صبر در اشعار پارسی
زين پيش صبر بود دلم را قرار نيز يا رب كجا شد آن همه صبر و قرار من
مرد مصاف در همه جا يافت ميشود در هيچ عرصه مرد تحمّل نديدهام
صبر بر جور فلك كن تا برآئي رو سفيد دانه چون در آسيا افتد تحمّل بايدش
صائب تبریزی
پاسخ به:صبر در اشعار پارسی
صبر بسيار به بايد پدر پير فلك را تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد
از آه دردناكي سازم خبر دلت را روزي كه كوه صبرم بر باد رفته باشد
به موئي بسته صبرم نغمه تار است پنداري دلم از هيچ ميرنجد دل يار است پنداري
ملك قمي