0

شیطان عامل روی گردانی از یاد خدا

 
yas1405
yas1405
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 106
محل سکونت : قم

شیطان عامل روی گردانی از یاد خدا

روی گردانی از یاد خدا

«وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبيلِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُون‏»[1].

و هر كس از ياد خدا روى‏گردان شود شيطان را به سراغ او مي­فرستيم پس همواره قرين اوست! و آنها [شياطين‏] اين گروه را از راه خدا بازمى‏دارند، در حالى كه گمان مى‏كنند هدايت‏يافتگان حقيقى آنها هستند!

در باره كسى گفته مى‏شود عشى، يعشى، عشا (از باب علم يعلم) كه چشمانش دچار آفتى شده باشد كه هيچ نبيند، و يا تنها شبكور باشد. و در باره كسى گفته مى‏شود عشا، يعشوا، عشوا و عشوا (از باب نصر ينصر) كه خود را به كورى و يا شبكورى زده باشد، بدون اينكه در چشمانش آفتى باشد. و كلمه نقيض از مصدر تقييض است كه هم به معناى تقدير است، و هم چيزى را نزد چيزى بردن. مى‏گوييم قيضه له يعنى فلانى را نزد فلان كس آورد.[2]

پس معناى آيه چنين مى‏شود: كسى كه از ياد خداى رحمان خود را به كورى بزند، و به اين مساله به نظر شبكورها بنگرد، ما شيطانى برايش مى‏آوريم. و در جاى ديگر تعبير به ارسال كرده مى‏فرمايد: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا»[3] و در آيه مورد بحث كلمه ذكر را به كلمه رحمان اضافه نموده تا اشاره باشد به اينكه ياد خدا خود رحمتى است از خدا. و معناى قرين در جمله‏ «فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» مصاحبى است كه هرگز از شخص شبكور جدا نمى‏شود.[4]

بنابر اين كسى كه در حال اعراض از ياد خداى مهربان است، در واقع از محيط نور و رحمت الهى خارج شده و در محيط كدر و ظلمت كه محل شيطان است، وارد شده است و آن يك امر مسلّم معنوى است كه يا خداى رحمان يا شيطان و مستفاد از آيه شريفه، اينكه شيطان در مقابل خداى رحمان است و در هيچ موردى با هم جمع نمى‏شوند، پس وقتى فردى از خداى رحمان اعراض نمود، خواه‏ناخواه شيطان بر او مسلط مى‏شود.

در آيه اول ضمير آنان را مفرد آورد و فرمود: كسى كه از ذكر رحمان خود را به كورى زند شيطانى برايش قرار مى‏دهيم؛ و در آيه بعد ضمير را جمع آورده، به اعتبار معناى«من يعش» مى‏باشد، و كلمه «يصدونهم» از مصدر «صد» است كه به معناى برگرداندن و منصرف كردن است. و منظور از «السبيل» راه خدا است كه عبارت است از دين توحيد كه ذكر، بشر را به سويش دعوت مى‏كند. و معناى آيه اين است كه: شيطانها اينگونه افراد را كه از ياد خدا خود را به كورى مى‏زنند از ذكر منصرف مى‏كنند، و آن وقت است كه مى‏پندارند به سوى حق راه يافته‏اند.[5]

و اين پندار غلط (كه وقتى از راه حق منحرف مى‏شوند گمان مى‏كنند هدايت يافته‏اند) خود نشانه تقييض قرين است، يعنى نشانه آن است كه از تحت ولايت خدا در آمده، و در تحت ولايت شيطان قرار گرفته‏اند، براى اينكه انسان به طبع اولى خود مفطور بر اين است كه متمايل به حق باشد، و به حكم فطرتش مى‏خواهد هر چيزى را كه به وى عرضه مى‏شود بشناسد، ولى اگر سخن حقى بر او عرضه شود و او به پيروى هواى نفسش از پذيرفتن آن سرباز زند و همين روش را ادامه دهد، خداوند مهر بر دلش زده، چشم دلش را كور مى‏كند، و قرينى برايش مقدر مى‏كند، آن وقت ديگر با هر حقى كه مواجه شود آن را بر باطل منطبق مى‏كند، با اينكه فطرتا متمايل به آن است، ولى شيطانش او را به اين تطبيق دعوت مى‏كند، در نتيجه مى‏پندارد كه راه همين است، و نمى‏فهمد كه در بيراهه است، مى‏پندارد كه بر حق است، و احتمال هم نمى‏دهد كه راه باطل را مى‏رود.[6]

غفلت از ذكر خدا و غرق شدن در لذات دنيا، و دلباختگى به زرق و برق آن، موجب مى‏شود كه شيطانى بر انسان مسلط گردد و همواره قرين او باشد، و رشته‏اى در گردنش افكنده، مى‏برد هر جا كه خاطرخواه اوست! بديهى است جاى اين ندارد كه كسى تصور جبر از اين آيه كند، چرا كه اين نتيجه اعمالى است كه خود آنان انجام داده‏اند، مخصوصا غرق شدن در لذات نامشروع دنيا يا افراط و حرص‏ورزى در مشروع آن و آلوده شدن به انواع گناهان، نخستين تاثيرش اين است كه پرده بر قلب، چشم و گوش انسان مى‏افتد، او را از خدا بيگانه مى‏كند، و شيطان را بر او مسلط مى‏سازد، و تا آنجا ادامه مى‏يابد كه گاهى راه بازگشت به روى او بسته مى‏شود، چرا كه شياطين و افكار شيطانى از هر سو او را احاطه مى‏كنند، و اين نتيجه عمل خود انسان است.[7]

 



[1] - سوره مبارکه زخرف(43)، آيه 36 و 37

[2] - طباطبايى، سيد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان‏، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى‏، ج 18، ص 150

[3] - سوره مبارکه مریم(19)، آیه 83

[4] - طباطبايى، سيد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان‏، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى‏، ج 18، ص 151

[5] - همان

[6] - همان، ص 151 و 152

[7] - حق جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص 382

 

چهارشنبه 22 بهمن 1393  11:58 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها