تزيين
آراستن گناه و زيبانمايى افكار و اعمال باطل در نظر مرتكبان، شيوه ديگر ابليس است و افرادی را که تحت ولایت او باشند دچار این رفتار می کند.
در قرآن کریم آمده است:
«قَالَ رَبّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِى لَأُزَيّنَنَّ لَهُمْ فِى الْأَرْضِ»[1].
«گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من (نعمتهاى مادّى را) در زمين در نظر آنها زينت مىدهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت»
و در جای دیگری آمده است:
«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»[2]
«محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند؛ ولى) اينها (در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند،) سرمايه زندگى پست (مادى) است؛ و سرانجام نيك (و زندگىِ والا و جاويدان)، نزد خداست.»
قرآن از آراستن نعمتهاى دنيايى و محبوب نماياندنِ زنان، فرزندان، اموال فراوان (زر و سيم، مركب، دام و كشتزار) در آيات 212 سوره مبارکه بقره و 14 سوره مبارکه آلعمران پرده برداشته است، و مفسّران، زينت دهنده را ابليس دانستهاند.[3]
اساس شيطان برنامههاى خود را با مخفى كارى مىآميزد، و گاه چنان در گوش جان انسان مىدمد كه انسان باور مىكند فكر، فكر خود او است، و از درون جانش جوشيده، و همين باعث اغوا و گمراهى او مىشود! كار شيطان تزيين است و مخفى كردن باطل در لعابى از حق، و دروغ در پوستهاى از راست و گمراهى در پوشش هدايت است. در نتيجه خودش مخفى هست، و هم برنامههايش پنهان است، و اين هشدارى است به همه رهروان راه حق كه منتظر نباشند شيطان را در چهره و قيافه اصلى ببينند، يا برنامههايش را در شكل انحرافى مشاهده كنند، هرگز چنين نيست، او وسواس خناس است، و كارش دروغ، نيرنگ، ظاهرسازى و مخفى كردن حق است.
بنابر اين با ملاحظه آياتى[4] را كه در آنها اشاره به تزيين شيطان شده، متوجه مىشويم كه ايجاد تزيين ظاهرى در همه موارد اعتقادى، علمى، اخلاقى و اعمال و كارهاى روزمره زندگى انسانها مىشود تا آنان را از حقانيت آن امور به بطلان آن سوق دهد و از بندگى و اطاعت نسبت به آن امور، به سوى مخالفت و معصيت با ايجاد تخيل زيباى در آن امور، بكشاند؛ در صورت عدم موفقيت در سوق دادن به مخالفت و معصيت، به سوى تفريط و افراط در امور مباح و حلال سوق مىدهد، مانند: ايجاد حرص جمعآورى مال حلال و صرف عمر گرانبها در كسب آن و عدم رسيدگى به خود و خانواده و تربيت صحيح آنان، و موقعى متوجه مىشود كه وقت جبران غفلتها گذشته است و بر اثر عادت به جمعآورى و حرص بر مال، آن به صورت ملكه درآمده و ديگر به سختى مىتواند، توجه درونى خود را متوجه امور معنوى كند و لااقل دو ركعت نماز با توجه بخواند.[5]
[1]- سوره مبارکه حجر(15)، آیه 39
[2] - سوره مبارکه آل عمران(3)، آیه 14
[3] - زمخشرى محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، نشر دار الكتاب العربي، چاپ سوم، بيروت، 1407 ق، ج 1، ص 254
[4] - سوره مبارکه انعام: (7)، آيه 43 / سوره مبارکه نمل: 27، آيه (24) / سوره مبارکه عنكبوت: (29)، آيه 38
[5] - حق جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص 356