0

فرهنگ لغت رزمندگان در جبهه

 
saghi08
saghi08
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 148
محل سکونت : فارس

فرهنگ لغت رزمندگان در جبهه قسمت اول

آب اروندرود:آب گوشت،اسمی بی مسما برای غذایی که گوشت آن در شرایطی،مفقودالاثر بود!هر چه بود و به چشم می آمد،مثل اروند،آب بود و آب،آبی بی رنگ و لعاب و بی بو و خاصیت.از این رو،به جوینده و البته نایابنده آن نسبت"غواص"می دادند و به آنچه احیانا به شکل و شمایل گوشت به دست می آمد،"امداد غیبی".



آب پاش:بسیار اهل گریه و زاری،کسی که روضه خوانده نشده اشکش جاری بود.



آب پیاز:آب اروندرود



آب جوراب:آب اروند رود



آب حوض کوثر:آب نوشیدنی که تانکرهای سیار در جبهه توزیع می کردند و در آن فضای معطر به عطر شهادت،طعم آب حوض کوثر بهشت را تداعی می کرد.

آب خوردن:به بهانه تشنگی از بستر برخاستن و مشغول تهجد و نافله شدن،رد گم کردن بر دوستان همرزم برای رعایت اخلاص در عمل،پاسخی به افراد کنجکاو و همیشه ملتمس دعا!کسانی که اگر درمیافتند برادر همرزمی اهل خلوت و ذکر و عبادت است به سادگی دست از سرش برنمی داشتند و ناخواسته او را انگشت نمای عالو و آدم می کردند.و در چنین شرایطی بود که شخص مذکور سعی می کرد به اطرافیان ثابت کند که حال و مقامی در کار نیست و او صرفا به قصد آب خوردن و دست شویی رفتن نیمه شب از خواب بیدار شده است.



آب دمبل:
آب میوه،عصاره مقوی و نشاط آور برای شرکت در عملیات،به شوخی و جدی وسیله دوپینگ،می گفتند:آب دمبل خورده ای؟به این معنی که می توانی مقاومت کنی؟



آبرو شیمیایی کردن:از کسی در حضور خودش تعریف کردن،بستن زبان شخص و مانع واکنش او شدن،ناخواسته و ندانسته کسی را در مقابل عمل انجام شده قرار دادن و به بن بست اخلاقی کشاندن،بد دفاع کردن.



آب زمزم:اشک چشم نیروی رزمنده،بسیجی مخلص و خائف شب زنده دار که مصداق عاقل خیر و جاهل به شر بود.



آب سرد کن:قطعه ای یخ که در هوای گرم و تحمل ناپذیر تابستان جنوب درون آفتابه آفتاب خورده و داغ دست شویی می انداختند و از آن استفاده می کردند.

آبشار نور:
بسیجی،نور علی نور،کسی که یک پارچه زیبایی و پاکیزگی و قداست است.



آبشار نیاگارا:
استحمام به طریق آب روی سر ریختن بدون دوش و آب پخش کن.



آب طلایی شده:نماز صبح قضا شده و آفتاب دیده،نوعی تذکر و توجه دادن به اقامه نماز اول وقت.



آب کله پاچه را بر آتش گذاشتن:حرص و جوش خوردن برای به آغوش کشیدن شاهد شهادت:بی صبری در فدا شدن و پاک بازی.



آب گرم کن:قمقمه آب ساخت ایران،در قیاس با نوع اصل آنکه همیشه بدنه اش سردتر از آب داخل آن است.

- زره پوش:

در مقابل کفش و دمپایی می گویند که برای راحتی به پا می کنند و به کار زمان صلح می آیند نه جنگ.
یعنی کفش مسلح و آماده مقابله با هر شرایطی، پست و بلند راه و آب و گل و آهن و آتش و ناملایمات دیگر مقتضی منطقه.


ذوالفقار:


قایقهای دو موتوره....
نوع پیشرفته قایق موتوریهایی که در جنگ مورد استفاده قرار گرفت – قایق های عاشورا – و از حیث عقب بودن موتورهایشان، «ری جندر» خوانده می شوند در اصطلاح نظامی انگلیسی. اینکه در نگاه به این قایق از پشت سر، دو موتور آن مثل دو شمشیر تیز به نظر می آید وجه تسمیه ای بوده است تا در کنار عشق و ارادت بچه ها به اهل بیت خصوصاً صاحب ذوالفقار، این نوع قایقها را ذوالفقار بنامد.

زوروی دسته:


نیرویی که دور از چشم دیگران و بچه های دسته ظروف غذا را می شوید، ظروف آب را آب می کند و سنگر و چادر را نظافت می کند ؛ به نحوی که هیچ وقت هیچ کس نمی داند که این کارها به وسیله چه کسی انجام شده است. کنایه از اینکه مثل زورو سر بزنگاه حاضر می شود، کارش را می کند و بعد دوباره غیبش می زند.

زیر شلواری آستین کوتاه:

شورت پاچه بلند تا سر زانو. شورت خشت مالی، شورت با ایدئولوژی و ... همه به همین معنی بودند.

زیر پاسپورتتان را آقا امضا نکرده:

نمی توانید داخل خاک عراق شوید.
وقتی برای عملیات یا گشت و شناسایی بچه ها ناگزیر بودند به داخل خاک عراق بروند و بعضی از سر مزاح یا بنا به عللی نمی آمدند به آنها می گفتند: زیر پاسپورتتان....

ضریب زاویه صفر شده:


شهید شده است.
وقتی زاویه توپ صفر شود، لوله آن افقی و موازی افق و سطح زمین قرار می گیرد. این حالت، چون قبلاً «افقی برگشتن» به معنی شهادت، و شهید برگشتن فرد را داشته اند، وجه شبه یا تسمیه ای شده تا در مورد برادری که شهید شده بگویند: ضریب زاویه...

آب گرم کن بی بخار:راکت عمل نکرده دشمن که قد و قواره اش آب گرم کن های نفتی را به یاد می آورد.


آبله مرغان:ازدواج،کنایه از همسر اختیار کردن،گفته می شد"تو هم آبله مرغان گرفتی؟"


آب لیتری چند تومان است؟:اعلان تشنگی،آب خواستن به شیوه غیر مستقیم و مودبانه و شوخی و جدی.


آب میوه:آمپول تزریقی هنگام بیماری،خصوصا نوع ویتامینه آن که بعضی ها برایش سر و دست می شکستند.
آب نبات:گلوله شلیک شده دشمن،آنچه در منطقه به وفور یافت میشد و مثل آب نبات در دسترس بچه ها بود.

آبی خاکی:نیروهای مخصوص و غواص که در ارتش به "تکاور"و "رنجر"معروف اند،این نیروها هم در

خاک و خشکی عمل می کنند،هم در آب.


آپاچی:
بسیجی،به شوخی و جدی کنایه از رزمنده شلوغ و بی نظم،کسی که پابرهنه در منطقه فوتبال بازی می کرد.


آپاراتی:دست شویی،محل رفع و رجوع و قضای حاجت،شباهت جستن است به روی چال رفتن وسیله نقلیه در آپاراتی و تعویض روغنو سایر خدمات.


آپاندیس درد گرفتن:
بهانه آوردن برای شرکت نکردن در مراسم صبحگاه.
آتش تنور را تند کردن:شلیک سریع خدمه تانک،کنایه از سرعت عمل بیشتر به خرج دادن.

شنبه 21 شهریور 1388  10:11 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها