تفاوت ابلیس با شیطان
در خصوص فرق بین ابلیس و شیطان، نظریهها مختلف است؛ برخی گفتهاند: ابلیس اسم است و شیطان وصف؛ در نتیجه، وصف معنای عامی دارد و منطبق بر مصادیق فراوانی می شود، و ابلیس چون اسم است، معنا و مصداق خاصی را می طلبد. بنابراین، ابلیس نام خاص یک موجود جنی که از دستور سجده بر آدم علیهالسلام امتناع ورزید و شیطان ، نامی عام و فراگیر برای هر موجود شریر و فریبکار است. بر این اساس ابلیس شیطان است، ولی هرشیطانی ابلیس نیست.[1] اما طبق بعضی از احادیث این نظریه رد می شود که واژه ابلیس بر شیطانهای دیگر، اطلاق و به صورت جمع ابالسه نیز استعمال گردیده است. [2] برخی گفته اند: «شیطان همان ابلیس است؛ زیرا آن، اسم علم شده برای ابلیس».[3]
دکتر احمد عابدی در مقدمه کتاب هستی و چیستی ابلیس پیرامون این بحث اینگونه بیان میدارند: ابلیس بهترین مثال برای «سوء عاقبت» و عاقبت به خیر نشدن است.... ابلیس موجودی نژادپرست، و اصل نژادپرستی از او منشاء گرفته و تمام فتنه ها و جنگ ها در دنیا و در طول تاریخ بشر نیز از همین رذیله اخلاقی و خود برتر بینی پدید آمده است. [4]
تفاوت ابلیس و شیطان واضح است. خداوند متعال در مسأله خلقت آدم و سجده ملائکه، بحث ابلیس را مطرح کرده است..... آن موجود مجردی که آدم را سجده ننمود او ابلیس است. – البته گاهی به او شیطان نیز گفته می شود، مثل آیه 22 سوره مبارکه ابراهیم- و اما هر موجود مادّی، انسی یا جنی، جاندار یا بیجان که سبب اغواء و وسوسه در انسان شده و او را از خداوند باز دارد، را شیطان مینامند در اینصورت، انسانی که سبب گمراهی انسان دیگری شود او شیطان است، گاهی مقام و مسند و ریاست و گاهی پول و ثروت و گاهی عکس و فیلم و... شیطان است. کشوری که سبب ظلم و تبعیض و بیعدالتی و ترویج فساد و فحشاء می گردد شیطان است. بهرحال هر چیزی که سبب گمراهی می گردد او شیطان است.[5]
بايد دانست كه «شيطان» اسم عام (اسم جنس) است، در حالى كه «ابليس» اسم خاص (علم) مىباشد، و به عبارت ديگر«شيطان» به هر موجود موذى و منحرف كننده و طاغى و سركش، خواه انسانى يا غير انسانى مىگويند، و ابليس نام آن شيطان است كه آدم را فريب داد و اكنون هم با لشكر و جنود خود در كمين آدميان است.[6] همچنین گفته شده که ابلیس اولین فرد شیاطین و جن بوده است، در واقع ابلیس «ابو الجنّ و ابو الشیاطین» است.[7]
از موارد استعمال اين كلمه در قرآن نيز بر مىآيد كه شيطان به موجود موذى و مضر گفته مىشود، موجودى كه از راه راست بر كنار بوده و در صدد آزار ديگران است، موجودى كه سعى مىكند ايجاد دودستگى نمايد، و اختلاف و فساد به راه اندازد[8]، چنان كه مىخوانيم:
«إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ»[9] شيطان مىخواهد بين شما دشمنى و بغض و كينه ايجاد كند ....
با توجه به اينكه كلمه«يريد» فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد حاكى از اين معنى است كه اين اراده، اراده هميشگى شيطان است.
و از طرفى مىبينيم كه در قرآن نيز شيطان به موجود خاصى اطلاق نشده، بلكه حتى به انسانهاى شرور و مفسد نيز اطلاق گرديده است. آنجا كه مىخوانيم:
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِ»[10] بدينگونه ما براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انسانى و يا جن قرار داديم.
و اينكه به ابليس هم شيطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است كه در او وجود دارد.[11]
علاوه بر اينها گاهى كلمه شيطان بر «ميكربها» نيز اطلاق شده: به عنوان نمونه امير مؤمنان علیه السلام مىفرمايد، «لَا تَشْرَبُوا الْمَاءَ مِنْ ثُلْمَةِ الْإِنَاءِ وَ لَا مِنْ عُرْوَتِهِ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ يَقْعُدُ عَلَى الْعُرْوَةِ وَ الثُّلْمَة»[12]: از قسمت شكسته و طرف دستگيره ظرف، آب نخوريد، زيرا شيطان بر روى دستگيره و قسمت شكسته شده ظرف مىنشيند.
و نيز امام صادق علیه السلام مىفرمايند:«وَ لَا يُشْرَبُ مِنْ أُذُنِ الْكُوزِ وَ لَا مِنْ كَسْرِهِ إِنْ كَانَ فِيهِ فَإِنَّهُ مَشْرَبُ الشَّيَاطِينِ.»[13] از دستگيره و قسمت شكسته كوزه آب مخوريد كه جايگاه آشاميدن شيطانها است.
به اين ترتيب روشن شد كه يكى از معانى شيطان ميكربهاى زيانبخش و مضر است. ولى بديهى است منظور اين نيست كه: شيطان در همه جا به اين معنى باشد، بلكه منظور اين است كه: شيطان معانى مختلفى دارد، كه يكى از مصداقهاى روشن آن «ابليس» و لشكريان و اعوان او است: و مصداق ديگر آن انسانهاى مفسد و منحرف كننده، و احيانا در پارهاى از موارد به معنى ميكربهاى موذى آمده است.[14]
[1] - حق جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص 61
[3] - همان، به نقل از روح المعانی، ج 4، ص 202
[4] - سعادت نیا، رضا، هستی و چیستی ابلیس، ص 18
[6] - مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، چاپ اول، نشر دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش، ج1، ص 192
[7] - ميبدى، احمد بن محمد، كشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقيق علىاصغر حكمت، چاپ پنجم، انتشارات امير كبير، تهران، 1371 ش، ج 14، ص 144
[9] - سوره مبارکه مائده(5)، آیه 91
[10] - سوره مبارکه انعام(6)، آیه 112
[11] - مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص 192
[12] - كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي( ط- الإسلامية)، مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، بی چا، نشر دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407 ق، ج 6، ص 385
[14] - مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص 193