طاوس یمانی وقتی از امام سجاد(ع) علت ناراحتی ایشان را پرسید و نسب آن حضرت را یادآور شد، پاسخ شنید: وقتی در صور دمیده شد، دیگر از پدر و مادر نمیپرسند و جز عمل چیزی نمیپذیرند.
وارث: همزمان با فرارسیدن پنجم شعبان و سالروز ولادت سیدالساجدین امام زینالعابدین(ع) مناجاتی زیبا از این امام همام در مسجد الحرام برای عاشقان و دوستداران ساحت مقدس ایشان نقل میکنیم.
از طاووس یمانی نقل شده است که: من در مکه، امام سجاد (ع) را زیارت کردم، مدتها آرزو داشتم که شبی از نزدیک، حال مناجات آن حضرت را ببینم. این فرصت را مغتنم دانستم. پس از آنکه پاسی از شب گذشت، آنها که رفتنی بودند، رفتند تو جمعی هم در حول و حوش حرم خوابیدند.
من در گوشهای از مسجد در حالی که مراقب حال امام (ع) بودم به دعا و نماز ایستادم. شب مهتابی بود، دیدم امام وارد مطاع شد و به طواف بیت پرداخت و پس از آن به نماز ایستاد و پس از نماز دست به دعا و مناجات با خدا برداشت:
یا مَنْ یجِیبُ دُعَا الْمُضْطَرِّ فِی الظُّلَمِ/یا کاشِفَ الضُّرِّ وَ الْبَلْوَی مَعَ السَّقَمِ؛
ای خدایی که به داد دل بندگانت در دل شب میرسی، ای خدایی که غصه و اندوه از جان پریشان حالان میزدایی.
قَـدْ نـامَ وَفْـدُکَ حَوْلَ الْبَیتِ قـاطِبَةً/وَ أنـْتَ وَحْـدَکَ یـا قَـیومُ لَـمْ تَـنَمْ
خدایا؛ اینها که در اطراف خانهات خوابیدهاند، همه مهمانهای تو هستند و از راههای دور آمده و سر به آستانت نهادهاند. تنها تویی، ای حی قیوم که بیداری و هرگز به خواب نمیروی.
أدْعُـوکَ رَبِّ دُعـاءً قَـدْ أمَـرْتَ بِـهِ/فَارْحَمْ بُکائِی بِحَقِّ الْبَـیتِ وَ الْحَـرَمِ؛
خدایا؛ امر به دعا کردهای و من نیز امتثال امر کردهام. به گدایی در خانهات آمدهام به حق این بیت و این حرم به درماندگی من ترحم فرما.
إنْ کانَ عَـفْوُکَ لا یـرْجُوهُ ذُو سَـرَفٍ/فَـمَنْ یجُودُ عَـلَی الْعـاصِینَ بِـالْکَرَمِ؛
پروردگارا، اگر بنا بر این باشد که رحمت تو فقط شامل حال بندگان خوبت گردد، پس گنهکاران و فریب خوردگان به کجا بروند و از در خانه چه کسی عفو و رحمت بخواهند.
این قدر گفت و گریست تا صدا قطع شد. من نزدیکتر رفتم،دیدم پای دیوار کعبه بیهوش افتاده است. نشستم و سرش را به دامن گرفتم. از رقت به حالش اشک جاری شد و بر صورتش ریخت. چشم بازد کرد و فرمود:
مَنِ الَّذِی شَغَلَنِی عَنْ ذِکْرِ رَبِّی؛
که بود که از ذکر خدایم مشغولم کرد.
گفتم: من غلام شما طاووس یمانیام. مولایم! چرا اینقدر به خودتان رنج میدهید؟ شما که جدتان رسول خدا و علی مرتضی، مادرتان صدیقه کبری و پدرتان سیدالشهدا علیه السلام است، چرا این قدر ناراحتید؟ فرمود:
هَیهاتَ دَعْ عَنِّی حَدِیثَ جَدِّی وَ أبِی وَ اُمِّی؛
سخن از جد و پدر و مادر من به میان نیاور (مگر این آیه قرآن نیست که).
فَإذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أنْسابَ بَینَهُمْ یوْمَئِذٍ ...
وقتی که در صور دمیده شد دیگر از انساب و جد و پدر و مادر نمیپرسند و جز عمل چیزی نمیپذیرند.
إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ خَلَقَ الْجَنَّةَ لِمْنَ أطاعَهُ وَ لَوْ کانَ عَبْداً حَبَشِیاً وَ خَلَقَ النّارَ لِمَنْ عَصاهُ وَ لَوْ کانَ سَیداً قُرَشِیاً؛
خداوند عز و جل، بهشت را برای اطاعت کاران و جهنم را برای گنهکاران آفریده است.
باز سر به سجده نهاد و در حالی که میگریست، شنیدم که میفرمود:
عُبَیدُکَ بِفِناءِکَ فَقِیرُکَ بِفِناءِکَ سائِلُکَ بِفِناءِکَ
«خدایان! بنده کوچکت در خانهای آمده، سائل مسکینت، سر به آستانت نهاده است.»
و اما مصیبت امام سجاد (ع)
این حال عبادتش بود و آن هم مصیبتش که از خود حضرتش نقل شده که فرمود:
رَبَطُونا کَاْلاَغْنامِ؛
ما را (در شام) مانند گوسفندان به یک ریسمان بسته بودند.
و به مجلس شوم یزید وارد کردند. در حالی که یک سر ریسمان به بازوی من بود و سر دیگرش به بازوی عمهام زینب! بچهها که نمیتوانستند پا به پای بزرگترها بیایند و زمین میخوردند؛ با تازیانه بلندشان میکردند!