«امانت مالکى» و «امانت شرعى»
امانت؛ گاه به معناى صفتى از صفات نفسانى انسان و در مقابل صفت خیانت است و به فرد متّصف به این صفت، امین گفته مىشود و گاه به مالى اطلاق میگردد که نزد فردى به امانت گذاشته شده است. حفظ امانت -اعم از مالکى و شرعى- واجب، و تعدّى یا تفریط در حفظ آن، حرام و موجب ضمان است، امّا، چنانچه امانت بدون کوتاهى امین در حف1 تلف شود، وى ضامن نیست.
سوال: معنای «امانت مالکى» و «امانت شرعى» در فقه چیست؟
امانت؛ گاه به معناى صفتى از صفات نفسانى انسان و در مقابل صفت خیانت است و به فرد متّصف به این صفت، امین گفته مىشود و گاه به مالى اطلاق میگردد که نزد فردى به امانت گذاشته شده است. موضوع بحث در اینجا، امانت به مفهوم دوم است که از آن به مناسبت در باب ودیعه و دیگر بابها همچون رهن، شرکت، مضاربه، مزارعه و ... سخن رفته است.
اصطلاح امانت در فقه بر دو قسم است:
1. امانت مالکى: این قسم به مالى گفته میشود که مالک، آن را در اختیار دیگرى گذاشته است و سبب آن یا عقدى است که امانت، موضوع اصلى آن است؛ مانند ودیعه و یا عقدى که امانت، در ضمن آن و به تبع مطرح است؛ مانند اجاره، عاریه، مضاربه، وکالت، شرکت و رهن.
2. امانت شرعى: این نوع به مالى اطلاق میشود که شارع، فردى را بر آن امین قرار داده است؛ که سه صورت دارد:
الف. یا آن مال به طور قهرى در اختیار وى قرار گرفته باشد؛ مانند آنکه باد، لباس کسى را به خانه همسایه بیندازد.
ب. یا توسط مالک آن بدون اطّلاع، تحویل گیرنده شده باشد؛ مانند آنکه کسى کیف یا صندوقى را بخرد و در درون آن مالى از فروشنده را که مورد معامله نبوده، بیابد و یا یکى از دو طرف معامله به اشتباه، کالاى مورد معامله یا بهاى آنرا افزون بر استحقاق خویش دریافت کند.
ج. و یا آنکه به اذن شارع آن مال را بردارد؛ مانند کسى که مال گمشدهاى را پیدا کند یا مال محترمى را که در معرض تلف است، به قصد رساندن آن به صاحبش، بردارد.
حفظ امانت -اعم از مالکى و شرعى- واجب، و تعدّى یا تفریط در حفظ آن، حرام و موجب ضمان است، امّا، چنانچه امانت بدون کوتاهى امین در حف1 تلف شود، وى ضامن نیست.
بازگرداندن امانت مالکى به صاحبش، در صورت درخواست وى یا آنچه در حکم درخواست است؛ مانند پایان یافتن مدّت امانت، و نیز مبادرت به ردّ امانت شرعى به صاحبش هر چند مطالبه نکند، واجب است. البته برخى، بازگرداندن امانت شرعى را در صورت درخواست نکردن صاحبش، واجب ندانسته و اعلام به مالک را براى گرفتن آن کافى دانستهاند. (امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج 1، ص 606)
در پارهاى موارد، در اینکه امانت، مالکى است یا شرعى اختلاف نظر است؛ مانند آنکه مالى به تبع عنوان دیگرى امانت مالکى شمرده شده، امّا هماکنون آن عنوان اصلى از بین رفته است همچون مال مورد اجاره بعد از پایان مدّت اجاره یا مال رهنى پس از آزاد کردن آن و نیز مال مورد مضاربه موجود نزد عامل پس از فسخ عقد مضاربه.
سوال: پیرزنی مقداری از اموالش را پیش زن دیگری گذاشت و از او خواست بعد از مرگش این اموال را به دخترش برساند. حال آن پیرزن عقل خود را از دست داده و دیوانه شده است، آیا میتوان این مال را اکنون به دخترش داد یا باید صبر کرد و بعد از فوتش اموال را به دخترش داد؟ یا بعد از مرگش به ورثهاش داد؟
در اموال مذکور نمىتوان تصرف کند و اگر آنها از یك سوم کل اموال آن پیرزن بیشتر نیست، باید بعد از فوت پیرزن به دخترش برساند و اگر بیشتر از یك سوم است، نسبت به مقدار بیشتر باید از ورثه اجازه بگیرد و اگر اجازه ندادند به ورثه مىرسد.
البته برخی از فقها (آیة الله هادوی تهرانی) دراینباره میگویند، با زوال عقل پیرزن، شخصی که مال به امانت نزد او گذارده شده، باید آن را به سرپرست شرعی پیرزن تحویل داده و تا زمان حیات و یا جنون زن، اختیار استفاده از این اموال مانند سایر اموالش با ولی شرعی اوست که لازم است با رعایت مصلحت برای وی مصرف شود. پس از فوت پیرزن نیز، چنانچه اموالی باقی بماند، به آنچه در بالا بیان شد عمل میشود.
پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سۆال، چنین است:
حضرت آیة الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی):
اگر آن اموال از یك سوم اموال آن زن بیشتر نیست باید بعد از مرگش به دخترش برساند و اگر بیشتر از یك سوم اموال اوست نسبت به مقدار بیشتر باید از ورثه اجازه بگیرد و اگر اجازه ندادند به ورثه مىرسد.
حضرت آیة الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
اكنون نمىتوان در آن تصرف كرد. پس از فوت او اگر از یك سوم تركه بیشتر نباشد یا ورثه همه راضى باشند به دختر داده مىشود در غیر این دو صورت فقط معادل یك سوم تركه به او مىدهند و مابقى بین همه ورثه تقسیم مىشود.
حضرت آیة الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
چنانچه زن، در حال صحت وصیت مذکوره را کرده و زائد بر ثلث هم نباشد لازم است بعد از مرگش به وصیت او عمل شود.