0

شعرطنزشکرخند

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

با توجه به ایام خرید به مناسبت فرا رسیدن سال جدید تقدیم به مردان مظلوم :

شعر خرید شب عید

اسفند شد وصدای نوروز آید
بر قوز همیشگی من قوز آید

این ماه بود ماه خرید همسر
او خرج کند وز دل من سوز آید

تا عید شود شکسته گردد کمرم
از عمق دلم ناله جانسوز آید

جبران همه هزینه ها قرض کنم
این وام مثال مشت بر پوز آید

گر همسر با وفا رعایت نکند
در قسمت او شوهر دریوز آید

اسماعیل تقوایی

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

چهارشنبه 5 فروردین 1394  10:43 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

روز زن آید و مردان همگی شاد شوند
به رتبریک به همسر همه فریاد شوند

در خیابان و به بازار به هر سو بدوند
در خرید هدیه جملگی استاد شوند

کم ز سرویس طلاجات نگیرند آنروز
از برای دل شیرین همه فرهاد شوند

شاخه گل..نه..بگیرند طبق پر از گل
بیخیال از جهت قیمت و تعداد شوند

تحفه گیرند مناسب جهت مادر زن
باعث تقویت جبهه ی داماد شوند

شام و ناهار ز خانه به غذا خانه روند
مرغ دلهای زنان را همه صیاد شوند

بگذارند به سر همسر خود را چون تاج
از سر عشق دچار مرضی حاد شوند

زن ذلیلی سبب فخر بر ایشان گردد
در عمل صاحب پی اچ دی و استاد شوند

آخر کار که پایان برسد روز زنان
بغض کرده، پی آن، حامل غمباد شوند
شاعر : اسماعیل تقوایی

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 22 فروردین 1394  9:40 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

تیم ما بسته ای توافق کرد
کلی و دسته ای توافق کرد

جان کری با ظریف در لوزان
بر سر هسته ای توافق کرد

یا توافق نشستنی کردند
یا ننشسته ای توافق کرد

رفته تا نیویورک با عجله
دست و پا جسته ای توافق کرده

تیم ما از مذاکره برگشت
با کلی یاد و خاطره برگشت
شاعر : محمد سعید میرزایی
انجمن شعر استان یاسوج

بااندکی سانسورلازمه

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

چهارشنبه 26 فروردین 1394  9:10 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

حسن شاه رجب در بی قانون شعر طنزی را با موضوع محمد جواد ظریف سروده است :

لازم به بیان نیست، که پیداست شریف است
دارای کت و پیرهن و ساعت و کیف است!

کی گفته که این آدم پرزور ضعیف است؟
او که همه را یک تنه در رینگ حریف است

این مرد ضخیم است، نگویید ظریف است
کارآمد و باتجربه و پخته ترین است

گم گرده میدان سیاسات همین است
با شخصیت و با ادب و خوب و وزین است

اینها همه اش هیچ! نظیف است و عفیف است
این مرد ضخیم است، نگویید ظریف است

شادابی و سر زندگی اش نیک عیان است
«چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟»

انگار پسرخاله کفاشچیان است!
چون مثل وی انگار زمینگیر طلیفه ست

این مرد ضخیم است، نگویید ظریف است
در خاطرش ایام هدر شب شده دارد

معشوق گرفتار تبِ تب شده دارد
حمّام قوانین مصوب شده دارد

صابون به تنش خورده و جوینده لیف است
این مرد ضخیم است، نگویید ظریف است

شاید بشود جان به لب او برسانیم
شاید بشود خاک رسش را بکشانیم

شاید بشود تحت فشارش بچلانیم
اما مگر او در خور اقدام سخیف است؟

این مرد ضخیم است، نگویید ظریف است
سرباز وطن را که خدا خیر دهادش

باشد که شود تیزتر از تیز مدادش!
نابود شود هر که بکوشد به عنادش

این دیگر از آن بی وطنی های کثیف است
این مرد ضخیم است، نگویید ظریف است

هشیاری او مایه‌ خوشحالی خلق است
او باعث این حال خوش و عالی خلق است

کارش سبب منفعت مالی خلق است
می لطفد و می گویدش انجام وظیفه ست

این مرد ضخیم است، نگویید ظریف است
کاری که بنا شد به توافق برسانیم

باید به همه همّت خود را بنشانیم!*‌
ما متحد و همدل و همفکر و زبانیم

از همدلی ماست که اوضاع ردیف است
این مرد ضخیم است، نگویید ظریف است

*بنشانیم= نشان بدهیم!
شاعر : حسن شاه رجب
منبع : بی قانون (ضمیمه روزنامه ی قانون)

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

چهارشنبه 26 فروردین 1394  9:13 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

شعر طنز “دخترا عاشق مردان پسرا عاشق زن” را در تابستان ۹۳ مرتکب شدم حالا بماند چرا در بهار ۹۴ منتشرش میکنم!

دخترا عاشق مردان، پسرا عاشق زن
خب منم که مردمو دخترا هم عاشق من

چون که کشور عزیزم داره ناموسای خوب
حاضرم جونم و بی دریغ بدم واسه وطن

دوس دارم یک زن سر به زیر و آروم بگیرم
بزنم توگوشش آروم بگه سرورم نزن

اگه خواستش که براش لباس تازه بگیرم
لباسش باید بپوسه تو تنش مثل کفن

زن من کاری باید باشه هزار تا کار کنه
ببره بره ها رو چرا کنن توی چمن

لباسام وقتی که بو عرق میگرن باید اون
لباسامو خوب بشوره بسابه توی لگن

اگه اهل adsl باشه و کامپیوتر
مودمو بر میدارم میزنمش با کابل لن

انقدر زنده میمونم تا دیگه خسته بشه
توی خونه ام بپوسونه ده هزار تا پیراهن

آخه این شعره دارم میگم، مزخرفاته که
اگه من زن بگیرم چاکرشم با فوت و فن

انقدر فشار میاد جون شما رو دل من
کبدم داره میاد بیافته توی این دهن

لحاف بعضیا رو دوختی خدا جون، جون من
بیا اینبار بشینو پنبه ی ما رو هم بزن
شاعر : مرتضی جهانی مقدم

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

چهارشنبه 26 فروردین 1394  9:17 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

نتیجه تصویری برای کاریکاتور مرغ

به گزارش تسنیم، در آخرین روز های سال ۹۳ دولت با افزایش توزیع ذخایر مرغ منجمد تلاش زیادی برای کاهش قیمت گوشت مرغ در بازار مصرف انجام داد و مرغی که در اسفند ماه پر گشوده و قیمت خود را تا ۹ هزار تومان بالا برده بود تا ۸ هزار و ۲۰۰ تومان پایین کشید.

گران گشتی و از سفره پریدی
بدون پر به بالاها رسیدی

خوراک تو شده خواب و خیالم
بیا پایین شتر دیدی ندیدی

الا ای مرغک خوش ران و سینه
دلم را سخت دنبالت کشیدی

ز تو باشد نصیبم بال و گردن
به ران و سینه ات نبود امیدی

در خوردن برایم قفل گشته
ندارم بهر بگشودن کلیدی

شده خواب و خیالم سیخ جوجه
یه یادش معده ام گشته اسیدی

به خواب من بیا تا شاد گردم
الا ای غایت وصف سفیدی

تو با این قیمتت ای خوش خوراکم
همه قشر ضعیفان را گزیدی
شاعر : اسماعیل تقوایی

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

چهارشنبه 26 فروردین 1394  9:22 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

نتیجه تصویری برای شکلک خنده

حاشیه واس ماس !

حاسدا چی چی می گن؟! ، خنده و احساس، واس ماس!
این همه طنز حسابی اَیّها النّاس، واس ماس

سرِوقت بدونِ یک لحظه ترافیک می رسی
وقتی مترو و سواری و اتو باس، واس ماس

چراغو رد می کنیم، سرعت ماشین رو دویست
پلیسه چی چی می گه ؟!، حضرت عبّاس واس ماس!

همگی اهل محبّتیم و پُر فروتنیم!
عاشق تواضعیم که فیس و هم فاس، واس ماس

هرچی گفتیم که نباس کسی بهش بَربخوره
اما تا جواب بِدَن ، نقطه ی حسّاس، واس ماس

بی خیال متن اصلی، “حاشیه” مهم تره
وقتی که تایر داریم ،معلومه زاپاس، واس ماس !
شاعر : زهرا دری

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 5 اردیبهشت 1394  12:08 PM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

بایدها و نبایدها!
به فکر کار باید باشد و نیست
دلش با یار باید باشد و نیست

اگر چه شاعر خوبی‌ست، جیبش
پر از سیگار باید باشد و نیست!

به دوشش کاور تار است اما
درونش تار باید باشد و نیست!

مسیر ازدواج و بچه داری!
کمی هموار باید باشد و نیست

نگهبان روز را باید بخوابد
که شب بیدار باید باشد و نیست!

برای شرح و بسط « منطق الطیر »
خود « عطار » باید باشد و نیست!

درون جیب شاعر غیر کاغذ
دو تا خودکار باید باشد و هست!
شاعر : امیرحسین خوش حال

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 14 اردیبهشت 1394  9:47 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

***

از هزار اتفاق می ترسم :
من ز قار کلاغ می‌ترسم
از نبود چراغ می‌ترسم

کله‌ام مثل کبک زیر برف
از خبرهای داغ می‌ترسم

توی کفشم چند تا ریگ است
لاجرم از چماق می‌ترسم

سرخی این زبان هلاک سر است
آری از چای داغ می‌ترسم

زنده بادت بهار اما من
از گل و سرو و باغ می‌ترسم

دفترت در ولنجک است و خودت
رفته‌ی شاچراغ، می‌ترسم،

این‌همه ساده زیستی آخر
کندت زشت و چاق می‌ترسم

رفته بودی به ترکیه بی ما؟
بی‌وفا از فراق می‌ترسم

راستی داغ آخرت باشد
از غم و درد و داغ می‌ترسم

بی خودی یادم آمد این که من از
آه و نفرین و عاق می‌ترسم

مسکن مهر من کمی سست است
از ترک روی طاق می‌ترسم

برق دارد ولی کمی پرت است
از سگ قلچماق می‌ترسم

سیب زمینی زیاد آنجا هست
از نبود اجاق می‌ترسم

خس و خاشاک هست و من از باد
که وزد از عراق می‌ترسم

آب بر آنچه سوخت می‌ریزم
لیکن از آب داغ می‌ترسم

راستی گفته بودم این را که
از هویج و چماق می‌ترسم؟

چون هلوهای لنکران شده‌ام
از ملخ‌های باغ می‌ترسم

ترس‌هایم تمام ناشدنی‌ست
از تو تا خرتناق می‌ترسم

حرف‌ها ناتمام و باید رفت
از هزار اتفاق می‌ترسم

آزاده محمدیه

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 1 تیر 1394  8:24 AM
تشکرات از این پست
mahdiyeh2000
mahdiyeh2000
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 195
محل سکونت : یزد

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺭﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﮔﺬﺭ ﺑﻮﺩ
ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺭﻩ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﺮ ﺑﻮﺩ

ﺍﺯ ﺧﺮ ﺗﻮ ﻧﮕﻮ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﮔﻬﺮ ﺑﻮﺩ
ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﻮﺩ

ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ
ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺿﻊ ﺑﺎﺷﺪ ﻋﺎﻟﯽ

ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎ ﺧﺮﯼ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ
ﺁﺩﻡ ﺷﻮ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺎﮐﻦ

ﮔﻔﺘﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﻭ ﻣﺮﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ
ﺯﺧﻢ ﺗﻦ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﻭﺍ ﮐﻦ

ﺧﺮ ﺻﺎﺣﺐ ﻋﻘﻞ ﻭ ﻫﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ
ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﻭﺣﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ

ﻧﻪ ﻇﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﻮﺩﯾﻢ
ﻧﻪ ﺍﻫﻞ ﺭﯾﺎ ﻭ ﻣﮑﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ

ﺭﺍﺿﯽ ﭼﻮ ﺑﻪ ﺭﺯﻕ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺍﺯ ﺳﻔﺮﮤ ﮐﺲ ﻧﺎﻥ ﻧﻪ ﺭﺑﻮﺩﯾﻢ

ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﮐﺸﺪ ﺧﺮﯼ ﺭﺍ؟
ﯾﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺮﺩ ﺯ ﺗﻦ ﺳﺮﯼ ﺭﺍ؟

ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﮐﻢ ﻓﺮﻭﺷﺪ ؟
ﯾﺎ ﺑﻬﺮ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻠﻖ ﮐﻮﺷﺪ ؟

ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺭﺷﻮﻩ ﺧﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ؟
ﯾﺎ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ؟

ﺩﯾﺪﯼ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﭘﯿﻤﺎﻥ؟
ﯾﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺮﺩ ﻧﺎﻥ؟

ﺧﺮ ﺩﻭﺭ ﺯ ﻗﯿﻞ ﻭ ﻗﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ
ﻧﺎﺭﻭ ﺯﺩﻧﺶ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ

ﺧﺮ ﻣﻌﺪﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﮐﻤﺎﻝ ﺍﺳﺖ
ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﯾﺖ ﺯ ﺧﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ

ﺗﺰﻭﯾﺮ ﻭ ﺭﯾﺎ ﻭ ﻣﮑﺮ ﻭ ﺣﯿﻠﻪ
ﻣﻨﺴﻮﺥ ﺷﺪﺳﺖ ﺩﺭ ﻃﻮﯾﻠﻪ

ﺩﯾﺪﻡ ﺳﺨﻨﺶ ﻫﻤﻪ ﻣﺘﯿﻦ ﺍﺳﺖ
ﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﺍﺳﺖ

ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺯ ﺁﺩﻣﯽ ﺳﺮﯼ ﺗﻮ
ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪ ﻣﺎ ﺧﺮﯼ ﺗﻮ

ﺑﻨﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﺁﺭﺯﻭ ﻧﻤﻮﺩﻡ
ﺑﺮ ﺧﺎﻟﻖ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﻭ ﻧﻤﻮﺩﻡ

ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺧﺮﯾﺖ
ﺟﺎﺭﯼ ﺑﺸﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﯿﺖ…!!!!!

 
پنج شنبه 25 تیر 1394  7:10 PM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

آخرین درد دل های لیلی و مجنون (شعر طنز)

 


 گله میکرد ز مجنون لیلی
که شده رابطه مان ایمیلی

حیف از آن رابطه ی انسانی
که چنین شد که خودت میدانی

عشق وقتی بشود داتکامی
حاصلش نیست بجز ناکامی

نازنین خورده مگر گرگ ترا
برده یا دات نت و دات ارگ ترا

بهرت ایمیل زدم پیشترک
جای سابجکت نوشتم به درک

به درک گر دل من غمگین است
به درک گر غم من سنگین است

به درک رابطه گر خورده ترک
قطع آنهم به جهنم به درک

آنقدر دلخور از این ایمیلم
که به این رابطه هم بی میلم

مرگ لیلی، نت و مت را ول کن
همه را جای OK کنسل کن

OFF کن کامپیوتر را جانم
یار من باش و ببین من ON ام

اگرت حرفی و پیغامی هست
روی کاغذ بنویسش با دست

نامه یک حالت دیگر دارد
خط تو لطف مکرر دارد

خسته از font و ز format شده ام
دلخور از گِردِلی @ (ات) شده ام …

کرد ریپلای به لیلی، مجنون
که دلم هست از این سابجکت خون

باشه فردا تلفن خواهم کرد
هرچه گفتی که بکن خواهم کرد

زودتر پیش تو خواهم آمد
هی مرتب به تو سر خواهم زد

راست گفتی تو عزیزم لیلی
دیگر از من نرسد ایمیلی

نامه ای پست نمودم بهرت
به امیدی که سرآید قهرت

نتیجه تصویری برای شکلکهای خنده دار

 

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 10 مرداد 1394  11:16 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

نتیجه تصویری برای شکلکهای خنده دار

رباعیات شیری در رابطه با گران شدن چند باره شیر :

یا رب مددی شیر گران گردیده
جانان بود و قیمت جان گردیده

نوشیدن شیر سهم من نیست دگر
از چشم دلم اشک، روان گردیده

***
از داخل کالا سبدم شیر برفت
سر سلسله بود و همچو یک میر برفت

با رفتن شیر از درون سبدم
هم قاتق و هم خامه و سر شیر برفت

***
من جزو ضعیفانم و آسیب پذیر
کرده ست مرا غول گرانی زنجیر

یا رب چکنم به استخوان پوکی خود
اینک که شده گران فرآورده ی شیر

***
ای گاو بیا برای من کاری کن
محتاج به آن شیر توام یاری کن

با یک لگدت واسطه ها را بردار
شیرت به دهان تشنه ام جاری کن

***
گویند که شیر احتیاج بدن است
هر کس نخورد قرین رنج و محن است

این شیر کنون شیر ژیان گردیده
افتاده به جان مردم این وطن است
شاعر : اسماعیل تقوایی

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

پنج شنبه 15 مرداد 1394  11:30 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

قرار شد بکنی درد ما دوا، دارو!
ولی چه سود؟ نخوردی به درد ما، دارو!

چه خوب نسخه ما را سه سوته پیچیدی
صدآفرین به تو، احسنت، مرحبا، دارو!

چرا عذاب دهم بی‌تو جسم و جانم را
بهل که روح من از تن شود جدا، دارو!

مگر ز کشور ما جای بهتری دیدی؟
بگو که از بر ما رفته‌ای کجا، دارو؟!

تو را قسم ندهم خود به جان بیماران
که نیست پیش توشان ارزش و بها، دارو!

تو را به جان مدیران مرتبط با تو
بیا که بی‌تو زکف رفت جان ما، دارو!

دوباره نطق مدیر و گزارش خبری!
دوباره مبحث تحریم و مافیا، دارو!

بگو دل چه‌کسی این میانه می‌سوزد
به حال زار مریضان بی‌نوا، دارو؟!

بدل به زهر شو و زین غمم خلاصی ده
چه فرق می‌کند الساعه زهر با دارو!

نیامدی سروقت آخر و عموجان رفت!
رسیدی اما در مجلس عزا، دارو!

تنم به ناز طبیبان نیازمند شده‌ست
سپس به چشمه‌ای از غمزه شما، دارو!

برای یافتنت گشتم آنقدر که شدم
به چند درد دگر نیز مبتلا، دارو!

ز اخم و تخم دواخانه‌چی چه گویمت آه
در آن زمان که بخواهم از او تو را، دارو!

اگر چه با من و امثال من غریبه شدی
خشوع می‌کنی از بهر آشنا، دارو!

«کجا روم چه کنم چاره از کجا جویم»
ز دست رفته و افتاده‌ام ز پا، دارو!

بیا ز راه و سپس مژدگانی از من گیر
تراول و سند و سکه طلا، دارو!

اگر قبول نداری، بگو که از سر شوق
به پیش پای تو جان را کنم فدا، دارو!
شاعر : سعید سلیمان پور (بوالفضول الشّعرا)

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 14 شهریور 1394  12:53 PM
تشکرات از این پست
mhzahraee
mhzahraee
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 2617
محل سکونت : اصفهان

همایش!

علاج قطعی و عاجل همایش
و راه حل هر مشكل همایش
 
كنار خرج‌های غیرلازم
همانا خرج ناقابل همایش
 
بلاشك چون پشیمانی ندارد
و چون دارد بسی حاصل همایش،
 
لذا هر طور، هر جا، هر زمانی
نگیرد پس چرا عاقل همایش؟
 
همایش، راه استیناف حق است
که باطل را کند باطل همایش
 
نمی‌شد بی‌گمان مقتول، مقتول
اگر می‌داشت با قاتل همایش
 
گره از کار بسته می‌گشاید
خوشا مشکل‌گشا! مسهل! همایش!
 
جوان عاطل و بیكار و ول را
سریعاً می‌كند شاغل همایش
 
خلایق صبح تا شب در اداره
و شب دارند در منزل همایش
 
از آن‌جایی که دارد دل به دل راه
همه دارند پس در دل همایش
 
چه از این دلنشین‌تر؟ چون كه دارد
به روی سینه‌ام لِیبل (lable) همایش
 
«جهان پیر است و بی‌بنیاد» امّا
جهان را می‌کند خوشگل همایش


رضا احسان پور

منبع: کانال تلگرام باشگاه طنز و کاریکاتور انقلاب اسلامی @tanzym

پنج شنبه 13 اسفند 1394  9:08 AM
تشکرات از این پست
farshon
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند

*کشف همسر!
هر که در کشور ما سیم و زرش بیشتر است
شده ثابت که زیان و ضررش بیشتر است

ماکیان را کند آرامش خوابیدن سلب
شام در لانه خروسی که پرش بیشتر است

با چراغ ار که بود دزد ، بَر َد کالا نغز
قوم را عالم فاسد خطرش بیشتر است

نوچه بسیار بود دور و برِ فرد شرور
زحل نحس هم ای جان قمرش بیشتر است

هر که پرمایه تر از علم، غمش افزونتر
میخورد سنگ درختی که برش بیشتر است

عمّه جان فخر فروشد همه جا بر دایی
که به فامیل شمار پسرش بیشتر است

بر خلاف نظر وی، رمه داری دیدم
غصّه می خورد چرا گاو نرش بیشتر است!

همسر بنده یکی کشف اخیرا فرمود:
اشک تمساح ز غرغر اثرش بیشتر است

شغلش ایجاب کند «شاطر» ما پای تنور
گر فزون از همه قر در کمرش بیشتر است!
*شاعر : عباس خوش عمل کاشانی (شاطر حسین)

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

یک شنبه 31 مرداد 1395  1:31 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet rasekhoon_m
دسترسی سریع به انجمن ها