفس در راه مقدس تو و برای یاری دین تو مستحکم و جان بر کف در راهت فداکاری کنم.

 

الهی یاریم ده که بتوانم این مهم را آن چنانچه که شایسته مقام باری تعالی است به جا آورم.

 

خدایا! من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمده ام تا دشمنان تو را نابود کنم و جان خود را بفروشم، امیدوارم که خریدار جان من تو باشی، نه کس دیگر.

 

خداوندا! من خوب می دانم که من یک بنده گناهکار و بدی هستم و لیاقت پیوستن به لقاء تو را ندارم ولی ای خدا اگر من بنده بد و گناهکاری هستم تو خدای بخشنده و خوبی هستی و با رحمت و مغفرت تو می توانم به این درجه از کمال برسم.

 

پس ای خواهران و برادران عزیز:

حال که می بینم چگونه این برادران رزمنده از جان و مال خود در راه خدا می گذرند، بیایید ما هم دست از این دنیای فریبنده که حضرت علی علیه السلام توصیف آنرا کرده برداریم و غرق در احکام دین اسلام باشیم و از زندگی ساده حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حضرت زهرا سلام الله علیها درس بگیریم و زندگی آنها را سرمشق خود قرار بدهیم و از عبادات و نماز شب ها و از خودگذشتگی های آنها در راه پیشرفت اسلام درس بگیریم.

 

عزیزان من نمازهای پنجگانه را که ستون دین است سر وقت و با جماعت در مسجد به پا دارید و خمس و زکات بپردازید که مایه برکت در اموال شماست، امر به معروف و نهی از منکر را کاملاً اجرا کنید. همیشه حق را بگویید، اگر چه به ضرر شما باشد، همیشه خدا را حاضر و ناظر ببینید، همیشه صحنه مرگ را در جلوی چشم خود ظاهر کنید و به فکر سوال و جواب و رسوایی و حسرت در روز قیامت باشید و سعی کنید همیشه برای مردن آماده باشید تا خدای نکرده در حال گناه و غفلت از دنیا نروید و سعی کنید غرق در مادیات دنیا و زن و فرزند خود نشوید که مکر خدا شامل حال شما می شود و از یاد خدا غافل می­شوید. همیشه از خدا بخواهید که به شما توفیق عبادت و توفیق بندگی خود را بدهد و همیشه به فکر این باشید که توشه ای برای آخرت خود ذخیره کنید.

 

و ای مردم قهرمان وظیفه شما در این لحظات حساس انقلاب این است که اول شکر این همه نعمت را که خدا به ما داده است بکنیم و شکر آن این است که پیرو خط ولایت فقیه و دستورات امام باشیم و هر خط انحرافی دیگر را کور کنیم.

 

ای امت شهید پرور

مبادا امام را تنها بگذارید، که این امام یک هدیه و هدایت کننده است که خدا به ما مرحمت فرموده، پس سعی کنید او را بشناسید و بعد از نماز او را دعا کنید.

 

اما مواظب باشید که این دعا به یک عادت و شعاری تبدیل نشود بلکه دعا را با قلبی پاک و سرشار از خلوص بخوانید که خداوند به قلب های شما می نگرد، نه به زبان شما و دیگر اینکه خود را آماده و مهیا برای ظهور حضرت مهدی (عج) بسازید.

 

سخنی با برادران بسیجی:

شما رزمندگان نوجوان بسیجی با اعمال و رفتار و اخلاق نیکوئی که دارید قلب امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی را شاد می کنید.

 

ای برادران عزیز رزمنده که در جنگ شرکت کرده اید و ای برادران بسیجی که در داخل مسجد مشغول خدمتید و ای برادران عزیزی که در این کشور اسلامی پست و مقامی دارید، امروز خدا شما را از میان یک میلیارد مسلمان انتخاب کرده که به اسلام و مسلمین خدمت کنید ، امروز اسلام در دست شما یک امانت است، پس باید در قبال مسئولیت بزرگی که بر دوش شما گذارده شده وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهید و این را هم بدانید که آن توجه و نظری را که خداوند امروز به شما دارد به هیچ یک از مردم عادی ندارد.

 

پس ای برادران عزیز:

فعالیت های خود را هرچه بیشتر گسترده کنید و اگر توانستید کلاس های درس اخلاق برای بچه ها برقرار کنید و از تهمت ها و حرف های بیهوده مشتی بی خرد که فقط کار آنها نق زدن است نهراسید و فقط خدا را در نظر داتشته باشید و وقتی که صدای اذان به گوشتان رسید، بسیج را تعطیل کنید و همه دسته جمعی برای اقامه نماز صف های جماعت را پر کنید که تمام کارها و تلاش و کوشش ها برای نماز است و وقتی رو به قبله ایستادی برای نماز، مغز خود را پاک کن از فکر دنیا، و نماز را بزرگ و مهم بشمار، در موقع قیام به فکر قیامت و روز محشر باش که باید ایستاد، در محضر خداوند برای پس دادن حساب، در موقع نماز باید متوجه باشی با چه کسی سخن می گویی و از چه کسی حاجت می طلبی و عظمت خدا را در هنگام تکبیر ملتفت باش و جز خدا را در جنب حق کوچک شمار و گرنه از شیرینی یاد خدا محروم و از جوار قربش محجوب خواهی بود.

 

وقتی در حال خواندن نماز هستی چنان باش مثل آن رزمنده که شب حمله می خواهد آخرین نماز خود را در این دنیا بخواند و چنین باش مثل اینکه بهشت در برابرت، آتش زیر پایت و عزرائیل پشت سرت و پروردگارت در بالای سرت، بر حالت آگاه است.

 

پس نگاه کن، ببین در برابر چه کسی ایستاده ای و با چه کسی مناجات می کنی و چه کسی به تو می نگرد و در پایان نماز شکر خدا را به جای آر و گونه ها را به خاک بمال در برابر خدا از اینکه او به تو اجازه داده که تو او را تسبیح و تمجید کنی، البته ای برادران من این چیزهایی را که نوشتم بیشتر برای تذکر و یادآوری به خودم بود، شما که انشاءالله همه استادان من هستید و انشاءالله که شما برادران بسیج همگی اسوه و الگویی باشید برای تمام مردم و امیدوارم که در گشت های شب و غیره طوری رفت و آمد و فعالیت کنید که موجب اذیت مردم نشود. در ضمن اگر در تفت های شهدا ضبط صوت گذاشتید، صدای آنرا کم کنید و به جای نوار سرود، نوار قرآن بگذارید، خدا انشاءالله شما را برای خدمت به اسلام محافظت بفرماید.

 

سخنی چند با مادرم:

ای مادر عزیزم، اگر تو را در طول زندگیم رنج دادم و با تو بد خلقی کردم باید مرا ببخشی و اگر در بودنم تو را ناراحت کردم در نبودنم برای من ناراحت نباش، چون من مال این دنیا نبودم و به این دنیا دل نبسته بودم.

 

از تمام دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم، امیدوارم که مرا حلال کنید و از خانواده ام تقاضا می کنم پس از دفنم بلافاصله آن دعای “هل انت علی العهد الذی فارقتنا …” را که در مفاتیح و رساله نوشته و موجب آزادی از فشار قبر می شود را برایم بخوانید و سوره الرحمن را بر سر تابوتم بخوانید.

“إنا لله و إنا الیه راجعون والسلام علی عباد الله الصالحین”

خدایا

خدایا

تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا

 

آنکس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

دیوانه تو هر دوجهان را چه کند

 

والسلام

مهدی اسفندیاری

۸/۴/۱۳۶۲

 


نگارنده : fatehan1 در 1392/8/1 9:22:54
 
 
شنبه 30 خرداد 1394  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید امیر حاج امینی

وصیت نامه شهید امیر حاج امینی
بعد از مدت‌ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می‌دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده‌ام و آن در این جمله خلاصه می‌شود: خدایا! عاشقم کن.

 

سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او.

بعد از مدت‌ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می‌دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده‌ام و آن در این جمله خلاصه می‌شود: خدایا! عاشقم کن.

از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم، آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود. به راستی که (ان الانسان لفی خسر) هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم؛ جز این که دلم را به دو چیز خوش کرده ام؛
یکی این که با این همه گناه، دوباره مرا به سرزمین پاک و اخلاص و صفا و محبت باز گرداند؛ پس لابد دوستم دارد و سر به سرم می گذارد؛ هر چند که چشم دلم کور است و نمی بینم و احساسش نمی کنم؛ اگر چنین نبود، پس چرا مرا به این جا آورد؟
دوم این که قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدی هایم، بسیار دلسوزم. لحظه ای حاضر به تحمل هر گونه رنجی می شوم؛ بله به این دو چیز دلم را خوش کرده ام.

پس ای پروردگار من! اگر دوستم داری که مرا به این جا آورده ای، پس مرا به آرزویم که... برسان و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت... .

دنیا برای ضعیف نفسان، یک گرداب هلاکت است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم، وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است. خوشا آن کس که به یاری او، در این گرداب هلاک گردد.

ای حسین!
ای مظلوم کربلا!
ای شفیع لبیک گویان! ندای هل من ناصرت را من نیز لبیک گفتم (به خواست او) شفاعتم کن و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم و ای خدا... .

بسیار بد و ضعیفم و در مقابل گناه، یارای مقاومت ندارم؛ زیرا هنوز نشناختمت و حتی در راه شناختت نیز زحمت نکشیده ام؛ زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم و نمی توانم از خوشی ها و آسایش های محض و پوشالی این دنیا دل بکنم و در راه شناختت سختی کشم؛ سختی ای که پر از شیرینی و لذت است؛ ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیبم نمی گردد.

خالقا! تو را به خودت قسم، تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم، بسیار عاشقم کن.
اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد.
همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی

اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی، از این بند، رهایی یافته و دیگر به سویت پر... .
خدایا! دل شکسته و مهربانم را مرنجان.
تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم؛ من نیز دل شکسته دارم.

ای کسانی که این نوشته را یا بهتر بگویم این سوز دلم و این درد دل نمی دانم چه بگویم این تجربه تلخ و یا این وصیت نامه یا این پیام و یا در اصل این خواهش و تقاضای عاجزانه را می خوانید، اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم می توانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند؛ البته در این امر شکی نیست؛ ولی بار دیگر به عینه دیده اید که یک بنده گنه کار خدا به آرزویش رسیده است.

یا رب زِ کرم، بر من درویش نگر
هر چند نیَم لایق بخشایش تو
بر حال من خسته دل ریش نگر

حال که به عینه دیدید، شما را به خدا قسم، عاجزانه التماس و استدعا می کنم بیایید و به خاکش بیفتید؛ زار زار گریه کنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید و با او آشتی کنید؛ زیرا بیش از حد مهربان و بخشنده است. فقط کافی است یک بار از ته دل صدایش کنید؛ دیگر مال خودتان نیستید و مال او می شوید؛ دیگر هر چه می کند، او می کند و هر کجا می برد، او می برد؛ ولی در این راه، آماده و حاضر به تقبل هر گونه سختی و رنج، همانند مظلوم کربلا حسین و پیامدار او زینب باشید؛ هر چند که سختی و رنج های ما در مقایسه با آنها نمی تواند قطره ای در مقابل دریا باشد. بله، خداگونه شدن، مشقات و مصائب دارد....

شنبه 7/4/65
ساعت 5 بعدازظهر
بنده مخلص و گنهکار، امیر حاج امینی



درباره شهید

امیر حاج امینی بیسیم چی گردان انصار لشگر 27 در سال 1340 دیده به جهان گشود. - امیر حاج امینی از جمله دلاورمردان عرصه دفاع مقدس است. وی در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. - دو عکس از شهید امیر حاج امینی بیسیم چی گردان انصار از لشگر27 محمد رسول الله (ص)است، توسط آقای احسان رجبی به ثبت رسیده است. - این عکس ها در تاریخ 10 اسفند ماه 1365 و در کربلای شلمچه در جنوب کانال پرورش ماهی گرفته شده است. این دو عکس ازجمله تاثیرگذارترین عکس های گرفته شده از شهدای دفاع مقدس است.



 


نگارنده : fatehan1 در 1392/8/4 11:5:35
 
 
شنبه 30 خرداد 1394  3:14 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها