0

وصیت نامه های شهدا

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شهادت نامه شهید محمد مهدی ضیایی

شهادت نامه شهید محمد مهدی ضیایی
گوشه ای از مناجات عارف شهید محمد مهدی ضیایی با معشوقش در شب عملیات بیت المقدس 2



شهادت نامه شهید محمد مهدی ضیایی

ساعت 15/10 شب است و لحظات حساس و پرشوری را پشت سر می گذارم ، صدای خواندن دعای کمیل از رادیو به گوش می رسد.آخر امشب شب جمعه است . چند دقیقه پیش که بیرون سنگر بودم هوا بهتر از شب های دیگر بود. هوا ابری بود اما باران و برف نمی آمد و بسیار تاریک،صدای خمپاره ها هر از چند گاهی سکوت را برهم می زد و نور انفجارات که درفاصله نه چندان دور منفجر می شد چند لحظه ای کوتاه فضا را روشن می کرد. هنوز آتش زیاد نشده و تبادل آتش سبک است.

امشب برایم شب بزرگی است، گویی گیج شده ام گاهی قرآن می خوانم،گاهی بچه ها را دعا می کنم. گاهی صلوات می فرستم و گاهی هم دعا می خوانم. آخر امشب شب عملیات است و بچه ها همه برای عملیات سرازیر شده اند و من هم با چند نفر از بچه ها بنا به مصلحتی که حاج آقا روح افزا تشخیص دادند ،جلو نرفتیم. آری امشب برایم شب بزرگی است و بسیار بسیار پر ارزش،شب عملیات برای من شب وصل است شب دیدار است.شب لقاء عاشق خسته دل با معشوق مشتاق است. شب عملیات برای من شب رها شدن ازتمام رنجها و وابستگی ها است.شب پرواز از عالم خاکی به سوی ملکوت،شب رستگار شدن است.شب دیدار است،آری دیدار!! چه اسم زیبایی،دیدار با آنکه دوستش دارم و بزرگش می شمارم. دیدار با آنکه به خاطر او هر کار توانستم کردم و می کنم.شب عملیات شب نتیجه گرفتن است.شب برات گرفتن است.شبی است که دیگر خیلی ها راحت می شوند. خیلی ها می روند پیش آنها که زودتر پرکشیدند و ما را تنهای تنها در غم خود گذاشتند. هنوز چند صباحی از پرواز ملکوتی حاج قاسم و حاج رسول نمی گذرد و هنوز داغ آنها دل و روح ما را از اشتغال به خود وانگذاشته که باید در فراق چندتن دیگر باز هم بسوزیم. هنوز سوز دوری از شهید صادقیان و شهید داد و آقا سید محمد از دلمان برطرف نشده که سوز دیگری برآن وارد می آید. راستی خدا!!!! امشب که شب عشقبازی است امشب که شب دیدار است، چه کسانی را به حضور می پذیری؟ کدام یک از دوستانم را می خواهی از بین مان ببری؟ ای کاش دل بی طاقتم صبر می کرد و این سوال را نمی کرد. اما ای خدا.. آیا من را هم می بری؟؟؟ آیا بعد از چند سال آشنایی با تو دوری از تو ، بعد از چند سال گدایی کردن و سعی کردن ، امشب شب دیدار ما هم می رسد یا نه؟ آیا امشب من را هم می بری یا نه؟؟ به خدا ای خدا.. به خودت قسم ،که خسته دلم ،سوخته دلم، دیگر برایم سخت شده است ،هر روز در آتش فراق یک یک یاران سوختن سخت است.

بی سروجان به سر شود                              بی تو به سر نمی شود

ای خدا چه بگویم با تو و از این حرف ها کدام را بر زبان بیاورم که هرچه بگویم هم تو می دانی و هم من.. منتهی هر چند وقت یک بار که دلم خیلی می گیرد مجبور می شوم درد دلم را در روی کاغذ با تو در میان بگذارم زیرا کسی ندارم که با او این سخنان را بگویم.

محمد مهدی ضیایی

ماووت 24/10/66

ساعت 11 شب جمعه

محل و تاریخ شهادت ماووت عراق..جمعه 25/10/66 

 

شهادت در دمای ۲۰ درجه زیر صفر

 


نگارنده : fatehan1 در 1392/10/26 8:24:19
جمعه 29 خرداد 1394  12:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه شهید محمد كريم نامي

وصیتنامه شهید محمد كريم نامي
خدايا شاهد باش که به جبهه مي روم که رضاي تو را بيابم و به جبهه مي روم که با حسين بن علي (ع) و امام عصرمان مهدي موعود (عج) ملاقات کنم و از آنها شفاعت بطلبم و بواسطه آنها تو را راضي کنم .

              

بسم الله الرحمن الرحيم 
رجال تلهيهم تجاره ولابيع عن ذکرالله و اقام الصلوه و ايتاء الزکوه يخافون يوماتنقلب فيه القلوب و الابصار . سوره نور ايه 37 . 
مرداني که تجارت و بيع را از ياد خدا و بپاداشتن نماز و دادن زکوه بفراموشي نمي اندازد از روزي مي ترسند که در آن دلها و چشمها گردش مي کند . 


اين آيه از قرآن را استاد و راهنماي گرامي و پدر مهربان من جناب آقاي ... به عنوان درسي از کتاب خدا به من هديه فرمودند پس از تشکر از حضورشان از خدا سلامت ايشان را خواستارم و از ديگر برادران مي خواهم که از اين استاد گرامي استفاده و حفاظت بيشتري کنند .

اينجانب که نتوانستم شاگرد خوبي براي ايشان باشم ولي از خدا مي خواهم که به ديگر برادران اين توفيق را بدهد . بارالهي هر چه خواهي آن کنم ، خويشتن را در رهت قربان کنم . 

خدايا شاهد باش که به جبهه مي روم که رضاي تو را بيابم و به جبهه مي روم که با حسين بن علي (ع) و امام عصرمان مهدي موعود (عج) ملاقات کنم و از آنها شفاعت بطلبم و بواسطه آنها تو را راضي کنم . خدايا ياريم کن که کبر و غرور و مال و ثروت و زن و فرزند مرا فريب ندهد . و در اين دم آخر اسيرم نسازد . هم اکنون که اين وصيت نامه را مي نويسم فشار وسواس شيطان بر دوشم و ارشاد مناديان حق بر آن دوشم با هم در ستيزند .خدايا ياريم کن تا به سوي تو بيايم و با تو بيايم و براي رضاي تو بيايم . خدايا مي دانم که ممکن است پدر و مادرم از رفتن من به جبهه راضي نباشند ولي با اين حال دو بار اسم من در قرعه کشي درآمده و من نيز ديگر طاقت ندارم که با خود و در راه عقيده تو و با معتقدات خودم در ستيز باشم . 

خدايا گناهان مرا ببخش و پدر و مادرم را از من راضي کن ، تمام آنها که برگردن من حق دارند ، حقشان را بر من حلال بفرما . پدر و مادر عزيز من نتوانستم فرزندي باشم که مي خواستيد و اصلا فرزند خوبي نبودم .اميدوارم که مرا ببخشيد و حلالم کنيد از تمام فاميل حلال بودي بطلبيد و اگر کسي از من قرضي دارد چون يادم نيست به او بپردازيد و مدت يکسال هم نماز و روزه براي من بخريد . اگر مي توانيد صبر داشته باشيد و از گريه کردن بر جنازه من خودداري کنيد و بجاي آن بر جسد پاره پاره استاد شهادت حسين بن علي (ع) گريه کنيد و از او شفاعت مرا بخواهيد . اگر به صورت پيکر بي جان برگشتم در صورت مساعد بودن جو فکري از استاد عزيزم ... مي خواهم که بر جسد من منت گزارده و بر آن نماز بخوانند و سپس مرا در قبر تلقين دهند .

 اميدوارم که پدر و مادر من اين بنده ضعيف و ذليل خدا را به حسين بن علي (ع) ببخشند . در پايان چند نصيحت که به تجربه بر من اثبات شده به برادران و خواهران مسلمان خود مي گويم . 

1ـ اطاعت بي چون و چرا از فرمانده کل قوا خميني ، جان ما فدايش باعث خوشبختي دنيوي و رستگاري اخروي و برخورد ناجور با فرمايشات گهر بارشان باعث ناراحتي و عذاب خدائي مي باشد .
 2ـ دعاي کميل و ندبه و نماز شب و زيارت عاشورا را ترک نکنيد تا رستگار شويد .
 3ـ از وجود استادهاي پاک و معظم چون امام خميني و آيت ا...سيد علي محمد دستغيب و حجه الاسلام خامنه اي و رفسنجاني و غيره کمال استفاده را نموده و راه شهداء با روشنائي ايشان ادامه دهيد . 

در پايان از کليه برادران التماس دعا را دارم و از شما مي خواهم که سه شعار را در تشييع جنازه من فراموش نکنيد با کمال تشکر :
1ـ يا حجةابن الحسن عجل علي ظهورا . 2ـ يا حسين يا مهدي . 3ـ خدايا ، خدايا ، ترا بجان مهدي ، تا انقلاب مهدي ، خميني را نگهدار . از عمر ما بکاه و به عمر او بيفزا . اشهد ان لا اله الا الله ، اشهدان محمد رسول الله . اشهدان علي ولي الله . خميني روح اله .التماس دعا جميعا و رحمةالله و برکاته 

محمدکريم نامي ، بنده ناچيز و برادر شما . 



درباره شهید
      
نام:محمد كريم
نام خانوادگی:نامي
نام پدر:عباس  
تاریخ تولد:1342/06/25
عضویت:بسیجی
تاهل:مجرد      
تاریخ شهادت:1361/01/06       
محل تولد:شیراز


زندگینامه شهید محمد كريم نامي      
شهيد محمدکريم نامي در سال 1342 در شيراز متولد شد . دوره ابتدائي را در دبستان روستائيان سابق و دوره دبيرستان را در دبيرستان ابوذر و سلمان گذراند . شهيد از کودکي طالب دين و مذهب بود و همواره با ديگر همکلاسانش فرق داشت و همه چيز خود را در عبادت مي ديد بسيار فعال بود و مشگل گشاي تمام فاميل و خانواده بود البته به اندازه خودش و سال قبل از انقلاب و بعد از آن هم يک حزب الهي سرسخت بود نماز جمعه او ترک نمي شد در خانواده کسي نمي توانست جلو او حرف مخالف اسلام و انقلاب بزند و نماز شبش هم ترک نمي شد در دوران قبل از انقلاب محصل بوده است و در تظاهرات قبل از پيروزي انقلاب همراه با ديگر دانش آموزان شرکت داشت . در بعد از انقلاب شهيد تا دو سال بعد از پيروزي انقلاب هنوز در حال تحصيل بود و در ايام تعطيلات تابستان در بسيج محل و در سپاه فعاليت داشت و در مسجد آتشيها به دنبال تحصيل معلومات مذهبي بود تا اينکه بعد از اخذ ديپلم در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مشغول به کار شد و مدتي پاسدار آيت الله شهيد دستغيب بود و بعد از شهادت ايشان به پاسداري از حجت الاسلام سيد علي محمد دستغيب مشغول بود تا هنگاميکه به جبهه اعزام شد و سپس در تاريخ 6/1/61 در منطقه شوش در عمليات فتح المبين بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسيدند . 


نگارنده : fatehan1 در 1392/10/30 11:1:13
 
 
جمعه 29 خرداد 1394  12:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید احمد رضاپور

وصیت نامه شهید احمد رضاپور
ای عاشقان راه انبیا و صالحین از من به شما وصیت ، که امام بهتر از جانمان را تنها نگذارید و برای وجود رهبرمان دعا کنید و همچنین برای پیروزی رزمندگان اسلام هم دعا کنید.و برای ریشه کن شدن لشگر کفر و کوتاه شدن دست ابرقدرتهای جنایتکار از سر مستضعفین جهان دعا کنید.



بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

کسانی که درراه خدا کشته میشوند مرده مپندارید انان زنده اند و نزد پروردگار خویش روزی می خورند .

با سلام به رهبر کبیر انقلاب و ملت شریف ایران من سرباز امام زمان عج در اخرین لحظات عمر خویش سخنی چند برای ملت قهرمان و شهید پرور ایران دارم و ان اینست که من فدای راه اسلام و خط امام شدم نه کورکورانه بلکه با شناخت و بینش دقیق زیرا که می دانم تنها راه امام حق است و راههای دیگر باطل و چنانچه قران کریم می فرماید اطیعوالله و اطیعوالرسول اطاعت کنیداز خدا و رسول خدا .

ای عاشقان راه انبیا و صالحین از من به شما وصیت ، که امام بهتر از جانمان را تنها نگذارید و برای وجود رهبرمان دعا کنید و همچنین برای پیروزی رزمندگان اسلام هم دعا کنید.و برای ریشه کن شدن لشگزر کفر و کوتاه شدن دست ابرقدرتهای جنایتکار از سر مستضعفین جهان دعا کنید.

امیدوارم که شما نیز راه شهدا را بروید و انشالله پیروز شوید که هیچ راهی بهتر از اسلام و پیروی کردن از قران نیست و امیدوارم که هر چه زودتر این پیروزی را به دست آورید.

بدانید که من تا آنجا که نفس در سینه دارم خواهم جنگید.

مادروپدر عزیزم، اگر من شهید شدم به برادرم محمود بگویید که راه مرا ادامه دهد و بابسیج یا سپاه به جبهه ها بیاید و بجای من با لشگر کفر بجنگد و صدام و صدامیان را ریشه کن کند

مادر جان اگر من شهید شدم برای من گریه نکنید و مرا در بهشت زهرا در جوار دیگر شهدای اسلام دفن کنید.

همیشه پشتیبان اسلام و امام  باشید و هرگز نگذارید خون شهدای انقلاب و اسلام پایمال شود.

ما آنقدر در خون شنا می کنیم تا به ساحل آزادی برسیم.

به امید روزی که بر منافقین و آمریکا پیروز شویم.

والسلام



درباره شهید

نام شهید:احمد رضاپور
محل تولد : شاهد شهر شهریار
نام پدر: علی
تاریخ تولد:8/6/41
وضعیت تأ هل :مجرد
تاریخ شهادت :5/1/61
محل شهادت :شوش
نشانی مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا قطعه 24

خلاصه ای از زندگی شهید

احمد در سال 1341در یک خانواده دهقان پیشه مذهبی در روستای علی اباد شهریار (شاهد شهر) چشم به جهان گشود .

دوران کودکی را با مریضی پشت سر گذاشت و در سن 6 سالگی در دبستان غزالی علی اباد شروع به تحصیل کرد و تا پنجم ابتدایی در مدرسه غزالی درس خواند بعد ترک تحصیل کرد و در بانک صادرا ت به کار کرد ن پرداخت .

و بعد از دوسال در قاسم اباد شبانه کلاس می رفت درس میخواند و روزها کار می کرد ازهمان اوان کودکی عشق و علاقه زیادی به نماز و روزه  و جلسه داشت طرز برخورد ش با همه مودبانه بود و بسیار فعالیت می کرد از اینرو نمی توانست سکوت و سکون را تحمل کند .

در سال 57 در انقلاب ایران فعالیت خود را شروع کرد و به تظاهرا ت و راهپیمایی می رفت روزها با دوستان به دادن شعار علیه شاه و مزدورانش می پرداخت و شبها برای نوشتن شعار علیه شاه و مزدورانش می پرداخت و شبها برای نوشتن شعار برد رو دیوار مردم با دوستانش همکاری می کرد.

بعد از انقلاب در بسیج شرکت کرد و فعالیت داشت تا اینکه عشق به سربازی رفتن پیداکرد و خود را معرفی کرد اما قبول نکردند .

چون سن احمد کم بود و 2 سال میخواست تا به سن قانونی برسد.

ولی احمد یک سال بعد از اصرار زیاد به سربازی رفت سه ماه بود که به سربازی رفته بود و از اینکه او را به خط مقدم جبهه در این سه ماه نبردند ناراحت بو د می گفت چرا ما اینجا بیخود بیت المال مسلمانان را مصرف کنیم و کاری برای انان انجام نمی دهیم .

تا اینکه به ارزویش رسید و به خط مقدم جبهه رفت و سه ماه هم در جبهه شوش بود که در اولین حمله فتح المبین به درجه رفیع  شهادت رسید .

 


نگارنده : fatehan1 در 1392/11/19 8:19:38
 
جمعه 29 خرداد 1394  12:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محمد بهروز لایقی

وصیت نامه شهید محمد بهروز لایقی
چرا معطلید و چرا چشم به این دنیای دو روزه دوخته اید، دیده هایتان را وسیع نمائید. زندگی دنیوی در برابر زندگی اخروی متاعی بیش نیست.


بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الذی هداینا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هداینا لله

ستایش خدای را که ما را به این مقام هدایت کرد که اگر هدایت و لطف الهی نبود ما به خود به این مقام راه نمی یافتیم.
فاستقم کما امرت و من قاب معک ..

ای امت رسول اکرم (ص) بیائید با استقامت و صبر خودتان دل او را که سرور همه چیز است خوشحال کنیم. تا خداوند نیز ما را مورد عنایت خود قرار دهد. من برای شما عزیزان پیامی دارم هرچند ناقص و تذکروار می گویم :"فذکران ذکری تنفع المؤمنین" دوستان و عزیزان اکنون در وضعیت حساسی به سر می بریم. 

حساس از این لحاظ که اسلام در خطر است و دشمنان خدا با افکار باطل و شیطانیشان قصد از بین بردن دین خدا را دارند و برای رسیدن به اهداف پلید خود از هیچ چیز دریغ نمی کنند و نکرده اند. ما نیز با نثار کردن خون سرخ خویش و مال و فرزندان و ... خود از حریم اسلام حفاظت می نمائیم. چرا که خداوند درخت اسلام را با ریخته شدن خون شهداء خود استوارکرده است و اگر امروز این تکلیف را ما انجام ندهیم قومی دیگر را برای انجام این تکلیف الهی انتخاب خواهد نمود و برای او این عمل سهل و آسان است زیرا که بر هر کاری قادر و تواناست، پس بیائید به این فیض عظیم و این نعمت پربار الهی که آخرش خوشنودی حق تعالی است برسیم. 
چرا معطلید و چرا چشم به این دنیای دو روزه دوخته اید، دیده هایتان را وسیع نمائید. زندگی دنیوی در برابر زندگی اخروی متاعی بیش نیست. بروید به جبهه ها. این جبهه ها بازار مبادله جان با لقاء حق است. ای کسانی که می گویید اگر در زمان امام حسین (ع) بودیم به ندایش لبیک می گفتم. پس چرا امروز به ندای نایب صاحب الزمان(عج) لبیک نمی گوئید، رفتم تا خط سرخ شهادت را با خونم رنگی تازه ببخشم و کلمه عشق را بر سردرش حکاکی کنم. ای امت حزب الله رهبر کبیر را تنها نگذارید و در این راه از جان و مال خود بگذریم ما که از پیغمبر بالاتر نیستیم. مانند ما عمرتان را بگذارید و دست خالی از این جهان هجرت کنید. ای کاش بیشتر در این دنیا بودم و بیشتر می جنگیدم و طاعت او را بیشتر می کردم. 

خدایا 
یاری کن تا به تو ملحق شوم و در جوار تو باشم و لیاقت بده من که کربلا را ندیده ام مولایم.
محمد بهروز لایقی 




درباره شهید

محمد بهروز ؛ قاری قرآن ، شهید کربلای پنج

شهید محمد بهروز لایقی به تاریخ 2 اسفند 1346 در تهران متولد شد ، حضور او در کنار مادر و پدری دلسوز و متدین ، وی را با مبانی اعتقادی دین مبین اسلام آشنا نمود و از وی محصلی کوشا در تحصیل علم و جوانی با اخلاق نیکو و دوست داشتنی ساخت که معنویت و اخلاص وی زبانزد دوستان و آشنایان گشت .

او در روزگار جوانی خود همواره به تلاش در راه آرمان های نظام مقدس جمهوری اسلامی می پرداخت و از این رو به عضویت بسیج در آمد و در سال 1362 به خیل عظیم رزمندگان اسلام در جبهه های نبرد حق علیه باطل پیوست .

قرائت قرآن ، نماز و مناجات های عاشقانه اش به درگاه خداوند ، چشم و دل هر ببینده ای را مجذوب خود می کرد و از این روست که هنوز پس از گذشت سالها از آن ایام ، همه از او به عنوان یک بسیجی عارف و مخلص یاد می کنند .

سرانجام سرنوشت این گونه مقدر شد که پایان زندگی دنیوی و شروع حیات وی در سرای آخرت و حضور در محضر خدای متعال ، به تاریخ 25 دی 1365 ، در جبهه شلمچه و عملیات کربلای 5 باشد و وی که در آن روزگار 19 سال سن بیشتر نداشت ، مزد هجرت و جهاد در راه خدا را دریافت و در عملیاتی که با رمز یا زهرا (س) بر علیه استکبار جهانی انجام شد ، همانند مادر اهل بیت(ع) ، مدافع حریم ولایت، حضرت فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)  ، با اصابت ترکش به پهلو و بازویش ، به آرزوی دیرینه خود دست یافت و به  فیض عظمای شهادت نائل آمد .

مزار شهید محمد بهروز لایقی ؛ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران، قطعه 53، ردیف21، شماره 22  



 

 
شهادت یک مداح مقابل دوربین محمدرضا طاهری

نگارنده : fatehan1 در 1392/11/1 10:23:59
جمعه 29 خرداد 1394  12:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محمود رضاپور

وصیت نامه شهید محمود رضاپور
پیامی دارم برای امت شهید پرورو آشنایان و پدرو مادرم وبرادران و خواهرانم انسان یکبار بیشتر نمیمیرد و چه بهتر این مردن در راه الله باشد چنین انسانی هرگز خود را تنها بی پناه سرگردان با پوچ و بی ارزش نمی یابد به عکس خود را ذره ای بی انتها وابسته به ابدیتی بی پایان به عظمتی با شکوه و به کمالی بی غایت و بی نهایت دوست داشتنی می یابد



بسم الله الرحمن الرحیم

با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت مولای متقیان پیشوای مسلمین مهدی و سلام بر پیشتازان انقلاب اسلامی که در راس آنها قاعد العظم امام خمینی پرچمدار حماسه آفرین حسینی که برای پیشبرد هدفهای اسلام عزیز به طاغوت و طاغوتیان عصر خود پیروز گشته و چون ابراهیم بت شکن تمام بتها را در هم شکسته و میرود تا پرچم اسلام را در همه اقصی نقاط جهان به اهتزاز در آورد.

پیامی دارم برای امت شهید پرورو آشنایان و پدرو مادرم وبرادران و خواهرانم انسان یکبار بیشتر نمیمیرد و چه بهتر این مردن در راه الله باشد چنین انسانی هرگز خود را تنها بی پناه سرگردان با پوچ و بی ارزش نمی یابد به عکس خود را ذره ای بی انتها وابسته به ابدیتی بی پایان به عظمتی با شکوه و به کمالی بی غایت و بی نهایت دوست داشتنی می یابد او خود را موجودی می بیند وابسته به ابدیت یا پیوندی جاودانه با او موجودی که هرگز به نابودی مطلق کشیده نمی شود و حتی مرگ او در حقیقت آغاز دوره ای جدیدی از حیات است ای پیروان آقا امام زمان بدانید که امروز حسین زمان تنهاست امروز فرزند فاطمه در برابر سپاهیان کفرو ابر قدرتهای پست بی یاور است امروز که کربلای انقلابمان خون می خواهد و من می روم تا به یزیدیان زمان بفهمانم که شهادت بالاترین آرزوی ماست میروم شاید نینوایی را بیابم ودر عاشورای دوران هدیه ناقابلی در راه پیروزی حق بر باطل و اسلام بر کفر در پیشگاه مولایم مهدی تقدیم نمایم وبه پروانگان جاوید شمع ولایت بپیوندم.پدرو مادر عزیزم بدانید که حیات دنیا هیچ ارزشی ندارد و اصل و مهم حیات جاوید اخروی است پس درد تا می توانید باید بکوشیم تا درآخرت د ربهشت جاوید از انواع نعمتهای خداوند برخوردار باشید مادرجان کوه باشید و چون کوه استقامت کن لحظه ای از نام و یاد خدا غافل مباش در راه خدا بکوش که هر چه بکوش بازکم است مادر جان گریه نکن بخند و خوشحال باش زیرا در راه هدف مقدس گام برداشته و جان باخته ام.

خواهرانم زینب وار با ناملایمات دست و پنجه نرم کنید به خصوص آشنایان و زینب گونه پیام شهیدان راه خدا را به گوش جهانیان برسانید و زینب گونه به راه شهیدان ادامه دهید.برادران عزیزم بدانید راه سعادت و خیرو برکت شهادت است و دگر راهها همه به گمراهی و بیراهه می انجامد.دشمن باید بداند که ما عاشقان شهادت تا دمار از روزگار مزدوران آمریکایی اطرافیان در نیاورم ساکت نخواهیم نشست ای دشمن جنایتکار داخلی بدان که شهادت مرا باکی نیست شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را درآغوش می کشد شهادت نقطه اوج و آرزوی مسلمین است شهادت قله رفیع انسانیت است ما به آغوش می رویم و به سویش پرواز می کنیم امیدوارم که هر کس بدی از من دیده مرا حلال کند و دعا به جان امام کند...

مورخه 9/11/64 والسلام

 

 درباره شهید

خلاصه زندگینامه بسیجی شهید محمود رضاپور

شهیدمحمودرضاپوردرسال 1348 درروستای شهیدآباد درخانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود ودرهمین روستا نیز به دبستان رفت . ازهمان کودکی عشق وعلاقه ای بی نظیربه انجام فرائض دینی مخصوصاً نماز وروزه داشته و به والدین خود نیزاحترام بسیار می گذاشت محمود درخانه فردی بـا ایمان و ارشـاد کنـنده دیگران بود پدرش می گفت من ازمحـمود راضـی هسـتم چون این بچه نمازوروزه اش را هیـچگاه فرامـوش نمی کند . با خضـوع خاصی با خدای خود رازو نیاز می کرد واخلاص و ایثاردر تمـام زندگی او مشهود بود .دربسـیج فعالیت چشمگیری داشت و اکثرشبها بسیج حضور داشت . درسال 61  وقتی که برادر بزرگش احمد به شهادت رسید اونیز طبـق وصیـتبرادرش(که گفته بود محمود بعد ازمن اسلحه ام را زمین نگذار) او نیزاسلحه برادر شهیدش را زمین نگذاشته  وعزم خودرا جـزم کرده و با وجود سن کم(14 سال) بالاخره بادستکاری فتوکپی شناسنامه اش توانست به جبهه اعزام شود ودرحدود 4 سال در جبهه های مختلف ودرعملیاتهای متعدد حضورفعال پیدا کرد . درعملیاتهای بدر، خیبر، والفجر8  ، کربلای1  وکربلای4  شرکت نموده و همزمان نیز به تحصـیلرزمنگان نیزمشغول شد . اودرطی این 4سال سه بارمجروح گردید . درجبهه روحیه بخش دیـگران بود ودر عملیاتها حماسه ها آفریده بود وسـرانجام به آرزوی دیرینه خود رسید ودرمرحله دوم  عملیات کربلای 5 درحال پیشروی در منطقه عملیاتی شلمچه به لقاءالله پیوست و پیکر مطهرش درگلزار شهدای شهیدآباد(شاهد شهر کنونی) به خاک سپرده شد.                                                        
روحش شاد ویادش پررهرو باد

 








به ترتیب از سمت راست: 
شهید مصطفی پورقاسمی، شهید پرویز بیات،شهید محمود رضاپور




مراسم تشییع جنازه شهید محمود رضاپور و نماز گذاردن امام جمعه شهریار بر پیکر شهدا



پیکر مطهر شهید محمود رضاپور

 


نگارنده : fatehan1 در 1392/11/8 10:25:14
 
جمعه 29 خرداد 1394  12:34 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه روحانی شهید یوسف خانی

وصیتنامه روحانی شهید یوسف خانی
1-سعی کنید همیشه هدف و نیتتان برای خدا باشد و در سختی‌های زندگی صبور و شکیبا باشید که این دنیا مکان گذر است


بسمه تعالی

 

 

 

پدرگرامی مطالبی چند برایتان متذکر می‌شوم که لازم است:

 

1-سعی کنید همیشه هدف و نیتتان برای خدا باشد و در سختی‌های زندگی صبور و شکیبا باشید که این دنیا مکان گذر است فقط سعی کنید برای خودتان توشه‌ای جمع کنید که آن دنیا دست خالی نباشید که حساب بسیار سخت است.

 

2-پدر جان همیشه از رهبرعزیزمان تبعیت کنید و فرمانبردار ایشان باشید و مطمئن باشید کسی مثل ایشان نیامده و نخواهد آمد غیر از ائمه و پیامبران صلوات‌الله علیهم اجمعین.

 

3-از انقلاب اسلامی حمایت کنید و قدر آن را بدانید. به خدا چیزهایی در این انقلاب ما دیدیم و فهمیدیم که فکر نمی‌کنم این چیزها را به این آسانی‌ها شما دیده باشید. مطیع خدمتگزاران به این انقلاب باشید و به آنها بد نگویید.

 

4-در مرگ و شهادت من تا آنجا که می‌توانید آه و زاری و گریه نکنید چون دشمنان اسلام شاد می‌شوند و بجای گریه یک مقدار به فکر بیایید. اینها همه زنگ خطر است، امروز من و فردا دیگری، پس فردا حتما شما خواهید رفت. در این کسی شک ندارد پس به فکر دنیای آینده خودتان باشید. نمازهایتان را درست بخوانید، رکوع و سجودهایش را خوب انجام دهید، از گناهان دوری کنید،غیبت نکنید و هر کاری که می‌کنید خدا را در نظر بگیرید، همه کارهای دنیوی و اخروی دست اوست و هرچه او بخواهد همان خواهد شد و گریه شما به حال من فایده‌ای ندارد پس باید هر کس به حال خودش گریه کند که چی دارد در آن دنیا با دست پر است یا نه عملی ندارد چهار تا نماز ناقص،حمد و سوره غلط، چهار تا نماز باطل یا اعمال ناقص دیگر با انبوه زیاد گناه.

 

 

5-از شما پدر و از مادر و از برادرانم می‌خواهم که مرا ببخشید و از دوستان و فامیل‌ها یک به یک این را بخواهید که اگر بدی از ما دیدند ببخشند چون که حساب سخت است، آقا حق الناس سخت است به خدا سخت‌تر از آن چیزی که ما فکر می‌کنیم.عقایدتان را درست کنید چون خدا یکی است و عادل است. پیامبران،ائمه،معاد،به همه اینها یقین صد در صد داشته باشید، به فروع دین: نماز،روزه،خمس،حج،جهاد،امر به معروف و غیره اعتقاد داشته باشید و عمل کنید.

 

برادرانم را وا دارید نماز بخوانند، به طرف خدا بروند، قرآن،این کتاب عظیم را فراموش نکنید و همیشه بخوانید و بقیه اعمال را به طرز صحیح انجام دهید. به خدا پدر جان، این دنیا مکان امتحان است مثل آنکه یک سال به شما مهلت داده‌اند درس بخوانی از وقتت استفاده کنی و آنچه خدا خواسته انجام دهی. اگر این یک سال را خوب خواندی آخرش پرونده قبولی داری و اگر تنبلی کردی، اگر خواهش‌های نفسانی جلو آمد،اگر در موقع نماز شیطان سوار شد و نماز را ناقص خواندی، اگر اعتنا به قرآن نکردی، با خدا رابطه نداشتی،مشغول غیبت و دروغ و تهمت و زدن بر سر بچه شدی،اگر شیطان افسار به گردن انداخت، اگر غلام حلقه به گوش شیطان شدی به خدا اگر توی سرازیری افتادی، به خدا به خودش قسم مشکل است.برگشت مشکل است.از حالا برگرد دیگر توی مجالس غیبت و گناه ننشین،با بی‌نمازها سرو کار نداشته باش، نمازت را کامل بخوان،سعی کن متکی به خدا باشی. به حق خود قانع باش و هر آن مقدار که خدا صلاح بداند همان است و بس.

 

به خدا این عالم تمام شدنی است، بخدا همه ما فانی می‌شویم همان ساعتی که خداوند مقرر فرمود به خدا نه یک ثانیه دیر می‌شود نه زود، فقط کاری باید بکنی که آن لحظه آماده باشی و نمی‌دانی آن لحظه کی است؛ پس همیشه آماده باش. همیشه به یاد خدا باش. مرگ را همیشه جلوی چشم خودت ببین. از مرگ نترس. مومن آن است که عاشق دیدار با خداست و دوست دارد هر چه زودتر از این جهان از این قفس پرواز کند و به معبودش برسد و روح را از زندان جسم نجات دهد. کسی از مرگ و پیوستن به خدا می‌ترسد که عملی نداشته باشد. پس سعی کنید عملهای‌تان را زیاد کنید و خالص واجبات را انجام دهید و در واجبات کوتاهی نکنید.

 

نماز اول وقت بخوانید، از محرمات الهی، از گناهان، از آزار دیگران و از همه پلیدی‌ها بدور باشید آنوقت است که منتظر مرگ است انسان، که کی به خدایش می‌رسد کی به قرب الهی می‌رسد کی به بهشت جاودان با آن توصیف‌های عجیب می‌رسد. به خدا برای مومن جز نزدیک شدن به خدا چیز دیگری مزه ندارد چیز دیگری را نمی‌خواهد فقط دوست دارد که خداوند از او راضی باشد و رضایت خداوند به این است که هرچه امر کرده انجام دهی و آن چه را که نهی کرده ترک کنی به خاطر همین است که حضرت علی (ع) موقعی که ضربت می‌خورد، نمی‌گوید زینبم، نمی‌گوید حسینم،نمی‌گوید حسنم، نمی‌گوید ام کلثوم،نمی‌گوید حکومت، چیزی دیگر نمی‌گوید، فقط می‌گوید «فزت برب الکعبه»، به خدای کعبه قسم رستگار شدم. به خدای خود رسیدم.

 

 

در مورد کتاب‌های من:

سعی کنید یکی از بچه‌ها لااقل طلبه بشود و از این کتابها استفاده کند و اگر این کتاب‌ها ماند، اگر خودت خواندی بخوان و الا حق اینکه پخش کنی،نداری و اگر نخواستی وقف کتابخانه فیضیه کنید.

 

والسلام

یوسف خانی – روز یکشنبه 1365/7/6 


درباره شهید

شهید یوسف خانی
نام پدر : یعقوب
تاریخ تولد :1348
تحصیلات : مقدمات
مسئولیت نظامی : رزمی تبلیغی
آخرین عملیات : کربلای4 
تاریخ شهادت : 1365/10/04
عامل شهادت : اصابت ترکش
محل شهادت : شلمچه (بوارین)
مزار شهید : علی ابن جعفر(ع) قم

روحاني شهيد يوسف خاني فرزند يعقوب، در دهم خرداد سال 1348 در ميان خانواده‌اي مذهبي و متدين در اراک متولد شد.

وي دوران تحصيلات خود را تا پايان مقطع سوم متوسطه با موفقيت سپري کرد و به خاطر تعلقات مذهبي همراه خانواده اش به شهر قم مهاجرت نمود.
زنده ياد يوسف خاني به دليل علاقه وافرش به فراگيري علوم ديني وارد حوزه علميه قم شد و نسبت به کسب معارف، ادبيات صرف و نحو و منطق همت گماشت.
وي پس از شروع جنگ تحميلي براي حفظ دستاوردهاي نظام اسلامي و نشر فرهنگ اسلامي ناب محمدي(ص) راهي جبهه‌هاي حق عليه باطل شد. سرانجام در آخرين حضور حماسه ساز خويش، در چهاردهم دي ماه سال 1365 در منطقه عملياتي کربلاي(4) ـ جزيره بوارين ـ به نور ابدي سرچشمه لايزال هستي پيوست و پيکر مطهرش در گلزار شهداي قم در امام زاده علي ابن جعفر آرام گرفت.



 
خداحافظی یک مادر با بینایی‌اش

نگارنده : fatehan1 در 1392/11/5 9:0:25
 
 
جمعه 29 خرداد 1394  12:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه شهید خیرالله الطافی

وصیتنامه شهید خیرالله الطافی
چون خواهرندارم به خواهران ايمانى توصيه مي‌كنم كه ضمن رعايت حجاب اسلامي‌فنون نظامي‌را ياد بگيرند و قبل از فنون نظامي‌بدانند كه نظام با ايدئولوژى اسلامي‌اهميت دارد نه جداى از آن


بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به پيشگاه حضرت بقيه الله الاعظم ولى عصر امام زمان‌روحى و ارواح العالمين و با سلام بر محضر مبارك نايب بر حق امام زمان خمينى كبير پير جماران روحى فدا و با سلام بر شهداى عزيز انقلاب وجنگ تحميلى كه باعث رشد روز افزون انقلاب و آزادى ملت مسلمان ايران شده اند و با سلام به خانواده هاى معظم شهدا كه بر فقدان عزيزانشان تحمل نموده و كوچكترين كراهتى از خودشان نشان نداده و با عزم راسخ ايستاده اند.

اما اينجانب خير اله الطافى فرزند يد الله متولد 1340 روستاى امام زاده اسماعيل ساكن مرودشت توصيه هايى به پدرومادرو برادر وهمسرم واقوام وخويشان و بقيه امت حزب الله دارم پدرومادرمهربانم فقط همين را به شما بگويم حال كه خداوند متعال شهادت درراه خودش را نصيبم كرد دعا كنيد ازشما بپذيرد تا از زحمات شبانه روزى خودتان و تنگدستى مالى سود برده باشيد و زحمات را حلال كنيد مادربرايم گريه نكن چون از پدرم شنيده ام كه گفته بوديد خيرالله را درراه خدا دادم پس چون مادر وهب باش و فرزندت را پس نگير اما برادران پس از پدرو مادر شماييد كه برگردن من حق داريد ضمن اينكه از شما حلال بودى مى طلبم شما ر ا سفارش به تقوى -پيروى از امام بزرگوار و رفتن به جبهه مى كنم و ازمادر مى خواهم كه مزاحم جبهه رفتن شما نشود.

 اما همسرم خداى را سپاس گوى و فرزندم را آنچنان تربيت كن كه بتواند مادرسربازان امام زمان باشد و از اينكه نتوانستم دراين مدت چهار سال امكانات مورد نياز منزل را دراختيار ت بگذارم و همه مشكلات را تحمل نمودى معذرت مى خواهم و از تو مى خواهم كه برايم گريه نكنى و اقوامم را به تقوى خدا وپيروى از امام وطرفدارى از انقلاب و رفتن به جبهه و پشتيبانى از رزمندگان توصيه مى كنم و امااى امت امام من كوچكتر م كه بخواهم به شما توصيه داشته باشم ولى بدانيد كه ما شعارداده ايم كه ما اهل كوفه نيستيم حسين تنها بماند مگر امت بميرد امام تنها بماند پس امام را تنها نگذاريد و تداوم جنگ تا پيروزى نهايى به نفع اسلام و خواسته همه شهدا است وبدانيد كه مردم ما در حال امتحان و كشور مادرحال آماده شدن براى انقلاب و قيام قايم آل محمد (عج) مى باشد پس بكوشيد مبارزه كنيد و مشكلات را يكى پس از ديگرى به فضل و يارى خدا پشت سر بگذاريد و خدا را فراموش نكنيد كه خدابا شماست هر چند عده اى خائن به اسلام و مسلمين هر از چند گاهى به شكلى دريك مقام و لباس ظاهرشده و سعى دربدبين كردن حزب الله را دارند ليكن شما تحمل نموده و از هر گونه اختلافات بپرهيزيد كه دشمنان همين را مى خواهند پس شما با حفظ وحدت مشت محكمى به دهان ياوه گويان و منافقان بزنيد تا انشاء الله بعد از اتمام جنگ چون بنى صدر و ديگر منافقان و شاه واجانب داخلى وخارجى اش توسط خود شما ترتيب آنها داده شود 
خداوند در آيه شريفه يا ايهاالذين آمنو ان تنصرالله ينصركم و يصبت اقدامكم قول نصرت وپيروزى به شما مؤمنين داده است مسلما يار ى خدا نيز نزديك است اما واى بر احوال آنانكه سهيم در پيروزى نيستند عراق عروسك كوكى آمريكا شهرها را بمباران مى كند و عده اى شهيد مى شوند هر چند آنچه تقدير باشد همان مى شود ولى بهتر آنست كه شهادت پشت جبهه را براى زنان سالخورده و كودكان بگذاريد و به حق كه زشت است دوران جنگ و شهادت جوانان در رختخواب و يا ....بميرند.

 بيش از اين مزاحم وقت شما نمى شوم ولى مقالات و صحبتهايى دارم در دفترچه يادداشتم كه علاقمندان مى توانند از خانواده ام بگيرند از پدر ومادرو برادرانم مى خواهم درصورتيكه بدنم به دست آنها نرسيد ناراحت نباشند كه روحم نزد خداست و بدنم خاكى بيش نيست ولى چنانچه جنازه ام بدست شما رسيداگر درمرودشت دفنم نموديد در امامزاده اسماعيل نيز سنگ يادبودى برايم بگذاريد مخصوصا دركنار دو برادرم.
عمر امام مستدام باد.
از خداوندى كه اين همه نعمت ها را به من ارزانى داشت ومرا سالم و مسلمان و شيعه ود رعصر انقلاب امام خمينى خلق كرده ومى خواهم رزمندگان اسلام را هر چه سريعتر به پيروزى‌نهايى برساندراه كربلا را باز و اسيران را آزاد بفرمايد
والسلام على عبادالله الصالحين 14 جمادر الآخر 24/11/65

 بسمه تعالى 
شنيده بودم زمانى كه امت عاشقان اسلام وامام كبيرمان شعار مى دادند تا خون دررگ ماست خمينى امام امت فرمودند رهبر من آن كودك سيزده ساله اى است «حسين فهميده »كه نارنجك به بدن بسته وخود را زير تانك دشمن مى اندازد اما نديده بودم كه چگونه كودكى خردسال رهبريت رهبر اسلام را بر عهده مى گيرد و نمى دانستم كه چگونه مى شود اصلا اين رهبران واقعى از چه قشرى هستند و چه ايده اى دارند و چهره آنها چگونه است واين را نيز نمى دانستم كه چگونه مى شود كه انسانها به اعلى عليين مى رسند و از ملايك مقرب خداوند نيز بالاتر مى روند و قابل درك برايم نبود كه گفته آيت الله موسوى اردبيلى را بپذيرم كه مى فرمودند : خداوند درآسمان ملايك را دارد و درزمين بسيجى را و ارزش و مقام و منزلت و ايثار مجاهد فى سبيل الله را شنيده بودم اما قابل درك نبود و شنيده بودم كه جبهه ها دانشگاه امام حسين (ع) است و زايران حرم حسينى آنجايند ولى خداوند قادر ومتعال د ريكمين سالگرد جنگ تحميلى ( مهرماه 1360) توفيقى دادكه دركنار دانشجويان اين دانشگاه عظيم اسلامى باشم و از نزديك با تعداد ى از دانشجويان اين دانشگاه كه به حق استادى بزرگ براى من بودند آشنا شده ودر خدمتشان باشم در پايان سفارشى به مسئولين مخصوصا مسئولين سپاه دارم اينكه بيش از اين به وضعيت بسيج توجه نماييد وبه آنها اهميت دهيد كه همين بسيجيها بودند كه برگ برنده‌ وبا عث افتخار ما در جهان شدند و چون خواهرندارم به خواهران ايمانى توصيه مي‌كنم كه ضمن رعايت حجاب اسلامي‌فنون نظامي‌را ياد بگيرند و قبل از فنون نظامي‌بدانند كه نظام با ايدئولوژى اسلامي‌اهميت دارد نه جداى از آن اينجانب خيرالله الطافى ضمن تاييد وصيت نامه خود را در مورخه 24/11/65 تذكراتى را تكرار و يا اضافه مى كنم.
 1-جوانان امام را فراموش نكنيد و آماده ظهور آقا امام زمان (عج) باشيد
 2- امت رسول الله بدانيد كه امروز دشمن امام در هر كشور و هر لباس و مقام حتى لباس مقدس روحانيت كافر است و دوستان ياران ابا عبدالله هستند
 3- جوانان مرگ درپشت جبهه وحتى شهادت در بمباران شهرها را براى پيرزنان وپير مردان و كودكان و زنان بگذاريد
 4-امت رسول الله از جنگ خسته نشويد صداميان كافر 5/ 7سال با جمعيتى كمتر در مقابل پنجاه ميليون نفر ايستاده و از كفر خود دفاع مى كنند
 5-در مورد اطلاع شهادتم به بيضاء و قير وكارزين فقط به دوستان درسپاه اطلاع دهيد و كسى خود را به زحمت نياندازد
 6-زهرا ومحمد هادى را به دست شما و شما را به دست خدا مى سپارم ( فرزندان شهيد )
 7-در مورد مخارج تشييع و تدفين هر چه بنيادمى دهد خرج كنيد و اگر زيادترشد از حقوقم باشد و گرنه راضى نيستم
 8-سنگ قبر آنچنانى و آذين نمى خواهم هر چه بنياد مى دهد همان باشد و ساده ترين قبرهاى گلزار را در نظر بگيريد و مثل آنها باشد پوستر فقط آنچه‌بنيادمى زند. بار ديگر از پدر و مادر وبرادران و همسر اقوام ودوستان و كسانى كه بر من حقى دارند حلاليت مى طلبم دوست دارم فرزندانم دختر ؟؟؟ پسرطلبه و يا پاسدار شوند ليكن خودشان ؟؟؟ انتخاب شغل و آينده مجازند و به آنچه خدا مى خواهد راضى باشيد از هيچ مشكلى وحتى شكست در جنگ هم نهراسيد و يأس به خودتان راه ندهيد زياد هم ناراحت نشويد چون اسلام صاحب دارد همان كسى كه خانه كعبه را حفظ كردو همان كسى كه بعد از شهادت امام حسين(ع) دين را تا كنون حفظ كرد راضيم به آنچه خدا را ضى باشد . 

والسلام عليكم و رحمة‌الله و بركاته 
ساعت 30/1بامداد 6/3/67شب جمعه 11 شوال ديدار بهشت‌موعود انشاء الله .

خير الله الطافى      
       

درباره شهید

     
نام:خیرالله  
نام خانوادگی:الطافی
نام پدر:یدالله      
شماره شناسنامه:20  
تاریخ تولد:1340/02/06  
عضویت:رسمی        
تاهل:مجرد   
محل شهادت:جزیره مجنون     
تاریخ شهادت:1367/04/04      
محل تولد:مرودشت

زندگینامه شهید خیرالله الطافی      

شهيد الطافي در سال 1340 در روستاي امامزاده اسماعيل از توابع شهرستان اقليد در کنار بارگاه روحاني حضرت امام زاده اسماعيل عليه السلام ديده به جهان گشود روستاي ذکر شده از فضاي معنوي خاصي برخوردار بوده و مي باشد معنويتي که نشأت گرفته از وجود آن امام عظيم الشأن و همچنين نواي دلنشين اذاني است که از فضاي روحاني و ملکوتي ياده شده موجبات تحکيم مباني مذهبي و عشق و ارادت به ائمه اطهار عليه السلام را دل غالب افرادي که افتخار همجواري با حرم آن امامزاده بزرگوار را داشته يا دارند فراهم آورده است لذا کودکاني که در چنين خانواده هايي متولد مي شوند متأثر از فضاي معنوي روستا و جو مذهبي حاکم در خانواده زمينه هاي هدايت در صراط مستقيم و شکوفائي استعدادهاي نهفته در وجودشان فراهم مي شود و شهيد بزرگوار خيراله الطافي از جمله کودکاني بود که توفيق تولد و نشو و نمو در چنين مکان مقدسي را خداوند بزرگ نصيبش فرمود توفيقي که زندگيش را قرين با سعادت توجه و توسل به اهل بيت عليه السلام و مرگش را قرين به شهادت در راه خدا و دستيابي به مقام قرب الهي قرار داد وضعيت معيشتي خانواده شهيد الطافي از همان دوران کودکي ايشان را با کار و تلاش آشنا کرد عليرغم همه اين سختي هاي در کنار کار و تلاش جهت تأمين معاش زندگي به تحصيل علم وادب همت گماردند و در اين مهم با روحيه اي سرشار از عشق واميد به پروردگار متعال تا مرحله اخذ مدرک ديپلم در رشته علوم انساني پيش رفتند روح حقيقت جو و معنوي شهيد الطافي ايشان رادر زمان تحصيلات دوران متوسط به سمت انجمن اسلامي کشاند و ارتباطي که بين انجمن اسلامي و سپاه در آن زمان وجود داشت باعث گرديد که وي با مجموعه ي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي آشنا و علاقه مند شود لذا آن شهيد سعيد با عضويت در بسيج مستضعفين رشته ارتباط خود را با سپاه محکمتر نمود و با ثبت نام در دفتر خدا ( بسيج ) هر چه بيشتر خود را جهت فداکاري در راه اهداف مقدس انقلاب اعلام داشت . پس از شروع جنگ تحميلي با گذراندن دوران آموزش نظامي عازم جبهه هاي حق عليه باطل گرديد و متعاقب آن به عضويت رسمي سپاه در آمده و منشأ خيرات و برکات فراواني گرديدند رشادت و شجاعت آن شهيد عزيز در عمليات هاي بستان فتح المبين ، رمضان ، خيبر ، و ديگر مناطق جنگي زبانزد ياران و همرزمان ايشان گرديد و با اينکه چندين مرحله مجروح شدند هرگز ذره اي ترديد و نگراني به خود راه نداند و در هر مرحله خوشحالتر و با نشاط تر از مرحله قبل در ميدان مبارزه و جهاد في سبيل الله حاضر مي شدند . روح معنوي و سرشار از عشق شهيد از انوار نوراني که از چهره مبارکش ساطع مي گشت کاملاً محرز بود و کلمات زيا و دلنشين و توأم با ارادت و اخلاص ايشان نسبت به حضرت امام خميني (ره) نهايت عشق و علاقه ي وي نسبت به مقام شامخ ولايت را نشان مي داد . در طول خدمت در سپاه از رفتار و گفتار خود به خوبي مواظبت مي کرد . چهره اي بسيار مهربان و آرام و متبسم داشت شايد کمتر تکسي او را در حالت عصبانيت و خشم ديده باشد کم سن مي گفت : و از حرف هاي لغو پرهيز مي نمود حضور قابل توجهي بين عزيزان بسيجي داشت و يکي از مسائل مهم مورد اهتمام ايشان تشکيل کلاسهاي آموزشي قران بين عزيزان بسيجي بود در رفع مشکلات برادران و خواهران ايماني تلاش مي کرد و تا آنجاکه برايش امکان داشت به دنبال باقيات و صالحات براي ذخيره آخرت خود مي گشت به عنوان مثال از جمله امور مورد علاقه شهيد استقبال از سنت قرآن قرض الحسنه بود وظايفي که به عهده اش گذاشته مني شد به نحو احسن انجام مي داد و در راه خدا ارزش هاي متعالي هجرت و جهاد را با هم در آميخته و سختي هاي راه را خود هموار مي ساخت بدين لحاظ مي توان او را مصداق بارز اين کلام حافظ شيرين سخن دانست که : در بيابان گرز شوق کعبه خواهي زد قدم ... سرزنش ها گر کند خار مغيلان غم مخور . لذا روحيه کار براي خدا شجاعت و مديريت شهيد زمينه ارتقاء ايشان را فراهم آورد و در سال 1363 فرماندهي سپاه پاسداران منطقه بيضاء را به عهده گرفت در طول مدت خدمت در آن منطقه جاذبه هاي معنوي ايشان عزيزان ايثارگر را چون پروانه گرد شمع وجودش جمع کرد پس از دو سال انجام وظيفه در منطقه ياد شده بنا به مصلحت مسئولين محترم وقت به فرماندهي سپاه قيرو کارزين انتخاب و مشغول خدمت شدند . علي رغم زمينه هاي خدمتي بسيار خوبي که براي شهيد در پشت جبهه وجود داشت روح متعالي ايشان آرام نگرفت تا اين که خود را به جبهه ها نور عليه ظلمت رساند و در تاريخ 4/4/1367 در جزيره مجنون با قلبي مملو از عشق ذات اقدس پروردگار مورد پذيرش محضرت حق قرار گرفته و شربت شهادت را نوشيدند و روح بلندشان در جوار رحمت حق تعالي آرميد . 


 


نگارنده : fatehan1 در 1392/11/6 11:59:59
 
 
 
جمعه 29 خرداد 1394  12:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه دو خطی شهید عبدالرضا راهوار

وصیتنامه دو خطی شهید عبدالرضا راهوار
در نهایت وصیت اصل من عمل به قرآن است....

              

بسم الله الرحمن الرحیم         
  
حضرت مهدی (عج) را زیاد یاد کنید وبر فرجش دعا کنید . فرهنگ و تمدن اسلامی را دربین خود رایج کنید. خود را با تمام وجود حاضر و ناظر به اعمال خود بدانید و در نهایت وصیت اصل من عمل به قرآن است امید است که در راه کمال سالک خوبی باشید.      


درباره شهید

نام:عبدالرضا       
نام خانوادگی:راهوار 
نام پدر:الله داد   
شماره شناسنامه: 12031
تاریخ تولد: 1347/11/10  
عضویت: بسیجی
تاهل: مجرد
محل شهادت: كربلاي 4
تاریخ شهادت: 1365/12/02  
محل تولد: فسا

    
زندگینامه شهید عبدالرضا راهوار      
شهيد عبدالرضا راهوار در تاريخ 10/11/1347 در شهرستان فسا به دنيا آمد و بزرگ شد .
تحصيلات خود را در فسا تا دوم دبيرستان خواند و بعد از مفقود شدن برادرش رو به جبهه هاي جنگ کرد و حدود 5 سال مرتبا در دفعات مکرر به جبهه رفت و زحمت فراواني کشيد . شهيد بزرگوار در مسجد شيخ آباد ، بيت الله ، صاحب الزمان عجل الله و شيرازي هاي فعاليت داشت با وجود اينکه سنش کم بود اما تقوايش بسيار زياد بود . 
آري اگر شهادت و دلاور مردي هاي شهيداني همچون عليرضا نبود امروز چه بر سر اين مملکت و نظام مي آمد ، آري شهدا با اهدا خون خود درخت اسلام را تا ابد آبياري کردند اين شهيد عزيز از جان خود گذشت و اين از خودگذشتگي چيزي جز براي حفظ اسلام عزيز نبود . شهيد بزرگوار با همه جواني عاشق صادق بود .چون شقايق بود به خون تپيد و سبکبار و آزادانه به سرزمين سبز بقاء و جاودانگي پر کشيده و در تاريخ 2/12/1365 در عمليات کربلاي 4 محل بانه بر اثر ترکش به سر و پشت گوش به شهادت رسيدند .

 روحش شاد و يادش گرامي باد و راهش پر رهرو باد . 

 

 
 
جمعه 29 خرداد 1394  12:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید سید مجید رحمانی فر

وصیت نامه شهید سید مجید رحمانی فر
از برادران عاجزانه میخواهم که اتحادشان را با هم حفظ کنند و مانند انصار و مهاجرین که به فرمان حضرت محمد ( ص ) با یکدیگر پیوند بستند ، پیوند برادری ببندند و تا آخر با یکدیگر خوب و برادر باشند و در بین خودشان نفاق و شرک راه ندهند و اخلاق اسلامی را سر لوحه امور خود قرار دهند


بسم الله الرحمن الرحیم

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
او زمن جانی ستاند رنگ رنگ
من ز او عمری ستانم جاودانه

بنام خدای شهیدان و با درود بر امام خمینی کبیر رهبر بزرگ انقلاب ، اسلامی اینجانب سید مجید رحمانی وصیت می کنم که اگر در جبهه شهید شدم دیگر برادرانم راهم را دنبال کنند ، چه آنهائی که با من در جبهه اند و چه آنهائی که با من نیامده اند و از آنها التماسانه میخواهم که هر چه سریعتر منافقین و کفار را که خودشان بهتر از من میدانند که چه کسانی هستند نابود کنند . 
از برادران عاجزانه میخواهم که اتحادشان را با هم حفظ کنند و مانند انصار و مهاجرین که به فرمان حضرت محمد ( ص ) با یکدیگر پیوند بستند ، پیوند برادری ببندند و تا آخر با یکدیگر خوب و برادر باشند و در بین خودشان نفاق و شرک راه ندهند و اخلاق اسلامی را سر لوحه امور خود قرار دهند و در تهذیب نفس کوشا باشند بیشتر مطالعه کنند و کتابهای شهید دستغیب را بیشتر مطالعه کنند . 
سخنی هم بادینی خود دارم که باید فرمان امام را لبیک گویند و بسوی جبهه جوانمردانه بشتابند ، فرصت برای درس خواندن هم زیاد است برادران عزیزم من از یکایک شما راضی هستم و امیدورام که شما هم از من راضی باشید و اگر زمانی نسبت به شما ظلم کردم و یا شما را ناراحت کردم مرا به فضل و بزرگی خودتان ببخشید .

برادران عزیزم سخنرانیهای امام را گوش کنید و به حرفهائی که می زند عمل کنید چون تنها امام است که میتواند ما را از شر شیاطین چه ظاهری و چه باطنی حفظ کند ، به رهنمودهای امام عمل کنید . از برادران تبلیغات ستاد میخواهم که فعالیتشان را خیلی زیاد و گسترده کنند چون امام فرمود:

سلاح تبلیغات و مشکلات برنده تر از جنگ است و در این راه سختی ها و مشکلات و کمبودها را تحمل کنند . پیامی هم برای خانواده ام دارم که آنها از شهادت من هیچ ناراحتی نداشته باشند چون ما ادعا می کنیم که شیعه هستیم باید پیرو امامان خودمان باشیم و ما در تاریخ میبینم که هیچ یک از امامان ما با مرگ طبیعی نمرده اند بلکه همه را شهید کرده اند .

 حضرت علی ( ع ) در محراب عبادت ، امام حسن ( ع ) با جگر پاره پاره شده و امام حسین ( ع ) هم که نه تنها خودش بلکه تمام اصحابش در راه دین خدا شهید شدند ، حالا ما که هستیم که میخواهیم راهی غیر از راه آنها برویم ؟

اگر شهید شویم به دیدار امام حسین ( ع ) میرویم و اگر زنده ماندیم هم به دیدار امام حسین ( ع ) میرویم .

بهر حال من که هدفم را شناختم و به سوی آن رفتم و امیدوارم که در راه این هدف مقدس هم شهید شوم .

پدر و مادر عزیزم اگر من در این راه شهید شدم شما باید افتخار کنید  و باعث افتخار برای شما باید باشد البته من از خداوند سبحان میخواهم که به شما صبر عطا کند . مادر عزیزم میدانید که گریه کردن برای شهید خوب نیست اگر خواستید گریه کنید برای علی اصغر و قاسم و علی اکبر و امام حسین ( ع ) و حضرت عباس گریه کنید که گریه کردن برای اینها موجب قرب و نزدیکی به خداست .

از خواهرهایم میخواهم که حجاب اسلامی را که تا حالا به نحو احسن رعایت میکردند از این به بعد بهتر و بیشتر رعایت کنند و برای شهادت من ناراحت نباشند بلکه افتخار کنند که برادرشان شهید شده است . البته شهادت وسیله است وهدف پیروزی است و آن هم پیروزی نهائی اسلام که انشاء الله با رهبری امام خمینی و امام زمان عج این امر به آسانی میسر است .

در خاتمه چند مسئله است که میخواهم برای شما روشن کنم . الآن که این وصیت نامه را مینویسم خیلی دلم گرفته است ، نمی دانم من پیش خودم حتم دارم که در عملیات کشته میشوم حساب کند و در زمره شهداء قرار دهد یکی از بزرگترین آرزوهای من چه موقعی که در جبهه بودم و چه موقعی که خانه بودم دیدن روی مبارک و پر از نور امام زمان ( عج ) و جنگیدن در رکاب او بر علیه کفر بود که امیدوارم موقعی که امام ( ع ) ظهور میکند من هم زنده شوم و همراه او بجنگم .

قبر و محل دفن من خیلی دوست دارم که پیش دیگر برادران عزیزم مانند بهروز ، عبدا. . . و کاظم که اگر آنها هم شهید شده اند خاک شوم و فرقی نمی کند که کجا باشد ولی اگر من خودم به تنهائی شهید شدم دوست دارم که در باغ عباس بن علی در هفت تپه خاک شوم ، چون عباس تنهاست و من باید او را از تنهائی در بیاورم و امیدوارم که اگر از دیگر برادرانم شهید شدند آنها را پیش من خاک کنند .

 دوباره می گویم که اگر یکی از برادران و یا هر کس دیگر بر گردن من حقی دارد من را به بزرگی خودش ببخشد .

از تمامی کسانی که در تربیت و هدایت من کوشیدند کمال تشکر را دارم .
سید مجید رحمانی فر

هیهات منّا الذلة

نه نه هرگز زیر بار ذلت نخواهیم رفت


درباره شهید

نام و نام خانوادگی: سید مجید رحمانی فر

نام پدر: سیدتیمور

تاریخ تولد:۱۳۴۲/۰۹/۰۵

تاریخ شهادت:۱۳۶۱/۱۱/۱۸

محل تولد: شوش

محل شهادت: خوزستان


نگارنده : fatehan1 در 1392/11/12 11:3:43
 
 
جمعه 29 خرداد 1394  12:35 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محسن اسدی

وصیت نامه شهید محسن اسدی
خدا را شکر که به واسطه ولایت امیرالمؤمنین دینم کامل و نعمتم جامع گردید.



بسم الله الرحمن الرحیم

خدا را شکر که به واسطه ولایت امیرالمؤمنین دینم کامل و نعمتم جامع گردید.

شکر خدا را که به من منت نهاد و خاک مرا از دیاری برگزید که در آن دین مبین اسلام بنیان گذاشته شد و رسالت نبوی و ولایت علوی در آن تحقّق یافت و سپاس‌گذارِ خدای واحدی هستم که مرا شهید مطلقه علی‌بن‌ابیطالب (ع) گرداند…

با عرض سلام و ارادت به ساحت مقدس ولی عصر (عج) و نائب برحقش رهبر معظم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که خداوند پرچم دست او را به صاحب اصلی‌اش بدهد. ان شاء الله.

اینجانب چند روز گذشته در بهشت‌زهرا (س) بودم؛ آن دیاری که به تعبیر من (مردآباد) ایران یا تهران است. حالت عجیبی داشتم با خود می‌گفتم این ملت، عجب امتحانی پس دادند…. در ایران ۸ سال هر روز کنکور می‌گرفتن و من بیچاره غافل بودم. … البته من شاید یک بار برای دیدن این دانشگاه عظیم به منطقه گیلان‌غرب در سال ۱۳۶۴ و در سن ۱۲ سالگی رفتم اما چه رفتنی ای کاش خداوند من را هم در این کنکور قبول می‌کرد…

… کسانی که اکنون شنونده وصیت اینجانب هستند، در روضه‌ها می‌گویم ای کاش ما در کربلا بودیم و آقایمان امام حسین (ع) و اهل‌بیتش را یاری می‌کردیم. به خدا قسم زمانی نه چندان دور می‌رسد که آیندگان ما می‌گویند ای کاش ما در زمان امام (ره) و سیدعلی خامنه‌ای بودیم و او را یاری می‌کردیم. چه کسانی بودند و او را یاری نکردند. شاید ما هم مثل خیلی‌های دیگر در صحرای کربلا مورد بد و بیراه قرار بگیریم. قدر ولایت فقیه را بدانید و نگذارید خدشه‌ای به این ولایت وارد شود که آن وقت دودش اول به چشمان خودمان می‌رود. این سید را تنها نگذارید…

خدایا به آبروی اهل بیت (ع) مرا شرمنده شهدا و ایثارگران قرار مده و قدحی از جام شهادت از دستان مبارک اربابم به من اعطا گردان که روز به روز سنم بالا می‌رود و نوشیدن این جام برایم سخت‌تر می‌شود؛ زیرا در این دنیای فانی دست‌خوش بازی‌های روزمره شده‌ام.

آمین یا رب العالمین

الحقیر المسلمین محسن اسدی



درباره شهید

پاسدار شهيد محسن اسدي در سال 1352 در شهر تهران ديده به جهان گشود. دوران زندگي خود را در زمان حاکميت نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران سپري نمود و براي ادامه راه شهيدان انقلاب اسلامي لباس مقدس پاسداري را به تن کرد تا در کنار پيشکسوتان جهاد و شهادت با پيروي از مقام معظم رهبري از ارزش هاي امام(ره) و شهيدان پاسداري نمايد. او که از مداحان اهل بيت(ع) بود به تواضع، تعهد و خوشرويي در ميان همکاران معروف بود. اما روح ملکوتي شهيد تاب ماندن در اين تن خاکي را نداشت و چه زود به شهيدان پيوست. روحش شاد.

 مشخصات شهید

ت.ت :۱۶/۵/۱۳۵۲       
ت.ش : ۱۹/۱۰/۱۳۸۴

سمت :افسر  همراه فرمانده نيروی زمينی

محل شهادت: منطقه عملياتی شمال غرب کشور بر

اثر سانحه هوائی.(جت فا لکن ۲۰)

آرامگاه: بهشت زهرا(س) قطعه ۲۹ رديف۲۵ شماره 


نگارنده : fatehan1 در 1392/11/13 10:6:42
 
 
جمعه 29 خرداد 1394  12:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:وصیت نامه های شهدا

شهید محمد علی احمدیان احمدآبادی
من می دانم که باشهید شدن من داغ شما تازه می شود و حق هم دارید ولی از خدای خود یاری بخواهید که شمارا خونسرد و خوشحال کند.


                   

وصیتنامه شهید  محمد علی احمدیان

فرزند غلامرضا

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خدائی که از او هستیم و بازگشت همه به سوی اوست.

فا لذ ین ها جروا و اجرجوا من دیارهم واوذوافی سبیل وقاتلوا وقتلوالاکفرن عنهم سییا تهم ولاخلنهم جنات تجری من تحتها الا نهارثوابا من عند الله عنده حسن الثواب

 

پس کسانی که هجرت کرد ند و ازخانه و دیار خود خارج شده اندودر راه خدا اذیت شده اند و  کشته شده اند می پوشانیم از آنان گناهانشان و او راداخل بهشتی که درزیرآن نهرها و قرار می دهیم برای آنان از بهترین ثوابها

باسلام ودرودفراوان برمهدی موعودومنجی عالم بشریت ونایب بر حقش خمینی بت شکن وباسلام به روان پاک شهدای اسلام وبه امیدپیروزی هرچه زودتراسلام ومسلمانان بر کفروکافران وصییت نامه خودراشروع میکنم.

حضورمحترم امت شهیدپروروقهرمان احمدآبادوهرکجای ایران وکشورهای اسلامی سلام عرض می کنم وامیدوارم که سلامت باشید.خدمت خانواده عزیز و گرامیم سلام عرض میکنم وامیدوارم که درپناه ایزدمتعال بسر ببرید و امیدوارم که بعدازشهادت من ناراحت نشوید وگریه وزاری نکنید چون گریه وناراحتی شماباعث خوشحالی دشمنان اسلام می شود.

من می دانم که باشهید شدن من داغ شما تازه می شود و حق هم دارید ولی از خدای خود یاری بخواهید که شمارا خونسرد و خوشحال کند.و هروقت به یاد من وبرادر شهید م افتادی  و خواستی گریه بکنی به یاد حسین و یارانش باش وگریه برای آنان بکن وهرگز لباس سیاه به جز در ماه محرم نپوشید. پس من خوشبختی خودرادرهمین به جبهه رفتن ومرگ درراه خداراسعادت وخوشبختی خود می دانم.وشمانبایدناراحت باشیدازکشته شدن من چون من به ندای(هل من ناصرینصرنی) حسین(ع) و امام خمینی که راه امام حسین راطی می کندپاسخ دادم.وبه آرزووخوشبختی خودرسیدم وشمابایدبه آیه شریفه قران که می گوید:ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا ئ عند ربهم یرزقون وگمان مبرید کسانیکه درراه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند ودرنزدخدایشان روزی می خورند.ایمان داشته باشید.ودر پایان ازشما وکلیه افرادی که روزی به آنان بدی کردم می خواهم که مرا ببخشندوپشتیبان روحانیت ورهنمودهای آنان باشند.به امید پیروزی لشکریان اسلام برسپاه کفروپیروزی مسلمانان جهان بر تمامی استکبار.

خدانگهدار                                            تاریخ جمعه  25/10/1361


نگارنده : fatehan1 در 1392/10/14 10:39:55
 
 
 
جمعه 29 خرداد 1394  12:40 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:وصیت نامه های شهدا

وصيت نامه شهيد اسد مراد بالنگ
بار خدايا اين بار كه ديگر مي دانم حتما شهيد مي شوم چون كه محمود رضايي را در خواب ديدم و گفت من خيلي وقت است كه منتظر هستم.


بسم الله الرحمن الرحيم

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
به كساني كه در راه خدا كشته مي شوند مرده مگوييد زيرا زنده و جاويد هستند و در نزد خداي خويش روزي مي برند.



خدايا مرا ببخش از گناهانم در گذر كه تو كريمي و تو رحيم هستي اي مهربانترين مهر بانها

با را لها سوي تو با چشم گريان آ‌مدم                    با دلي افسرده و حا لي پريشان آ‌مدم

گر بخواني يا براني كي روم از درگهت                   بنده ام من با اميدي نزد سلطان آ مدم

پرور د گارا من ز احوالم پشيمان آ‌مدم                    سوي تو با حالي زار و چشم گريان آ‌مدم

نا اميد از هر اميد جز عفو تو                                 با صد اميد اي اميد نا اميدان آ‌مدم

ربنا اغفر لنا قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنك رحمه انك انت الوهاب
بار پروردگارا دلهاي ما را بر باطل مايل مكن بعد از آ‌نكه هدايت كردي ما را و ما از جا نب خويش رحمت فرست كه تو بسيار بخشنده اي.


بار خدايا اين بار كه ديگر مي دانم حتما شهيد مي شوم چون كه محمود رضايي را در خواب ديدم و گفت من خيلي وقت است كه منتظر هستم.

انا للله و انا اليه راجعون: همه از خداييم و با زگشت همه به سوي اوست. 

خدا يا تو خودت شا هد هستي كه من در اين راه كه جهاد در راه تو است آ‌گاهانه انتخاب كردم و چون امام ما تكليف كردند و وظيفه دانستم كه در اين راه كه جهاد در راه توست شركت كنم و در برابر دشمنان دين تو بجنگم و خدايا مرا عفو نما و گناهانم را ببخش و شهادت را در اين راه كه جهاد در راه توست نصيبم گردان و اين همان راهي است كه سا لار شهيدان حسين عليه السلام در مقا بل دشمن تن به ذلت نداد و در اين راه به شهادت رسيد و خدايا تو خودت شاهد هستي كه من هم خيلي مشتاق ديدار او هستم و در اين راه با دشمنان دين او مي جنگم و تن به ذلت نخواهم داد و به شهادت خواهم رسيد و خدايا اميد وارم كه مرا عفو نما يي و به اين آ‌رزويم برسم و رسو ل الله (ص) مي فرمايد : درهاي بهشت زير سايه شمشير ما ست و به فرموده حضرت علي (ع) جهاد در رحمت الهي است كه تنها بر روي بند گان ويژه خدا وند باز مي شود و ثمره اين راه جهاد بهشت است و به قو ل شا عر يكي درد و يكي درمان پسند د    يكي وصل و يكي هجران پسند د    من از درمان و درد وصل هجران    آ‌نچه پسندم كه جا نان پسند د

از كليه كساني كه در طول عمر با آ‌نها آشنا يي داشته ام و كساني كه اين وصيت نامه من گناه كار و روسياه را مي خوانند طلب آ‌مرزش مي كنم و اميدوارم كليه كساني كه هر حقي در گردن اين گناهكار دارند مرا ببخشند زيرا بنده گناهكار با دست خالي مي روم با كو له  باري پر از گناه مي روم . 

پدرم و مادرم از اينكه نتوا نستم براي شما فرزند خوبي باشم مرا ببخشيد و مرا حلال كنيد و اميدوارم كه وقتي  خبر شهادت فرزنداتان را شنيديد خوشحال شويد از اينكه فرزند شما در راه دين شهيد شده و دعا كنيد خداوند مرا جز شهداي كربلا قرار دهد اگر جنازه ام به دست شما رسيد كفنم در كيفم است و جنازه ام در بهشت زهراي كوهدشت دفن كنيد و يك دست لباس فرم پاسداري در قبرم بگذاريد و مرا فراموش نكنيد هميشه بر سر قبرم بياييد و خداوند  به شما صبر عنايت كند در برابر مصيبت ها و اين را بدانيد كه خداوند با صابران است . 

برادرانم و خواهرانم اميد وارم شما تك تك مرا حلال كنيد و هر حقي كه در گردن بنده داريد حلال كنيد و مرا ببخشيد .

همسرم از اينكه در طول اين مدت در عقد من بودي و نتوانستم براي شما همسر خوبي باشم مرا ببخشي و حلالم كن و زينب گونه باش و چون كوه استوار باش و هميشه حجاب را فراموش نكن باز هم تا كيد مي كنم حتما مرا حلال كن .

پيام براي امت شهيد پرور اين است هميشه جبهه ها را پر كنند . امام نعمتي است كه خداوند به ملت ايران عطا كرده قدر اين نعمت را بدانيد.
والسلام

در پا يان كسي براي من سياه نپو شد و كليه دارايي و اموالم متعلق  به مادرم است كسي حق دخالت در آ‌ن را ندارد.

والسلام عليكم اسد مراد با لنگ 



درباره شهید

شهید اسدمراد بالنگ در حوالی ظهر یک روز بهاری در سال 1342 در شهر کوهدشت از یک خانواده مذهبی متولد گردید.

ایشان در زمان راهپیمایی های زمستان 1357 چهارده ساله و کلاس اول راهنمایی بودند و همپای دیگر دانش آموزان در راهپیمایی و تظاهرات خیابانی شرکت داشتند،بعد از انقلاب هم وارد پایگاه های مقاومت شبانه شد و زمان جنگ تحمیلی هم همراه عموم مردم به جبهه رفت.

اولین عملیاتی که این شهید شرکت داشتند عملیات طریق القدس بود که به فتح بستان انجامید.که پس از آن به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کوهدشت درآمده و در اکثر عملیاتها شرکت داشتند از جمله عملیات فتح المبین،بیت المقدس،رمضان،محرم،والفجرها،عاشوراها،

کربلاها و سمت مسئول بهداری گروهانها و گردانها رو بعهده داشت.

آخرین عملیاتی که شرکت داشتند عملیات کربلای 5 بود که عاقبت ایشان به شهادت انجامید.

از جمله دوستان این شهید ، شهیدان احمد دارابی،علی حاتمی،محمود رضایی،علی محمد کوشکی،حجت اله سرتیپ نیا،فیروز سرتیپ نیا،حمید سوری،سعادت قبادی و تعداد زیادی دیگر از خیل شهیدان.


ايشان چند ماه قبل از شهادت عقد نمو دند البته به سفا رش خانواده و دوستان . هر موقع مي گفتيم خوب عروسي كن با خنده مي گفت اگر عمري بود بعد از پيروزي. يك روز گفت من عقد نمو ده ام تا دينم كامل گردد . دوستان نقل مي كنند كه ايشان مورد علا قه فرماندهي لشگر ،تيپ ، گردان بوده است .

بارها اتفاق افتاده است که افراد تحت فرماندهی ایشان از رعایت اصول زیردستی ایشان تعریف کرده و ایشان را ستوده اند.

به مسئولین مملکتی عشق می ورزید و علاقه خاصی به حضرت امام(ره) داشت و حضرت امام را به مثابه یک نعمت بزرگ میدانست که خدا به این ملت هدیه کرده بود.

آخرالامر در عملیات کربلای 5 سحرگاه روز 27 دیماه 1365 در حوالی کارخانه پتروشیمی بصره مورد اصابت تیربارهای خصم کافر از ناحیه پهلو قرار گرفت و دوروز بعد جسد مظلومش در حالی که کوهدشت خالی از سکنه شده بود و از دست بمب باران وحشیانه صدام به بیابانها پناه برده بودند در قبرستان بهشت زهرای کوهدشت تدفین گردید و به خاک سپرده شد.

یادش گرامی باد


 

رزمنده لرستانی که با پای برهنه رفت . . .

منبع:http://farmande.blogfa.com

 

 


نگارنده : fatehan1 در 1392/10/15 10:20:38
 
 
جمعه 29 خرداد 1394  12:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محمد حسن ترابیان

وصیت نامه شهید محمد حسن ترابیان
این وظیفهٔ فرد، فرد ماست که با توکل بر حق تعالی و تحت رهبری ولی فقیه، چون سدی آهنین در برابر دشمنان خدا ایستاده و با ایثار جان و مال، ریشهٔ ظلم را برکنیم. عزیزان من، قدری سختی را به خود بخرید و آسایش کذایی این دنیا را برای اهلش،‌‌ رها کنید.


بخشی از وصیت نامه شهید محمد حسن ترابیان
 

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدا که وجودم از اوست و رفتنم به سوی اوست. به نام او که از، اویم و زندگی‌ام در کنف کرامت اوست. با یک سیر طبیعی در تاریخ به این نتیجه می‌رسیم که دژخیمان تاریخ بشریت برای دستیابی به امیال نفسانی خود، ملت‌های محروم و مستضعف را به بند استضعاف کشیده‌اند و تاریخ، خود گواه است که در این بین، مسلمین بوده‌اند که از دیرباز تا به حال، با مبارزات پیگیر و بی‌امان خود، سد راهی در برابر این ستم پیشگان خون آشام بوده‌اند. لذا ابر قدرت‌ها که تحمل چنین مانعی را نداشته‌اند، پیوسته سعی در نابودی اسلام و مسلمین داشته و دارند و در این راه از هیچ عمل شرم آوری فروگذار نکرده و نخواهند کرد. اکنون که این بریدگان از دادار الهی هم و غم خود را در جهت نابودی انقلاب اسلامی بسته‌اند، این وظیفهٔ فرد، فرد ماست که با توکل بر حق تعالی و تحت رهبری ولی فقیه، چون سدی آهنین در برابر دشمنان خدا ایستاده و با ایثار جان و مال، ریشهٔ ظلم را برکنیم.

عزیزان من، قدری سختی را به خود بخرید و آسایش کذایی این دنیا را برای اهلش،‌‌ رها کنید. 

خوشی این دنیا مانند سایه، کوتاه و زودگذر است و لذا مولای متقیان امام علی (ع) می‌فرمایند: «مثل این دنیا چون داستان مار است. دست بر آن کشی نرم و اندرونش زهر کشنده است. فریب خوردهٔ نادان به طرف او می‌رود و خردمند دانا از او دوری می‌کند‌».

سروران من، طبق فرمودهٔ امام خمینی: «این مملکت، مملکت ولایت فقیه است.» اگر ما خیر و صلاح و اصلاح مملکتمان را می‌خواهیم باید ولایت فقیه را حمایت کنیم. شما بدانید تا وقتی این سرزمین، سرزمین ولایت فقیه باشد، خار چشم دشمنان اسلام است. لذا آن‌ها به هر صورت شده، سعی در نابودی خط امام خواهند داشت. دیدید که، روزی در زیر ماسک چپی‌ها، روزی در زیر ماسک لیبرال‌ها، روزی زیر ماسک منافقین و روزی... سعی دارند که خط امام را تحت تاثیر اعمال و افکار خود قرار دهند. و شما همین طور که تا به حال هشیار بوده‌اید، باز هم باید توجه داشته باشید و مواظب اطراف خود باشید که ما در قبال خون شهدا مسئول هستیم. 
پروردگارا! تو دری از رحمت به روی ما بگشا، که راه حق است و تو بهترین گشاینده‌ای!‌



درباره شهید


شهید محمد حسن ترابیان (معروف به حسن قمی) به سال ۱۳۳۷ و در روز رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) در شهر مذهبی قم دیده به جهان گشود. تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد و در مبارزات و تظاهرات مردمی علیه شاه فعالانه شرکت داشت.

با آغاز تحرکات ضد انقلابیون در کردستان وی از نخستین نفراتی بود که خود را به مناطق بحران‌زدهٔ غرب کشور رسانید و در شهر بحران زدهٔ پاوه، دوش به دوش شهید همت در جایگاه مسئول واحد تفنگ ۱۰۶ درگیر نبردی طاقت‌فرسا با تجزیه‌طلبان مسلح تحت امر سپاه یکم ارتش بعث شد. او در سرکوب ضد انقلاب آنقدر با شدت‌ برخورد می‌کرد که برای سر او جایزه تعیین کرده بودند.

او در زمستان سال ۱۳۶۰ پس از شرکت در نبرد محمد رسول الله (ص) برای تأسیس تیپ ۲۷ سپاه به اتفاق شهید همت راهی مناطق جنوبی کشور شد. ‌وی در این یگان تازه تأسیس به عنوان مسئول واحد ۱۰۶ منصوب شد و در عملیات فتح مبین شرکت کرد. در عملیات الی بیت المقدس مجروح شد و با پای لنگان و عصا به دست تا آزادی خرمشهر در خط مقدم جبهه حضور داشت‌ و‌ همراه با شهید همت و به فرماندهی احمد متوسلیان، عضو کادر اعزامی قوای محمد رسول الله (ص) به لبنان بود.

در پاییز سال ۱۳۶۱ و پس از ارتقای تیپ ۲۷ به لشکر، وی همچنان همراه این یگان در تمامی نبرد‌ها شرکت داشت. او در همین سال ازدواج کرد، ولی بیشتر از سه روز در خانه نماند و به جبهه بازگشت.

در عملیات بدر با اینکه از ناحیهٔ فک و دهان به شدت مجروح شده بود و بنا به تشخیص پزشک معالج باید دست‌کم ‌چهل و پنج روز‌ استراحت می‌کرد و تنها مایعات مصرف می‌نمود،‌ در بیمارستان نماند و با‌‌ همان حال به جبهه بازگشت. او در ذی‌الحجه سال ۱۳۶۴ به خانهٔ خدا مشرف شد. در مدینه با وجود اینکه مأمورین امنیتی حکومت سعودی از زیارت نزدیک ائمهٔ بقیع (ع) جلوگیری می‌کردند،‌ شبانه خود را به بقیع رساند و آنجا از نزدیک و به تنهایی قبور ائمهٔ معصومین (ع) را زیارت کرد.

سرانجام محمد حسن ترابیان در بیست و هفتم بهمن سال ۱۳۶۴ طی عملیات والفجر هشت با سمت جانشین معاونت طرح و عملیات لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) و در حالی که مشغول جنگ تن به تن با دو کماندوی بعثی بود، از پشت سر هدف رگبار یک سرباز بعثی که در زیر تانکی پنهان شده بود، قرار گرفت و به شهادت رسید.


 

در معراج شهدای اهواز پیدایش نکردیم؛ اشتباهی! رفته بود مشهد...

نگارنده : fatehan1 در 1392/10/15 11:1:47
 
 
جمعه 29 خرداد 1394  12:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:وصیت نامه های شهدا

وصیت‌نامه 50 نفره رزمندگان میاندرودی روی پاکت شیرینی
شب قبل از عملیات به شریفی پیشنهاد کردم که به احتمال زیاد در عمیات فردا تعدادی از بچه‌ها شهید می‎شوند و اگر یک وصیت‌نامه دسته‎جمعی بنویسیم یادگاری از این لحظات و ساعت‎های قبل از شهادت و رشادت می‌ماند. 
روزهای نخست دی سالگرد انجام عملیات کربلای 4 و برای مردم میاندرود اما معنایی فراتر از نبرد و دفاع دارد.

تنها چند روز مانده به عملیات کربلای 4 حاج‏ عبدالله شریفی که در آن زمان فرمانده پایگاه بسیج بود تعداد 50 نفر از جوانان روستایی کوچک اما غیرتمند به‌نام سورک را برای اعزام به جبهه‎ها ثبت‎نام و اعزام می‎کند.

یکی از بازار و یکی از مزرعه، مدرسه یا کارخانه آمده بود اما همه با یک هدف که دفاع از کشور بود اما اتفاقی مهم در شب قبل از عملیات کربلای چهار رزمندگان این منطقه را جاودانه کرد.

راوی این رویداد که محمود محمدزاده است و در آن زمان فرمانده یک گردان غواص در دفاع مقدس بود گفت: وضعیت در آن زمان خاص بود بعد از عملیات والفجر هشت بیش از هفت ماه بود که عملیاتی نشده بود.

وی اظهار داشت: برای عملیات جدید خیلی نیرو به جبهه‎ها آمده بودند و یک کاروان از سورک به‌نام انصارالحسین(ع) نزدیک به 50 نفر از داوطلبان را ثبت‎نام و به هفت‎تپه اعزام کرده بود، من به همراه برخی دیگر از بچه‎های سورک در گردان عملیاتی عاشورا بودیم و نیروهای جدید سورکی هم با دیدن ما همه خواستار الحاق به این گردان بودند.

محمدزاده با اشاره به مخالفت خود و دیگر بچه‎های قدیمی گردان با این مساله گفت و دلیل آن‌ را احتمال شهادت تعداد بالای افراد با توجه خطرات عملیات فردا دانست اما گوش کسی بدهکار نبود تا اینکه با پافشاری افراد در نهایت40 نفر به گردان عملیاتی عاشورا پیوستند.

وی افزود: ما نگران این بودیم که اگر در عملیات آینده گردان با آتش سنگین یا حمله بعثی‎ها مواجه شود تعداد زیادی شهید می‌شوند و شاید این مساله در یک روستای کوچک برای مردم سنگین باشد.

این فرمانده دفاع مقدس نقش گردان عاشورا را در عملیات کربلای چهار خط‎شکن و نوک پیکان عملیان توصیف کرد و ادامه داد: گردان عاشورا باید از سه معبر رودخانه اروند را شنا می‎کرد و یکی از حساسیت‏های عملیات در همین کار بود.

محمدزاده افزود: شب قبل از عملیات در ذهنم جرقه‏ای زد و به شریفی پیشنهاد کردم که به احتمال زیاد در عملیات فردا تعدادی از بچه‌ها شهید می‎شوند و اگر یک وصیت‌نامه دسته‌جمعی بنویسیم یادگاری از این لحظات و ساعت‎های قبل از شهادت و رشادت خواهد ماند، شریفی هم پذیرفت و پیش‎نویس این وصیت‌نامه را بر روی مقوای شیرینی نوشت.

وی گفت: من هم چند کلمه به آن اضافه کردم ولی کلیات آن خوب بود بعداز پاکنویس کردن آن در جلسه‎ای با بچه‎ها که با سخنرانی یک روحانی و مداحی همچنین سخنرانی فرمانده پایگاه همراه بود در آخر موضوع وصیت‌نامه را مطرح کردم که با استقبال همه مواجه شد، همه 50 نفر امضا کردند و تاثیر خوبی بر روحیه رزمندگان روستا داشت.

محمدزاده افزود: فردا صبح عملیات را شروع کردیم و در این عملیات هفت نفر از بچه‎ها از جمله خود عبدالله شریفی فرمانده پایگاه بسیج به شهادت رسیدند و برخی هم در عملیات‎های بعدی مانند کربلای پنج وکربلای10همچنین والفجر 10 به یاران و هم‌پیمانان خود ملحق شدند.

وی در مورد سرنوشت وصیت‌نامه گفت: پس از امضای آخرین نفر وصیت‌نامه پیش یکی از بچه‎ها باقی ماند و بعد از عملیات آن را تحویل گرفتم که تا امروز آن را لحظه‎ای از خود دور نکرده‎ام اما از کنگره شهدا و مستند روایت فتح دنبال آن آمدند و یک کپی از آن را به آنها دادم.

محمدزاده در پایان یادآور شد: بعدها رونوشتی از این سند مهم را برای اطلاع مردم از رشادت فرزندان این منطقه در بین مردم توزیع کردیم تا از ولایت‎پذیری و شهادت‎طلبی و  میهن دوستی مردان این منطقه مطلع شوند که نتایج خوبی نیز داشت و امروز کمتر کسی است که در شهر از این موضوع خبر نداشته باشد.

فارس

 

 

 
 
جمعه 29 خرداد 1394  12:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیت نامه شهید محمد اثری نژاد

وصیت نامه شهید محمد اثری نژاد
اینجانب تاکید می کنم که حفظ نظام جمهوری اسلامی ممکن نیست مگر با شرکت عملی در صحنه های مختلف مقابله با دشمنان جمهوری اسلامی ایران


بخشی از وصیت نامه شهید محمد اثری نژاد


شهادت می‌دهم كه خدا یكی است و همه چیز در ید قدرت اوست كه او ارحمن الراحمین است... هر كسی وارد اسلام شود و به دستورات و سنت پیامبر اسلام (ص) و جانشینان بر حق او عمل نماید رستگار خواهد شد...

اینجانب تأكید می‌كنم كه حفظ نظام جمهوری اسلامی، ممكن نیست مگر با شركت عملی در صحنه‌های مختلف و مقابله با دشمن جمهوری اسلامی.

توصیه‌ام به جوانان عزیز... این است كه هر كاری را برای خدا انجام دهند و انگشت روی ضعف‌ها و برخی نارسائیها نگذارند... از امام و انقلاب پشتیبانی نمایند... كه سعادت دنیا و آخرت آنان در گرو همین تبعیت از امام (ره) و پشتیبانی از این انقلاب است...

جملاتی از وصیت نامه شهید محمد اثری نژاد


    1.       سعادت دنیا و آخرت در گروتبعیت از امام و پشتیبانی از این انقلاب استو از دادن جان ومال دریغ نکنند.

    2.       این انقلاب صد در صد اسلامی است و هدف آن پیاده کردن حکم خداوند و دستورات اسلام و سنت پیامبر است.

    3.       اینجانب تاکید می کنم که حفظ نظام جمهوری اسلامی ممکن نیست مگر با شرکت عملی در صحنه های مختلف مقابله با دشمنان جمهوری اسلامی ایران

    4.       توصیه ام به جوانان عزیز ( به خصوص برادران پاسدار ) این است که سعی کنند هر کاری که انجام می دهند و میخواهند انجام دهند  به قصد قربت و فقط برای خدا انجام دهند.



درباره شهید

شهید محمد اثری نژاد ؛زاده روستای حسین آباد کام فیروز شهرستان مرودشت فارس، روز بیست و چهارم شهریور ماه 1333 چشم به هستی گشود. وی به سال 1353 در جریان مبارزه امام خمینی(س) با رژیم شاهنشاهی قرار گرفت.در همان سال ها از زادگاهش به سوی تهران مهاجرت کرد تا بتواند کسب و کاری برای خود فراهم کند.با آهنگری اغاز کرد و شبانه به ادامه تحصیل پرداخت، تا به خدمت زیر پرچم فرا خوانده شد، اما هنوز ده ماه از این دوران نگذشته بود که به علت در گذشت مادر،معافی کفالت شامل حالش شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی،مدتی به عنوان نیروی داوطلب،در کردستان و غرب کشور خدمت کرد، تا این که با آغاز جنگ،لباس سبز سپاه را به تن آراست و به خوزستان رفت.در سال 1362 معاونت پشتیبانی و تدارکات قرار گاه نجف را بردوش او نهادند.سپس در مهرماه سال 1364 بار دیگر به جنوب رفت و همین مسوولیت را در یگان دریایی سپاه پذیرفت.سر انجام روز دوازدهم اسفند ماه همان سال،با نبرد ولفجر 8 در منطقه فاو عراق، به درجه رفیع شهادت نایل آمد.پیکر وی از آن سال در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران آرامیده است.

  

 

 

 
 
جمعه 29 خرداد 1394  12:41 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها