0

ابراهیم (ع) در قرآن

 
masomezare4
masomezare4
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1390 
تعداد پست ها : 3091
محل سکونت : یزد

ابراهیم (ع) در قرآن

 

 

 

 

 

 

 

سوره انبیاء
51  : وَ لَقَــدْ اتَیْنــا اِبْـراهیـمَ رُشْـدَهُ مِــنْ قَبْــلُ وَ كُنّا بِــه عــالِمیـنَ

ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم و از ( شایستگى ) او آگاه بودیم.

 

« رُشْدَ » در اصــل به معنــى راه یــافتن به مقصــد است و در ایـن‏جـا ممكـن است اشاره به حقیقت توحید باشد كه ابراهیم از سنین كودكى از آن آگــاه شده بود و ممكـن است اشــاره بــه هــرگــونــه خیــر و صــلاح بــه معنى وسیــع كلمــه بــوده باشد.

تعبیــر بـــه « مِنْ قَبْلُ » اشــاره بــه قبل از موسى و هارون است .جمله « كُنّا بِه عالِمینَ » اشاره به شایستگى‏ هاى ابراهیم براى كسب این مواهب است ، درحقیقت خدا هیچ موهبتى را به كسى بدون دلیل نمى ‏دهد، این شایستگى ‏ها است كه آمادگى براى پذیرش مواهب الهى است ، هرچند مقام نبـوت یك مقــام مــوهبتــى است .


52 اِذْ قالَ لاَِبیهِ وَ قَوْمِه ماهذِهِ‏التَّماثیلُ‏الَّتى اَنْتُمْ‏لَهاعاكِفُونَ

آن هنگــام كــه به پــدرش (آزر) و قــوم او گفــت این مجسمــه‏هاى بـى ‏روحــى را كــــه شمــا همــواره پـــــرستش مى‏ كنیــــــد چیســـت ؟

« ابراهیم » با این تعبیر بت‏هایى را كه در نظر آن‏ها فوق العاده عظمت داشت شدیدا تحقیر كرد . اولاً : با تعبیر « ما هذِهِ » ( این‏ها چیست؟ ) ثانیا : با تعبیر به « تَماثیل » زیرا « تَماثیل » جمع « تِمْثال » به معنى عكس یا مجسمه بى‏روح است ( تاریخچه بت پرستى مى‏گوید : این مجسمه‏ها و عكس‏ها در آغاز جنبه یادبود پیامبران و علماء داشته ، ولى تــدریجــا صــورت قــداست به خــود گـرفته و معبود واقع شده است ) .

جمله « اَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ » با توجه به معنى « عُكُوف » كه به معنى ‏ملازمت توأم با احترام است نشان مى ‏دهد كه آن‏ها آن‏چنان دلبستگى به ‏این بت‏ها پیدا كرده ‏بودند و سر برآستانش مى‏ ساییدند و بر گردنشان مى ‏چرخیدند كه گویى همواره ملازم آن‏ها بودند . این گفتار ابراهیم در حقیقت استدلال روشنى است براى ابطال بت پرستى ، زیرا آن‏چه از بت‏ها مى‏ بینیم همین مجسمه و تمثال است ، بقیه تخیل است و توهم و پندار است ، كدام انسان عاقل به خود اجازه مى‏ دهد ، كه براى مشتى سنگ و چوب این همه عظمت و احترام و قدرت قائل باشد ؟ چرا انسانى كه خود اشرف مخلوقات است ، در برابر مصنوع خویش ، این چنین خضوع و كرنش كند و حل مشكلات خــود را از آن بخــواهد ؟

53 قـــالــُوا وَجَــــدْنــا ابــاءَنـــــا لَهــــا عــــابِـــدیـــنَ

گفتنـد : مـا پــدران خــود را دیـدیم كه آن‏ها را عبــادت مى‏كنند .

 54 قـالَ لَقَـدْ كُنْتُـمْ اَنْتُـمْ وَ ابــاؤُكُــمْ فــى ضَلالٍ مُبینٍ

گفت: مسلما شما و هم پدرانتاندرگمراهى آشكارى‏بوده‏اید.

كثـــــرت طــــرفــــداران و دوام یـــك فكــــر

از آن‏جا كه تنها سنت و روش نیاكان بودن هیچ مشكلى را حل نمى‏ كند و هیچ دلیلى نداریم كه نیاكان عاقل‏تر و عالم‏تر از نسل‏هاى بعد باشند ، بلكه غالبا قضیه به عكس است چون باگذشت زمان علم و دانش‏ها گسترده ‏تر مى‏شود ، ابراهیم بلافاصله به آن‏ها « پاسخ گفت : هـم شمـا و هـم پـدرانتـان بـه طـور قطـع در گمـراهـى آشكـــار بــــودید » . جالب این‏كه بت ‏پرستان در جواب ابراهیم ، هم روى كثرت نفرات تكیه كردند و هم طول زمان ، گفتند : « ما پدران خود را بر این آیین و رسم یافتیم » .ابــراهیــم هــم در هــر دو قسمــت بــه آن‏هــا پــاســخ گفــت ، كه هم شمــا و هـم پـــدرانتـــان ، همیشـــه در ضــــلال مبیـــن بــــــودیــد .

یعنى‏ انسان عاقل كه داراى استقلال فكرى است هرگز خود را پایبند این اوهام نمى ‏كند ، نه‏ كثرت طرفداران طرح و سنتى را دلیل اصالت آن مى ‏داند و نه دوام و ریشه دار بودن آن را .

55 قـالــُوا اَجِئْتَنـا بِـالْحَــقِّ اَمْ اَنْــتَ مِــنَ اللاّعِبیـنَ

گفتند: تو مطلب حقى براى ماآورده ‏اى یا شوخى‏ مى‏كنى ؟

زیـــرا آن‏هــا كه به پــرستش بت‏هــا عــادت كــرده بودند و آن را یك واقعیت قطعى مى ‏پنــداشتنــد، بــاور نمى ‏كــردنــد كســى جــدا بـــا بت پـــرستى مخــالفــت كند ، لــــــذا از روى تعجـــب ایــن ســؤال را از ابــراهیم كــردند .

56 قالَ ‏بَلْ ‏رَبُّكُمْ رَبُ‏ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ‏ الَّذى فَطَرَهُنَّ وَاَنَا عَلى ذلِكُمْ‏ مِنَ الشّاهِدینَ

گفت : ( كاملاً حق آورده ‏ام ) پروردگار شما همان پروردگارآسمان‏ها و زمین است كه آن‏هـا را ایجاد كرده و من از گواهان این مـوضـوع هستم .

ابراهیم با این گفتار قاطعش نشان داد آن كس شایسته پرستش است كه آفریدگار آن‏ها و زمین و همه موجودات است ، اما قطعات سنگ و چوب كه خود مخلوق ناچیزى هستند ، ارزش پرستش را ندارند ، مخصوصا با جمله « وَ اَنَا عَلى ذلِكُمْ مِنَ الشّاهِدینَ » اثبات كرد تنها من نیستم كه گواه بر این حقیقتم ، بلكه همه آگاهان و فهمیده‏ها همان‏ها كه رشته ‏هاى تقلید كــوركــورانــه را پــاره كـــرده‏اند گــواه بر ایـن حقیقتنـد .

57 وَ تَاللّهِ لاََكیدَنَّ اَصْنامَكُمْ بَعْدَ اَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرینَ

و بــه خــدا ســوگنـد نقشــه‏اى بـراى نابودى بت‏هایتان در غیاب شما طرح مى‏كنم .

ابـراهیم نقشــه نــابــودى بــت‏هــا را مى‏كشــد

« اَكیدَنَّ » از مــاده « كَیْــد » گــرفتــه شــده كه به معنى طرح پنهانى و چاره اندیشى مخفیانه ‏است. منظورش این بود كه به آن‏ها با صراحت بفهمــانــد ســرانجـام از یك فرصت استفــاده خــواهم كرد و آن‏هــا را در هم مى‏ شكنم .ابراهیم براى این‏كه ثابت كند این مسأله صد در صد جدى است و او بر سر عقیده خود تا همه‏ جا ایستاده است و نتایج و لوازم آن را هر چه باشد با جان و دل مى‏پذیرد ، اضافه كرد : « به خــدا سـوگند ، من نقشـه‏اى بــراى نـابـودى بت‏هاى شما به هنگامى كه خودتان حاضر نبــاشیـد و از ایــن‏جــا بیـــرون رویــد خـواهــم كشیــد » . در چند آیه بعد مى‏خوانیم بت پرستان به یاد این گفتار ابراهیم افتادند و گفتند : ما شنیـدیـم جـوانى سخن از تــوطئــه دربــاره بت‏ها مى‏گفت .

58 فَجَعَلَهُمْ جُذاذا اِلاّ كَبیرا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ اِلَیْهِ یَرْجِعُونَ

سرانجام(با استفاده از یك فرصت مناسب) همه آن‏ها، جز بت ‏بزرگشان را، قطعه‏ قطعه‏ كرد، تا به ســراغ او بیــاینــد ( و او حقــایق را بــازگــو كند ) .

به هر حال ابراهیم در یك روز كه بت‏خانه خلوت بود و هیچ‏كس از بت پرستان در آن‏جا حضــــور نـــداشـــت ، طــــرح خـــود را عملــى كـــرد . توضیح این‏كه : طبق نقل بعضى از مفسران بت پرستان در هر سال روز خاصى را براى بت‏ها عید مى ‏گرفتند ، غذاهایى در بتخانه حاضر كرده ، سپس دسته‏ جمعى به بیرون شهر حركت مى‏كردند و در پایـان روز بازمى‏ گشتنـد و به بت خانـه مى‏آمدنـد تا از آن غذاها كه به اعتقادشان تبرك یافته بود ، بخورند . به ابراهیم نیز پیشنهاد كردند او هم با آن‏ها برود ، ولى او به عذر بیمارى با آن‏ها نرفت .به هر حال او بى ‏آن كه از خطرات این كار بترسد و یا از طوفانى كه پشت سر این عمل به وجود مى ‏آید هراسى به دل راه دهد مردانه وارد میدان شد و با یك دنیا قهرمانى به جنگ این خدایان پوشالى رفت كه آن‏همه علاقمند متعصب و نادان داشتند ، به طورى كه قرآن مــى ‏گــویــد : « همــه آن‏هــا را قطعــه قطعــه كــــرد ، جــــز بــت بــــزرگــى كـــه داشتنــــد » .و هدفش این بود « شاید بت پرستان به سراغ او بیایند و او هم تمام گفتنى ‏ها را بگوید » .

بت‏پــرستى در اشكـال گوناگون

درست است كه ما از لفظ «بت پرستى» بیشتر متوجه بت‏هاى سنگى و چوبى مى‏شویم ، ولى از یك نظر بت و بت پرستى مفهوم وسیعى دارد كه هر نوع توجه به غیر خدا را ، در هر شكل و صورت شامل مى‏شود و طبق حدیث معـروف « هر چه انسـان را به خود مشغـول و از خدا دور سـازد بت او است »

 ( كُلُّمـا شَغَلَكَ عَنِ اللّهِ فَهُوَ صَنَمُكَ ) .

59 قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِالِهَتِنا اِنَّهُ لَمِنَ الظّالِمینَ

گفتنــد : هر كس با خدایان ما چنین كرده قطعا از ستمگران ‏است ( و باید كیفر ببیند ) .

سرانجام آن روز عید به پایان رسید و بت پرستان شادى كنان به شهر بازگشتند و یك‏سر به سراغ بت‏خانه آمدند ، تا هم عرض ارادتى به پیشگاه بتان كنند و هم از غذاهایى كه به‏زعم آن‏هــا در كنــار بت‏هـا بركت یـافتـه بــود بخـــورنـد . همین‏كه وارد بت‏خانه شدند با صحنه اى روبرو گشتند كه هوش از سرشان پرید، به ‏جاى آن بت‏خانه آباد با تلى ‏از بت‏هاى دست و پا شكسته و به ‏هم ریخته روبرو شدند. فریادشان بلند شد « صدازدند چه‏كسى این بلا را بر سرخدایان ما آورده ‏است » . مسلما هر كس بوده از ظالمان و ستمگران است . او هم به خدایان ما ستم كرده و هم به جامعه و جمعیت ما و هم به خودش . چراكه با این عمل خویشتن را در معرض نــابـودى قرار داده است .

60 قالُوا سَمِعْنا فَتًى یَذْكُرُهُمْ یُقالُ لَهُ اِبْراهیمُ

(گروهى)گفتند: شنیدیم ‏جوانى ‏از(مخالفت ‏با)بت‏هاسخن ‏مى‏گفت‏ كه ‏اورا ابراهیم ‏مى‏ گفتند.

درست است كه ابراهیم طبق بعضى از روایات در آن موقع كاملاً جوان بود و احتمالاً سنش از 16 سال تجاوز نمى‏ كرد و درست است كه تمام ویژگى ‏هاى « جوانمردان » : « شجاعت » و « شهامت » و « صراحت » و « قاطعیت » در وجودش جمع بود ، ولى مسلما منظور بت پرستان از این تعبیر چیزى جز تحقیر نبوده ، بگویند « ابراهیم » این كار را كرده ،

گفتند : جوانى كه به او ابراهیم مى ‏گفتند چنین مى‏ گفت ... یعنى فردى كاملاً گمنام و از نظر آنـــــان بــى‏شخصیــت .
اصولاً معمول این است هنگامى كه جنایتى در نقطه‏اى رخ مى‏دهد براى پیدا كردن شخصى كه آن كار را انجام داده ، به دنبال ارتباط‏هاى خصومت‏ آمیز مى‏ گردند و مسلما در آن محیــط كســى جــز ابــراهیـم آشكــارا با بت‏ها گــلاویز نبـوده است .

61 قـالــُوا فَـأْتـُوا بِــه عَلــى اَعْیُــنِ النّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ

( عده‏اى ) گفتند : او را در برابر چشم مردم بیاورید تا گواهى دهند .

62 قــالــُوا ءَاَنْــتَ فَعَلْـتَ هــذا بِــالِهَتِنــا یــا اِبْــراهیــمُ

( هنگامى ‏كه ابراهیم را حاضر كردند ) گفتند : تو این كار را باخدایان ما كرده‏اى ،اى‏ ابراهیم؟

جارچیان در اطراف شهر فریاد زدند كه هر كس از ماجراى خصومت ابراهیم و بدگویى او نسبت به بت‏ها آگاه است حاضر شود و به زودى هم آن‏ها كه از این موضوع آگاه بودند و هم سایر مردم اجتماع كردند تا ببینند سـرانجـام كـار این متهم ، بـه كجـا خـواهـد رسید . شور و ولوله عجیبى درمردم افتاده بود ، چراكه از نظر آن‏ها جنایتى بى ‏سابقه توسط یك جوان ماجراجو در شهر رخ داده بود كه بنیــان دینــى مـردم محیط را به لرزه درآورده بود .

سرانجام محكمه و دادگاه تشكیل شد و زعماى قوم در آن‏جــا جمــع بــودنـد ، بعضى مى ‏گـویند : خــود نمــرود نیـز بـر ایـن مـاجـرا نظـارت داشت . نخستیــن ســـؤالى كــه از ابــراهیــم كــردنــد ایــن بــود ، گفتنــد : تـویى كــه این كــار را بــا خـــدایـــان مــا كــــــرده‏اى ، اى ابـــــــراهیــم !

آن‏ها حتّى حاضر نبودند بگویند : تو خدایان ما را شكستهاى و قطعه قطعه كرده‏اى، بلكه تنهــا گفتنــد: تــو ایــن كــار را بـــا خـــدایــان مــا كـــردى ؟

63 قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبیرُهُمْ هذافَسْئَلُوهُمْ اِنْ‏كانُوا یَنْطِقُونَ

گفت : بلكه بزرگشان كرده بــاشد ، از آن‏هــا سـؤال كنیـد اگـر سخـن مى ‏گــوینـد .

ابراهیم آن‏چنان جوابى گفت كه آن‏ها را سخت در محاصره قرار داد ، محاصره‏اى كه قدرت بر نجات از آن نداشتند ابراهیم گفت : « بلكه این كار را این بت بزرگ آن‏ها كرده ، از آن‏ها سـؤال كنید اگـر سخـن مى‏ گویند » .

اصول جرم‏ شناسى مى‏ گوید : متهم كسى است كه آثــار جــرم را همــراه دارد ، در ایــن‏جــا آثــار جــرم در دست بت بزرگ است ( طبق روایت معــروفى ابــراهیم تبــر را به گردن بت بزرگ گذاشت ) . اصلاً چرا شما به سراغ من آمدید ؟ چرا خداى بزرگتان را متهم نمى كنید ؟ آیا احتمال نمى‏دهید او از دست خدایان كوچك خشمگین شده و یا آن‏ها را رقیب آینده خود فرض كـــرده و حســــاب همـــه را یــــك جــــا رسیـــده است ؟

از آن‏جا كه ظاهر این تعبیر به نظر مفسران با واقعیت تطبیق نمى‏داده و از آن‏جا كه ابراهیم پیامبر است و معصوم و هرگز دروغ نمى ‏گوید ، در تفسیر این جمله ، مطالب مختلفى گفته‏ اند آن‏چه از همه بهتر به نظر مى‏ رسد این است كه :

ابراهیم به طور قطع این عمل را به بت بزرگ نسبت داد ، ولى تمام قرائن شهادت مى‏ داد كه او قصد جدى از این سخن ندارد ، بلكه مى ‏خواسته است عقاید مسلم بت پرستان را كه خرافى و بى ‏اساس بوده است به رخ آن‏ها بكشد ، به آن‏ها بفهماند كه این سنگ و چوب‏هاى بى جان آن قدر بى عرضه‏اند كه حتى نمى ‏تواننـد یك جملـه سخن بگوینـد و از عبادت‏ كنندگانشان یارى بطلبند ، تا چه رسد كه بخواهند به حل مشكلات آن‏ها بپردازند .

نظیر این تعبیر در سخنان روزمره ما فراوان است كه براى ابطال گفتار طرف ، مسلمات او را بــه صــورت امــر یــا اخبــار و یا استفهام در برابرش مى‏گذاریم تا محكوم شود و این به هیچ وجه دروغ نیست ( دروغ آن است كــه قــرینــه‏اى همــراه نــداشتــه بــاشد ) .

64 فَــرَجَعــُوا اِلــى اَنْفُسِهِــمْ فَقــالــُوا اِنَّكُــمْ اَنْتُمُ الظّالِمُونَ

آن‏ها به وجدان خـود بـازگشتنـد و ( بــه خــود ) گفتنــد : حقــا كه شما ستمگــرید .

سخنان ابراهیم ، بت پرستان را تكان داد ، وجدان خفته آن‏ها را بیدار كرد و همچون طوفانى كه خاكسترهاى فراوان را از روى شعله ‏هاى آتش برگیرد و فروغ آن را آشكار سازد ، فطرت توحیدى آن‏هارااز پشت پرده‏هاى ‏تعصب و جهل و غرورآشكارساخت. در یك لحظه كوتاه و زودگذر از این خواب‏ عمیق و مرگزا بیدار شدند ، چنــان‏كــه قــرآن مى‏ گــوید : « آن‏هــا به وجــدان و فطــرتشان بازگشتند و به خود گفتنــد : حقا كه شمـــا ظـــالـم و ستمگـــریــد » . هم به خویشتن ظلم و ستم كردید و هم بر جامعه‏اى كه به آن تعلق دارید و هم به ساحت مقدس پروردگار بخشنده نعمت‏ها .و در واقع تمام مقصود ابراهیم از شكستن بت‏ها همین بود ، هدف شكستن فكر بت پرستى و روح بت پرستى بود ، وگرنه شكستن بت فایده‏اى ندارد، بت پرستان لجوج فورا بزرگ‏تر و بیشتر از آن را مى‏سازند و به ‏جاى آن مى‏نهند، همان‏گونه كه در تاریخ اقوام نــادان و جـاهل و متعصب ، این مسـأله ، نمونه‏ هاى فراوان دارد .

تا این‏جا ابــراهیم مــوفــق شــد یك مـرحلــه بسیار حساس و ظریف تبلیغ خود را كه بیدار ساختن وجدان‏هاى خفته است از طریق ایجــاد یك طــوفـان روانــى اجرا كند .

65 ثُمَّ نُكِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ یَنْطِقُونَ

سپس بـر سـرهـاشـان واژگــونـه شـدنـد (و حكم وجدان را به كلى فراموش كردند و گفتند:) تــو مــى ‏دانــى كــه ایــــن‏هــا سخــن نمـى‏ گــــوینــد .

(آنگاه حکم وجدانی که به سرشان وارد شده بود را فراموش کردند و می دانی که این گونه افراد اهل منطق نیستند)

ولــى افســوس كــه زنگــار جهــل و تعصـب و تقلیــد كــوركــورانه بیشتر از آن بود كه با نداى صیقل‏بخش این قهرمان توحید به كلـى زدوده شــود . افسوس كه این بیدارى روحانى و مقدس چندان به طول نیانجامید و در ضمیر آلوده و تاریكشان از طرف نیروهاى اهریمنى و جهل قیامى بر ضد این نور توحیدى صورت گرفت و همه چیز به جاى اول بازگشت ، چه تعبیر لطیفى قرآن مى‏كند «سپس آن‏ها بر سرهاشان واژگونه شدند » ( ثُمَّ نُكِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ ) . و براى این‏كه از طرف خدایان گنگ و بسته دهانشان عذرى بیاورند گفتند : « تو مى ‏دانى این‏ها هرگز سخن نمى ‏گویند » . این‏ها همیشه خاموشند و ابهت سكوت را نمى ‏شكنند و با این عذر پوشالى خــواستند ضعف و زبــونى و ذلــت بت‏ها را كتمــان كنند .

66 قالَ اَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا یَنْفَعُكُمْ شَیْئا وَ لا یَضُرُّكُمْ

( ابراهیم )گفت: آیا جز خدا چیزى ‏را مى‏پرستید كه نه كمتری ن‏سودى براى شما دارد و نه زیانى مى ‏رساند ( كه به سودشان چشم ‏دوخته ‏باشید یا از زیانشان ‏بترسید ) .

بـرهـان دندان شكن ابراهیم

این‏جا بود كه میدانى براى استدلال منطقى در برابر ابراهیم قهرمان گشوده شد تا شدیدترین حملات خود را متوجه آن‏ها كند و مغزهایشان را زیر رگبارى از سرزنش منطقى و بیدار كننده قرار دهد : « فریاد زد : آیا شما معبــودهاى غیــر خــدا را مى‏پرستید كه نه كمتــرین ســودى به حــال شمــا دارنــد و نه كوچك‏ترین ضررى » .

این خدایان پندارى كه نه قدرت بر سخن دارند ، نه شعور و دركى ، نه مى‏توانند از خود دفــاع كننــد و نـه مى‏تــوانند بنــدگــان را به حمایت خود بخوانند، اصلاً این‏ها چه ‏كارى ازشـــــان ســـــاختـــه است و بــــه چــــه درد مى ‏خــــورنــــد ؟

67 اُفٍّ لَكُـمْ وَ لِمـا تَعْبُـدُونَ مِـنْ دُونِ اللّـهِ اَفَـــلا تَعْقِلـُونَ

اف برشما و برآن‏چه غیر از خدا پرستش مى‏كنید، آیااندیشه نمى‏ كنید ( و عقل ندارید ) ؟

در حقیقت ابراهیم بسیار حساب شده برنامه خود را تعقیب كرد ، نخستین بار به هنگام دعوت آن‏ها به سوى توحید، صدا زد : این مجسمه‏ هاى بى‏ روح چیست كه شما مى‏ پرستید ؟ اگر مى‏ گویید سنت نیاكان شماست، هم شما و هم آن‏ها گمراه بودید . در دومین مرحله ، اقدام به یك برنامه عملى كرد ، تا نشان دهد این بت‏ها چنـان قدرتى ندارنـد كه هر كس نگـاه چپ به آنـان كند ، نابودش كنند ، مخصوصا با اخطار قبلى به سراغ بت‏ها رفـت و آن‏ها را به كلـى درهم شكست ، تا نشان دهد خیالاتى كه آن‏ها به هم بافته ‏اند همه بیهوده است .

در سومین مرحله در آن محاكمه تاریخى سخت آن‏ها را در بن بست قرار داد ، گاه به سراغ فطرتشان ‏رفت، زمانى به‏ سراغ عقلشان، گاه اندرزشان داد، گاه ‏سرزنش و توبیخ كرد.

خلاصه این معلم بزرگ الهى از هر درى وارد شد و آن‏چه در توان داشت به كار برد ، ولى مسلم قابلیت محل نیز شرط تأثیر است و این متأسفانه در آن قوم كمتر وجود داشت .
امّا بدون شك ، سخنــان و كــارهــاى ابــراهیــم بــه عنــوان یــك زمینــه توحیدى و حداقل به صورت علامت‏هاى استفهام در مغزهاى آن‏ها باقى ماند و مقــدمــه ‏اى شد بــراى بیــدارى و آگــــاهـى گستــــرده‏تـــر در آینـــده .راز تواریخ استفاده مى ‏شود كه گروهى هر چند از نظر تعداد اندك ولى از نظر ارزش بسیار ، به او ایمـان آوردند  و آمــادگـى نسبى بــراى گــروه دیگــرى فــراهم گشت .

68 قالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا الِهَتَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ فاعِلینَ
گفتند : او را بسوزانید و خدایان خود را یارى كنید ، اگر كارى از شما ساخته است .

سه شنبه 5 خرداد 1394  9:58 AM
تشکرات از این پست
09130670628
دسترسی سریع به انجمن ها