0

شان نزول ایات

 
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

شان نزول ایات

اَ لَمْ تَرَ كَیفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِی لَمْ یخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ

ماجرای شدّاد چیست؟
بهشت شدّاد و هلاكت او قبل از دیدار بهشت خود
بعضی در ذیل آیه 6 تا 8 سوره فجر ماجرای بهشت شدّاد و هلاكت او را قبل از دیدار آن بهشت نقل كرده‎اند. در این آیات چنین می‎خوانیم:
«اَ لَمْ تَرَ كَیفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِی لَمْ یخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ؛ آیا ندیدی پروردگارت با قوم عاد چه كرد؟ با آن شهر اِرَم و باعظمت عاد چه نمود؟ همان شهری كه مانندش در شهرها آفریده نشده.»
روایت شده: عاد كه حضرت هود ـ علیه السلام ـ مأمور هدایت قوم عاد شد، دو پسر به نام «شدّاد» و «شدید» داشت، عاد از دنیا رفت، شدّاد و شدید با قلدری جمعی را به دور خود جمع كردند و به فتح شهرها پرداختند، و با زور و ظلم و غارت بر همه جا تسلط یافتند، در این میان، ‌شدید از دنیا رفت، و شدّاد تنها شاه بی‎رقیب كشور پهناور شد، غرور او را فرا گرفت (هود ـ علیه السلام ـ او را به خداپرستی دعوت كرد، و به او فرمود: «اگر به سوی خدا آیی، خداوند پاداش بهشت جاوید به تو خواهد داد، او گفت: بهشت چگونه است؟ هود ـ علیه السلام ـ بخشی از اوصاف بهشت خدا را برای او توصیف نمود. شدّاد گفت اینكه چیزی نیست من خودم این گونه بهشت را خواهم ساخت، كبر و غرور او را از پیروی هود ـ علیه السلام ـ باز داشت).
او تصمیم گرفت از روی غرور، بهشتی بسازد تا با خدای بزرگ جهان عرض اندام كند، شهر اِرَم را ساخت، صد نفر از قهرمانان لشكرش را مأمور نظارت ساختن بهشت در آن شهر نمود، هر یك از آن قهرمانان هزار نفر كارگر را سرپرستی می‎كردند و آنها را به كار مجبور می‎ساختند.
شدّاد برای پادشاهان جهان نامه نوشت كه هر چه طلا و جواهرات دارند همه را نزد او بفرستند، ‌و آنها آنچه داشتند فرستادند.
آن قهرمانان مدت طولانی به بهشت سازی مشغول شدند، تا این كه از ساختن آن فارغ گشتند، و در اطراف آن بهشت مصنوعی، حصار (قلعه و دژ) محكمی ساختند، در اطراف آن حصار هزار قصر با شكوه بنا نهادند، سپس به شدّاد گزارش دادند كه با وزیران و لشكرش برای افتتاح شهر بهشت وارد گردد.
شدّاد با همراهان، با زرق و برق بسیار عریض و طویلی به سوی آن شهر (كه در جزیره العرب، بین یمن و حجاز قرار داشت) حركت كردند، هنوز یك شبانه روز وقت می‎خواست كه به آن شهر برسند،‌ ناگاه صاعقه‎ای همراه با صدای كوبنده و بلندی از سوی آسمان به سوی آنها آمد و همه آنها را به سختی بر زمین كوبید، همه آنها متلاشی شده و به هلاكت رسیدند.(مجمع البیان، ج 1، ص 486 و 487.)
دلسوزی عزرائیل برای شدّاد
روزی رسول خدا ـ علیه السلام ـ نشسته بود، عزرائیل به زیارت آن حضرت آمد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از او پرسید: «ای برادر! چندین هزار سال است كه تو مأمور قبض روح انسانها هستی، آیا در هنگام جان كندن آنها دلت برای كسی رحم آمد؟»
عزرائیل گفت: در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:
1. روزی دریا طوفانی شد و امواج سهمگین دریا یك كشتی را در هم شكست، همه سرنشینان كشتی غرق شدند،‌تنها یك زن حامله نجات یافت، او سوار بر پاره تخته كشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره‎ای افكند، در این میان فرزند پسری از او متولد شد، من مأمور شدم جان آن زن را قبض كنم، دلم به حال آن پسر سوخت.
2. هنگامی كه شدّاد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بهشت بی‎نظیر خود پرداخت، و همه توان و امكانات ثروت خود را در ساختن آن صرف كرد، و خروارها طلا و گوهرهای دیگر برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تكمیل شد(اوصاف این بهشت بسیار پر زرق و برق در شهر اِرَم، در كتاب مجمع البیان، ج 10، ص 486 و 487 آمده است.)وقتی كه خواست از آن دیدار كند، همین كه خواست از اسب پیاده شود و پای راست از ركاب بر زمین نهاد، هنوز پای چپش بر ركاب بود كه فرمان از سوی خدا آمد كه جان او را قبض كنم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و ركاب اسب گیر كرد و مرد، دلم به حال او سوخت از این رو كه او عمری را به امید دیدار بهشتی كه ساخته بود به سر برد، سرانجام هنوز چشمش بر آن نیفتاده بود، ‌اسیر مرگ شد.
در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ رسید و گفت: «ای محمد! خدایت سلام می‎رساند و می‎فرماید: به عظمت و جلالم سوگند كه آن كودك همان شدّاد بن عاد بود، او را از دریای بیكران به لطف خود گرفتیم، بی‎مادر تربیت كردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال كفران نعمت كرد، و خودبینی و تكبر نمود،‌ و پرچم مخالفت با ما برافراشت، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، ‌تا جهانیان بدانند كه ما به كافران مهلت می‎دهیم ولی آنها را رها نمی‎كنیم، چنان كه در قرآن می‎فرماید:
«إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ؛ ما به آنها مهلت می‎دهیم تنها برای این كه بر گناهان خود بیفزایند، و برای آنها عذاب خوار كننده‎ای آماده شده است.»( آل عمران، آیه 178

دوشنبه 4 اسفند 1393  6:40 PM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:شان نزول ایات

تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ اِلَيْهِ فى يَومٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ اَلْفَ سَنَةٍ).


رسول خدا صلى الله عليه و آله پنجاه هزار سال حكومت مى كند
(تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ اِلَيْهِ فى يَومٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ اَلْفَ سَنَةٍ).
(فرشتگان و روح [يعنى فرشته مقرّب خداوند] به سوى او عروج مى كنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است ).(
معارج : 4.)
در روايات بسيارى آمده است كه منظور از آن روز، مدّت سلطنت حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله در رجعت است .
امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه فرمود:

(روزيكه پنجاه هزار سالست ، روزگار رجعت حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله است كه در رجعت مدّت فرمانروائى آن حضرت پنجاه هزار سالست . و مدّت فرمانروائى امير مؤمنان عليه السلام چهل و چهار هزار سال است ).(بحارالانوار: ج 53، ص 104 / الايقاظ: ص 368 .)

سه شنبه 5 اسفند 1393  10:23 AM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:شان نزول ایات

علي (ع) قائد البره ( سوره مائده - آيه 55 )

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ﴿55 / مائده﴾


در تفسير مجمع البيان از عبدالله ابن عباس چنين نقل شده كه روزي در كنار چاه زمزم نشسته بود و براي مردم از قول پيامبر ( صلوات الله عليه و آله ) حديث نقل مي كرد ، ناگهان مردي كه عمامه اي بر سر داشت و صورت خود را پوشانيده بود نزديك آمد و هر مرثيه كه ابن عباس از پيغمبر ( ص ) نقل حديث مي كرد ، او نيز با جمله قال رسول الله صلّي الله عليه و آله نقل مي كرد .
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفي كند ، او صورت خود را گشود و صدا زد : اي مردم ! هركس مرا نمي شناسد بداند من ابوذر غفاري هستم ، با گوش هاي خود اين سخنان را از رسول خدا (ص ) شنيدم و اگر دروغ مي گويم هر دو چشمم كور باد كه پيامبر (ص) فرمود : " علي ، قائد البره و قاتل الكفره منصور من نصره ، مخذول من خذله " ، " علي (ع) پيشواي نيكان است و كشنده كافران ، هر كس او را ياري كند ، خدا ياريش خواهد كرد .
سپس ابوذر اضافه كرد : اي مردم ! روزي از روزها با رسول خدا (ص ) در مسجد نماز مي خواندم . سائلي وارد شد و از مردم تقاضاي كمك كرد ولي كسي چيزي به او نداد ، او دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت : خدايا ! تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو تقاضاي كمك كردم ، كسي جواب مساعد به من نداد . در همين حال ، علي (ع) كه در حال ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود اشاره كرد .
سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد . پيامبر (ص) كه در حال نماز بود اين جريان را مشاهده كرد . هنگامي كه از نماز فارغ شد ، سر به سوي آسمان بلند كرد و چنيني گفت : خداوندا ! برادرم موسي از تو تقاضا كرد كه روح او را وسيع گرداني ، كارها را بر او آسان سازي و گره از زبان او بگشايي تا مردم گفتارش را درك كنند و نيز موسي درخواست كرد ، هارون را كه برادرش بود وزير و ياورش قرار دهي و به وسيله ........................... و زياد كني و در كارهايش شريك سازي .
خداوند ! من محمد ، پيامبر و برگزيده توأم ، سينه مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان ساز ، از خاندانم علي (ع) را وزير من گردان تا به وسيله او پشتم قوي و محكم گردد .
ابوذر مي گو.يد : هنوز دعاي پيامبر (ص) پايان نيافته بود كه جبرئيل نازل شد و به پيامبر (ص) گفت : بخوان ! پيامبر (ص) فرمود: چه بخوانم؟ گفت : بخوان اِنّما وليّكم الله و رسوله و الّذين آمنوا ...........

 

چهارشنبه 6 اسفند 1393  9:04 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها