هیجان انگیزترین دیالوگ دوران مدرستونوبگویید

اول خودم شروع میکنم:

خیلی وقتهامیشدکه دبیرمون اشاره میکردبه شخصی ومیگفت توجوابه درس روبده که دوستان هم محبت می کردندآنقدراشاره هاروجابجامیکردن تامی رسیدبه من.خخخ

کلاس سوم دبستان  که بودم ..معلم داشت جدول ضرب پیشرفته بهمون  یاد میداد که رسید به  اینجا که 6 *100  گفت شش صدتا ؟؟ منم که احساس کردم بیشتر بقیه بلدم سریع گفتم (شونصدتا )معلممون خندش گرفت و گفت ششصدتا نه شونصدتا ..منم در سکوت معناداری فرو رفتم ......این خاطره رو هر وقت  یادم میاد خندم میگیره ...

آقا اجازست داخا خودکار رو پوست پرتغل میکردیم مینداختیم سمت بچه ها یا معلم خودکار رو میزدیم سرمون روغنی میشد و بعد کاغذ رو برمیداشتیم ذره بین رو سمت شلوار بچه ها میکردیم میسوخت وای یادش بخیر

یه دبیرزمین شناسی داشتیم آنقدرسخت گیربودکه می گفت هرکس درسروزرونخونده باشه همون اولش بگه که دردفترچه ایکه داشت برامون پااون منفی میزدبرعکس همون روزیکه درس نخونده بودم صدامی زندبیایندآقای اشرفی جهت درس پس دادن.

بذاریدببینم بقیه دانش آموزان نظرشون دراینموردچیه؟سوالی بودکه روزی دبیرزیست شناسیمون بعدازدست بلندکردنه بقیه هم کلاسیا ودست بلندنکردن بنده ازم پرسیدندویه صفرچهارگوش بدلیل یادنداشتن به سوال درسی گرفتم.