وقتی پیامبر خدا در جواب می ماند!
نقل شده است، مقدّس اردبیلى(رضوان اللَّه علیه) شبى پیامبر(صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) را در خواب دید، در حالىكه حضرت موسى علیه السّلام در خدمت آن بزرگوار نشسته بود. حضرت موسى از حضرت رسول اكرم سؤال كرد : این مرد {مقدّس اردبیلى} كیست؟ پیامبر فرمود : از خودش سؤال كن. لذا حضرت موسى پرسید : تو كیستى؟
مقدّس اردبیلی گفت: من احمد پسر محمّد از اهل اردبیل و در فلان كوچه و فلان جا مسكن دارم.
حضرت موسى گفت: من تنها اسمت را پرسیدم، این همه تفضیل براى چه بود؟
مقدّس گفت: خداوند تنها از شما سؤال كرد: این چیست در دست تو؟(1) و شما در جواب خدا فرمودید: این عصاى من است به آن تكیه مىكنم و نیز با آن گوسفندانم را مىرانم و استفاده هاى دیگرى هم از آن مىكنم. پس شما چرا اینقدر در جواب تفضیل دادید؟
حضرت موسى به پیامبر اكرم عرض كرد: راست گفتى كه علماى امّت من، مانند پیامبران بنىاسرائیل مىباشند.(3)
منابع:
1-سوره طه ،آیه 17(وَمَا تِلْكَ بِیمِینِكَ یا مُوسَى)
و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟!
2- سوره طه، آیه 18(قَالَ هِی عَصَای أَتَوَكَّأُ عَلَیهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَلِی فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى)
گفت: «این عصای من است؛ بر آن تکیه میکنم، برگ درختان را با آن برای گوسفندانم فرومیریزم؛ و مرا با آن کارها و نیازهای دیگری است.
3- سرگذشتهاى تلخ و شیرین، جلد 4، صفحه 102.