چند سالي است کشور ما از کمي بارندگي رنج مي برد و مدام با کم آبي ناشي از آن دست و پنجه نرم مي کند. اين در حالي است که برخي از مناطق دنيا مانند اروپا شاهد بارشهاي چشمگير برف و باران هاي موسمي اند.
اين تفاوت وضعيت، سوالي را در ذهن قشر عظيمي از مردم ايجاد کرده است که اگر نزول رحمت الهي بسته به ايمان و عمل مردم است پس چرا از کشور ما دامن کشيده و بر سرزمين کفر نازل مي شود؟
چند مقدمه
در پاسخ به اين سوال ذکر چند مقدمه لازم است:
1. بايد اعتراف کرد که دستيابي به پاسخ سوالاتي از اين جنس که «چرا خدا چنين کرد؟» يا «چرا خدا چنين مي کند؟» کار آساني نيست. زيرا در پس کارهاي خدا علل و حکمتهاي فراواني نهفته که دست ما از اکثر آنها کوتاه است. مگر آنکه خود ذات مقدسش به نحوي به ما بفهماند که داستان از چه قرار است. جريانهايي که بين خضر و موسي عليهماالسلام رخ داد (71-82/کهف) نمونه خوبي براي اين سخن ماست.
2. نهايت کاري که از ما بر مي آيد تحليل و علت يابي کارهاي خدا با آنچه که از راه کتاب و عترت عليهم السلام به ما رسيده است؛ بيش از اين هم مقدور ما نيست مگر با اتصال به عالم غيب و علم لدني.
3. عالم خلقت با قوانيني اداره مي شود به نام سنت هاي الهي. اين سنت ها متعدد بوده و هر کنش و واکنشي در عالم تحت تاثير يکي از اين سنن يا قوانين الهي صورت مي پذيرد. نقل و تبيين سنت هاي الهي نيازمند مجالي ديگر است؛ اما در اين مقاله به برخي از آنها که مورد بحث است اشاره خواهد شد.
يک سنت قطعي الهي
يکي از قوانين الهي که در عالم حاکم است و از آياتي نظير 96/اعراف به دست مي آيد. آيه مي فرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» و اگر اهل شهرها و آبادىها ايمان مىآوردند و پرهيزكارى پيشه مىكردند، يقيناً [درهاىِ] بركاتى از آسمان و زمين را بر آنان مىگشوديم.
قرآن کجا فرمود اگر مردم اهل ايمان و تقوا نشدند ما باران و برف نازل مي کنيم؟ صرف باد و باران و برف که رحمت نيست. وقتي اينها رحمتند و نشانه لطف خدايند که نتيجه و برآيندي مفيد براي آن شهر و ديار داشته باشد اما اگر غير از اين شد عده اي را کشت و اماکن و زمينهايي را نابود کرد، زير ساختها را تخريب کرد و ... آيا باز هم مي شود نام رحمت و برکت را روي آن گمارد؟
پس بر اساس اين قانون اگر مردم منطقه اي اهل ايمان و رعايت دستورات الهي شدند خداوند آنها را از باران و برف مناسب و به موقع بهره مند خواهد کرد. در نتيجه چشمه ها جوشان، نهرها خروشان، زمين و باغها سرسبز و کشاورزي شان پررونق خواهد شد. اما اگر خلاف اين قانون عمل کنند؛ دست به بي ديني و بي ايماني بزنند مسلما نتيجه اي به عکس خواهند گرفت.
سوال برخاسته از اين سنت
حال که چنين است پس چرا در مثل اروپا که مهد بي ايماني و فسق و فجور و فحشاء است اين قانون اجرا نمي شود؟ چرا آنها دچار خشکسالي و بي آبي و مانند آن نمي شوند؟
دو سوال تأمل برانگيز قبل از جواب
1. آيا واقعا آنچه بر آنها نازل مي شود رحمت است و مايه برکت؟!
قرآن فرمود اگر مردم اهل ايمان و تقوا باشند ما درهاي رحمت و برکت زميني و آسماني خود را به روي آنها مي گشاييم. و اين يعني برف و باراني که به موقع و به مقدار مناسب ببارد تا در نهايت آنچه باريد به سود مردم آن سامان باشد؛ اما اگر اين شرايط را نداشت به موقع نبودن، کمتر يا بسيار بيشتر از ميزان لازم بودن؛ آيا باز هم مي شود رحمت و برکت؟! قرآن کجا فرمود اگر مردم اهل ايمان و تقوا نشدند ما باران و برف نازل مي کنيم؟ صرف باد و باران و برف که رحمت نيست. وقتي اينها رحمتند و نشانه لطف خدايند که نتيجه و برآيندي مفيد براي آن شهر و ديار داشته باشد اما اگر غير از اين شد عده اي را کشت و اماکن و زمينهايي را نابود کرد، زير ساختها را تخريب کرد و ... آيا باز هم مي شود نام رحمت و برکت را روي آن گمارد؟
اگر محاسبات دقيق اقتصادي در فلان کشور ثابت کند که برف و باران امسال ضرري که به کشور وارد کرد در نهايت بيش از سودي بود که عايد ما ساخت. آيا باز هم مي شود نام رحمت و برکت الهي را بر آن نهاد؟
خلاصه اينکه نمي توان هر بارشي را رحمت و موجب برکت دانست.
2. آيا واقعا تمام و يا اکثريت مردم اروپا مردماني کافر و لاابالي هستند؟!
آنچه از آن اصل قرآني به دست مي آيد اين است که اين حکم در مورد اکثريت يک جامعه است زيرا فرمود: «أَهْلَ الْقُرى» پس اگر همه يا اکثريت مردم اهل ايمان و تقوا بودند درهاي برکت گشوده مي شود. در مقابل اگر همه يا اکثريت مردم اهل بي ايماني و فسق و فجور بودند درهاي برکت بسته خواهد شد.(ر.ک.الميزان 8/254)
قرآن فرمود اگر مردم اهل ايمان و تقوا باشند ما درهاي رحمت و برکت زميني و آسماني خود را به روي آنها مي گشاييم. و اين يعني برف و باراني که به موقع و به مقدار مناسب ببارد تا در نهايت آنچه باريد به سود مردم آن سامان باشد؛ اما اگر اين شرايط را نداشت به موقع نبودن، کمتر يا بسيار بيشتر از ميزان لازم بود؛ آيا باز هم مي شود رحمت و برکت؟!
با توجه به اين نکته که آيا واقعا «اکثر» مردم اروپا از خدا بي خبرند و مدام مشغول فسق و فجور و فحشا هستند؟
بايد دانست که اگر مردم منطقه اي با تکنولوژي قديم و جديد از اسلام دور نگه داشته شوند اما به واقع منکر و معاند با اسلام نباشند به طوري که اگر اسلام ناب توانست از ديوارهاي بتني و سر به فلک کشيده تبليغات مدرن هيات حاکمه گذشته و خود را به ايشان عرضه کند اينها با جان و دل پذيراي آن باشند چنين افرادي مستضعف ديني خواهند بود (98/نساء) که خدا نسبت به آنها غفور و رحيم است.(99/نساء)
از کجا معلوم که اکثريت جامعه اروپايي امروز از اين سنخ نباشند؟ شاهد بر اين گمانه موج اسلام گرايي و توجه به قرآن است که امروز در غرب شاهد آنيم.
خلاصه اينکه نسبت دادن کفر به معناي عناد با خدا و خداپرستي و غرق در فسق و فجور بودن به اکثر مردم اروپا کار آساني نيست.
توجه: منظور ما از طرح اين سوالات ناديده گرفتن اخبار و گزارشات نابهنجار غرب و غربيان نيست. ما نمي خواهيم مردم آنجا را در دينداري و خداشناسي يک سر و گردن بالاتر از مسلمانان کشور خودمان معرفي کنيم. هدف ما واکاوي دقيق سوال و بالا بردن دقت نظر خوانندگان عزيز است.
سوال اصلي و پاسخ آن
پس از دقت و تفکر در دو سوال بالا اکنون به همان سوال اول اين مقاله بازگشته و با حفظ فرضياتش به پاسخ آن مي پردازيم.
سوال: اگر نزول رحمت الهي بسته به ايمان و تقواي مردم است پس چرا اروپا که مهد فسق و فجور و کانون عناد با خدا و خداپرستي است دچار کم آبي و خشکسالي نمي شود؟
جواب: اگر به واقع اين دو شرط وجود داشته باشد:
1. اکثر مردم اروپا دشمن و منکر خدا و خداپرستي بوده و مدام در فساد غوطه ور باشند.
2. برآيند سود و زيان بارندگي ها براي آنان خير باشد و برکت.
شايد نتوان کسي را پيدا کرد که در طول عمر خود يک يا چند کار خوب و عمل شايسته انجام نداده باشد. بي دين ترين افراد هم بالاخره چند کمک به مردم يا چيزي از اين قبيل در نامه عملشان ثبت است. خداوند در مورد اين عده که بر اثر عقايد و باورهاي باطل عاقبتي بر باد رفته دارند مي فرمايد ما پاداش آن چند کار خوب اينها را در همين دنيا مي دهيم تا در قيامت چيزي از دستگاه عدل ما طلبکار نباشند.
آنگاه مي گوييم پاسخ اين سوال را خداوند متعال در قرآن کريم به وضوح در سه بند بيان کرده است:
اول: رحمت دانستن اين بارشها، پنداري بيش نيست:
«أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ * نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ » (55-56/مومنون)
معناى آيه اين است: آيا اينان گمان مىكنند كه اگر در مدت مهلت، مال و فرزندان [و يا هر نعمتي که] به ايشان داديم، از اين جهت بوده كه دوستشان داشتهايم و يا نزد ما احترام داشتند لذا خواستهايم خيرشان را زودتر به ايشان برسانيم؟ نه؛ بلكه مطلب عكس اين است، ولى آنان حقيقت امر را درك نمىكنند، زيرا حقيقت امر اين است كه ما ايشان را «املاء» و «استدراج» كردهايم، يعنى اگر مال و فرزند و نعمتهاي بيشتر به ايشان مىدهيم، مىخواهيم در طغيان بيشترى فرو روند. و اين همان مضمونى است كه خداى تعالى در آيات 182و 183 سوره مبارکه اعراف آورده و مىفرمايد: «وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ* وَ أُمْلىِ لَهُمْ إِنَّ كَيْدِى مَتِين»؛ و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جايى كه نمىدانند [به ورطه سقوط و هلاكت مىكشانيم تا عاقبت به عذاب دنيا و آخرت دچار شوند.] و به آنان مهلت مىدهيم [زيرا از سيطره قدرت ما بيرون رفتنى نيستند] يقيناً تدبير و نقشه من استوار است. (الميزان15/53)
دوم: اين نعمتهاي ظاهري که ما به کفار مي دهيم در حکم تصفيه حساب با آنها در همين دنياست:
«مَن كاَنَ يُرِيدُ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتهََا نُوَفِّ إِلَيهِْمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَ هُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ * أُوْلَئكَ الَّذِينَ لَيْسَ لهَُمْ فىِ الاَْخِرَةِ إِلَّا النَّارُ » (15-16/هود عليه السلام)؛ كسانى كه زندگى دنيا و زيور و زينتش را بخواهند، ثمره تلاششان را به طور كامل در [همين] دنيا به آنان مىدهيم و چيزى از آن كاسته نخواهد شد. اما اينان كسانى هستند كه در آخرت، سهمى جز آتش برايشان نيست.
بايد دانست که اگر مردم منطقه اي با تکنولوژي قديم و جديد از اسلام دور نگه داشته شوند اما به واقع منکر و معاند با اسلام نباشند به طوري که اگر اسلام ناب توانست از ديوارهاي بتني و سر به فلک کشيده تبليغات مدرن هيات حاکمه گذشته و خود را به ايشان عرضه کند اينها با جان و دل پذيراي آن باشند چنين افرادي مستضعف ديني خواهند بود (98/نساء) که خدا نسبت به آنها غفور و رحيم است.(99/نساء)
شايد نتوان کسي را پيدا کرد که در طول عمر خود يک يا چند کار خوب و عمل شايسته انجام نداده باشد. بي دين ترين افراد هم بالاخره چند کمک به مردم يا چيزي از اين قبيل در نامه عملشان ثبت است. خداوند در مورد اين عده که بر اثر عقايد و باورهاي باطل عاقبتي بر باد رفته دارند مي فرمايد ما پاداش آن چند کار خوب اينها را در همين دنيا مي دهيم تا در قيامت چيزي از دستگاه عدل ما طلبکار نباشند.
سوم: اين به ظاهر نعمتهايي که ما به آنها مي دهيم، رحمت نيست؛ بلکه در حقيقت عذاب دنيايي آنهاست:
«وَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ»(85/توبه)؛ اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نياورد [اينها براى آنان خوشبختى نيست] خدا فقط مىخواهد آنان را در دنيا به اموال و فرزندانشان عذاب كند، و در حالى كه كافرند جانشان درآيد.
گاهي عذابي سهمگين در چشم دنيا بين ما نعمت جلوه کرده و باعث اشتباه ما مي شود. شايد هم تقصيري نداشته باشيم؛ زيرا با عذاب نعمت گونه بيگانه ايم از اين رو اکثر ماها در تشخيص اين گونه عذابها دچار خطاي ديد شده و آن را نعمت و رحمتي براي خود يا ديگران مي پنداريم.
خداوند متعال در اين آيه در صدد رفع آن خطاي ديد انسانهاست لذا مي فرمايد: اين رونق اقتصادي و نيروي انساني بي دين ها شما را به شگفت وا ندارد و براي شما سوال برانگيز نباشد؛ زيرا در واقع ما داريم آنها را از دو راه اقتصادى و انسانى عذاب مي کنيم.
اينها که اعتقادي به آخرت و حساب و کتاب آنجا ندارند لذا تمام همت و علاقه شان را صرف همين دو بخش مي کنند و زماني هم که لحظه جدايي ايشان با محبوب هايشان فرا مي رسد دردشان شروع و ناله شان به هوا بلند مي شود. خواه اين جدايي در مقاطعي از همين دنيا و از سوي مال و فرزند باشد خواه هنگام مرگ و از سوي خود همين شخص باشد.
بر اين اساس هر چقدر رونق اقتصادي و نيروي انساني اين افراد بيشتر باشد دلبستگي اينها نيز بيشتر مي شود. هم غم و غصه حفظشان افزون مي گردد و هم رنج جدائيشان دردناک تر مي شود.
اين سه بند پاسخهاي قرآني بودند به آن سوال با فرضياتي که به همراه داشت.