پاسخ به:***** لطیفه های جالب و خنده دار*****
به یکی میگن: سلام. می گه:هان! می گن: نگو هان، بگو علیك سلام. می گه: آهان!
بچه : مامان ناهار چي داريم؟
مادر با عصابنيت : زهر مار
بچه : اخ جون از شر تخم مرغ راحت شدم.
به یکی می گن با وطن جمله بساز. میگه من رفتم حمام و تنم را شستم. می گن نه! با ط دسته دار. میگه اتفاقاً با طی دسته دار شستم!
کلمه مادر و زن، هر دو کلمه مقدسی هستند ، ولی پناه بر خدا اگر این دو کلمه یکجا تلفظ شوند!
یکی میافته تو چاه فامیلاش میان سند میزارن تا درش بیارن !
یکی دنبال یه دزده می زاره ازش جلو میزنه !
يكي خوابش سنگين ميشه تختش ميشكنه
یکی خودش رو ميزنه به اون راه گم ميشه
فارسي را پاس بداريم : چنگال : قاشق تابستوني- يكي بود يكي نبود كفش : نفربر كشتي : تش خيس آينه : من درش پيدا شيشه : اونورش پيدا حمام : پاكستان دگمه : بستني
گوشت کوب:لهستان
سيم خاردار : ديوار تابستوني بچه گربه : نيمكت پاي گربه : پاكت قايق : كفتر - تشخیس ماشين : مراكش پاك كن : مالش بر دانش مگس : پرويز
یکی داشته با بچش گرگم به هوا بازي ميكرده يه هو جو ميگيردش بچش رو ميخوره
از یارو میپرسن: برای زلزله زده ها چه کمکی کردی؟ میگه: متاسفانه دستم خالی بود، انشاءالله زلزله بعدی جبران می کنم
دوست یارو بهش میگه: اگه توجه کنی میبینی که نگاهم باهات حرف میزنه.یارو میگه: پس اینقدر پلک نزن،صدات قطع و وصل میشه
به یارو میگن بابات مرده میگه نه بابا اصلا امکان نداره، میگن والله مرده، یارو میگه تا حالا اصلا سابقه نداشته
یارو میخواسته هواپیما دزدی کنه. میره به خلبانه میگه برو لندن خلبانه میگه نمیرم.یارو میگه خب برو دبی ، خلبانه میگه نمیرم. یارو میگه پس برو شمال خلبانه میگه نمیرم یارو میگه بابا حد اقل بزار یه بوق بزنیم
به یارو میگن تو شهرتون آثار باستانی دارین؟ میگه نه ولی دارن میسازن