واژه شناسی شیطان
پیرامون ریشه واژه شیطان در بین دانشمندان دو دیدگاه وجود دارد. گروهی نون را در شیطان جزء اصل کلمه می دانند و آن را مشتق از شطن(ش ط ن) بر وزن فیعال میدانند و گروهی دیگر نون را اضافه می دانند و واژه شیطان را از ریشه (ش ی ط) شاط، بر وزن فعلان میدانند.
دیدگاه اول:
خلیل بن احمد فراهیدی در معنای «شطن» میگویید: شطن به معنای طناب طولانی و به شدت به هم تافته است که بوسیله آن آب را (از چاه) می کشند و به اسبی که (بواسطه تنهایی و شهوت) رام نشدنی است باشد گفته می شود: همانا او در میان دو (سر) طناب جست و خیز میکند. و آن برای انسان قدرتمند و هوسباز مثال زده می شود و (گفتن آن عبارت به چنین اسبی )به این دلیل است وقتی بر صاحبش نافرمانی میکند او را از دو سوی به دو طناب میبندند، پس آن اسبی مشطون(بسته شده) است.[1]
خلیل ابن احمد در ادامه «شطون» را به معنای دور دانسته و می گوید: غزوة شَطُون. أي: بعيدة. یعنی جنگ دور زمانی که خانه دور می شود گفته می شود: شَطَنَت الدارُ شُطُونا، (خانه بسیار دور شد) ........ او هم شیطان را بر از ریشه شطن و بر وزن فیعال به معنای دور شد می داند و می گوید: زمانی گفته می شود «شَيْطَنَ الرجلُ، و تَشَيْطَنَ» که آن شخص مانند شیطان شده باشد و عمل آن را انجام دهد.[2]
طریحی[3] و راغب اصفهانی[4] نیز واژه شیطان را از- شَطَنَ- به معنى دور شدن می دانند. ابن فارس، ازهری و فیومی نیز واژه شیطان را به معنی بَعُدَ و دوری دانستهاند و اشتقاق شیطان از آن را حداقل به عنوان یکی از دو دیدگاه پذیرفته اند.[5]
دیدگاه دوم:
اما دیدگاه دوم در باره اصل و ریشه واژه شیطان، مربوط به کسانی است که حرف (ن) در شيطان را زائده گرفتهاند و ريشه آن- شاط يشيط- که به معنای هلاکت، تباه شدن، احتراق یو یا شدت غضب می دانند.
خلیل ابن احمد فراهیدی میگوید: زمانی که آتش به گوشت برسد (و قسمتی از آن را بسوزاند) شیطوطه اللحم گفته میشود.[6]
ابن منظور می گوید: «شيط: شاطَ الشيءُ شَيْطاً و شِياطةً و شَيْطُوطةً: احترق، و خصَّ بعضهم به الزيتَ و الرُّب»[7]
وی ماده «شیط» را به معنای سوختن میداند و اضافه می کند که برخی از واژه شناسان آن را به روغن و رب(خرما یا میوهها) اختصاص دادهاند و شاطَتِ القِدْر شَيْطاً[8]: دیگ آتش گرفت.
طریحی هم در معنای « شَاطَتِ القِدْرُ » می گوید: «إذا احترقت و لصِق بها الشيءُ»[9]. زمانی که دیگ بسوزد و چیزی از محتویات درون به آن بچسبد.
همین ماده در معنای برافروخته شدن خشم به کار برده میشود وقتی گفته می شود: «غضب فلان و اسْتَشَاطَ كأنه التهب في غضبه[10]». یعنی خشمگین شد و در خشمش برافروخته شد. ابن اثیر جزری نیز آن را بمعنى هلاكت يا شدت غضب نیز گرفته است[11].
جمع بندی دو دیدگاه:
گروهی نون را در واژه شیطان جزء اصل کلمه می دانند و آن را مشتق از شطن(ش ط ن) بر وزن فیعال میدانند و گروهی دیگر نون را اضافه می دانند و واژه شیطان را از ریشه (ش ی ط) شاط، بر وزن فعلان میدانند. ولى اکثر محققین قول دوم را قبول ندارند. اما در یک برایند کلی به نظر می رسد در ریشه و اصل واژه شیطان تردید وجود دارد و چنین به نظر می رسد که گویی آگاهه کامل و روشنی از اصل و مأخذ آن وجود نداشته است و آنچه بیان داشته اند تنها امکان برگرفته شدن از یکی از دو ریشه مذکور می باشد.[12]
[1] - فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، چاپ دوم، نشر هجرت، قم، بی تا، ج6، ص: 237 « الشَّطَن: الحبل الطويل الشديد الفتل، يُستقَى به. و يقال للفرس العزيز النفس: إنه لينزو بين شَطَنَيْن، يضرب مثلا للإنسان الأَشِر القوي، و ذلك أنه إذا استعصى على صاحبه شده بحبلين من جانبين، فهو فرس مَشْطُون.»
[3] - طريحى، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، مصحح: احمد حسينى اشكورى، چاپ سوم، نشر مرتضوي، 1375 ش، ج6، ص: 272
[4] - راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات الفاظ قرآن - تهران، چاپ: دوم، 1374. ج2 ؛ صص 325
[5] - نک: مقایس اللغه، التهذیب، صحاح اللغه ذیل واژه «شطن»
[6] - فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، ج6، ص: 275
[7] - ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، چاپ: سوم، نشر دار صادر، بيروت، بی تا، ج 7، ص 337
[9] - طريحى، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، مصحح: احمد حسينى اشكورى، ج4، ص 259
[11] - ابن اثير جزرى، مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، مصحح: طناحى، محمود محمد / زاوى، طاهر احمد، چاپ چهارم، نشر موسسه مطبوعاتي اسماعيليان، قم، 1367 ش، ج 2، ص 475
[12] - سعادت نیا، رضا، هستی و چیستی ابلیس، چاپ اول، نشر دانشکده علوم و فنون قرآن تهران، قم، 1393 ش، ص 43