گفته بودند که می آیی، انجیل و تورات خبر داده بودند.
نوح وقتی کشتی می ساخت انتظار فرج می کشید، ابراهیم وقتی در نار بود انتظار فرج داشت.
رسول مهربانی «احمد» آمدنت را مژده داده بود.
تو شدی ستاره ی سهیل و ما حیران نگاه گرمت، تو شدی باران و ما کویر باریدن مهرت، تو شدی ماه و ما شب های تاریک تابیدنت.
قرن 21 که شد ما شدیم مردمان آخرالزمان و تو یگانه منجی بشریت.
صبح از خانه مسلمان بیرون می آییم و تو تا شب غصه ی ما را می خوری که آیا مسلمان برمی گردیم؟!
قضیه بر عکس شده است، ما شده ایم یوسف، یوسف های دربند هوا و هوس هایمان و تو یعقوب وار از فراقمان اشک ریختی و دریغ از بوی پیراهن یوسف!!!
سالها در سجده و أمن یجیب های پر التهابت باریدی شاید به حرمت دعایت ما آدم شویم، اما تا خواست دعایت اثر کند ما دوباره اسیر شدیم، اسیر نفسمان!
گفته بودند که می آیی پس از غیبت، نگفتند که هستی، چرا که از نفس توست که زمین نفس می کشد، کوهها استوارند، باران می بارد. و از دعای توست که هنوز صبح از خواب بیدار می شویم و از نگاه توست که هنوز زنده ایم.
تو هیچ گاه غایب نبوده ای از همان ابتدا بوده ای، مائیم که غایبیم، غافلیم، جاهلیم!!!
زندگی می کنیم بی تو، نفس می کشیم بی تو. حضورت را در زندگیمان کمرنگ کرده ایم. غربت را درک نکرده ایم و گر نه گل نرگس؛ تا به حال آمده بودی.
خدا کند امسال صبح ظهورت باشد، خورشید وجودت بر همه ی عالم بتابد و ما آدم برفی ها در گرمای وجودت آب شویم.
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست) /عنکبوت20