مشکلات آخر سال کارمند
وقتی که بهمن میره اسفند میاد
هی نفس مرد خونه بند میاد
یادش میاد که ماه آخرینه
اسفند بره بهار به جاش میشینه
باید باشه فکر خونه تکونی
با زحمتش پیر بشه تو جوونی
عیالشم هی می گیره بهونه
جنسای نو میخواد برای خونه
یادش میاد چند روز دیگه عیده
با یاد اون رنگ رخش پریده
یادش میاد رخت و لباس خریدن
توی بازار به هر طرف دویدن
یادش میاد قیمت نقل و آجیل
قیمت پرتقال وسیب و ازگیل
یادش میاد پولای تا نخورده
به اسم عیدی به همه سپرده
با اینهمه خرجی که آقا داره
عیدی دولتش ششصد هزاره
ششصد هزار کجارو پر میکنه
جاده ی زندگی رو سر می کنه
جاده سره با سر زمین میخوره
امیدشو از زندگی میبره
اسماعیل تقوایی