مجموعهی اشعار برای مشاعره با حرف "خ"
خادم درگه پیرم كه ز دلجویی خود
غافل از خویش نمود وزبر وزیرم كرد
خار ار چه جان بكاهد گل عذر آن بخواهد
سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی
خال سرسبز تو خوش دانه عیشیست ولی
بر كنار چمنش وه كه چه دامی داری
پاسخ به:مجموعهی اشعار برای مشاعره با حرف "خ"
خدا تو را و مرا از بلا نگه دارد تو را از درد و مرا از دوا نگه دارد
خیالم در دل و دل در خم زلف پریشان در پریشان در پریشان
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
------------------------------------------
خوش آن زمان که یکی بود خانه ی من و تو
نبوده راه جدایی بود میانه ی من و تو
مدیر تالار گفتگوی آزاد
خود سوز باش و انجمن افروز در جهان
چون شمع به هر جمع گذشتن ز جان خوش است
-------------------------------------
خون می چکد ز دیده در این کنج صبوری
این صبر که من می کنم افشردن جان است