پوشاک از نیازهای اولیه و اساسی بشر محسوب میشود و بر اساس شرایط زمانی، سیاسی، اجتماعی، دینی، قومی و قبیله ای و عوامل متعدد دیگر همواره دستخوش تغییر قرار گرفته و در حال تحول است. بررسی تحول پوشاک نه تنها از نظر تاریخ و هنر قابل اهمیت است، بلکه از دید جامعه شناسی و فهم روانشناسی ملت ها نیز بسیار شایان دقت و توجه است.
پوشاک و سیر تحول آن در نظام اجتماعی ایران را می توان از جنبه های مختلفی بررسی کرد، از جمله:
1. توصیف شکل و ظاهر لباس ها در دوره های مختلف تاریخ و پیدایش یا بر افتادن سبکی خاص از پوشاک در میان اقوام و حکومت های گوناگون ایرانی.
2. تأثیر محیط در شکل دهی به ظاهر و جنس پوشاک، از قبیل محیط های کوهستانی یا جلگه ای، آب و هوای سرد و خشک یا گرم و مرطوب، که در جغرافیای ایران زیاد به چشم می خورند.
3. نقش طبقات اجماعی و به طبع مشاغل و وظایف وابسته به آن ها در شکل دهی به پوشاک، چنان که لباس جنگجویان، درباریان، روحانیان، و پیشه وران از شرایط خاص وضع طبقاتی آن ها تأثیر میگرفته است.
4. نقش مراسم سنتی و فرهنگی نظیر مناسک مذهبی، جشن ها و سوگواری ها در انتخاب نوع و شکل، و حتی رنگ پوشاک.
5. نقش داد و ستد های بین المللی خاصه در پی جنگ و ستیزها در اقتباس سبک های بیگانه پوشاک و یا صدور اسلوب بومی پوشاک به دیگران. در تاریخ پر کشمکش ایران، تأثیر این عامل کم نبوده است.
پیش از آنکه فرهنگ و تمدن آریایی در ایران زمین کنونی به دوران شکفتگی خود برسد، در هزاره سوم پیش از میلاد، در بخش جنوبی و جنوب غربی ایران که دامنه اش تا کرانه های دشت لوت و کویر مرکزی نیز میرسیده است، مردمی با فرهنگ و تمدن خاص زندگی میکردند که اینک آنان را "ایلامی" مینامند. از آماری که این مردم بر جای گذاشته اند، چنین بر می آید که به پیشرفت های بزرگی نائل آمده و شهری مانند "شوش" بنیاد نهاده اند که به علت کهنسالی، ماد شهرهای جهان به شمار می آید.
درباره جنس و چگونگی دوخت جامه این بانوان و جامه تندیسه های دیگری که از بزرگان و ملکه های ایلامی به دست آمده، عقاید گوناگون اظهار شده است. برخی با توجه به نقش و شیارهای پشم گونه ای که بر روی جامه ها دیده می شود آن ها را از جنس پوست و کسانی آن ها را از جنس دیگر ولی تقلید از پوست و گروهی آن را از برگ یا الیاف گیاهان می دانند.
مجسمه های گِلی و گِل پخته که در دوره های باستانی همراه با اجساد مردگان دفن می شدند ما را با کلاه ها و زیورها و جامه های زنانه بسیار متنوعی آشنا می شازند که می توانند از جمله مدارک مستند در این زمینه در هزاره های اول و دوم پیش از میلاد باشند.
بهترین و قابل استفاده ترین نمونه نقش جامه بانوان مادی، بر روی جعبه ای سیمین، که از گنجینه جیحون به دست آمده و در موزه بریتانیاست دیده می شود، و به طور کلی از این طرح ها و نقش ها پیداست که بانوان مادی جامه های بلند و چین دار با آستین های فراخ می پوشیده اند و زیورهای سیمین و زرین بر خود می بسته اند.
مادها و پارس ها چنان با هم قرابت و آمیختگی داشته اند که گاه تمایز بین آن ها مشکل می گردد. آنچه مسلم است لباس منسوب به مادها دوختی ساده تر داشته و از الگویی نسبتاً تنگ و چسبان پیروی می کرده. برعکس، لباس پارسیان، فراخ و گشاد، همراه با چین های فراوان بوده و ترکیبی مفصل تر داشته است.
دوران شاهنشاهي هخامنشيان که پس از مادها بر روي کار آمدند، آغاز شکفتن هنر و فرهنگ و شکوه تاريخ ايرانيان است. کشور گشاييها و قدرت و ثروت در اين روزگار باعث آن گرديد که ايرانيان به زندگاني بسيار مرفه و شکوهمند و پرتجمل دست يابند و جامه ها و پارچه ها و زيورهاي گرانبها و زيبا بر خود بپوشند.
در اين روزگار که تيره ها و مردمان گوناگون شاهنشاهي ايران هريک به فراخور سرزمين خويش جامه هاي قومي خود را مي پوشيدند، پارسيان نيز همچون ديگران از پوشاک ويژه تيره پارسي که در ميان ديگر جامه ها کاملاً مشخص و شناخته شده است استفاده مي کردند، اما در ميان خود پارسيان طبقات مختلف از : لشگري و کشوري، مرد و زن، همه يکسان جامه مي پوشيدند و اگر جامه هاي آنان با هم فرقي داشت، تنها از ديده جنس و رنگ پارچه و آرايشهاي آن بود، بدينسان که در طبقات ثروتمند از پارچه هاي لطيف تر و گرانبهاتر و پر آرايشتر و در طبقات کم چيز از پارچه هاي ساده تر و کم بهاتر استفاده مي کردند.
مردم پارس نيز همچون بسياري از مردمان روزگاران باستان، جامه هاي بلند و فراخ را مي پسنديدند و زنان و مردان پارسي چون از ديده شدن پوست و تن برهنه شان بسيار شرم داشتند و برخلاف يونانيان آن زمان، نمايش تن برهنه و بي پوشاک را کاري برخلاف شرم و آزرم و بس زشت و ناروا مي دانستند، کوشش داشتند، جامه اي بپوشند که بلند، فراخ و پرچين باشد تا گذشته از پوشيده بودن همه تن و بر، برجستگي هاي طبيعي اندامها نيز پيدا و نمايان نباشد.
پارسيان از زن و مرد، گذشته از زير پوشهاي سفيد رنگ پنبه اي، قبايي فراخ و شنلي شکل با دامن چين دار و بلند مي پوشيدند که از ديده دوخت و شکل جالبش در ميان جامه هاي مردمان روزگاران باستان، مانندي بر آن نمي توان يافت.
هر قباي پارسي از دو بخش که به هم دوخته مي شد، پديد مي آمد؛ بخش نخست بالاتنه جامه بود که تقريباً به شکل دايره بريده مي شد و نيمي از آن پشت و چين هاي زير آستين و نيمي ديگر پيش سينه را تشکيل مي داد.
بخش دوم دامن قبا بود که در کمرگاه به بخش اول مي پيوست و بسيار پرچين و فراخ بود و در جلو پاها، چين هاي آويخته فراواني داشت تا هنگام راه رفتن مانع گام برداشتن نباشد. قباها از ديده دامن بر دو گونه بود "يک چينه" و " دو چينه".
بانوان و مردان پارسي کمربند چرمي بر کمر مي بستند و کفشهاي آنان نيز از چرم بود و بندهايي داشت که در روي پا از درون هم گذشته کفش را محکم مي کرد.
در اين دوره کار بافندگي را بيشتر زنان انجام مي دادند و کار و مشغوليت بانوان ايراني، بافتن پارچه هاي گرانبها و سوزن کاري بود و حتي شهبانوها و شاهدخت ها نيز در دربار، بدين کار مي پرداختند.
پس از دوران بسيار کوتاه سلوکي که اندک تأثيري از فرهنگ يوناني يا فرهنگ آسيايصغير در فرهنگ و هنر ايران مشاهده مي گردد، دوران طولاني و برجسته اشکاني فرا مي رسد که مدت چهارصد و هفتاد سال شاهنشاهان اين سلسله استقلال و فرهنگ سرزمين ايران را در برابر بيگانگان نگه داشته، برگهاي زرين و افتخارآميزي بر تاريخ ايران افزودند. ولي جاي افسوس است که در دوره ساساني با انگيزه دشمني و اختلاف مذهبي که ميان خاندان اشکاني و ساسانيان وجود داشت، بسياري از آثار و مدارک تاريخي و هنري و مذهبي اين دوره درخشان در قلمرو حکومت ساسانيان نابود گرديده، از ميان رفت.
آثار کشف شده نشان مي دهد که اشکانيان و پارتها، از حيث فرهنگ و مظاهر ديگر تمدن مردمي بسيار غني بوده، زندگاني آنان در شکوه و تجمل و زيبايي دوستي دست کمي از دوران هخامنشي و ساساني نداشته است و از جمله تظاهرات اين تجمل دوستي، وضع پوشاک پارتها و اشکانيان است که چه مرد و چه زن جامه هاي بسيار زيبا و برازنده و باشکوه مي پوشيده اند و با زيورهاي گرانبها و ظريف که جنبه هنري آنها بسيار قوي مي باشد خود را مي آراسته اند.
جامه زنان ايراني در دوران اشکاني عبارت بوده است از: پيراهن آستين دار و بلند پرچين که دامن آن تا روي زمين کشيده مي شده است و کمربندي از روي آن در زير سينه مي بسته اند که اندکي از گشادي آن کاسته، چين هاي بيشتري ايجاد مي کرده است. از روي پيراهن بلند پيراهن ديگري مي پوشيدند که بلندي آن نسبت به پيراهن اول کمتر بوده و يقه اي باز و آستين داشت.
بستن سربندهاي گوناگون و استفاده از کلاه هاي مخروطي بلند و طبقه طبقه که تور يا چادري از بالاي آن آويخته مي شد بسيار معمول بود. بانوان پارچه اي را همچون شنل از روي دوشهاي خود مي آويختند و يا از آن مانند چادر استفاده مي کردند و گاه آن را به دور کمر مي بستند.
سربند زنان مانند سربند و شمله هاي زنان کرد و لر بسيار بزرگ بود. دور لچک و روي سربندها و کلاه ها را با نگين ها و سکه ها و آويزها و با علائم مذهبي همچون: هلال ماه و ستاره و پيکره و از اين گونه زيورها مي آراسته اند و گردن بندها و سينه ريزهاي فراوان و پر کار از گردن و سينه مي آويختند و النگو و گوشواره و انگشترهاي متعدد به خود مي بستند.
و اما دوره ساساني
تمدن و فرهنگ ملي ايران در دوره ساساني با برپاداشتن آيين ها و آداب و رسوم کهن ايراني دوباره تجديد حيات کرد و شيوه زندگاني مردم که پيشتر اندکي با رسوم بيگانگان درآميخته بود، کاملاً رنگ ايراني به خود گرفت. در اين دوران بسيار طولاني و مهم، وجود شاهنشاهان نيرومند و کشورگشا و پديد آمدن دربارهاي باشکوه و ثروتمند و روي کار آمدن طبقه دهگانان(فئودال) ايراني نژاد که در سرتاسر ايران زمين پراکنده بودند، زندگي پرتجمل و پرتفنني ايجاد کرد که اثرات تجملات در پوشاک مردان و زنان اين عهد که نمونه هايش بر روي آثار گوناگون بازمانده است به خوبي نمايان است.
پوشاک زن ايراني در اين زمان از تنوع بيشتري برخوردار است و چون آثار و نمونه هاي نسبتاً فراواني از آن روزگار از کنده کاري روي فلز و موزائيک و نقش برجسته و تنديسه و پارچه براي ما بازمانده استاز اينرو با دقت و اطمينان بيشتري پوشاک و زيورهاي بانوان را پي گيري کرده مورد پژوهش قرار داد.
گونه اي از جامه زنان اين عهد مانند دوران پيش، عبارتست از پيراهن بلند و فراخ با آستين هاي بلند و گاه کوتاه که با بستن بندي در زير سينه چين هاي فراواني ايجاد مي کرد. معمولاً بر انتهاي دامن اين پيراهن پارچه پُرچيني افزوده مي شد که آن را از پيراهن هاي ساده و بلند پارتي جدا مي ساخت. از روي پيراهن شالها يا روسري هايي بر دوش و روي بازوان خود مي انداختند که وقار و زيبايي بيشتري به پوشاک مي بخشيد و گاه از آن به صورت چادر نيز استفاده مي کردند. گاه از روي پيراهن بلند دامن مضاعفي با چين ها و زائده هاي شال مانند که به بالاي دامن دوخته شده بود مي پوشيدند و زائده ها را در خم بازوان خود مي انداختند تا دامن دوم را بالاتر از دامن پيراهن نگاه دارد. اينگونه دامن، پوشاک ويژه بانوان عهد ساساني است و از پارچه هاي نازک و بدن نما دوخته مي شد و از اينرو رنگ و نقش پارچه پيراهن از پشت آن نمايان بود.
تاریخچه پوشاک زنان ایران
گونه ديگر از پوشش بانوان پيراهني است با دامن چاک دار که بلندي آن تا ميانه ساق پا ميرسيده است و چاکها که حاشيه دوزي نيز مي شده دامن را در دور بدن به چندين ترک تقسيم مي کرده است . با اين دامن، شلواري که مانند شلوار مردانه است مي پوشيده اند و نمونه اينگونه پيراهن زنان را بر روي ظرفهاي سيمين ساساني ميتوان ديد.
در دوره ساساني پارچه بافي پيشرفت بسيار کرده بود و انواع پارچه ها و بافته هاي ابريشمي و پشمي و کتاني و پنبه اي با طرح ها و نقش ها و رنگهاي زيبا در مناطق مختلف کشور بافته مي شد که خواهان بسيار داشت و حتي بسياري از کشورهاي آن زمان که خود در بافندگي سابقه اي داشتند در بافت پارچه هاي خود از طرح هاي پارچه هاي ساساني تقليد و اقتباس مي کردند.
دوران صفوي
دوران صفوي در ايران پس از اسلام، از بسياري جهات و خصوصيات به دوران ساساني در ايران پيش از اسلام شباهت دارد، وحدت و مرکزيت يافتن سرزمين ايران در زمان اين سلسله و توجه به سنتها و آداب و رسوم و مذهب خاص ايراني و ظهور شاهان بزرگ و نيرومند، و آبادي و آباداني ايران زمين و تشکيل دربارهاي مجلل و پيشرفت رشتههاي گوناگون هنرهاي ايراني از ويژگيهاي اين دوران باشکوه است.
در زمره اين پيشرفتها و تحولات، از جمله توجه خاصي نيز به طرز پوشاک و بافتن پارچههاي زربفت گرانبها و پديد آوردن و پوشيدن زيورهاي گوناگون ميشده است که همگي از ذوق و سليقه ايرانيان اين عهد حکايت ميکنند.
از تاريخ آن زمان و از سفرنامههايي که جهانگردان اروپايي درباره مردم و سرزمين ايران در عهد صفوي نوشتهاند و از نقاشيها و مينياتورها و نمونه لباسها و پارچهها و زيورهايي که از اين روزگار براي ما بازمانده و خوشبختانه مقدار آنها نيز فراوان است، چنين پيداست که زنان عهد صفوي، جامههاي بس گرانبها و فاخر ميپوشيدهاند و پوشاک رويي آنان مانند جامه مردان، اغلب يک تکه بود يعني بالاتنه آن از دامن جدا دوخته نميشد و جز در چند مورد، چندان تفاوتي با جامه مردان نداشت.
قباي بانوان عهد صفوي در جلو از زير باز ميشد و بلندي آن تا مچ پا ميرسيد. آنان کمرشان را محکم نميبستند و آستينهاي قبايشان تنگ بود، آن چنان که به دست و بازو ميچسبيد و چينهاي فراوان و زيبايي در بالاي مچ دست ايجاد ميکرد.
اغلب زنان کلاه کوچکي به شکل برج يا عرقچينهاي زيبايي به سر مينهادند و لچکها و دستارهاي سفيدي را به طرزي جالب به سر ميبستند. کلاهها و عرقچينها معمولاً به وسيله بندي در زير گلو نگهداري ميشد و هر کسي بسته به شأن و ثروت خود کلاه و دستار را با پرها و جواهر و زيورها و مرواريد ميآراست و بر زيبايي آن ميافزود.
برخي از بانوان از زير کلاه، توري يا چارقد ابريشميني را بر روي سر انداخته، دنباله و گوشههاي آن را در پشت سر رها ميکردند و گيسوان فراوان و پرپشت خود را بافته روي شانه ميريختند.
شلوار بانوان همچون شلوار مردان از پارچههاي پنبهاي رنگين دوخته ميشد که به وسيله بند شلوار ابريشمين که از ليفه آن ميگذشت در دور کمر محکم ميشد و بلندي ساقههاي آن که اغلب از پارچههاي راه راه يا نقش(نوعي شماره دوزي) دوخته ميشد و داراي حاشيه زيبايي بود، تا مچ پا ميرسيد.
زنان از روي قبا در کمر، اغلب کمربندهاي سيمين و زرين مرصع و گاه شالهاي ابريشم و ترمه ميبستند و شاهزاده خانمها معمولاً دو خنجر جواهرنشان از چپ و راست در لاي شال کمر خود ميگذاشتند که قبضههاي مرصع آنها از پر شال خودنمايي ميکرد.
جوراب به معني امروزي در آن روزگار معمول نبود و فقط زمستانها يک گونه جوراب دوخته از پارچه پا ميکردند. اين گونه جورابها اغلب از پارچههاي زربفت با ساقههاي حاشيه دار کوتاه دوخته ميشد و دور ساق و نوک و روي پنجه پا با قلابدوزي و سيمدوزي آرايش مييافت. کفشها اغلب به شکل نعلين يا گاهي به تقليد از کفشهاي فرنگي به شکل "قونداره" بود که از ساغريهاي رنگين يا تيماج دوخته ميشد.
بانوان هنگام بيرون رفتن از خانه، چادر بسيار بزرگ سفيد يا بنفش رنگي بر سر ميکردند و فقط جلو صورت باز ميماند.
به طور کلي مردم اين دوران چه مرد و چه زن، علاقه فراواني به جامههاي رنگارنگ و گلدار و زربفت و ابريشمين نشان ميدادند و شال و کمر و دستار خود را حتماً از پارچههاي گلدار و زريهاي ظريف و گرانبها انتخاب ميکردند.
تاریخچه پوشاک زنان ایران
تاریخچه پوشاک زنان ایران
دوران زنديه
در دوران نادرشاه و جانشينان او تحول چشمگيري در پوشاک بانوان ايران پيش نيامد جز آنکه به علل اجتماعي از تجملات و تفننهايي که در دوران قبل در امر پوشاک وجود داشت کاسته شد و جامهها به سادگي گراييد.
در دوران زنديه پوشاک بانوان ايراني گرچه در جلال و شکوه به پاي دوران صفوي نميرسيد ولي آثار ظرافت به خوبي در آن نمايان بود.
از خصوصيات جامههاي اين دوره، کوتاه شدن دامن پيراهنها و قباها و در نتيجه نمايان شدن ساقهاي شلوار و پوشيدن پيراهن بدننما و رواج نوعي از خالق سنبوسه دار و کليجه آستين کوتاه بود.
پارچه پيراهنها اغلب از نخ و ابريشم ظريف انتخاب ميشد و برخلاف پيراهن زيرين مردان که يقهاش از پهلوي گردن باز و بسته ميشد، چاک پيراهن از جلو و وسط باز ميشد و در زير گلو با بند يا دگمه کوچکي، بسته مي شد.
شلوار بانوان چه گشاد و چه تنگ از پارچههاي راه راه و به طور مورب دوخته ميشد و لبه يا حاشيه دهانه آن را از پارچههاي به رنگهاي مختلف انتخاب ميکردند.
تاریخچه پوشاک زنان ایران
تاریخچه پوشاک زنان ایران
منبع: سایت نودهشتیا