0

وقتی هنر عشق و هنر ترسیم در هم تنیده می‌شوند + تصاویر

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وقتی هنر عشق و هنر ترسیم در هم تنیده می‌شوند + تصاویر

وقتی هنر عشق و هنر ترسیم در هم تنیده می‌شوند + تصاویر


شهید هنرمند قربانعلی فرخ‌نیا از شهدای استان زنجان است که آثار هنری ارزشمندی را از خود به جای نهاده است.
وقتی هنر عشق و هنر ترسیم در هم تنیده می‌شوند + تصاویر

خبرگزاری دفاع مقدس: شهید هنرمند قربانعلی فرخ نیا متولد 1342 بود که در 20 اسفند 63 به شهادت رسید. در تظاهرات و راهپیمایی هایی که بر علیه شاه خائن بود شرکت می کرد و در پخش اعلامیه ها نقش مهمی داشت. چون هنر نقاشی را خوب می دانست عکس امام خمینی را می کشید و پخش می کرد. شهید قربانعلی فرخ نیا در عملیات های آزادسازی بستان، بیت المقدس، فتح المبین، شکست حصر آبادان، خیبر و بدر شرکت کرده و پیکر مطهر او در شرق دجله به جای ماند.

تعدادی از آثار هنری خلق شده توسط شهید:

بخشی از وصیت نامه شهید قربانعلی فرخ نیا

بنام او که زندگی و هستی و مرگم دست اوست. بنام او که بی عشق او زندگی کردن معنی ندارد. بنام او که به راهش آمدم و جان ناقابلم را در راه او فدا می کنم. بنام او که به ما منت گذاشت و ما را در این سرزمین، وارثین زمین گردانید و به نام او که در طول تاریخ هابیلها و حسین ها در راهش جان دادند.

وصیتم را می نویسم زیرا می دانم که اگر پاک باشم و در قلبم مهر او باشد از این دنیای تنگ و تاریک و پر از معصیت نجات خواهم یافت و در این عملیات بزرگ به سوی او بازگشت خواهم کرد.

ای برادران! پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مکتبمان نرسد و همیشه پشت سر ولایت فقیه حرکت کنید تا خداوند بر ما عنایت کند.

و ای برادران! هیچ گاه یأس به خودتان راه ندهید و همیشه قاطع و کوبنده در صفحه پیکار حق علیه باطل شرکت کنید و مواظب باشید که اگر یک کمی در راهتان و در پیشبرد انقلابمان سستی کنیم خدای ناکرده خداوند نعمتش را از ما کوتاه می کند و آن موقع است که باز علی ها کنار می روند و در کنج خانه ها خانه نشین می شوند و خدایی ناکرده باز فاجعه ی دردناک کربلا تکرار می شود.

برادران! یک لحظه فکر کنید ببینید که این انقلاب در چه برهه ای قرار گرفته، تمام دنیا ما را محاصره کرده اند و گویی کربلای دیگری به وجود آمده است کربلایی به وسعت همه دنیا و هر روز شهیدی را از ما می گیرند و هر روز سرداری را  به خاک و خون می کشند ولی اینها نمی دانند که پرچم نهضتی که دست سردارمان است هرگز بر زمین نخواهد افتاد.

اینها منطق شهادت را نمی دانند. در منطق شهادت خون وجود دارد و همیشه خون بر شمشیر پیروز است. این را تاریخ نشان داده است. این را هابیل ها به اثبات رسانده اند. و این را حسین ها و یارانش در کربلا با خونشان نشان داده اند که خون بر شمشیر پیروز است.

و ما باید مواظب باشیم که در کدام جبهه قرار داریم. جبهه کفر یا نور. یک لحظه غفلت نکنیم. ما که بر مصیبت دردناک حسین (ع) گریه می کنیم و می گوییم ای کاش ما هم با حسین بودیم و با آن کشته می شدیم، آیا امروز حسین زمان مان را نمی بینیم؟ یا در خواب فرو رفته ایم؟

خداوند این امام و پیر مجاهد را بر ما ارزانی کرده و ما باید قدر این رهبر را بدانیم. قدر این انقلاب را بدانیم و اگر ندانیم کفران نعمت کرده ایم و آن موقع است که خدا ما را به عذاب الهی دچار می کند و نسل ها می آیند ما را نفرین می کنند.

خودسازی و جهاد با نفس فراموش نشود. اگر ما خودمان را ساختیم و مبارزه با نفسمان کردیم آن موقع دیگر انقلاب ما بیمه شده است و شکست ندارد و می رود که تمام مظلومان روی زمین را آزاد کند و سعی کنید که خودتان را بیشتر به دنیا نچسبانید و به دنیا دل نبندید زیرا که تمام مفسده های روی زمین از حب دنیا است.

و اما تو ای مادر مهربانم

چون کوه استوار باش و چون زینب کبری کوله بار مصیبت را به دوش بکش و رسالت شهیدان را به گوش همه برسان و قاطعانه نگذار که خون شهیدان اسلام پایمال شود. مادر عزیز می دانی که من چقدر تو را دوست داشتم و می دانم که برایم چقدر زحمت کشیده اید و این را بهتر درک می کنم که مادر عزیز، آن لقمه های پاک و حلال شما بود که مرا به این راه کشانید و ببینید که این راه چه راهی است که حسین در این راه از تمام زندگی و فرزند و خودش برید و راهی بود که اکبر ها و قاسم ها به این راه رفته اند. پس مادر عزیز، خرسند باش و لبخند بزن و خیال کن که عروسی پسرت است. زیرا من در این دنیا شیرین تر از این چیزی نچشیده بودم و مرگ برایم کام شیرینی است.

و خودت شاهدی که شبی که می خواستم به جبهه بیایم حرف آخرم را که حرف درونی ام بود گفتم که می روم تا با عروس زیبای شهادت ازدواج کنم و می بینی که به آرزوی دیرینه خود رسیدم. پس خانه مان را چراغانی کن و در پیش دوست و دشمن لبخند بزن و استوار باش تا الگو برای دوستان باشی و یأس در دل دشمنان اسلام افکنی. پیش مردم گریه نکنید که آخر گریه برای چه است؟

دیگر سخنی ندارم و در آخر می خواهم که راهمان را ادامه دهید و نگذارید غرّش مسلسل هایمان خاموش شود و همیشه با غرّش مسلسل هایتان لرزه بر جان اهریمنان افکنید که آنها بدانند که مستضعفین بیدارند و زندگی را برای استعمارگران تاریک می کنند.

حاضرم در راه دین از تن جدا گردد سرم

من بمیرم باک نیست اما بماند رهبرم

 

دوشنبه 31 فروردین 1394  1:35 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها