چرا خداوند این همه خود را میستاید؟
در آیات متعدد قرآن کریم شاهدیم که خداوند متعال از خود تعریف کرده و خودش را می ستاید این امر به چه دلیل است؟ لطفا توضیح دهید.
پاسخ :
لازم است به دو نکته اشاره شود تا افق مناسب برای پاسخ ایجاد گردد:
1. مفهوم ستایش: در تعریف «ستایش» گفتهاند: ستایش آن است که در برابر کار یا صفت نیک اختیاری باشد، یعنی هنگامی که کسی آگاهانه و از روی اراده و اختیار، کار خوبی را انجام دهد و یا صفتی را برای خود برگزیند که سرچشمه اعمال نیک اختیاری است، ما او را حمد و ستایش میخوانیم[1] و هیچ آفریدهای نیست مگر آنکه به احسان خدا نیکو و به زیبایی او زیباست و همه، فعل اختیاری اویند و هرچه آفریده با علم و اختیار خود آفریده است، در نتیجه هیچ موجودی نیست مگر آنکه فعل اختیاری او میباشد، فعلی که جمیل و حسن است، پس از آنجا که خداوند، هم در اسمهایش و هم در افعالش زیبا و جمیل است، لذا سزاوار ستایش است،[2] و ستایش خداوند، خود نوعی کمال برای ستایش کننده است. البته به شرط اینکه «بنده» هم در عمل، هر نعمتی را در جای خودش صرف کند و با زبان نیز اعتراف کند که همه نعمتها از آن اوست. چنین حمد و ستایشی، مقوم انسانیت و باعث کمال اوست.
2. فرق ستایش خدا و دیگران: ستایش خدا، ابراز و اظهار کمال و جمال خود و معرفی وجود و حسن و زیبایی و لایتناهی خود میباشد؛ در واقع بیان حقیقت است، نه اینکه چیزی را بر خود بیافزاید: اما ستایش خدا توسط دیگران، بیان زیبایی و جمالی است که توانسته بفهمد و درک کند، نه بیان تمام حقیقت. هر موجودی در حد خود، خدا را درک و ستایش میکند و لذا ستایش خدا توسط موجود خدا را همراه با تنزیه خداوند متعال، از محدودیت است.[3] حقیقت حمد و ستایش خداوند متعال به اندازه جهان بزرگ، توسعه دارد و هر چه بیشتر اسرار جهان فهمیده شود و خرد انسان پیش رود، بر ستایش خدا افزونتر میشود. تعبیر «ربّ العالمین» نشان میدهد که لطف و تربیت او سراسر جهان و همه موجودات را فراگرفته است،[4] حال با توجّه به مطالب فوق، در علل ستایش خداوند از خویش، میتوان گفت:
الف ـ توجه و آشنایی انسان با ستایش خدا:
خداوند متعال بینیاز از ستایش است، چون خداوند، هستی محض و غنی مطلق است، حتی از خودش نیز بینیاز است، زیرا اگر محتاج به خود باشد و با کوشش خود، نیاز خود را برطرف کند، غنّی با لذات نخواهد بود،[5] از این رو، حضرت امام حسین ـ علیهالسّلام ـ در دعای عرفه به خدا عرض میکند: «خدایا ! تو به خود بینیازی، از اینکه سودی از خود جویی، چطور از سود جویی من بینیاز نیستی»[6]
اگر خداوند این همه خود را ستوده به خاطر این است که ما انسانها گرفتار ستایش بتها و طاغوتها نشویم، انسان گاهی گرفتار کوتاه نظریها تخیلات و اوهام میشود بندگی غیر خدا را بر گردن مینهد و زبان مدح و ستایش را برای قدرتمندان و زورمندان میگشاید
بنابراین، خداوند هیچگونه نیازی به ستایش ندارد، این ما هستیم که باید او را بشناسیم و او را ستایش کنیم و برای برطرف کردن نقص خود و رسیدن به کمال مطلوب از او استمداد بطلبیم و از آنجا که هدف از آفرینش انسان، معرفت و پرستش خداوند متعال است، بدون شناخت کمال و جمال او این هدف محقق نمیشود و ناتوانی غیر خدا بر ستایش او به دلیل ناتوانی نسبت به معرفت کامل و احاطه به صفات اوست.[7] و ستایش خداوند از خودش، میتواند دلیلی باشد برای آشنا کردن انسان با خداوند، که خواسته است خود را به شیوهای معرفی نماید تا همگان با شناخت از او، همواره او را که مستحق و سزاوار ستایش است بستایند. خلاصه خداوند متعال هر کجا که از حمد و ثنای خویش سخنی به میان آورده ، انسانها را از دلیل آن متوجه ساخته و افزون بر ستایش، تعریف و توصیف جمال و جلال اوست.
ب ـ رهایی انسان از ستایش غیر خدا:
اگر خداوند این همه خود را ستوده به خاطر این است که ما انسانها گرفتار ستایش بتها و طاغوتها نشویم، انسان گاهی گرفتار کوتاه نظریها تخیلات و اوهام میشود بندگی غیر خدا را بر گردن مینهد و زبان مدح و ستایش را برای قدرتمندان و زورمندان میگشاید.[8] اگر انسان باورش بیاید که تمام ستایشها از خداست، در دلش شرک واقع نمیشود و اگر انسان به مقام والای خداوند و الطاف و شایستگیهای برجسته او، آشنا شود و باور کند، هیچ گاه زبان به مدح دیگران نمی گشاید. و اگر شخصیت بزرگ و مقام با عظمتی را مدح کند، آن را بت نمیکند و از مدح خود مغرور نمیشود.[9]
در تعریف «ستایش» گفتهاند: ستایش آن است که در برابر کار یا صفت نیک اختیاری باشد، یعنی هنگامی که کسی آگاهانه و از روی اراده و اختیار، کار خوبی را انجام دهد و یا صفتی را برای خود برگزیند که سرچشمه اعمال نیک اختیاری است، ما او را حمد و ستایش میخوانیم
ج ـ خداوند شایسته ستایش است پس باید ستایش شود: بدون شک و تردید، هر چه هست از اوست، هر انسان و هر موجودی که سرچشمه خیر و برکتی است، آفریده خداست . اگر خودستایی در مورد انسانی که سراپا عجز و نیاز و وابستگی است، بد میباشد به این دلیل است که ستایش خود را از ستایش خدا، جدا میداند و این دلیل نمیشود که خداوندمتعال خود را بر قدرت مطلق و جمال و جلال مطلق، نستاید.[10] البتّه هر انسانی که سرچشمة خیر و برکتی است و هر پیامبر و رهبر الهی که نور هدایت در دلها میپاشد، هر معلمی که تعلیم میدهد و هر طبیبی که مرهمی بر زخم جانکاهی مینهد نیز قابل ستایش است ولی ستایش آنها از ستایش خدا سرچشمه میگیرد چرا که همة این مواهب در اصل از ناحیة ذات پاک او است و ستایش اینها ستایشی برای او است. بنابراین تمام ستایشها باید به خداوند که شایسته ستایش است برگردد.[11]
پی نوشت ها:
[1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارلکتب الاسلامیه، چاپ چهلم، 1380 هـ ش، ج1، ص28.
[2] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوازدهم، 1379، هـ ش، ج 1، ص31.
[3] . همان، ص33.
[4] . طالقانی، سید محمد، پرتوی از قرآن، چاپ سوم، ج1، ص27.
[5] . جوادی آملی، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1379 هـ ش، ج1، ص338.
[6] . «الهی انتشارات الغنیُّ بذاتک ان یصل الیک النّفع منک لاتکون فکیف غنیاً عنّی» قمی، شیخ عباسی، مفاتیح الجنان، دعای عرفه، به نقل از سید بن طاووس. در کتاب اقبال.
[7] . موسوی خمینی، سید روح الله، تفسیر سورة حمد، انتشارات حزب جمهوری اسلامی، ص24.
[8] . طالقانی، پرتوی از قرآن، ج 1، ص 28.
[9] . موسوی خمینی، سید روح الله، تفسیر سوره حمد، ص15.
[10] . علیزاده، اکبر اسد، در ساحل اندیشه، مجموعه پرسش و پاسخهای دین جوانان، ناشر مۆسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق ـ علیهالسّلام ـ ، چا پ اول، 1380، چاپخانه اعتماد، قم، ص 16ـ13.
[11] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، ناشر: دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و دوّم، 1366، ج 1، ص 29 ـ 28.