بر طبق روایات، حضرت مهدی (علیه السلام) وقتی قیام میکند که علاوه بر گروهی خاص که متشکل از افراد قدرتمند هستند و به یاری ایشان اقدام میکنند، جوّ عمومی جامعه هم ایشان را پذیرا باشد و به این ترتیب زمینه پیروزی حق بر باطل، به تمامی فراهم شود. ایشان زمانی شرایط آن انقلاب جهانی را فراهم می بیند که عطش و شیفتگی مردم به حضور و ظهورش را ببیند، مردم باید گرایش فکری و عملی به حق و حقیقت پیدا کنند و برای پیاده کردن آرمانهای آن منجی آسمانی در جامعه از خودگذشتگی و جانبازی کنند. در واقع این گونه است که جامعه جهانی برای یک حکومت اسلامی با تمام ابعادش آماده میشود و آن را خواهد پذیرفت.
مردم و درآغوش گرفتن حق
حضرت علی (علیه السلام) تعبیری از این گردش روحیه و منش مردم در اقبال عمومی به امام و رهبری بر حق و الهی دارد. در نهج البلاغه آمده است: «لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْیَا عَلَیْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا وَ تَلَا عَقِیبَ ذَلِكَ- وَ "نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِین" ؛ دنیا پس از سركشى، به ما روى مىكند، چونان شتر مادّه بد خو كه به بچه خود مهربان گردد. (سپس این آیه را خواند): "و اراده كردیم كه بر مستضعفین زمین، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حكومتها گردانیم".»
این روایت دربردارنده اشتیاقی است که سرانجام، مردم برای در آغوشگرفتن و پذیرش امامی از خاندان اهل بیت (علیهم السلام) پیدا میکنند. بعد از آن که از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) روی بر تافته باشند و در حقشان سرکشی و ستم کرده باشند، تعبیر امام علی (علیه السلام) در این روایت، تداعیکننده شتر ماده ای است که بر دیگران غضب میکند، تا فرزندش را در آغوش بگیرد.
رابطه غربت اسلام و غیبت امام
به جهت آن که چنین شیفتگی برای مردم نسبت به آن رهبر آسمانی به وجود بیاید، بایستی سطح معرفت جامعه انسانی نسبت به اسلام و ارزشهای اسلامی تعالی یابد و آن امام غایب، گمشدهاش را بیابد، چراکه به تعبیر حضرت علی (علیه السلام):
«قَدْ لَبِسَ لِلْحِكْمَةِ جُنَّتَهَا وَ أَخَذَهَا بِجَمِیعِ أَدَبِهَا مِنَ الْإِقْبَالِ عَلَیْهَا وَ الْمَعْرِفَةِ بِهَا وَ التَّفَرُّغِ لَهَا فَهِیَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضَالَّتُهُ الَّتِی یَطْلُبُهَا وَ حَاجَتُهُ الَّتِی یَسْأَلُ عَنْهَا فَهُوَ مُغْتَرِبٌ إِذَا اغْتَرَبَ الْإِسْلَامُ وَ ضَرَبَ بِعَسِیبِ ذَنَبِهِ وَ أَلْصَقَ الْأَرْضَ بِجِرَانِهِ بَقِیَّةٌ مِنْ بَقَایَا حُجَّتِهِ خَلِیفَةٌ مِنْ خَلَائِفِ أَنْبِیَائِه
[حضرت مهدی (علیه السلام)] جامه [زره] حكمت آموزى در پوشید، روى بدان آورد و در فراگرفتن آن چنان كه بایسته است، كوشید. حكمت را شناخت، و جز آن به چیزى نپرداخت، و گمشدهاش بود كه در پى آن مىگردید، و نیاز او، كه از آن مىپرسید، او غریب است هنگامى كه اسلام غریب ماند، چون شترى خسته كه دم بر زمین نهد، و خفتد و برخاستن نتواند. او ماندهاى از حجّتهاى خداست، و خلیفهاى از خلیفههاى انبیاست.»
تا زمانی که «اسلام» در غربت و کمی یار و یاور رنجور شده باشد و بدعت ها و تفسیر های خودساخته از آن، جای معرفت حقیقی اش را پر کرده باشد، حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه) نیز به عنوان باقی مانده حجت های الهی، در غربت و تنهایی خواهند ماند
تعبیر به "قَدْ لَبِسَ لِلْحِكْمَةِ جُنَّتَهَا" اشاره به این است كه او حكیم است و براى حفظ حكمت سپرى بر تن كرده كه منظور از آن، سپر تقوا و پرهیزكارى است، همانگونه كه در این حدیث معروف آمده است: «ما أخلص عبد للّه عزّ و جلّ أربعین صباحا إلّا جرت ینابیع الحكمة من قلبه على لسانه؛ هیچ بندهاى چهل روز اعمال خود را براى خدا كاملا خالص نكرد مگر این كه چشمههاى جوشان حكمت از قلب او بر زبانش سرازیر شد»
در عبارت «فَهُوَ مُغْتَرِبٌ إِذَا اغْتَرَبَ الْإِسْلَامُ وَ ضَرَبَ بِعَسِیبِ ذَنَبِهِ وَ أَلْصَقَ الْأَرْضَ بجرانه»
«اغترب» از ماده «اغتراب» به معناى مهاجرت كردن یا پنهان شدن است.
«عسیب» استخوان انتهایى دم اسب یا شتر گویند.
«ذنب» به معناى دم حیوان و دنباله هر چیزى است.
«جران» به معناى بخش پیشین گردن شتر را گویند و جمله «ضرب بجرانه» كنایه از جا گرفتن و جا خوش كردن است.
هنگامى كه شتر از راه رفتن بازمىماند بر زمین چنان پهن مىشود كه انتهاى دم او به زمین مىچسبد و حتى پایین گردن خود را نیز بر آن مىنهد و این نشانه نهایت خستگى است و عرب از آن به عنوان كنایه براى نهایت ضعف و ناتوانى استفاده مىكند.
این سخن اشاره آشكار دیگرى به یكى از اوصاف آن مرد الهى است و كه در دوران غیبت او اسلام و مسلمین در نهایت ضعف قرار مىگیرند و دشمنان از هر سو براى محو اسلام و شكست مسلمین قیام مىكنند .
در این عبارت واژههاى «عسیب» و« ذنب» و«جران» به شیوه استعاره آمده است، زیرا دین اسلام به شترى كه روی زمین پهن شده باشد، تشبیه شده است، و این كنایه از ضعف و ناتوانى و كمىِ سودرسانى آن است، در واقع شتر در این حالت، سودش از هر موقع دیگر كمتراست. این مسئله اشاره به غربت اسلام و ضعف آن و پدید آمدن بدعت ها و منکرات در آن دارد. ویژگی هایی که در این استعاره ذکر شده است همچنین گویای بی یار و یاور ماندن اسلام است.
بر اساس دیدگاه شیعه منظور از «هو» در این عبارت حضرت مهدی (علیه السلام) است و غربت و غیبت ایشان ملازم با غربت و ضعف اسلام دانسته شده است. به عبارت دیگر تا زمانی که «اسلام» در غربت و کمی یار و یاور رنجور شده باشد و بدعت ها و تفسیر های خودساخته از آن، جای معرفت حقیقی اش را پر کرده باشد، حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه) نیز به عنوان باقی مانده حجت های الهی، در غربت و تنهایی خواهند ماند.
به عبارت دیگر بر اساس این دیدگاه تا زمانی که جامعه انسانی معرفت و شناخت واقعی از اسلام نداشته باشد نسبت به آخرین بازمانده انبیا و اولیای الهی نیز درک درستی نخواهد داشت و شیفته حضور و ظهور آن رهبر آسمانی نخواهد شد. غربت اسلام از این نظر هم شامل کمی طرفداران و یاورانش است و هم گویای این نکته است که حتی در میان طرفدارانش نیز به حق شناخته نشده باشد.
بازگشت اسلام به غربتی دیرینه در عصر غیبت
در شرح ها و ترجمه هایی که ذیل این بخش از خطبه 182 نهج البلاغه آمده است، به ارتباط این روایت با روایت « إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِیباً وَ سَیَعُودُ غَرِیباً كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ» اشاره شده است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: اسلام غریبانه آغاز شد و به زودى به حالت آغازش باز خواهد گشت. پس خوشا به حال غریبان.
سپس در توضیح این روایت می فرمایند: «یَسْتَأْنِفُ الدَّاعِی مِنَّا دُعَاءً جَدِیداً كَمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ»؛ [از آن جهت كه] دعوتكننده ما [حضرت مهدی (علیه السلام) دعوت نوینى را از سر می گیرد همان طور كه رسول اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله) دعوت فرمود.
همچنین در روایاتی مشابه، معصوم (علیه السلام) می فرماید که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) به امر جدیدی دعوت می کند. این همه از آن جهت است که شاخصه ها و معیار های حقیقی دین اسلام در عصر غیبت به فراموشی سپرده می شود و آن قدر بدعت در دین صورت می گیرد که وقتی حضرت ظهور می کنند، به نظر می رسد امر جدیدی آورده است. غریبان نیز که در این روایت مطرح شده است کسانی هستند که در غربت دین را حفظ می کنند و در اصلاح امر دین می کوشند.
مردم باید گرایش فکری و عملی به حق و حقیقت پیدا کنند و برای پیاده کردن آرمانهای آن منجی آسمانی در جامعه ازخودگذشتگی و جانبازی کنند. در واقع این گونه است که جامعه جهانی برای یک حکومت اسلامی با تمام ابعادش آماده میشود و آن را خواهد پذیرفت
وظیفه اصلی یک منتظر واقعی
بنا بر این مقدمه چینی برای آمادگی جامعه انسانی، یک عزم جدی میخواهد در شناخت همه جانبه و عمیق اسلام، معرفتی که ریشه دوانده باشد و چراغی که دل را روشن کند و قدرت تشخیص بیاورد و این یعنی مردمی، چون شیعیان حضرت مهدی (علیه السلام) همه همتشان را، برای شناختن و شناساندن اسلام به کار گیرند و حکمت را از زوایای قرآن و سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) و از هرکجا که بیابندش و به آن دست یابند، حتی اگر سینه منافق باشد، برگیرند؛ و چنان که امام مهدی (علیه السلام) در نامهای میفرمایند، برای این مهم همدل و همپیمان شوند:
«لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا ؛
اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل میشدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تاخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنها میگشت؛ دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما.»
پی نوشت:
1) ر.ک: سید بن طاووس، الملاحم و الفتن، ص 70، باب 148.
2) عطش و شیفتگی مردم، که در مورد حضرت مهدی(علیه السلام) مطرح است، چیزی فراتر از استقبالی است که مردم پس از قتل عثمان از خلافت حضرت علی(علیه السلام) دارند، آن چیزی که اینجا مدّ نظر است استقبالی است که همراه با معرفت باشد و از درک مردم نسبت به جایگاه والای امام سرچشمه بگیرد و در شرایطی باشد که پناهگاهی به غیر از ایشان برای مردم پیدا نشود و با قابلیت مردم برای جانبازی در راه آرمانهای امامشان همراه باشد، چرا که در غیر این صورت زمینه حکومت عدل جهانی فراهم نخواهد شد، تاریخ نشان میدهد که این ویژگیها در موضوع استقبال از حکومت حضرت علی(علیه السلام) مصداق نداشت، تا جایی که حضرت علی(علیه السلام) از ابتدای حکومتش با پیمان شکنی مردمیمواجه شد که از روی نفاق بیعت کرده بودند.
3) سوره قصص،آیه 5.
4) نهج البلاغه، حکمت 209.
5) نهج البلاغه، خطبه 182
6) آیت الله مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین (علیه السلام)، ج7، صص69 و 70.
7) این عبارت بدین معنا نیست که فقط شیعیان میتوانند در زمینه سازی ظهور موثر باشند، بلکه هر کسی در هر سرزمینی که زندگی میکند اگر حق جو و حق طلب باشد و در پی حقیقت برآید زمینه اشاعه ارزشهای اسلامی و پیروزی نهایی حق بر باطل را میتواند فراهم کند.
8) ر.ک: نهج البلاغه، حکمت 80.
9) مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 177.