آتش خاموش کن:آتش قبضه های خودی،وقتی نیروهای دشمن به شدت مواضع ما را می کوبیدند،با پرتاب اولین گلوله های
ایران ناگهان توپ خانه شان از حملات خود می کاست و چون اصولا آتش ریختن را عراقی ها شروع می کردند
نیروهای خودی "آتش خاموش کن"می شدند.
1.آجر:شهید،کد رمز در اصطلاح بی سیم.
2.آجر:پنیر مانده،خشک شده و از دهان افتاده و بی وصرف.
آجر پلاستیکی:کتلت از نوع جبهه ای آن،غذایی سخت و سفت و خفه کننده،همان خوراکی که وقتی کسی
در خوردن آن به زحمت می افتاد به او می گفتند"سمبه بدهم؟با آفتابه آب بیاورم؟"
آچار فرانسه:مسئول تدارکات یگان،کسی که همه کار از او بر می آمد و به امور مختلف مسلط بود.
آچار همه کاره:چفیه،پارچه ای که از آن به جای سفره،لنگ حمام،تور ماهی گیری،حوله،باند زخم
و امثال آن استفاده می کردند.
آخ جون مرخصی:جراحت ناشی از ترکش کوچک که به مرخصی و رفتن به عقب منجر می شد.
کنایه است از اهل مبارزه و مقاومت نبودن!
آخرین صراط:نقطه اوج درگیری،خط پایان،محل شهادت،موضعی خطرناک و مرگ آفرین.
آخرین نامه:وصیت نامه
آخرین هشدار:تیر مستقیم تانک،نشانه ای از جدی بودن جنگ و نزدیک بودن دشمن.
آدامس شیک:کد رمز:التماس دعای مخصوص،سفارشی،شبانه،یواشکی و کامل(کوتاه شده کلمات)"
آدم خفه کن:چلو مرغ،غذای شب عملیات،کنایه از شهادت است که طبعا بعد از شام آخر احیانا محقق می شود.
آدم کُش گردان:امدادگر!کنایه از ناشی بودن نیروهای امدادرسان خصوصا در شرایط عملیاتی و خطوط مقدم.
آدیداس بسیجی:کفش کتانی راحت نسبت به پوتین ساق دار با بند بلند بدون زیپ.
آر.پی.جی.به برجک زدن:مرخصی گرفتن از فرماندهی در شرایط آماده باش عمومی و حساس جنگ.
آر.پی.جی.زن.سفره:فردی که لقمه های بزرگ می گرفت و غذا را نجویده می بلعید.
آسایشگاه سالمندان:تدارکات گردان و لشگر،اشاره ای است به مسئولان تدارکات واحدها که معمولا از
بین رزمندگان مسن انتخاب می شدند.
آش خور های حضرت مهدی(عج):نیزو های رزمنده،بسیجیان.
آقای فروغی راد:خمپاره منور
آنتن فرماندهی:بی سیم فرماندهی
آهنگران گردان:نیروی خوش صدا.
ابراهیم:
رزمنده ای که از آتش دشمن جان سالم به در می برد و کوچکترین جراحتی بر نمی داشت.
اتحادیه دکمه داران:
کسانی که دکمه بالای پیراهنشان همیشه بسته بود.
احمد بودن:
آمادگی رزمی داشتن،اسم رمز و کد بی سیم بود،گفته میشد:احمد باشید،یعنی آماده باشید.
اذان گفتن:
گلوله باران دشمن در سپیده دم،وسیله دعوت به حق و سبب خیر شدن.
ارحم،درهم:
اذیتم نکن اذیتت نکنم،کمکم کن هر چند ناچیز.
از آنها که...:
الغیبه اشد من الزنا،وقتی در خلال صحبت،کسی غیبت دیگری را می کرد می گفتند:"از آنها که..."،کنایه از ادامه ندادن گفت و گو و تذکر به حدیث فوق.
از جهنم تا بهشت:
از جبهه جنوب تا جبهه غرب کشور،اشاره ای است به گرمای منطقه خوزستان و سردسیری و سر سبزی غرب.
استامبولی:
ماشین حمل شهید در اصطلاح بی سیم و کد رمز.گفتخ می شد:"استامبولی می خواهیم تا آجر(شهید)ها را جا به جا کند".
اسلحه بی فشنگ:
آفتابه دستشویی!ئسیله ای که گفته می شد رزمند
گان در تاریکی شب بارها با آن از دشمن اسیر گرفتند.
اشکانیان،صفویان،سامانیان:
به ترتیب:خانواده داغدار شهدا،افراد همیشه در صف کوپن و کسانی که از این جنگ طرفی بستند و به سرو سامانی رسیدند.به مزاح،این سه دسته را سه طایفه و قشر مردم در جنگ بر می شمردند.
اصول سه گانه تدارکات:
داشتیم،تمام شد،فعلا نداریم ،به شما تعلق نمی گیرد!قسمت سوم مخصوص وقتی بود که بچه ها موجودی را می دیدند و تدارکات چی دیگر اصل آن را نمی توانست حاشا کند.
اطلاعات تدارکات:
بچه های شکمو،کسانی که به خاطر رودربایستی با شکمشان و مراجعه مکرر به تدارکات،به صورت علنی و پنهانی و تک و پاتک همیشه حساب موجودی آذوقه و تنقلات دستشان بود!
اطلاعات عملگی:
واحد اطلاعات عملیات،واحدی که نسبت به سایر واحد های سازمان رزم گرفتاری و مسئولیت بیشتری داشت.
التماس پتو:
تقاضای جای برای خوابیدن،به معنی جا باز کردن در کنار خود.
الذین امنون وقت چایی گشنه مون:
درخواست چای و غذا از شهردار و مسئول سنگر یا چادر با چاشنی مزاح و بدون تحکم.
الهی ضعف بدنی و دقت جلدی:
خدایا دقت کن جلد ما پاره نشود،به کنایه تعبیری بود که در مواقع بمباران و جنگیدن به کار می رفت.
انجمن خروسان جنگی:
نیروهای تبلیغات،بچه هایی که بخشی از وظیفه شان توجه داشتن به اوقاتشرعیو اقامه نماز پنج گانه بود.
اوشین پلو:
برنج سفید بدون مخلفات.
ایران تایر:
پوتین های بسیجی.
ایران گونی:
شلوار و اورکت بسیجی ساخت وطن.
ایستگاه بدنسازی:
ایستگاه صلواتی.
با آفتابه چای شیرین خوردن:موفق به گرفتن مرخصی از فرمانده نشدن و با حال زار به چادر برگشتن.
با بیل خمپاره ریختن:آتش شدید دشمن روی مواضع خودی،نه یکی یکی،بلکه مثل سوخت ریختن در کوره و آتشگاه با بیل.
با جعبه گوجه حمل کردن:شهید بچه سال که میشد او را با جعبه گوجه هم حمل کرد.
با چوب کبریت خلال کردن:دست شستن از غیبت و بد گویی کردن از این و آن،وقتی کسی در جمع شروع به غیبت می کرد می گفتند:"این چوب را بگیر و لای دندانهایت را خلال کن"کنایه از این که دهان و دندان هایت آلوده به گوشت بدن برادر مرده ات شده است.
باغبان:مسئول واحد تخریب که یکی از وظایفش کاشتن مین بر سر راه نیروهای دشمن و جمع کردن مین های آنها بود.
بالش سر خود:پای مصنوعی که جانبازان در هر شرایطی آن را از جای خود در می آوردند و زیر سرشان می گذاشتند.